- شماره : 5320
- ۱۸ بهمن ۱۳۹۷

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

شــبِ 24 عیار
سؤولان جشنواره امسال مرحمت فرمودند و برای رفت و آمد اهالی رسانه به پردیس ملت، با یكی از این تاكسیهای اینترنتی قرارداد امضا كردند؛ به طوری كه میتوان با 60 درصد تخفیف در كرایه این تاكسیها دو بار در روز به سینمای رسانه رفت و آمد داشته باشیم. دستشان درد نكند.
از لغو سفرهای هرازگاهی برخی رانندهها و انتظار گاه طولانی برای جستوجو و آمدن این تاكسیها (99 درصدشان هم پراید سفید) كه بگذریم، از سوالات فراوان و ادعاهای سینمایی عجیب و غریب این سفیران نمیشود گذشت. بله، سفیر؛ وقتی برنامه در حال جستوجوی راننده است، آنجا روی صفحه مینویسد «در حال ارسال درخواست به شش (یا هر تعداد دیگر) سفیر نزدیك شما» كه آدم بیشتر فكر میكند دیپلماتی چیزی است و بهزودی قرار است با سفیران كشورهای مختلف دیدار كند!
خلاصه اینكه وقتی سرانجام سوار تاكسی اینترنتی میشویم و سفیر و راننده محترم، آن مسیریابِ اسمشو نبر را روشن میكند و میگوید: «همهچی آمادهس. بزن بریم!»، مكالمه اینگونه با شوق و نیش تا بناگوش باز از سوی سفیر آغاز میشود: جشنواره بودی؟ من هم خسته از دیدن فیلمهای كسالتبار جشنواره با بیحوصلگی میگویم بله. سفیر ادامه میدهد: آخه چرا فیلمای ایران مزخرفه؟! آدم فیلم خارجی میبینه كیف میكنه. من هم بیحوصله تایید میكنم: بله. سفیر باز میپرسد: شما كارِت چیه؟ میگویم: خبرنگار سینما هستم. سفیر میخندد و سرش را یكهو برمیگرداند سمت من: همه این هنرپیشهها رو میبینی دیگه از نزدیك! میگویم: بعضی اوقات بعضیاشون رو. كارمونه دیگه، برای مصاحبه. سفیر ول كن نیست: گلزار چقدر برای هر فیلم میگیره؟! در حالی كه دارم خودم را با گوشی و چرخیدن در اینستاگرام سرگرم میكنم و نگاهی به اخبار جشنواره میاندازم، جواب میدهم: نمیدونم والا. سفیر میگوید: دهنمكی امسال فیلم نداره تو جشنواره؟! میگویم: نه، چطور؟ شما دوست دارین فیلمهای دهنمكی رو؟ جواب میدهد: آره، اون فیلمی كه اكبر عبدی بازی میكرد با اون دختره كیه روسری قرمز داشت؟! میگویم: الناز شاكردوست؛ فكر كنم رسوایی رو میگید. سرتكان میدهد: من اسم فیلمها رو یادم نمیمونه، شاید.
میخواهم زیر پست یكی از دوستان كامنتی بگذارم كه سفیر ناگهان و بعد از چند دقیقه سكوت میپرسد: آقا! آخرش ما نفهمیدیم اون صحنه فیلمِ چی بود؟ اینكه كارگردانه كه اسكار گرفته، ساخته بود تو حموم، تجاوز كرد یا تعرض؟! میگویم: فیلم فروشنده اصغر فرهادی رو میگید. سفیر: آره! تو كه اینكارهای فهمیدی؟! جواب میدهم: قرار هم نبود بفهمیم چه اتفاقی دقیقا افتاد. حرف فیلم چیز دیگهایه. سفیر قبول ندارد: چه حرف دیگهای داداش؟ البته فكر كنم تقصیر كارگردانم نباشه خیلی. اینا سانسورم زیاد میكنن!
