- شماره : 5540
- ۱۲ آذر ۱۳۹۸

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مدیر هزارچهره
ابوصالح شكر هم داری؟ نه انگشتت رو بزن داخل چای شیرین میشود ... این دیالوگ بانمك را حتما به یاد دارید كه بارها در مجموعه كمدی مدیركل كه ماه رمضان اوایل دهه 80 از شبكه دو پخش میشد، شنیده بودید. این مجموعه كمدی و بانمك، روایتگر مدیر یك سازمان بود كه یواشكی در یكی از اتاقهایش همیشه تغییر چهره میداد و بعد از آن به سراغ كارمندانش میرفت تا كارهای آنها را مورد ارزیابی قرار بدهد كه آیا به ارباب رجوع خدمات خوبی ارائه میدهند یا نه؟
همین اتفاق باعث شده بود او متوجه شود كدام یك از كارمندانش اهل كار هستند و چه كسانی از مردم رشوه و باج میگیرند. در واقع سازندگان این سریال كه محصول سوریه بود با تولید چنین مجموعهای موقعیتهای كمدی خلق كرده بودند و بینندگان با تماشای این مجموعه خنده به لبهایشان میآمد.
مسلما بخش عمدهای از موفقیت این سریال در میان مخاطبان ایرانی و اقبال مردمی، به خاطر دوبله بسیار دقیق سریال بود كه مدیریت دوبلاژ را محمود قنبری به عهده داشت. همچنین زندهیاد حسین عرفانی به زیبایی به جای شخصیت مدیركل كه ایمن زیدان این نقش را ایفا كرده بود، حرف میزد.
طنازیهای عرفانی در هنگام دوبله، رنگ و لعاب ویژهای به نقش مدیركل در این سریال داد. در كنار او گویندگان بسیاری صحبت میكردند، چرا كه تلویزیون بعد از ارائه این سریال 26 قسمتی به قنبری مدیر دوبلاژ برای دوبله، آن را خیلی سریع برای پخش میخواست و همین كار مدیر دوبلاژ و گویندگان را سخت كرده بود.
با توجه به اینكه این سریال این روزها از شبكه دو مجددا بازپخش میشود و در پخش مجدد همچنان مخاطب زیادی دارد، به همین دلیل با مدیر دوبلاژ و دو نفر از گویندگان سریال صحبت و یادی هم از گویندگان حرفهای آن كردیم كه امروز كنار ما نیستند. همچنین به بررسی سریال و پرونده بازیگر نقش مدیركل و معاون او پرداختیم.
یك كمدی شیرین
نام مجموعه: مدیركل (نام اصلی روزگار مدیركل)
محصول: سوریه
سال تولید: 1995
كارگردان: هشام شربتچی
بازیگر مدیركل: ایمن زیدان
داستان: قصه روایتگر زندگی یك مدیر بود كه هر بار چهرهاش را تغییر میداد تا متوجه كارهای كارمندانش شود كه كدام یك باجبگیر هستند و كدام یك اهل كار و خدمت به مردم.
مدیر دوبلاژ: محمود قنبری
گویندگان: زندهیاد حسین عرفانی (مدیركل)، شهلا ناظریان (نادین)، افشین زینوری (طارق پسر مدیركل)، زندهیاد اصغر افضلی (ابو زاهر)، زندهیاد مهدی آریننژاد (ابوصالح آبدارچی)، منوچهر والیزاده (وحید دوست و كارگردان كارهای مدیركل)، مینو غزنوی (سمیرا)، پرویز ربیعی (باجناغ مدیركل-ابوسمیر-لطیف- ماهر)، نصرا... مدقالچی (ممدوح) و ...
فصل دوم این سریال سال 2011 ساخته شد، اما در ایران دوبله نشده است.
تعجب یك آمریكایی
منوچهر والیزاده، گوینده دوست و كارگردان كارهای مدیركل: راستش این سریال را سالها قبل گویندگی كردم و خیلی خاطرات آن را به یاد ندارم. اما آقای قنبری مدیر دوبلاژ كار بودند و او همه گویندگان را چیده بود. من هم به سهم خودم سعی كردم كارم را درست انجام بدهم. البته باید به این مساله تاكید كنم كه زبان ما روی هر فیلم و سریالی با هر زبانی خیلی خوب مینشیند.
نه اینكه ما ایرانی هستیم این حرف را میزنم، بلكه ما بازیگری از آمریكا داشتیم كه وقتی دوبله فارسی خودش را شنیده بود با تعجب میگفت من كی زبان فارسی را به این خوبی یاد گرفتم كه حرف زدم! به همین دلیل میگویم زبان ما روی هر فیلمی مینشیند. خدا بیامرزد حسین عرفانی را كه نقش اول این سریال را با آن صدای زیبایش میگفت.
درخشش در ایران
ایمن زیدان بازیگر نقش اصلی سریال مدیركل بازیگر سینما و تلویزیون كشور سوریه است. او سال 1956 در شهر كوچكی به نام الرحیله در شمال شرق دمشق به دنیا آمده است. پدرش پلیس امنیت بود، اما او حرفه پدرش را انتخاب نكرد و هنرمند شد. زیدان كارش را با برنامه مسابقه وزنك شروع كرد و با بازی در سریالها و فیلمهای سینمایی كمدی شهرتش بیشتر شد. او در دورهای هم نماینده مجلس این کشور شد.
حتی او را به عنوان یكی از مهمترین بازیگران در تاریخ درام سوریه میدانند. این هنرمند تا به امروز جوایز زیادی هم كسب كرده است. سال 2017 جایزه بهترین بازیگر مرد را برای بازی در فیلم پدر در جشنواره فیلم عربی وهران الجزایر، جایزه بهترین بازیگر عرب را در جشنواره فیلم نور شریف مصر و جایزه جشنواره فیلم اسكندریه مصر را از آن خود كرده است. این هنرمند سال 2019 هم جایزه بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر ایران را برای بازی در فیلم امینه گرفت. نقش همسر او را در سریال مدیركل، نادین الخوری
بازی كرد.
سریالی كه مردم را به اشتباه میانداخت!
محمود قنبری، مدیر دوبلاژ سریال مدیركل: تا به امروز مدیریت دوبلاژ خیلی از سریالهای خارجی تلویزیون را به عهده داشتم. مسلما دوبله هركدام از آنها سختیهای خودش را داشت و دیگر ما به سختیها عادت كردهایم. خدابیامرز حسین عرفانی را برای گویندگی نقش مدیركل انتخاب كرده بودم و بقیه گویندگان هم براساس شخصیتهای سریال چیدم كه هركدام گویندگی یك یا چند شخصیت قصه را به عهده داشتند. البته خودم هم در كنار گویندگی به جای چند شخصیت دیگر قصه حرف زدم.
مسلما دوبله هر سریال هم به مهارت مدیر دوبلاژ برمیگردد كه درست گویندگان را بچیند و ضمن اینكه لیپسینگ كار صحیح رعایت شود.
به یاد دارم وقتی سریال مدیركل راكه تولید سوریه بود به من دادند، خیلی با وسواس خاصی انجام دادم تا كلمات فارسی درست با دهان شخصیتهای قصه هماهنگ باشد. ضمن اینكه دهه 80 معمولا یكی از سریالهای رمضانی، مجموعههای عربی بود كه خریداری میشد. یادم میآید به حدی دوبلهاش خوب شد كه برخی فكر میكردند این سریال محصول ایران است و گلایه میكردند چرا زنان آن بیحجاب هستند.
در واقع دوبله خوب، مردم را به اشتباه انداخته بود. در مجموع ما سعی كرده بودیم با دوبله روان و خوب، این كار را ایرانیزه كنیم. خوشبختانه خیلی هم با اقبال رو به رو شد و بارها هم بازپخش شده است. البته زمان پخش آن را دیده بودم اما دیگر فرصت نكردم در این سالها این سریال را ببینم.
اتفاقا چند روز پیش در استودیوی دوبله همکاران اشاره کردند که سریال «مدیرکل» مجددا از شبکه 2 بازپخش میشود اما مشغله کاری اجازه تماشای مجدد آن را به من نداده است .
آنتونی كویین عرب
در سریال مدیركل نقش معاون مدیركل را خالد تاجا بازی میكرد كه جزو هنرپیشههای مشهور سوری بود كه محمود درویش شاعر بلندآوازه فلسطینی وی را آنتونی كویین عرب مینامید.
تاجا در كارهای تلویزیونی فراوانی حضور داشت كه بیشك مشهورترین كار وی برای مردم ایران حضور در نقش ممدوح معاون مدیركل در سریال مدیركل است. از دیگر كارهای مهم وی میتوان به اسب، عجیب و رودخانه، رازهای شهر و صلاحالدین ایوبی اشاره كرد.
خالد تاجا سرانجام در ۴ آوریل ۲۰۱۲ در ۷۲ سالگی بر اثر سرطان ریه درگذشت. محمود قنبری مدیر دوبلاژ سریال مدیركل برای گویندگی این بازیگر نصرا... مدقالچی را انتخاب كرده بود كه تا امروز این گوینده به جای شخصیتهای بسیار مهمی صحبت كرده است.
از كارهای او میتوان به محمد رسولا... (مایكل آنسارا)، بینوایان (ژان گابن)، فرار بزرگ (چارلز برانسون)، سكوت برهها (آنتونی هاپكینز)، سلطان تبهكاران (هامفری بوگارت) و ... اشاره كرد.
بدون مكث!
پرویز ربیعی، گوینده باجناق مدیركل، ابوسمیر، لطیف و ماهر: گویندگی هر فیلم و سریالی حال و هوای خودش را دارد. آنچه از سریال مدیركل به یاد دارم این بود كه باید این سریال به سرعت و بدون مكث دوبله میشد، به همین دلیل باید گویندگانی برای این سریال انتخاب میشدند كه سریع صحبت كنند.
ضمن اینكه مدیر دوبلاژ این سریال محمود قنبری بود كه در كار بسیار سختگیر بود و نهایت دقت را در كار گویندگان داشت تا به سرعت دوبله و آماده پخش شود. مردم هم این سریال را دوست داشتند. البته سالها از دوبله این سریال میگذرد و فقط همین موارد را به یاد دارم.