برای فرار از ادامه بحثهای تخصصی سینمایی، الكی مثلا شمارهای میگیرم و مشغول صحبت میشوم. وقتی میبینم به نزدیكی مقصد رسیدیم، مثلا خداحافظی میكنم. بعد دوباره مشغول گوشی تلفنم میشوم و چند ثانیهای در سكوت میگذرد كه سفیر محترم میگوید: آقای خبرنگار سینما، فقط قربونت یه وقت اینترنتی پرداخت نكنی.
نفس تقریبا عمیق
درباره فیلم طلا
خوشبختانه پرویز شهبازی بعد از فیلم ناموفق مالاریا، سینمایش را جمع و جور كرد و به مسیر درستش برگشت. طلا باوجود ضعفها و ابهاماتی همچون شخصیتهای مكمل سردستی مثل رضا (مهرداد صدیقیان)، پدر دریا (بیژن افشار)، امیر (هومن سیدی) و حتی لیلا (طناز طباطبایی) - كه هركدام برای زمین زدن فیلمی كافیست - قصه میگوید و با روایت جذابش به خوبی تماشاگر را با خود همراه میكند. فیلم، بدون اینكه ادعای نقد اجتماعی داشته باشد، ظریف و هوشمندانه برخی مسائل و مشكلات اخیر كشور را مطرح میكند؛ از بیكاری و اخراج كارگران و حقوق معوقه آنها تا بالا رفتن قیمت دلار و دارو و شدت گرفتن بحث قاچاق در هر دو و بلاتكلیفی نسل جوان در میان همه این فشار و تلخی و مصیبت، كارگردان با شوخیها، صحنهها و دیالوگهای بانمك، فضا را تلطیف و برای تماشاگر قابل تحمل میكند.
هوتن خانوم! ازت متنفرم
درباره فیلم شبی كه ماه كامل شد
نقطه اتصال جالب دو فیلم طلا و شبی كه ماه كامل شد كه هر دو در روز پنجم جشنواره فیلم فجر و در سینمای رسانه به نمایش درآمدند، هومن سیدی بود.
او كه بازیگر نقش اول مرد فیلم شهبازی است و به جز لحظات اولیه فیلم، بازی خوبی ارائه داد، قرار بود بازیگر نقش اصلی مرد فیلم نرگس آبیار، شبی كه ماه كامل شد، باشد اما به دلایلی از همكاری در این فیلم انصراف داد و بعد به پروژه طلا پیوست. اینكه میگویند هیچ چیزی بیحكمت نیست، در این مورد و جابهجایی بهخصوص كاملا درست از آب درآمد؛ چون هم هومن سیدی، یك فیلم و نقش خوب به كارنامه بازیگریاش اضافه كرد و هم هوتن شكیبا، سرانجام فرصت پیدا كرد تا در نقش اول یك فیلم سینمایی عرضاندام كند. شكیبا كه سالهاست در تئاتر میدرخشد و نقشهای متفاوت و جذابی را بازی میكند، چندان در تلویزیون و سینما سابقه ندارد و مهمترین نقشی كه از او در عرصه تصویری دیدهایم، احتمالا حبیب مجموعه لیسانسهها باشد و بعد هم صداپیشگی دیبی در مجموعه كلاهقرمزی، همان دیو بامزهای كه برعكس صحبت میكند و منظورش دقیقا مقابل آن چیزی است كه حرفش را میزند. نقش عبدالحمید، همان نقش سخت و پرچالشی بود كه شكیبا برای اثبات تواناییاش در سینما به آن نیاز داشت و انصافا هم هوتن، از این پاس گل ناخواسته هومن و فرصت ایجاد شده، بهخوبی استفاده كرد و تصویری ملموس و باورپذیر از یك تروریست ارائه داد. شكیبا بهخوبی روند تدریجی غلبه تكفیر بر عشق را در شخصیت عبدالحمید نشان میدهد.
آبیار در شبی كه ماه كامل شد، با تمركز روی شخصیت یك زن
(فائزه همسر عبدالحمید)، سراغ یك ماجرای تلخ و مخوف واقعی میرود و ضمن یك روایت زنانه، درعین حال چنان فیلم سخت و مردانهای میسازد كه بسیاری از كارگردانهای مرد سینمای ایران هم توان انجام آن را به این شكل هنرمندانه و جسورانه و جذاب ندارند. این كارگردان با ساخت این فیلم در این ابعاد و با این سروشكل، كاری كرده كه دیگر فیلمهای اندك ساخته شده با موضوع گروههای تكفیری، بیشتر به شوخی شبیه باشد!
درباره فیلم طلا
خوشبختانه پرویز شهبازی بعد از فیلم ناموفق مالاریا، سینمایش را جمع و جور كرد و به مسیر درستش برگشت. طلا باوجود ضعفها و ابهاماتی همچون شخصیتهای مكمل سردستی مثل رضا (مهرداد صدیقیان)، پدر دریا (بیژن افشار)، امیر (هومن سیدی) و حتی لیلا (طناز طباطبایی) - كه هركدام برای زمین زدن فیلمی كافیست - قصه میگوید و با روایت جذابش به خوبی تماشاگر را با خود همراه میكند. فیلم، بدون اینكه ادعای نقد اجتماعی داشته باشد، ظریف و هوشمندانه برخی مسائل و مشكلات اخیر كشور را مطرح میكند؛ از بیكاری و اخراج كارگران و حقوق معوقه آنها تا بالا رفتن قیمت دلار و دارو و شدت گرفتن بحث قاچاق در هر دو و بلاتكلیفی نسل جوان در میان همه این فشار و تلخی و مصیبت، كارگردان با شوخیها، صحنهها و دیالوگهای بانمك، فضا را تلطیف و برای تماشاگر قابل تحمل میكند.
هوتن خانوم! ازت متنفرم
درباره فیلم شبی كه ماه كامل شد
نقطه اتصال جالب دو فیلم طلا و شبی كه ماه كامل شد كه هر دو در روز پنجم جشنواره فیلم فجر و در سینمای رسانه به نمایش درآمدند، هومن سیدی بود.
او كه بازیگر نقش اول مرد فیلم شهبازی است و به جز لحظات اولیه فیلم، بازی خوبی ارائه داد، قرار بود بازیگر نقش اصلی مرد فیلم نرگس آبیار، شبی كه ماه كامل شد، باشد اما به دلایلی از همكاری در این فیلم انصراف داد و بعد به پروژه طلا پیوست. اینكه میگویند هیچ چیزی بیحكمت نیست، در این مورد و جابهجایی بهخصوص كاملا درست از آب درآمد؛ چون هم هومن سیدی، یك فیلم و نقش خوب به كارنامه بازیگریاش اضافه كرد و هم هوتن شكیبا، سرانجام فرصت پیدا كرد تا در نقش اول یك فیلم سینمایی عرضاندام كند. شكیبا كه سالهاست در تئاتر میدرخشد و نقشهای متفاوت و جذابی را بازی میكند، چندان در تلویزیون و سینما سابقه ندارد و مهمترین نقشی كه از او در عرصه تصویری دیدهایم، احتمالا حبیب مجموعه لیسانسهها باشد و بعد هم صداپیشگی دیبی در مجموعه كلاهقرمزی، همان دیو بامزهای كه برعكس صحبت میكند و منظورش دقیقا مقابل آن چیزی است كه حرفش را میزند. نقش عبدالحمید، همان نقش سخت و پرچالشی بود كه شكیبا برای اثبات تواناییاش در سینما به آن نیاز داشت و انصافا هم هوتن، از این پاس گل ناخواسته هومن و فرصت ایجاد شده، بهخوبی استفاده كرد و تصویری ملموس و باورپذیر از یك تروریست ارائه داد. شكیبا بهخوبی روند تدریجی غلبه تكفیر بر عشق را در شخصیت عبدالحمید نشان میدهد.