نام مجموعه: مدیركل (نام اصلی روزگار مدیركل)
محصول: سوریه
سال تولید: 1995
كارگردان: هشام شربتچی
بازیگر مدیركل: ایمن زیدان
داستان: قصه روایتگر زندگی یك مدیر بود كه هر بار چهرهاش را تغییر میداد تا متوجه كارهای كارمندانش شود كه كدام یك باجبگیر هستند و كدام یك اهل كار و خدمت به مردم.
مدیر دوبلاژ: محمود قنبری
گویندگان: زندهیاد حسین عرفانی (مدیركل)، شهلا ناظریان (نادین)، افشین زینوری (طارق پسر مدیركل)، زندهیاد اصغر افضلی (ابو زاهر)، زندهیاد مهدی آریننژاد (ابوصالح آبدارچی)، منوچهر والیزاده (وحید دوست و كارگردان كارهای مدیركل)، مینو غزنوی (سمیرا)، پرویز ربیعی (باجناغ مدیركل-ابوسمیر-لطیف- ماهر)، نصرا... مدقالچی (ممدوح) و ...
فصل دوم این سریال سال 2011 ساخته شد، اما در ایران دوبله نشده است.
تعجب یك آمریكایی
منوچهر والیزاده، گوینده دوست و كارگردان كارهای مدیركل: راستش این سریال را سالها قبل گویندگی كردم و خیلی خاطرات آن را به یاد ندارم. اما آقای قنبری مدیر دوبلاژ كار بودند و او همه گویندگان را چیده بود. من هم به سهم خودم سعی كردم كارم را درست انجام بدهم. البته باید به این مساله تاكید كنم كه زبان ما روی هر فیلم و سریالی با هر زبانی خیلی خوب مینشیند.
نه اینكه ما ایرانی هستیم این حرف را میزنم، بلكه ما بازیگری از آمریكا داشتیم كه وقتی دوبله فارسی خودش را شنیده بود با تعجب میگفت من كی زبان فارسی را به این خوبی یاد گرفتم كه حرف زدم! به همین دلیل میگویم زبان ما روی هر فیلمی مینشیند. خدا بیامرزد حسین عرفانی را كه نقش اول این سریال را با آن صدای زیبایش میگفت.
درخشش در ایران
ایمن زیدان بازیگر نقش اصلی سریال مدیركل بازیگر سینما و تلویزیون كشور سوریه است. او سال 1956 در شهر كوچكی به نام الرحیله در شمال شرق دمشق به دنیا آمده است. پدرش پلیس امنیت بود، اما او حرفه پدرش را انتخاب نكرد و هنرمند شد. زیدان كارش را با برنامه مسابقه وزنك شروع كرد و با بازی در سریالها و فیلمهای سینمایی كمدی شهرتش بیشتر شد. او در دورهای هم نماینده مجلس این کشور شد.
حتی او را به عنوان یكی از مهمترین بازیگران در تاریخ درام سوریه میدانند. این هنرمند تا به امروز جوایز زیادی هم كسب كرده است. سال 2017 جایزه بهترین بازیگر مرد را برای بازی در فیلم پدر در جشنواره فیلم عربی وهران الجزایر، جایزه بهترین بازیگر عرب را در جشنواره فیلم نور شریف مصر و جایزه جشنواره فیلم اسكندریه مصر را از آن خود كرده است. این هنرمند سال 2019 هم جایزه بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر ایران را برای بازی در فیلم امینه گرفت. نقش همسر او را در سریال مدیركل، نادین الخوری
بازی كرد.
سریالی كه مردم را به اشتباه میانداخت!
محمود قنبری، مدیر دوبلاژ سریال مدیركل: تا به امروز مدیریت دوبلاژ خیلی از سریالهای خارجی تلویزیون را به عهده داشتم. مسلما دوبله هركدام از آنها سختیهای خودش را داشت و دیگر ما به سختیها عادت كردهایم. خدابیامرز حسین عرفانی را برای گویندگی نقش مدیركل انتخاب كرده بودم و بقیه گویندگان هم براساس شخصیتهای سریال چیدم كه هركدام گویندگی یك یا چند شخصیت قصه را به عهده داشتند. البته خودم هم در كنار گویندگی به جای چند شخصیت دیگر قصه حرف زدم.
مسلما دوبله هر سریال هم به مهارت مدیر دوبلاژ برمیگردد كه درست گویندگان را بچیند و ضمن اینكه لیپسینگ كار صحیح رعایت شود.
به یاد دارم وقتی سریال مدیركل راكه تولید سوریه بود به من دادند، خیلی با وسواس خاصی انجام دادم تا كلمات فارسی درست با دهان شخصیتهای قصه هماهنگ باشد. ضمن اینكه دهه 80 معمولا یكی از سریالهای رمضانی، مجموعههای عربی بود كه خریداری میشد. یادم میآید به حدی دوبلهاش خوب شد كه برخی فكر میكردند این سریال محصول ایران است و گلایه میكردند چرا زنان آن بیحجاب هستند.
در واقع دوبله خوب، مردم را به اشتباه انداخته بود. در مجموع ما سعی كرده بودیم با دوبله روان و خوب، این كار را ایرانیزه كنیم. خوشبختانه خیلی هم با اقبال رو به رو شد و بارها هم بازپخش شده است. البته زمان پخش آن را دیده بودم اما دیگر فرصت نكردم در این سالها این سریال را ببینم.
اتفاقا چند روز پیش در استودیوی دوبله همکاران اشاره کردند که سریال «مدیرکل» مجددا از شبکه 2 بازپخش میشود اما مشغله کاری اجازه تماشای مجدد آن را به من نداده است .
آنتونی كویین عرب
در سریال مدیركل نقش معاون مدیركل را خالد تاجا بازی میكرد كه جزو هنرپیشههای مشهور سوری بود كه محمود درویش شاعر بلندآوازه فلسطینی وی را آنتونی كویین عرب مینامید.
تاجا در كارهای تلویزیونی فراوانی حضور داشت كه بیشك مشهورترین كار وی برای مردم ایران حضور در نقش ممدوح معاون مدیركل در سریال مدیركل است. از دیگر كارهای مهم وی میتوان به اسب، عجیب و رودخانه، رازهای شهر و صلاحالدین ایوبی اشاره كرد.
خالد تاجا سرانجام در ۴ آوریل ۲۰۱۲ در ۷۲ سالگی بر اثر سرطان ریه درگذشت. محمود قنبری مدیر دوبلاژ سریال مدیركل برای گویندگی این بازیگر نصرا... مدقالچی را انتخاب كرده بود كه تا امروز این گوینده به جای شخصیتهای بسیار مهمی صحبت كرده است.
از كارهای او میتوان به محمد رسولا... (مایكل آنسارا)، بینوایان (ژان گابن)، فرار بزرگ (چارلز برانسون)، سكوت برهها (آنتونی هاپكینز)، سلطان تبهكاران (هامفری بوگارت) و ... اشاره كرد.
بدون مكث!
پرویز ربیعی، گوینده باجناق مدیركل، ابوسمیر، لطیف و ماهر: گویندگی هر فیلم و سریالی حال و هوای خودش را دارد. آنچه از سریال مدیركل به یاد دارم این بود كه باید این سریال به سرعت و بدون مكث دوبله میشد، به همین دلیل باید گویندگانی برای این سریال انتخاب میشدند كه سریع صحبت كنند.
ضمن اینكه مدیر دوبلاژ این سریال محمود قنبری بود كه در كار بسیار سختگیر بود و نهایت دقت را در كار گویندگان داشت تا به سرعت دوبله و آماده پخش شود. مردم هم این سریال را دوست داشتند. البته سالها از دوبله این سریال میگذرد و فقط همین موارد را به یاد دارم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

خواندن توانستن است
«جهان معلولساز» كتابی است كه من آن را از نویسندهاش هدیه گرفتم؛ نویسندهای كه دغدغهاش درباره جهان معلولیت، دغدغهای با حفظ فاصله و از گوشهای امن نبود و نام و وجودی واقعی داشت؛ «امیرعلی».
نام كامل كتاب «جهان معلولساز؛ درباره اخلاق معلولیت» است و نعیمه پورمحمدی، استاد فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب قم، آن را نگاشته است. كتاب را انتشارات توانمندان وابسته به دفتر فرهنگ معلولان منتشر كرده است. مجموع كسانی كه در انتشار این كتاب همكاری كردهاند، از نگاه من، نشاندهنده مقدمهای برای خواندن كتابی است كه از امری بسیار محسوس و ملموس و شایسته توجه سخن خواهد گفت؛ از آنرو كه انتشارات كتاب با موضوع بیگانه نیست و نویسنده نیز مادری است كه سالها با امر معلولیت(!) فرزندش دست به گریبان است.
عنوان كتاب و انتخاب تركیب كلمات، به خوبی محتوای كتاب را میرساند. جهان معلولساز از جهانی سخن میگویدكه در آن معلولیت امری فرهنگی و نه واقعی است؛ در این جهان كه معلولیت، ناتوانیها و كمتوانیهای جسمی و ذهنی بیش از آنكه در كسانی بروز و ظهور یافته باشند در ذهنیت جمعی جوامع وجود دارند. نویسنده در آغاز سخن با بیان اهمیتِ دانستن و نزدیك دانستن امر معلولیت به همه ما، بهخوبی خواننده را برای ادامه مطالعه كتاب برمیانگیزاند: «حتی اگر نه معلول باشیم و نه فرزند یا خویشاوند/ دوست/ همكار معلول داشته باشیم، باز لازم است در ارتباط با معلولیت آگاهی پیدا كنیم. نه فقط برای اینكه با معلولان در یك اجتماع زندگی میكنیم و این مواجهه به درك و شناخت نیاز دارد، بلكه به این خاطر كه درك و آگاهی ما از ذهن و بدن خودمان عموما فقط شامل تجربههای «سلامتی، توانایی، خوشی و لذت» است. حال آنكه لازم است آگاهی و بینشی از «ضعف ذهن و بدن» هم به دست آوریم... یك چیز هست كه ناگزیر در زندگی همه ما پیش میآید و آن «سالخوردگی» است...»