آبیار در شبی كه ماه كامل شد، با تمركز روی شخصیت یك زن
(فائزه همسر عبدالحمید)، سراغ یك ماجرای تلخ و مخوف واقعی میرود و ضمن یك روایت زنانه، درعین حال چنان فیلم سخت و مردانهای میسازد كه بسیاری از كارگردانهای مرد سینمای ایران هم توان انجام آن را به این شكل هنرمندانه و جسورانه و جذاب ندارند. این كارگردان با ساخت این فیلم در این ابعاد و با این سروشكل، كاری كرده كه دیگر فیلمهای اندك ساخته شده با موضوع گروههای تكفیری، بیشتر به شوخی شبیه باشد!

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

بهترین چهره
اهدا میشود به نرگس آبیار، نویسنده و كارگردان فیلم
شبی كه ماه كامل شد؛ اثری با سوژه ملتهب كه آبیار به خوبی از پس ساخت آن برآمده است.
آبیار با این فیلم نشان داد در اوج پختگی است. او تا اینجا در هر اثر، به شكلی متفاوت، تماشاگر را غافلگیر
میكند.
شیار143، نفس و شبی كه ماه كامل شد، باوجود شباهتهایی در برخی مضامین و موضوعات، در ساختار و شكل روایت، تفاوتهایی اساسی با هم دارند.
شبی كه ماه كامل شد؛ اثری با سوژه ملتهب كه آبیار به خوبی از پس ساخت آن برآمده است.
آبیار با این فیلم نشان داد در اوج پختگی است. او تا اینجا در هر اثر، به شكلی متفاوت، تماشاگر را غافلگیر
میكند.
شیار143، نفس و شبی كه ماه كامل شد، باوجود شباهتهایی در برخی مضامین و موضوعات، در ساختار و شكل روایت، تفاوتهایی اساسی با هم دارند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

متوسطترین چهره
بهطور مشترك اهدا میشود به مهرداد صدیقیان و طناز طباطبایی، بازیگران نقشهای امیر و لیلا در فیلم طلا. صدیقیان و طباطبایی، از بازیگران جوان و مستعد سینما هستند كه در سالهای فعالیتشان، نقشهای خوبی بازی كردهاند.
بااینكه هر دوی این بازیگران، حضور قابل قبولی در طلا دارند، اما این حضور به دلیل تمركز فیلمنامه روی شخصیتهای منصور و دریا، قوام پیدا نمیكند و تماشاگر، مشتاق پیگیری قصه آنها نمیشود. اشتیاقی هم اگر هست، به عقبه سینمایی و كاریزمای شخصیتی این بازیگران برمیگردد.
بااینكه هر دوی این بازیگران، حضور قابل قبولی در طلا دارند، اما این حضور به دلیل تمركز فیلمنامه روی شخصیتهای منصور و دریا، قوام پیدا نمیكند و تماشاگر، مشتاق پیگیری قصه آنها نمیشود. اشتیاقی هم اگر هست، به عقبه سینمایی و كاریزمای شخصیتی این بازیگران برمیگردد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

بدترین چهره، فیلم یا اتفاق
متاسفانه فیلم خون خدا ساخته مرتضیعلی عباسمیرزایی را نرسیدم كه ببینم، بنابراین نقد و تحلیل این فیلم و قضاوت درباره آن بماند برای اكران عمومی. اما آنطور كه برخی دوستان اهل رسانه میگویند، فیلم بیشتر حالت نماآهنگ داشته و در حد و اندازههای حضور در بخش سودای سیمرغ نبوده است. اگر اینطور باشد، كارگردان نتوانسته آن توقعی را كه با ساخت انزوا در مخاطب ایجاد كرده بود در این فیلم برآورده كند. با این حال عجالتا اجازه دهید، چون به چشم خودم ندیدم، برای روز پنجم زرشك طلایی
نداشته باشیم.
نداشته باشیم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

فصل مشترك 2 ستاره جوان فیلم فجر
اشرف پورهاشمی: از نگاه مردم، دو نام بسیار جوان در زمره صدرنشینهای سی و هفتمین جشنواره ملی فیلم فجر هستند كه اتفاقا حائز وجوه مشترك جالبی شدهاند: سعید روستایی و نیما جاویدی هر دو با دومین فیلم سینمایی خود برای صید سیمرغها در رقابت تنگاتنگ هستند.