با این مقدمه نویسنده میتوانیم به جهانی نظر كنیم كه پیرامون ماست، پرتعداد و پرتكرار و بالقوه است و ما عموما آن را نادیده میگیریم یا حتی بیگانه و غیر میپنداریم و این بیگانهپنداری یا به تعبیر نویسنده سالمسالاری در واقع همان جهان معلولساز را رقم میزند كه افرادی را طرد میكند، نادیده میانگارد، زندگی و حضور در جامعه را برایشان ناخوشایند یا ناممكن میكند و ضمنا به دامنه تعریفاتش از سلامتی میافزاید و دایرهای تنگ از موجودات سالم، هوشمند و توانمند برمیسازد و مدام این دایره را غربال میكند تا مبادا كسی با تفاوتهای نامطلوب(!) وارد این دایره شود و همچون سایرین از مواهب جهانی بهرهمند شود كه به صورت پیشفرض چنین خطكشیهایی ندارد یا میتواند نداشته باشد. چنین جهانی از ما میخواهد همیشه سالم، كارا، باهوش و توانا باشیم و اگر بههر دلیلی دچار كاستیهایی در این امور هستیم یا شدیم باید از چرخه خارج شویم تا مرگ فرابرسد و جهان را از بار ما سبك كند؛ آنگونه كه با بی رحمی درباره سالمندان و كسانی با تواناییهای متفاوت برخورد میكند و آنان را پس میزند.
این كتاب ما را با زمینههای فكری، فرهنگی و اجتماعی چنین جهانی - كه ما ساختهایم - آشنا میكند و در نهایت منظر تازهای میگشاید با عنوان اخلاق معلولیت كه میكوشد جهان را جایی برای همه و بدون دستهبندیهای تبعیضآمیز معرفی كند و به مخاطبش زیستی را بیاموزد كه شاید در ساختن چنین جهانی یاریدهنده باشد.
«تصویر روی جلد تصویر امیرعلی است كه پیش از تولد از بیماریاش مطلع شدم و امروز خوشحالم كه حق زندگی را از او نگرفتم... با خوشبختی زندگی كند اگر جهان سالمسالار و معلولسازی كه ما ساختهایم بگذارد».
نام كامل كتاب «جهان معلولساز؛ درباره اخلاق معلولیت» است و نعیمه پورمحمدی، استاد فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب قم، آن را نگاشته است. كتاب را انتشارات توانمندان وابسته به دفتر فرهنگ معلولان منتشر كرده است. مجموع كسانی كه در انتشار این كتاب همكاری كردهاند، از نگاه من، نشاندهنده مقدمهای برای خواندن كتابی است كه از امری بسیار محسوس و ملموس و شایسته توجه سخن خواهد گفت؛ از آنرو كه انتشارات كتاب با موضوع بیگانه نیست و نویسنده نیز مادری است كه سالها با امر معلولیت(!) فرزندش دست به گریبان است.
عنوان كتاب و انتخاب تركیب كلمات، به خوبی محتوای كتاب را میرساند. جهان معلولساز از جهانی سخن میگویدكه در آن معلولیت امری فرهنگی و نه واقعی است؛ در این جهان كه معلولیت، ناتوانیها و كمتوانیهای جسمی و ذهنی بیش از آنكه در كسانی بروز و ظهور یافته باشند در ذهنیت جمعی جوامع وجود دارند. نویسنده در آغاز سخن با بیان اهمیتِ دانستن و نزدیك دانستن امر معلولیت به همه ما، بهخوبی خواننده را برای ادامه مطالعه كتاب برمیانگیزاند: «حتی اگر نه معلول باشیم و نه فرزند یا خویشاوند/ دوست/ همكار معلول داشته باشیم، باز لازم است در ارتباط با معلولیت آگاهی پیدا كنیم. نه فقط برای اینكه با معلولان در یك اجتماع زندگی میكنیم و این مواجهه به درك و شناخت نیاز دارد، بلكه به این خاطر كه درك و آگاهی ما از ذهن و بدن خودمان عموما فقط شامل تجربههای «سلامتی، توانایی، خوشی و لذت» است. حال آنكه لازم است آگاهی و بینشی از «ضعف ذهن و بدن» هم به دست آوریم... یك چیز هست كه ناگزیر در زندگی همه ما پیش میآید و آن «سالخوردگی» است...»
با این مقدمه نویسنده میتوانیم به جهانی نظر كنیم كه پیرامون ماست، پرتعداد و پرتكرار و بالقوه است و ما عموما آن را نادیده میگیریم یا حتی بیگانه و غیر میپنداریم و این بیگانهپنداری یا به تعبیر نویسنده سالمسالاری در واقع همان جهان معلولساز را رقم میزند كه افرادی را طرد میكند، نادیده میانگارد، زندگی و حضور در جامعه را برایشان ناخوشایند یا ناممكن میكند و ضمنا به دامنه تعریفاتش از سلامتی میافزاید و دایرهای تنگ از موجودات سالم، هوشمند و توانمند برمیسازد و مدام این دایره را غربال میكند تا مبادا كسی با تفاوتهای نامطلوب(!) وارد این دایره شود و همچون سایرین از مواهب جهانی بهرهمند شود كه به صورت پیشفرض چنین خطكشیهایی ندارد یا میتواند نداشته باشد. چنین جهانی از ما میخواهد همیشه سالم، كارا، باهوش و توانا باشیم و اگر بههر دلیلی دچار كاستیهایی در این امور هستیم یا شدیم باید از چرخه خارج شویم تا مرگ فرابرسد و جهان را از بار ما سبك كند؛ آنگونه كه با بی رحمی درباره سالمندان و كسانی با تواناییهای متفاوت برخورد میكند و آنان را پس میزند.
این كتاب ما را با زمینههای فكری، فرهنگی و اجتماعی چنین جهانی - كه ما ساختهایم - آشنا میكند و در نهایت منظر تازهای میگشاید با عنوان اخلاق معلولیت كه میكوشد جهان را جایی برای همه و بدون دستهبندیهای تبعیضآمیز معرفی كند و به مخاطبش زیستی را بیاموزد كه شاید در ساختن چنین جهانی یاریدهنده باشد.
«تصویر روی جلد تصویر امیرعلی است كه پیش از تولد از بیماریاش مطلع شدم و امروز خوشحالم كه حق زندگی را از او نگرفتم... با خوشبختی زندگی كند اگر جهان سالمسالار و معلولسازی كه ما ساختهایم بگذارد».

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سیاستهای صندوق بینالمللی پول در حال اجراست
صندوق بینالمللی پول در دهههای اخیر برای برخی كشورها كه از لحاظ اقتصادی دچار بحران بودهاند، نسخهپیچی كرده است. وجه مشترك توصیههای صندوق بینالمللی پول به این كشورها كه همگی هم جزو كشورهای در حال توسعه هستند، این موارد بوده است: كاهش كسری تراز حسابهای كشور با آزادسازی تجارت + اجرای خصوصیسازی گسترده با هدف كوچك كردن فوری دولت + كاهش كسری بودجه دولت از طریق تثبیت حقوق كارمندان یا افزایش كمتر از تورم آن + كاهش یا حذف یارانههای پرداختی دولت + افزایش قیمت حاملهای انرژی. (مجموع این سیاستها را تعدیل اقتصادی یا شوكدرمانی مینامند)
برآیند این سیاستها كاهش رشد اقتصادی، كاهش اشتغال و افزایش فشار به اقشار كمدرآمد جامعه به بهانه رفع كسری بودجه دولت بوده است. نتیجه توصیههای صندوق بینالمللی پول در این كشورها، بروز اعتراضهای گسترده اجتماعی بوده به گونهای كه ثبات اقتصادی مدنظر صندوق بینالمللی پول موجب به مخاطره افتادن ماهیت حكومتهای مستقر در كشورهای مذكور و حتی فروپاشی سیاسی شده است. برخی سیاستهای اقتصادی كه اخیرا در كشورمان اتخاذ شده نشان از مطابقت خواسته یا ناخواسته با سیاستهای توصیهای صندوق بینالمللی پول به كشورها دارد. سؤال اصلی این است كه آیا این شباهتها تصادفی بوده یا این كه دولت ایران هم در حال اجرای سیاستهای توصیهشده صندوق بینالمللی پول است؟ در این زمینه با دكتر حسین راغفر، اقتصاددان و عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا(س) گفتوگو كردهایم.
بررسی نسخههایی كه صندوق بینالمللی پول برای كشورها تجویز میكند همه از یك جنس است و به شوك قیمتی، كاهش یارانه دولتی، افزایش نرخ حاملهای انرژی و مواردی از این قبیل خلاصه میشود كه نتایج خسارتباری در كشورهای درحال توسعه داشته است. چرا این سیاستها همچنان ادامه دارد؟
صندوق بینالمللی پول و بانك جهانی مسؤولیتهای جهانی دارند و برای نظم جهانی خدمت میكنند. این دو نهاد برای توسعه اقتصادی كشورها نسخهای تجویز نمیكنند و نباید چنین توقعی داشت. علت این موضوع هم سیاستهایی است كه بعد از پایان جنگ با توصیه نهاد مالی جهانی به نام صندوق بینالمللی پول به كار گرفته شد. سیاستهایی كه صندوق برای كشورها تجویز میكند به منظور كنترل اقتصادهای كشورهای در حال توسعه است، نه تعیین مسیر برای توسعهیافتگی آنها. جالب اینجاست هر زمان كه اقتصاد ایران دچار بحران میشود این صندوق گزارش امیدواركنندهای به تصویر میكشد كه شما در مسیر درستی قرار دارید و آینده روشن است. به نظر میرسد یك همسویی بین سیاستهای صندوق و سیاستهای اقتصادی كه بعد از دوران دفاع مقدس شكل گرفت و در 14 سال گذشته با شتاب زیادی پیش رفت وجود دارد. این سیاستها بعد از دفاع مقدس در همه دولتها وجود داشته اما از شدت و ضعف برخوردار بوده است. نكته قابل توجه اینجاست كه وقتی ایران توسط آمریكا تحریم میشود صندوق بینالمللی پول و بانك جهانی هم ما را تحریم میكنند و طرحهای توسعهای خود را ارائه نمیدهند. همین موضوع نشان میدهد سیاستهایی كه این دو نهاد مالی به كشورها توصیه میكنند سیاسی است، هرچند برخی گروههایی كه از این ماجرا نفع میبرند اینگونه پیشنهادها را چپگرایی تفسیر میكنند اما واقعیت این است كه این موضوعات تنها در مورد كشور ما صدق نمیكند. این توصیهها از سال 1982 میلادی به عنوان سیاست تعدیل ساختاری مطرح شد كه دارای ویژگیهای مشتركی بود. این ویژگیها شامل آزادسازی اقتصادی كشور، كاهش نقش و حضور دولت در اقتصاد، واگذاری شركتهای دولتی به بخش خصوصی، آزادسازی نرخ ارز، حذف یارانه بهخصوص یارانه حاملهای انرژی و مقررات زدایی است.