سعید روستایی، متولد ۱۳۶۸ و نیما جاویدی متولد ۱۳۵۸، هر چند فاصله سنی ده ساله با هم دارند، اما هر دو برای تثبیت شدن در سینمای
یكصد و اندی ساله ایران همان ساخته نخست شان كافی بود.
هر دو فیلمنامهنویساند و نوشتههای خود را فیلم میكنند، اما جالب اینجاست كه هر دو با وجود توفیقهای چشمگیر اولین ساختههایشان و در حالیكه انتظار عمومی بر این بود كه با هجوم سرمایهگذاران و تهیهكنندگان روبهرو شوند، برای ساخت دومین فیلمشان با وقفه روبهرو شدند! جاویدی سازنده ملبورن از سال 92 و روستایی خالق ابد و یك روز از سال 94 باید چشم به راه سال 97 میماندند.
از دیگر فصول مشترك این دو این است كه 50 درصد سرمایه فیلمشان را محمدصادق رنجكشان، چهره شناختهشده صنعت گردشگری تقبل كرده كه حضورش در عرصه هنر در پنج ماه اخیر حواشی عجیبی به همراه داشته است؛ استقبال شایان توجه مردم و منتقدان از دو ساخته این دو جوان، متری شیش و نیم روستایی و سرخپوست جاویدی این سرمایهگذار نوآمده را رو سفید كرده و با تایید رویكرد فرهنگی او، ثابت كرد اتفاقا در پی آفرینش آثار فرهیختهای است كه سینمای ایران را یك قدم به جلو ببرد. در ضمن موفقیت این سرمایهگذاری تاكید موكد مهر باطلی است كه به گمانه سنتی پول خرج كردن برای هنرمندان جوان پول دور ریختن است.
حضور توامان نوید محمدزاده و پریناز ایزدیار در هر دو ساخته این دو فیلمساز جوان دیگر نكته مشترك این دو است و جالب اینكه در هر دو فیلم متری شیش و نیم و سرخپوست این دو كاراكتر عاشق یكدیگرند! لوكیشن زندان دیگر همپوشانی آثار تازه آنهاست هر چند كه در كار جاویدی، زندان بستر اصلی كل فیلم است.
این دو جوان داستان و عنصر تعلیق را میشناسند و در ارائه شایسته آنها كار بلدند و این برگ برنده اصلی آنها در سینمای ایران است كه از بدو تولد تشنه تماشای داستان است از این رو پربیراه نیست ادعا كنیم فعلا
رگ خواب سینماروی ایرانی را كف دستشان دارند.
سعید روستایی، متولد ۱۳۶۸ و نیما جاویدی متولد ۱۳۵۸، هر چند فاصله سنی ده ساله با هم دارند، اما هر دو برای تثبیت شدن در سینمای
یكصد و اندی ساله ایران همان ساخته نخست شان كافی بود.
هر دو فیلمنامهنویساند و نوشتههای خود را فیلم میكنند، اما جالب اینجاست كه هر دو با وجود توفیقهای چشمگیر اولین ساختههایشان و در حالیكه انتظار عمومی بر این بود كه با هجوم سرمایهگذاران و تهیهكنندگان روبهرو شوند، برای ساخت دومین فیلمشان با وقفه روبهرو شدند! جاویدی سازنده ملبورن از سال 92 و روستایی خالق ابد و یك روز از سال 94 باید چشم به راه سال 97 میماندند.
از دیگر فصول مشترك این دو این است كه 50 درصد سرمایه فیلمشان را محمدصادق رنجكشان، چهره شناختهشده صنعت گردشگری تقبل كرده كه حضورش در عرصه هنر در پنج ماه اخیر حواشی عجیبی به همراه داشته است؛ استقبال شایان توجه مردم و منتقدان از دو ساخته این دو جوان، متری شیش و نیم روستایی و سرخپوست جاویدی این سرمایهگذار نوآمده را رو سفید كرده و با تایید رویكرد فرهنگی او، ثابت كرد اتفاقا در پی آفرینش آثار فرهیختهای است كه سینمای ایران را یك قدم به جلو ببرد. در ضمن موفقیت این سرمایهگذاری تاكید موكد مهر باطلی است كه به گمانه سنتی پول خرج كردن برای هنرمندان جوان پول دور ریختن است.