آیا سیاستهای صندوق بینالمللی پول در خود كشورهای پیشرفته غربی اجرا شده یا میشود؟
سیاست درهای باز كه صندوق مروج آن است، برای كشورهای صادركننده این نسخ هم پیامد منفی داشته و اكنون سیاست درونزا را پیگیری میكنند. اینگونه سیاستها در كشورهایی كه این نسخهها از آنجا صادر میشود با ظهور شخصیتی مثل ترامپ در آمریكا كنار گذاشته میشود و سیاست درهای باز را با شعار ملیگرایی و ایجاد اشتغال كنار گذاشتهاند. اغلب افرادی مثل ترامپ زمانی وارد میدان قدرت میشوند كه سیاستهای درهای باز شكستخورده است و دلیل پیروزی رئیسجمهور آمریكا هم همین است. بعد از آمریكا، بریتانیا هم با خروج از اتحادیه اروپا نشان داد میخواهد درهای باز را ببندد و دلیل اصلی این موضوع رشد جریانهای ملیگرا در این كشورهاست. سیاستهای آزادسازی قیمتها پیامدهای منفی زیادی برای اتحادیه اروپا داشته و وحدت اروپا را با بحران روبهرو كرده است. ریشه این موضوع هم به سال 1970 میلادی در آمریكایی لاتین زمانی كه در شیلی كودتایی اتفاق افتاد برمیگردد. بعد از آن كشورهایی مانند آرژانتین، اروگوئه، برزیل و مكزیك تحت فشار سیاستهای تحمیلی صندوق بینالمللی پول قرار گرفتند. نكته قابل توجه اینجاست كه این سیاستها در یك بستر نظامیگری و ایجاد رعب و وحشت و كودتای نظامی در جامعه به اجرا درآمد. سال 1982 كشور مكزیك با 97 میلیارد دلار اعلام ورشكستگی كرد و كشورهای غربی برای اینكه دومینویی به راه نیفتد و كشورهای دیگر به دنبال مكزیك اعلام ورشكستگی نكنند سیاستهایی را تعبیه كردند كه كنترل اقتصاد از دولت به بخش خصوصی برسد. اقدام كشورهای غربی به این دلیل بود كه اكثر منابع موجود در این كشورها از طریق بانكهای كشورهای غربی تأمین شده بود كه آنها قادر به بازپرداخت آن نبودند. این در حالی است كه دولت باید پاسخگوی سیاستهای خود باشد اما برای بخش خصوصی اگر صرفه اقتصادی نداشته باشد بنگاه اقتصادی را تعطیل میكند.
به ورود كشورهای غربی برای رهایی از ورشكستگی مكزیك اشاره كردید. آیا كشورهای غربی هراس داشتند این دومینو به كشور خودشان سرایت كند؟
دقیقا همینطور است.
آیا سیاستهای صندوق بینالمللی پول عامل رشد و توسعه اقتصادی اروپاییها بوده است؟
خیر، در اتحادیه اروپا این سیاستها با مشكلات جدی روبهرو شده و تبعات اجرای آن اكنون در جوامع اروپایی نمایان است. اعتراضات مردمی در كشورهای آلمان، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا نشان میدهد این سیاستها شكستخورده است. در انتخابات اخیر كشورهای اتحادیه اروپا غالبا احزاب چپ و سوسیالیست برنده میشوند، اما به دلیل اینكه سیاستهای كلان در بروكسل (مقر اتحادیه اروپا) تهیه و ابلاغ میشود مجبور میشوند آن را اجرا كنند. درنتیجه نقش احزاب سیاسی بیاثر میشود و مردم نسبت به نقش دولتها و سیاستمداران در كشورهای خودشان بیاعتماد شدند. یونان اكنون نماد ورشكستگی همین دسته از سیاستهاست كه مردم این كشور خواستار توقف آزادسازی قیمتها و حذف یارانهها هستند. به نظر میرسد آینده جهان به این سمت میرود كه رویارویی دولتها با ملتهای خودشان اتفاق میافتد. حامیان تفكر نئولیبرال برای اینكه كار خود را پیش ببرند از تریبون رسانه استفاده میكنند تا بتوانند ذائقه مردم را تغییر دهند كه نتیجه اقدامات آنها رشد نابرابریها و رشد فقر در كشورهاست كه اكنون در كشورهای اروپایی بیشتر خودش را نشان میدهد. این روند در مقیاس جهانی برای كشورهای مختلف تجویز میشود. سیاستهای اقتصادی ایران در سالهای پس از جنگ هم به سمت نئولیبرالی رفت كه نابرابریهای عظیم شكل گرفت و پیامد آن رشد جرائم و فساد و نابرابریها است.
شما اشاره كردید شرایط اقتصادی كه در كشور شاهد هستیم نتیجه سیاستهای نئولیبرالی است. كدام دولتها این سیاست را اجرا كردند؟
وضعیت امروز محصول اجرای سیاستهای اقتصادی در 30 سال گذشته است و یكشبه پدید نیامده است. این فسادی كه شاهدش هستیم ناشی از سیاستهاست نئولیبرالی است كه در كشور اعمالشده و متاسفانه با قوت هم ادامه دارد مثل مصوباتی كه مجلس شورای اسلامی تصویب میكند تا لایحه بودجه 99 كه توسط دولت تهیه شده است.
چندی پیش رئیسجمهور اعلام كرد كه نمیتوان از درآمد نفت چشمپوشی كرد. آیا شیوهای كه دولت برای درآمدهای نفتی استفاده میكرد مورد تأیید اقتصاددانان است؟
بخش زیادی از مشكل اقتصاد ایران وابستگی بودجه به درآمدهای نفتی است. در شرایط فعلی كه در سختترین تحریمهای آمریكا و كشورهای دیگر قرار داریم، كاهش درآمدهای نفتی، اقتصاد ما را با مشكل روبهرو كرده، در حالی كه یكی از اهداف انقلاب اسلامی جداسازی این دو مقوله بود. هیچ اقتصاددانی نقش نفت در اقتصاد را نفی نمیكند، اما چگونگی استفاده از این درآمد در اقتصاد مهم است. یكی از اهداف انقلاب اسلامی استقلال كشور از درآمد نفتی بود. در سال 1348 تولید نفت كشور وسعت گرفت و وابستگی بودجه به درآمدهای نفتی افزایش یافت. حتی در سال 1352 قیمت نفت سه برابر شد و به این وابستگی افزود. همین سیاست، آسیبپذیری اقتصاد را زیاد كرد و تورمی كه از آن حاصل شد نارضایتی و شكاف طبقاتی گسترده را در جامعه ایجاد كرد. یكی از دلایل سقوط حكومت پهلوی آسیبپذیری اقتصاد بود. البته این سیاستها بعد از انقلاب هم ادامه داشت. در ابتدای انقلاب به دلیل شرایط جنگ و تحریمها انضباط مالی بسیار جدی از سوی دولت اعمال میشد كه موجب شد این پیامدها در اقتصاد كشور كنترل شود. بعد از جنگ و با رفع محدودیتهای تحریم، افزایش قیمت نفت و استقراضی كه از بانك جهانی و بانكهای خارجی انجام شد، درآمدهای جدیدی وارد اقتصاد كشور شد كه این سیاستها زمینهای را برای رشد فساد فراهم كرد. اقتصاد ما حاصل تلاش و نیروی كار نیست، بلكه وابسته به فروش منابع طبیعی است كه این موضوع آسیبدیدگی و وابستگی را افزایش میدهد.
آیا جداسازی كامل نفت از بودجه امكانپذیر است؟
فارغ از اینكه درآمد نفت شیرین است و دولت به راحتی از آن نمیگذرد باید به نكتهای اشاره كنم كه هر كسی به آن نمیپردازد. صاحبان سرمایههای تجاری و مالی در اقتصاد، در نظام تصمیمگیری ایران حضور دارند. تقریبا سیاستهایی كه در كشور اعمال میشود منافع این گروه را تأمین میكند. یك مثال ساده برایتان میزنم. فكر میكنید نرخ ارز چگونه تعیین میشود. در زمان تهیه لایحه بودجه میگویند هزینهها چقدر است و چقدر درآمد داریم؟ هرقدر شكاف وجود داشته باشد نرخ ارز را تعیین میكنند تا هزینهها پوشش داده شود. این یك كار سنتی در دولت است. پیش از انقلاب به دلیل نقش ایران در بازار جهانی رقابتهایی بین آمریكا، اروپا و چین و ژاپن اتفاق میافتاد كه قیمت جهانی نفت را تغییر میداد. ما هم از این افزایش قیمت گاهی منتفع و گاهی متضرر میشدیم، اما آنچه صریحا میتوان گفت این است كه نفت باعث پیشرفت كشور ما نشده و برخی كارشناسان جهانی از این نعمت با نام نقمت یاد میكنند.
نكتهای كه وجود دارد این است كه جداسازی درآمدهای نفتی از بودجه باید به معنای كاهش وابستگی بودجه جاری از نفت تلقی شود كه این موضوع بستگی به اراده دولتها دارد كه تجربه و عملكرد دولتهای قبلی نشان میدهد ارادهای وجود ندارد. متاسفانه دولتها به دلیل نگاه كوتاهمدت، در چهار سال اول خود با انجام سیاستهای عوامفریبانه اقداماتی انجام میدهند كه به ضرر كشور و مردم است و در چهار سال دوم سیاستهایی را اتخاذ میكنند كه هزینه آن بر دوش دولت بعدی است. متاسفانه این یك رویه در كشور ما شده و دولتی كه سر كار میآید با انتقاد از عملكرد دولت قبلی باز هم سیاستهای عوامفریبانه را در دوره اول خود انجام میدهد تا چرخ این دور باطل لنگ نزند. وابستگی به درآمدهای نفتی همان چیزی است كه كشورهای غربی به دنبال آن هستند و هر بار با تغییر قیمت نفت، اقتصاد ایران را بر هم زدند. چون تغییر قیمت نفت یك پارامتر برونزاست و با همین سیستم، فشار اقتصادی را به كشور ما تحمیل میكنند. درست است كه اقتصاد ما نفتی است اما نفت باید در خدمت مردم برای رشد و توسعه اقتصادی قرار بگیرد نه در خدمت رشد وابستگی و آسیبپذیری اقتصاد كشور.
شما یك اظهارنظری درباره دلار 40 هزار تومانی داشتید. گفته بودید اگر سیر صعود نرخ ارز به میزانی كه از بهمن 96 تا شهریور 97 رشد كرده تا پایان سال 97 ادامه داشته باشد، نرخ ارز به 40 هزار تومان خواهد رسید. چه شد كه ارز از ریل افزایش نرخ خارج شد؟
زمانی كه این صحبت را انجام دادم از این اتفاق به عنوان كودتای ارزی نام بردم. این سیاست نئولیبرالهاست كه توانستند خواسته خود را اجرایی كنند و هنوز هم با قدرت میگویم قصد براندازی سیاسی را دارند. امروز خیلیها به عرض بنده رسیدهاند كه برخی سیاستهای اقتصادی كه در كشور اجرا میشود، توجیه اقتصادی ندارد. تیرماه سال گذشته بود كه گفتم اگر افزایش نرخ ارز كه از پایان دی 96 آغاز شده به همان میزانی كه تا شهریور ادامه داشته تا پایان سال ادامه داشته باشد، نرخ دلار به 40 هزار تومان خواهد رسید، اما برخی افراد این رقم را بهانه كردند و گفتند برخی اقتصاددانان میخواهند به دولت حمله كنند. گرچه اگر این حملات صورت نمیگرفت آنها قصد داشتند دلار را به 40 هزار تومان برسانند. زمانی كه نرخ دلار به 6000 تومان رسید دولت قیمت بلیت هواپیمای جمهوری اسلامی ایران را با دلار 20 هزار تومان محاسبه و عرضه كرد. دولت برای این رقم هدفگذاری كرده بود. همان گروههای ذینفوذ كه اشاره كردم از دولت ارز 4200 تومانی برای واردات كاغذ و خمیر كاغذ دریافت كردند و در یك ماه 250 هزار تن در شرایطی كه كشور با بحران كاغذ روبهرو بود به بهانه صادرات با دلار 12 هزار تومان صادر كردند. در همین زمان برای اولین بار ایران محصولات كشاورزی به كشورهای افغانستان و پاكستان صادر كرد. 750 هزار تن پیاز و سیبزمینی به این كشورها رفت كه دلیل اصلی آن سقوط شدید ارزش پول ملی بود.
بحرانی كه ناشی از این كسری كالاهای اساسی و نیازهای مردم داشت بروز میكرد هشدارها و اخطارهایی برای سیاستگذاران در كشور به همراه داشت و این تجربه نشان داد كه بازار توان جذب و هضم دلار ده هزار تومانی را ندارد چه برسد به قیمتهای بالاتر. ركود ایجاد شده در اقتصاد هم برای همین است. یك بررسی ساده نشان میدهد از سال 96 تاكنون نرخ دستمزد بین 25 تا 30 درصد افزایش یافته، اما قیمت كالاهای اساسی چهار تا پنج برابر شده است. پایین آمدن قدرت خرید مردم كاهش تقاضا را به دنبال دارد.
برخی كارشناسان معتقدند نرخ ارز باید توسط عرضه و تقاضا تعیین شود. حتی در برخی اظهارنظرهای رئیسكل بانك مركزی و وزیر اقتصاد میآید كه افزایش تقاضا باعث رشد قیمت ارز شد. آیا واقعا در ایران عرضه و تقاضا تعیینكننده نرخ است؟
افرادی كه میگویند نرخ ارز با تقاضا و عرضه تعیین میشود قصد منحرف كردن افكار عمومی از واقعیت را دارند. قیمت دلار را بازار تعیین نمیكند. درآمدهای اصلی ارزی كشور از فروش منابع طبیعی (نفت) است كه به همه مردم تعلق دارد. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: بیتالمال باید به طور مساوی بین همه مردم تقسیم شود. نه اینكه بیایند در خانه مردم دلار بدهند بلكه این درآمد باید در زندگی و كیفیت آن خودش را نشان دهد. آموزش و پرورش رایگان كه تعهد قانون اساسی است، افزایش خدمات عمومی، سلامت و بهداشت. منابع تأمین اینها بیتالمال است. ضمن اینكه جمله «نفت سرمایه ملی است و آیندگان هم از آن سهم دارند» بسیار شنیده میشود، اما باید میزان استفاده از این درآمدها در هر دورهای محدود شود. دولت فقط اجازه تبدیل این درآمد به سرمایه در اشكال مختلف را دارد.
دولت نظریه اقتصادی خاصی دارد یا واقعا سردرگم است؟
سردرگم است. همانطور كه گفتم بخش مالی و پولی بر بخش واقعی و تولید سلطه دارد كه این اتفاقا یكی از ویژگیهای اصلی اقتصاد نئولیبرال است. صریح بگویم آنچه امروز در اقتصاد ایران شاهد هستیم نتیجه تلاش نئولیبرالها در كشور است كه موجب نابرابری در جامعه و حفظ منافع افراد دارای قدرت و ثروت است. یكی از لوایحی كه اكنون نمایندگان مجلس به دنبال آن هستند حذف مالیات بر ارزش افزوده در مناطق آزاد است. سؤال اینجاست چرا الآن كه دولت به درآمد این كار نیاز دارد نمایندگان مجلس باید دنبال چنین معافیتهایی باشند؟ مگر مناطق آزاد فعلی چه گلی به سر این كشور زدهاند كه میخواهند دوباره به تعداد آن بیفزایند؟ سیستم مالیاتی كشور ما آنقدر فشل است كه برخی قوانین مثل مالیات بر عایدی سرمایه اصلا مطرح نمیشود. جالب اینجاست نمایندگان مجلس كه باید حق مردم را مطالبه كنند مخالف این قانون هستند چون خودشان درگیر این جریانند. یكی از احزاب سیاسی در ایران كه اتفاقا از منتفعان اصلی خصوصیسازی در ایران هستند پتروشیمیها را بین خودشان تقسیم كردند. متاسفانه افشاگریهایی هم كه صورت میگیرد در راستای فساد دیگر است و وجهه جناحی دارد. زمانی كه به انتخابات مجلس نزدیك میشویم فضای سیاسی كشور باز میشود و این جناح آن جناح را متهم میكند و به هم پاسخ میدهند. تا وقتی این جریانات وجود داشته باشد شفافیت و مبارزه با فساد منتفی است، اما دستگاه قضایی در این بخش نقش بیبدیلی دارد. دستگاه قضایی در كشورهای اروپایی و پیشرفته اختیارات و نقش اساسیتری دارد. اگر یك وزیر در زمان صدارت خود قانونی را تصویب كند كه پس از ده سال خود از آن منتفع شود باید به مراجع قضایی پاسخگو باشد كه آن كار را برای خود انجام نداده است، اما اینجا دختر یك وزیر هر كاری كه میخواهد در اقتصاد میكند. هر چه هم میگفتیم كسی گوش نمیداد تا اینكه الآن دادگاه او را شاهد هستیم. دستگاه قضایی نباید با مفسدان اقتصادی با ملایمت برخورد كند. این افراد غارتگران دارایی كشورند كه زندگی اصلیشان را در كشورهای دیگر درست كردند و فقط فكر سركیسه كردن مردم هستند. خدمتتان عرض كردم اغلب اتفاقاتی كه در كشور میافتد جنبه منطقی و اقتصادی ندارد و یك بچه دبستانی هم میداند كه اجرای برخی سیاستها برای كشور خوب نیست، اما... .
آمریكا، قصد دارد با فشار حداكثری ایران را تسلیم خواستههای خود كند. در این شرایط چگونه باید با این تحریمها مقابله كرد؟
ما اول باید درك صحیحی از تحریم داشته باشیم و بعد سراغ اقدامات برویم. جوانان بیكار، بزرگترین خطر برای كشور هستند. در كتاب هنر تحریم، نوشته ریچارد نفیو كه مسؤول تحریمهای ایران در وزارت خزانهداری آمریكا در دوره اوباما بود، آمده است سازوكاری را پیشبینی كردیم كه بیكاری در ایران افزایش پیدا كند.
اكنون ترامپ صنعت خودروسازی ایران و صنعت ساختوساز را تحریم كرده تا شش میلیون نفر دیگر را هم بیكار كند. ما اگر میخواهیم با تحریم آمریكا مقابله كنیم باید كارخانههایمان را فعال نگه داریم. آمریكا به اشتغال حمله كرده و برای این موضوع باید قوانین زائد برای كارآفرینان برداشته شود؛ اما متاسفانه برخی تصمیمات به ضرر 78میلیون نفر و به نفع دو میلیون نفر است. نقد كردیم باید راهكار هم بدهیم. تا وقتی ارز به مسیر سابق خودش بازنگردد كارخانه جدیدی احداث نخواهد شد. برخی افراد ثروتمند به دنبال ساخت مالهای بزرگ هستند، اما سؤال اینجاست اینها چه فرهنگی را قرار است اشاعه دهند؟ چرا با پول بیتالمال باید در بهترین نقاط تهران برج ساخته شود؟ چند سال پیش از صندوق بیمه روستاییان 300 میلیارد تومان برداشت شد تا یك برج در بالای پاسداران ساخته و تكمیل شود. این فرهنگ صرفهجویی و اسلام است؟ این یعنی همان فاصله طبقاتی كه آمریكا میخواهد. آقای همتی، رئیسكل بانك مركزی در دانشگاه الزهرا(س) سخنرانی داشت و گفت واردكنندگان خودرو به من فشار میآوردند كه به آنها ارز تخصیص دهم، اما مقاومت كردم و چه حملاتی به من شد.