حضور توامان نوید محمدزاده و پریناز ایزدیار در هر دو ساخته این دو فیلمساز جوان دیگر نكته مشترك این دو است و جالب اینكه در هر دو فیلم متری شیش و نیم و سرخپوست این دو كاراكتر عاشق یكدیگرند! لوكیشن زندان دیگر همپوشانی آثار تازه آنهاست هر چند كه در كار جاویدی، زندان بستر اصلی كل فیلم است.
این دو جوان داستان و عنصر تعلیق را میشناسند و در ارائه شایسته آنها كار بلدند و این برگ برنده اصلی آنها در سینمای ایران است كه از بدو تولد تشنه تماشای داستان است از این رو پربیراه نیست ادعا كنیم فعلا
رگ خواب سینماروی ایرانی را كف دستشان دارند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

ماجرای امروز
جشنواره فیلم فجر
به عنوان مهمترین اتفاق سینمایی سال، همه اخبار فرهنگی را به خودش اختصاص داده است هر چند صفحات فرهنگی امروز تنها مختص به این رویداد نیست و میشود مطالب دیگری هم در حوزه فرهنگ در آن پیدا كرد. از همین صفحه هم كه بخواهیم شروع كنیم به سیاق روزهای گذشته علی رستگار از دو فیلم مهم
روز گذشته جشنواره فجر نوشته است. شبی كه ماه كامل شد ساخته نرگس آبیار و البته فیلم طلا ساخته پرویز شهبازی كه هردو فیلم از آن دست آثاری بودند كه پیش از جشنواره هر اهل سینمایی را وسوسه میكرد ببیند فیلم چه از آب درآمده است.مثل روزهای گذشته هم بخش ثابت زرشکهای طلایی را میتوانید در همین صفحه بخوانید. جوایزی که علی رستگار از میان فیلمهای به نمایش درآمده
در روز پنجم جشنواره انتخاب
کرده است.
البته كه از واكنش تماشاگران در سینماهای مردمی و البته تك و توك نوشتههای كوتاه در فضای مجازی به نظر میرسد فیلم نرگس آبیار مورد استقبال منتقدان و تماشاگران قرار گرفته است. ماحصل حضور همیشگی علی رستگار ما در جشنواره فیلم فجر البته كه محدود به فیلمنوشت او در این صفحه نمیشود و میتوانید گفتوگوی او با مهدی زمینپرداز بازیگر فیلم ماجرای نیمروز: رد خون و البته دیدن این فیلم جرم است را هم در دو صفحه 10 و 11 امروز بخوانید. آنها كه این فیلم را دیدهاند از بازی درخشان مهدی زمین پرداز گفتهاند. او امسال با دو فیلمی حضور دارد كه هر دو فیلم احتمالا سروصدای زیادی بهپا خواهد كرد، ضمن اینكه حالا با اكران این دو فیلم در جشنواره باید منتظر این حواشی هم ماند. ویژگی گفتوگوی علی اما مثل همیشه محدود نماندن او به بازی در این دو فیلم است و در بخشهایی با این بازیگر سر چالش را باز میكند تا به قول معروف ما هم به عنوان خواننده این گفتوگو دستمان بیاید كه این بازیگر جوان چند مرده حلاج است و منشا توانایی او در بازی در این دو نقش از كجاست.