تقریبا همه افرادی كه از بدنه دولت جدا میشوند میگویند سیاستهای اجرا شده ارتباطی با ما ندارد و ما مخالف بودیم. هرچند این صحبتها بعد از استعفایشان مطرح میشود، اما چرا آنها مسؤولیت تصمیماتشان را بهعهده نمیگیرند.
ببینید نئولیبرالها افراد خودشان را در همه مقاطع تصمیمگیری اساسی قرار دادند. در مركز پژوهشهای مجلس، سازمان برنامه و بودجه، وزارت نفت و سایر اركان اقتصادی. هر جایی كه خودشان نتوانند ورود كنند مزدورانی تربیت كردهاند كه بتوانند رسالت آنها را انجام دهد. اگر آنها هم ناكام بمانند مسیرهای دیگر را امتحان میكنند. خودشان هم میدانند سیاستهایشان شكستخورده به همین دلیل جرات ورود به جریانات را ندارند. اگر 20 سال پیش این موضوعات توسط كارشناسان و تحلیلگران اقتصادی مطرح میشد هزار وصله ناجور به وی میچسباندند كه وی از اقتصاد سر درنمیآورد، اما تجربه این سالها نشان داده چه كسانی درست میگفتند. نكته قابل توجه ماجرا اینجاست كه این افراد همسو با جریانهای برانداز نظام در كشور هستند كه خطر اصلی اینجاست و باید جلوی اقدامات آنها ایستاد.
صندوق بینالمللی پول و بانك جهانی مسؤولیتهای جهانی دارند و برای نظم جهانی خدمت میكنند. این دو نهاد برای توسعه اقتصادی كشورها نسخهای تجویز نمیكنند و نباید چنین توقعی داشت. علت این موضوع هم سیاستهایی است كه بعد از پایان جنگ با توصیه نهاد مالی جهانی به نام صندوق بینالمللی پول به كار گرفته شد. سیاستهایی كه صندوق برای كشورها تجویز میكند به منظور كنترل اقتصادهای كشورهای در حال توسعه است، نه تعیین مسیر برای توسعهیافتگی آنها. جالب اینجاست هر زمان كه اقتصاد ایران دچار بحران میشود این صندوق گزارش امیدواركنندهای به تصویر میكشد كه شما در مسیر درستی قرار دارید و آینده روشن است. به نظر میرسد یك همسویی بین سیاستهای صندوق و سیاستهای اقتصادی كه بعد از دوران دفاع مقدس شكل گرفت و در 14 سال گذشته با شتاب زیادی پیش رفت وجود دارد. این سیاستها بعد از دفاع مقدس در همه دولتها وجود داشته اما از شدت و ضعف برخوردار بوده است. نكته قابل توجه اینجاست كه وقتی ایران توسط آمریكا تحریم میشود صندوق بینالمللی پول و بانك جهانی هم ما را تحریم میكنند و طرحهای توسعهای خود را ارائه نمیدهند. همین موضوع نشان میدهد سیاستهایی كه این دو نهاد مالی به كشورها توصیه میكنند سیاسی است، هرچند برخی گروههایی كه از این ماجرا نفع میبرند اینگونه پیشنهادها را چپگرایی تفسیر میكنند اما واقعیت این است كه این موضوعات تنها در مورد كشور ما صدق نمیكند. این توصیهها از سال 1982 میلادی به عنوان سیاست تعدیل ساختاری مطرح شد كه دارای ویژگیهای مشتركی بود. این ویژگیها شامل آزادسازی اقتصادی كشور، كاهش نقش و حضور دولت در اقتصاد، واگذاری شركتهای دولتی به بخش خصوصی، آزادسازی نرخ ارز، حذف یارانه بهخصوص یارانه حاملهای انرژی و مقررات زدایی است.
آیا سیاستهای صندوق بینالمللی پول در خود كشورهای پیشرفته غربی اجرا شده یا میشود؟
سیاست درهای باز كه صندوق مروج آن است، برای كشورهای صادركننده این نسخ هم پیامد منفی داشته و اكنون سیاست درونزا را پیگیری میكنند. اینگونه سیاستها در كشورهایی كه این نسخهها از آنجا صادر میشود با ظهور شخصیتی مثل ترامپ در آمریكا كنار گذاشته میشود و سیاست درهای باز را با شعار ملیگرایی و ایجاد اشتغال كنار گذاشتهاند. اغلب افرادی مثل ترامپ زمانی وارد میدان قدرت میشوند كه سیاستهای درهای باز شكستخورده است و دلیل پیروزی رئیسجمهور آمریكا هم همین است. بعد از آمریكا، بریتانیا هم با خروج از اتحادیه اروپا نشان داد میخواهد درهای باز را ببندد و دلیل اصلی این موضوع رشد جریانهای ملیگرا در این كشورهاست. سیاستهای آزادسازی قیمتها پیامدهای منفی زیادی برای اتحادیه اروپا داشته و وحدت اروپا را با بحران روبهرو كرده است. ریشه این موضوع هم به سال 1970 میلادی در آمریكایی لاتین زمانی كه در شیلی كودتایی اتفاق افتاد برمیگردد. بعد از آن كشورهایی مانند آرژانتین، اروگوئه، برزیل و مكزیك تحت فشار سیاستهای تحمیلی صندوق بینالمللی پول قرار گرفتند. نكته قابل توجه اینجاست كه این سیاستها در یك بستر نظامیگری و ایجاد رعب و وحشت و كودتای نظامی در جامعه به اجرا درآمد. سال 1982 كشور مكزیك با 97 میلیارد دلار اعلام ورشكستگی كرد و كشورهای غربی برای اینكه دومینویی به راه نیفتد و كشورهای دیگر به دنبال مكزیك اعلام ورشكستگی نكنند سیاستهایی را تعبیه كردند كه كنترل اقتصاد از دولت به بخش خصوصی برسد. اقدام كشورهای غربی به این دلیل بود كه اكثر منابع موجود در این كشورها از طریق بانكهای كشورهای غربی تأمین شده بود كه آنها قادر به بازپرداخت آن نبودند. این در حالی است كه دولت باید پاسخگوی سیاستهای خود باشد اما برای بخش خصوصی اگر صرفه اقتصادی نداشته باشد بنگاه اقتصادی را تعطیل میكند.
به ورود كشورهای غربی برای رهایی از ورشكستگی مكزیك اشاره كردید. آیا كشورهای غربی هراس داشتند این دومینو به كشور خودشان سرایت كند؟
دقیقا همینطور است.
آیا سیاستهای صندوق بینالمللی پول عامل رشد و توسعه اقتصادی اروپاییها بوده است؟
خیر، در اتحادیه اروپا این سیاستها با مشكلات جدی روبهرو شده و تبعات اجرای آن اكنون در جوامع اروپایی نمایان است. اعتراضات مردمی در كشورهای آلمان، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا نشان میدهد این سیاستها شكستخورده است. در انتخابات اخیر كشورهای اتحادیه اروپا غالبا احزاب چپ و سوسیالیست برنده میشوند، اما به دلیل اینكه سیاستهای كلان در بروكسل (مقر اتحادیه اروپا) تهیه و ابلاغ میشود مجبور میشوند آن را اجرا كنند. درنتیجه نقش احزاب سیاسی بیاثر میشود و مردم نسبت به نقش دولتها و سیاستمداران در كشورهای خودشان بیاعتماد شدند. یونان اكنون نماد ورشكستگی همین دسته از سیاستهاست كه مردم این كشور خواستار توقف آزادسازی قیمتها و حذف یارانهها هستند. به نظر میرسد آینده جهان به این سمت میرود كه رویارویی دولتها با ملتهای خودشان اتفاق میافتد. حامیان تفكر نئولیبرال برای اینكه كار خود را پیش ببرند از تریبون رسانه استفاده میكنند تا بتوانند ذائقه مردم را تغییر دهند كه نتیجه اقدامات آنها رشد نابرابریها و رشد فقر در كشورهاست كه اكنون در كشورهای اروپایی بیشتر خودش را نشان میدهد. این روند در مقیاس جهانی برای كشورهای مختلف تجویز میشود. سیاستهای اقتصادی ایران در سالهای پس از جنگ هم به سمت نئولیبرالی رفت كه نابرابریهای عظیم شكل گرفت و پیامد آن رشد جرائم و فساد و نابرابریها است.
شما اشاره كردید شرایط اقتصادی كه در كشور شاهد هستیم نتیجه سیاستهای نئولیبرالی است. كدام دولتها این سیاست را اجرا كردند؟
وضعیت امروز محصول اجرای سیاستهای اقتصادی در 30 سال گذشته است و یكشبه پدید نیامده است. این فسادی كه شاهدش هستیم ناشی از سیاستهاست نئولیبرالی است كه در كشور اعمالشده و متاسفانه با قوت هم ادامه دارد مثل مصوباتی كه مجلس شورای اسلامی تصویب میكند تا لایحه بودجه 99 كه توسط دولت تهیه شده است.