سلاطین كاغذ و مافیای قاچاق كتاب و ... هم چند روزی آسودهاند چرا كه آذر مهاجر در روزهای جشنواره سرگرم سوژههای دیگری است. همین امروز او با پزشكی مصاحبه كرده كه طراح صحنه و لباس فیلم ماجرای نیمروز؛ رد خون است. البته كه گفتوگویش با دكتر محمدرضا شجاعی با همان كلیشههای معمول آغاز شده كه چقدر عوامل پشت صحنه سینما مهجورند و از این حرفها اما در ادامه آذر مهاجر ما توانسته خیلی خوب آقای دكتر را سر ذوق بیاورد تا حرفهای شنیدنی و تازهای از این فیلم و پیشه و حرفهاش در سینما برای مخاطبان ما به زبان بیاورد. حتی اگر فیلم را ندیدید و آنقدر هم علاقهای به حوزه طراحی لباس و صحنه ندارید پیشنهاد میكنیم این گفتوگو را از دست ندهید.
به عنوان مهمترین اتفاق سینمایی سال، همه اخبار فرهنگی را به خودش اختصاص داده است هر چند صفحات فرهنگی امروز تنها مختص به این رویداد نیست و میشود مطالب دیگری هم در حوزه فرهنگ در آن پیدا كرد. از همین صفحه هم كه بخواهیم شروع كنیم به سیاق روزهای گذشته علی رستگار از دو فیلم مهم
روز گذشته جشنواره فجر نوشته است. شبی كه ماه كامل شد ساخته نرگس آبیار و البته فیلم طلا ساخته پرویز شهبازی كه هردو فیلم از آن دست آثاری بودند كه پیش از جشنواره هر اهل سینمایی را وسوسه میكرد ببیند فیلم چه از آب درآمده است.مثل روزهای گذشته هم بخش ثابت زرشکهای طلایی را میتوانید در همین صفحه بخوانید. جوایزی که علی رستگار از میان فیلمهای به نمایش درآمده
در روز پنجم جشنواره انتخاب
کرده است.
البته كه از واكنش تماشاگران در سینماهای مردمی و البته تك و توك نوشتههای كوتاه در فضای مجازی به نظر میرسد فیلم نرگس آبیار مورد استقبال منتقدان و تماشاگران قرار گرفته است. ماحصل حضور همیشگی علی رستگار ما در جشنواره فیلم فجر البته كه محدود به فیلمنوشت او در این صفحه نمیشود و میتوانید گفتوگوی او با مهدی زمینپرداز بازیگر فیلم ماجرای نیمروز: رد خون و البته دیدن این فیلم جرم است را هم در دو صفحه 10 و 11 امروز بخوانید. آنها كه این فیلم را دیدهاند از بازی درخشان مهدی زمین پرداز گفتهاند. او امسال با دو فیلمی حضور دارد كه هر دو فیلم احتمالا سروصدای زیادی بهپا خواهد كرد، ضمن اینكه حالا با اكران این دو فیلم در جشنواره باید منتظر این حواشی هم ماند. ویژگی گفتوگوی علی اما مثل همیشه محدود نماندن او به بازی در این دو فیلم است و در بخشهایی با این بازیگر سر چالش را باز میكند تا به قول معروف ما هم به عنوان خواننده این گفتوگو دستمان بیاید كه این بازیگر جوان چند مرده حلاج است و منشا توانایی او در بازی در این دو نقش از كجاست.
سلاطین كاغذ و مافیای قاچاق كتاب و ... هم چند روزی آسودهاند چرا كه آذر مهاجر در روزهای جشنواره سرگرم سوژههای دیگری است. همین امروز او با پزشكی مصاحبه كرده كه طراح صحنه و لباس فیلم ماجرای نیمروز؛ رد خون است. البته كه گفتوگویش با دكتر محمدرضا شجاعی با همان كلیشههای معمول آغاز شده كه چقدر عوامل پشت صحنه سینما مهجورند و از این حرفها اما در ادامه آذر مهاجر ما توانسته خیلی خوب آقای دكتر را سر ذوق بیاورد تا حرفهای شنیدنی و تازهای از این فیلم و پیشه و حرفهاش در سینما برای مخاطبان ما به زبان بیاورد. حتی اگر فیلم را ندیدید و آنقدر هم علاقهای به حوزه طراحی لباس و صحنه ندارید پیشنهاد میكنیم این گفتوگو را از دست ندهید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.