چندی پیش رئیسجمهور اعلام كرد كه نمیتوان از درآمد نفت چشمپوشی كرد. آیا شیوهای كه دولت برای درآمدهای نفتی استفاده میكرد مورد تأیید اقتصاددانان است؟
بخش زیادی از مشكل اقتصاد ایران وابستگی بودجه به درآمدهای نفتی است. در شرایط فعلی كه در سختترین تحریمهای آمریكا و كشورهای دیگر قرار داریم، كاهش درآمدهای نفتی، اقتصاد ما را با مشكل روبهرو كرده، در حالی كه یكی از اهداف انقلاب اسلامی جداسازی این دو مقوله بود. هیچ اقتصاددانی نقش نفت در اقتصاد را نفی نمیكند، اما چگونگی استفاده از این درآمد در اقتصاد مهم است. یكی از اهداف انقلاب اسلامی استقلال كشور از درآمد نفتی بود. در سال 1348 تولید نفت كشور وسعت گرفت و وابستگی بودجه به درآمدهای نفتی افزایش یافت. حتی در سال 1352 قیمت نفت سه برابر شد و به این وابستگی افزود. همین سیاست، آسیبپذیری اقتصاد را زیاد كرد و تورمی كه از آن حاصل شد نارضایتی و شكاف طبقاتی گسترده را در جامعه ایجاد كرد. یكی از دلایل سقوط حكومت پهلوی آسیبپذیری اقتصاد بود. البته این سیاستها بعد از انقلاب هم ادامه داشت. در ابتدای انقلاب به دلیل شرایط جنگ و تحریمها انضباط مالی بسیار جدی از سوی دولت اعمال میشد كه موجب شد این پیامدها در اقتصاد كشور كنترل شود. بعد از جنگ و با رفع محدودیتهای تحریم، افزایش قیمت نفت و استقراضی كه از بانك جهانی و بانكهای خارجی انجام شد، درآمدهای جدیدی وارد اقتصاد كشور شد كه این سیاستها زمینهای را برای رشد فساد فراهم كرد. اقتصاد ما حاصل تلاش و نیروی كار نیست، بلكه وابسته به فروش منابع طبیعی است كه این موضوع آسیبدیدگی و وابستگی را افزایش میدهد.
آیا جداسازی كامل نفت از بودجه امكانپذیر است؟
فارغ از اینكه درآمد نفت شیرین است و دولت به راحتی از آن نمیگذرد باید به نكتهای اشاره كنم كه هر كسی به آن نمیپردازد. صاحبان سرمایههای تجاری و مالی در اقتصاد، در نظام تصمیمگیری ایران حضور دارند. تقریبا سیاستهایی كه در كشور اعمال میشود منافع این گروه را تأمین میكند. یك مثال ساده برایتان میزنم. فكر میكنید نرخ ارز چگونه تعیین میشود. در زمان تهیه لایحه بودجه میگویند هزینهها چقدر است و چقدر درآمد داریم؟ هرقدر شكاف وجود داشته باشد نرخ ارز را تعیین میكنند تا هزینهها پوشش داده شود. این یك كار سنتی در دولت است. پیش از انقلاب به دلیل نقش ایران در بازار جهانی رقابتهایی بین آمریكا، اروپا و چین و ژاپن اتفاق میافتاد كه قیمت جهانی نفت را تغییر میداد. ما هم از این افزایش قیمت گاهی منتفع و گاهی متضرر میشدیم، اما آنچه صریحا میتوان گفت این است كه نفت باعث پیشرفت كشور ما نشده و برخی كارشناسان جهانی از این نعمت با نام نقمت یاد میكنند.
نكتهای كه وجود دارد این است كه جداسازی درآمدهای نفتی از بودجه باید به معنای كاهش وابستگی بودجه جاری از نفت تلقی شود كه این موضوع بستگی به اراده دولتها دارد كه تجربه و عملكرد دولتهای قبلی نشان میدهد ارادهای وجود ندارد. متاسفانه دولتها به دلیل نگاه كوتاهمدت، در چهار سال اول خود با انجام سیاستهای عوامفریبانه اقداماتی انجام میدهند كه به ضرر كشور و مردم است و در چهار سال دوم سیاستهایی را اتخاذ میكنند كه هزینه آن بر دوش دولت بعدی است. متاسفانه این یك رویه در كشور ما شده و دولتی كه سر كار میآید با انتقاد از عملكرد دولت قبلی باز هم سیاستهای عوامفریبانه را در دوره اول خود انجام میدهد تا چرخ این دور باطل لنگ نزند. وابستگی به درآمدهای نفتی همان چیزی است كه كشورهای غربی به دنبال آن هستند و هر بار با تغییر قیمت نفت، اقتصاد ایران را بر هم زدند. چون تغییر قیمت نفت یك پارامتر برونزاست و با همین سیستم، فشار اقتصادی را به كشور ما تحمیل میكنند. درست است كه اقتصاد ما نفتی است اما نفت باید در خدمت مردم برای رشد و توسعه اقتصادی قرار بگیرد نه در خدمت رشد وابستگی و آسیبپذیری اقتصاد كشور.
شما یك اظهارنظری درباره دلار 40 هزار تومانی داشتید. گفته بودید اگر سیر صعود نرخ ارز به میزانی كه از بهمن 96 تا شهریور 97 رشد كرده تا پایان سال 97 ادامه داشته باشد، نرخ ارز به 40 هزار تومان خواهد رسید. چه شد كه ارز از ریل افزایش نرخ خارج شد؟
زمانی كه این صحبت را انجام دادم از این اتفاق به عنوان كودتای ارزی نام بردم. این سیاست نئولیبرالهاست كه توانستند خواسته خود را اجرایی كنند و هنوز هم با قدرت میگویم قصد براندازی سیاسی را دارند. امروز خیلیها به عرض بنده رسیدهاند كه برخی سیاستهای اقتصادی كه در كشور اجرا میشود، توجیه اقتصادی ندارد. تیرماه سال گذشته بود كه گفتم اگر افزایش نرخ ارز كه از پایان دی 96 آغاز شده به همان میزانی كه تا شهریور ادامه داشته تا پایان سال ادامه داشته باشد، نرخ دلار به 40 هزار تومان خواهد رسید، اما برخی افراد این رقم را بهانه كردند و گفتند برخی اقتصاددانان میخواهند به دولت حمله كنند. گرچه اگر این حملات صورت نمیگرفت آنها قصد داشتند دلار را به 40 هزار تومان برسانند. زمانی كه نرخ دلار به 6000 تومان رسید دولت قیمت بلیت هواپیمای جمهوری اسلامی ایران را با دلار 20 هزار تومان محاسبه و عرضه كرد. دولت برای این رقم هدفگذاری كرده بود. همان گروههای ذینفوذ كه اشاره كردم از دولت ارز 4200 تومانی برای واردات كاغذ و خمیر كاغذ دریافت كردند و در یك ماه 250 هزار تن در شرایطی كه كشور با بحران كاغذ روبهرو بود به بهانه صادرات با دلار 12 هزار تومان صادر كردند. در همین زمان برای اولین بار ایران محصولات كشاورزی به كشورهای افغانستان و پاكستان صادر كرد. 750 هزار تن پیاز و سیبزمینی به این كشورها رفت كه دلیل اصلی آن سقوط شدید ارزش پول ملی بود.
بحرانی كه ناشی از این كسری كالاهای اساسی و نیازهای مردم داشت بروز میكرد هشدارها و اخطارهایی برای سیاستگذاران در كشور به همراه داشت و این تجربه نشان داد كه بازار توان جذب و هضم دلار ده هزار تومانی را ندارد چه برسد به قیمتهای بالاتر. ركود ایجاد شده در اقتصاد هم برای همین است. یك بررسی ساده نشان میدهد از سال 96 تاكنون نرخ دستمزد بین 25 تا 30 درصد افزایش یافته، اما قیمت كالاهای اساسی چهار تا پنج برابر شده است. پایین آمدن قدرت خرید مردم كاهش تقاضا را به دنبال دارد.
برخی كارشناسان معتقدند نرخ ارز باید توسط عرضه و تقاضا تعیین شود. حتی در برخی اظهارنظرهای رئیسكل بانك مركزی و وزیر اقتصاد میآید كه افزایش تقاضا باعث رشد قیمت ارز شد. آیا واقعا در ایران عرضه و تقاضا تعیینكننده نرخ است؟
افرادی كه میگویند نرخ ارز با تقاضا و عرضه تعیین میشود قصد منحرف كردن افكار عمومی از واقعیت را دارند. قیمت دلار را بازار تعیین نمیكند. درآمدهای اصلی ارزی كشور از فروش منابع طبیعی (نفت) است كه به همه مردم تعلق دارد. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: بیتالمال باید به طور مساوی بین همه مردم تقسیم شود. نه اینكه بیایند در خانه مردم دلار بدهند بلكه این درآمد باید در زندگی و كیفیت آن خودش را نشان دهد. آموزش و پرورش رایگان كه تعهد قانون اساسی است، افزایش خدمات عمومی، سلامت و بهداشت. منابع تأمین اینها بیتالمال است. ضمن اینكه جمله «نفت سرمایه ملی است و آیندگان هم از آن سهم دارند» بسیار شنیده میشود، اما باید میزان استفاده از این درآمدها در هر دورهای محدود شود. دولت فقط اجازه تبدیل این درآمد به سرمایه در اشكال مختلف را دارد.
دولت نظریه اقتصادی خاصی دارد یا واقعا سردرگم است؟
سردرگم است. همانطور كه گفتم بخش مالی و پولی بر بخش واقعی و تولید سلطه دارد كه این اتفاقا یكی از ویژگیهای اصلی اقتصاد نئولیبرال است. صریح بگویم آنچه امروز در اقتصاد ایران شاهد هستیم نتیجه تلاش نئولیبرالها در كشور است كه موجب نابرابری در جامعه و حفظ منافع افراد دارای قدرت و ثروت است. یكی از لوایحی كه اكنون نمایندگان مجلس به دنبال آن هستند حذف مالیات بر ارزش افزوده در مناطق آزاد است. سؤال اینجاست چرا الآن كه دولت به درآمد این كار نیاز دارد نمایندگان مجلس باید دنبال چنین معافیتهایی باشند؟ مگر مناطق آزاد فعلی چه گلی به سر این كشور زدهاند كه میخواهند دوباره به تعداد آن بیفزایند؟ سیستم مالیاتی كشور ما آنقدر فشل است كه برخی قوانین مثل مالیات بر عایدی سرمایه اصلا مطرح نمیشود. جالب اینجاست نمایندگان مجلس كه باید حق مردم را مطالبه كنند مخالف این قانون هستند چون خودشان درگیر این جریانند. یكی از احزاب سیاسی در ایران كه اتفاقا از منتفعان اصلی خصوصیسازی در ایران هستند پتروشیمیها را بین خودشان تقسیم كردند. متاسفانه افشاگریهایی هم كه صورت میگیرد در راستای فساد دیگر است و وجهه جناحی دارد. زمانی كه به انتخابات مجلس نزدیك میشویم فضای سیاسی كشور باز میشود و این جناح آن جناح را متهم میكند و به هم پاسخ میدهند. تا وقتی این جریانات وجود داشته باشد شفافیت و مبارزه با فساد منتفی است، اما دستگاه قضایی در این بخش نقش بیبدیلی دارد. دستگاه قضایی در كشورهای اروپایی و پیشرفته اختیارات و نقش اساسیتری دارد. اگر یك وزیر در زمان صدارت خود قانونی را تصویب كند كه پس از ده سال خود از آن منتفع شود باید به مراجع قضایی پاسخگو باشد كه آن كار را برای خود انجام نداده است، اما اینجا دختر یك وزیر هر كاری كه میخواهد در اقتصاد میكند. هر چه هم میگفتیم كسی گوش نمیداد تا اینكه الآن دادگاه او را شاهد هستیم. دستگاه قضایی نباید با مفسدان اقتصادی با ملایمت برخورد كند. این افراد غارتگران دارایی كشورند كه زندگی اصلیشان را در كشورهای دیگر درست كردند و فقط فكر سركیسه كردن مردم هستند. خدمتتان عرض كردم اغلب اتفاقاتی كه در كشور میافتد جنبه منطقی و اقتصادی ندارد و یك بچه دبستانی هم میداند كه اجرای برخی سیاستها برای كشور خوب نیست، اما... .
آمریكا، قصد دارد با فشار حداكثری ایران را تسلیم خواستههای خود كند. در این شرایط چگونه باید با این تحریمها مقابله كرد؟
ما اول باید درك صحیحی از تحریم داشته باشیم و بعد سراغ اقدامات برویم. جوانان بیكار، بزرگترین خطر برای كشور هستند. در كتاب هنر تحریم، نوشته ریچارد نفیو كه مسؤول تحریمهای ایران در وزارت خزانهداری آمریكا در دوره اوباما بود، آمده است سازوكاری را پیشبینی كردیم كه بیكاری در ایران افزایش پیدا كند.
اكنون ترامپ صنعت خودروسازی ایران و صنعت ساختوساز را تحریم كرده تا شش میلیون نفر دیگر را هم بیكار كند. ما اگر میخواهیم با تحریم آمریكا مقابله كنیم باید كارخانههایمان را فعال نگه داریم. آمریكا به اشتغال حمله كرده و برای این موضوع باید قوانین زائد برای كارآفرینان برداشته شود؛ اما متاسفانه برخی تصمیمات به ضرر 78میلیون نفر و به نفع دو میلیون نفر است. نقد كردیم باید راهكار هم بدهیم. تا وقتی ارز به مسیر سابق خودش بازنگردد كارخانه جدیدی احداث نخواهد شد. برخی افراد ثروتمند به دنبال ساخت مالهای بزرگ هستند، اما سؤال اینجاست اینها چه فرهنگی را قرار است اشاعه دهند؟ چرا با پول بیتالمال باید در بهترین نقاط تهران برج ساخته شود؟ چند سال پیش از صندوق بیمه روستاییان 300 میلیارد تومان برداشت شد تا یك برج در بالای پاسداران ساخته و تكمیل شود. این فرهنگ صرفهجویی و اسلام است؟ این یعنی همان فاصله طبقاتی كه آمریكا میخواهد. آقای همتی، رئیسكل بانك مركزی در دانشگاه الزهرا(س) سخنرانی داشت و گفت واردكنندگان خودرو به من فشار میآوردند كه به آنها ارز تخصیص دهم، اما مقاومت كردم و چه حملاتی به من شد.
تقریبا همه افرادی كه از بدنه دولت جدا میشوند میگویند سیاستهای اجرا شده ارتباطی با ما ندارد و ما مخالف بودیم. هرچند این صحبتها بعد از استعفایشان مطرح میشود، اما چرا آنها مسؤولیت تصمیماتشان را بهعهده نمیگیرند.
ببینید نئولیبرالها افراد خودشان را در همه مقاطع تصمیمگیری اساسی قرار دادند. در مركز پژوهشهای مجلس، سازمان برنامه و بودجه، وزارت نفت و سایر اركان اقتصادی. هر جایی كه خودشان نتوانند ورود كنند مزدورانی تربیت كردهاند كه بتوانند رسالت آنها را انجام دهد. اگر آنها هم ناكام بمانند مسیرهای دیگر را امتحان میكنند. خودشان هم میدانند سیاستهایشان شكستخورده به همین دلیل جرات ورود به جریانات را ندارند. اگر 20 سال پیش این موضوعات توسط كارشناسان و تحلیلگران اقتصادی مطرح میشد هزار وصله ناجور به وی میچسباندند كه وی از اقتصاد سر درنمیآورد، اما تجربه این سالها نشان داده چه كسانی درست میگفتند. نكته قابل توجه ماجرا اینجاست كه این افراد همسو با جریانهای برانداز نظام در كشور هستند كه خطر اصلی اینجاست و باید جلوی اقدامات آنها ایستاد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

رسانه رسانا
همیشه وقتی اتفاقی رخ میدهد یا جریان و مشكلاتی در جامعه ایجاد میشود، نگاه خیلی از مردم علاوه بر مسؤولان به رسانه هاست؛ فضایی كه خانه اخبار و انعكاس خیلی از رخدادهایی است كه در گوشه و كنار كشور اتفاق میافتد.
این روزها هم به واسطه همه تلخیهای ادامه داری كه در حوزه سیاست و اقتصاد چشیدیم، بحث رسانهها بیش از پیش پررنگ شد، موضوعی كه تا اسم آن میآید در وهله اول خیلیها را به یاد صدا و سیما كه رسانه ملی كشور است، میاندازد.
در تمام این روزها و ایامی كه پشت سر گذاشتیم و پیش رو داریم، رادیو و تلویزیون هر كدام در نوع خود به دنبال آن بودند تا با مردم همراه شوند و تا حد امكان اخبار را به گوش مخاطبانشان برسانند، در ادامه اما موضوع برنامه سازی در این فضا نیز مطرح میشود و این سوال را ایجاد میكند كه در شرایط فعلی كه همه درگیر آن هستند، این رسانه باید با چه رویكردی به سراغ تولید برنامههایی برود كه بتواند حرف دل مردم را بزند و با آنها بیش از پیش همراهی كند و این كه اصلا تولید و برنامه سازی در چنین فضایی چقدر میتواند تاثیرگذار باشد؟
و اما در این میان برنامههایی هستند كه سعی دارند با پرداخت به موضوعات روز فاصله شان را بامردم كم كنند و مطالبات آنها را به اشكال گوناگونی از مصاحبههای میدانی گرفته تا حضور كارشناسان و ... پیگیری كنند. در ادامه این گزارش علاوه بر صحبتهای دو نفر از كارشناسان این فضا، به بعضی از این برنامهها نیز اشاره شده است.
انعكاس همهجانبه مطالبات مردم
شهرام خرازیها، نویسنده و منتقد
مردم دوست دارند كه جعبه جادو انعكاسدهنده واقعیتهای جامعه باشد و مثل یك آینه مشكلات آنها را بهدرستی و به دور از تحریف نشان دهد. این رسانه در طول دهههای گذشته توانسته به حدی از اعتمادسازی برسد و نگاه مخاطبان را به خود جلب كند اما به نظر میرسد كه هنوز تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله دارد.
در این مدت هم در مورد وقایعی كه در كشور رخ داد، میتوان گفت كه تلویزیون ورود بهموقعی داشت و توانست با انعكاس این رویدادها، پرده از حقایق بردارد. جریانی كه در آن نوع نگاه تلویزیون به رخدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... در حال بازتر شدن است و واقعبینانهتر در سطح تولید برنامهها به این رخدادها پرداخته میشود.
در آینده هم اگر قرار است برنامهای ساخته شود باید مطابق با نیاز و رخدادهای روز باشد. در حال حاضر تلویزیون نیاز دارد كه بیش از گذشته مشكلات اقتصادی مردم را منعكس كند. در این بین یكی از غفلتهای آشكاری كه دولت تدبیر و امید داشت، این است كه میتوانست برای آمادهسازی جامعه از تلویزیون استفاده كند، اتفاقی كه رخ نداد و خیلی ناگهانی این اعلام صورت گرفت. حال مساله روز مردم گرانی است، چرا كه افزایش قیمت بنزین روی دیگر كالاها نیز تأثیر میگذارد و با وجود همه توضیحاتی كه درباره كنترل قیمتها مطرح میشود اما بار این گرانی روی دوش مردم سنگینی میكند و توقع میرود كه تلویزیون هم به این موضوع مبسوط بپردازد.
در مورد شرایط سیاسی نیز به همین ترتیب توقع بر این است كه پشتپرده اتفاقات و رخدادها و دستهای پنهانی كه در مسائل مختلف وجود دارد، رو شود. جریانی كه البته در چند روز اخیر در برنامههای مختلف به آن پرداخته شده و جزو پرمخاطبترین تولیدات محسوب میشود. این روشنگریها كمك زیادی به آگاهی مردم و نگرش آنها به حكومت و دولت میكند. در این بین چند نكته وجود دارد؛ یكی آنكه این رسانه باید مطالبات مردم را بهدرستی انعكاس دهد، ضمن آنكه در تولید و ساخت برنامههای سیاسی روز باید به مواردی هم توجه كند، از جمله سلامت روانی مناسب، چرا كه گاهی شاهد بودیم كه بیش از اندازه روی بعضی موضوعات تلخ تمركز میكردند و صحنهها و موضوعات سوزناكی را نمایش میدادند.
در این بین كسی مخالف انعكاس واقعیت به آن شكل كه بوده، نیست اما هر صحنهای را نباید مدام پخش كرد، چرا كه تلویزیون میتواند ابزار قدرتمندی برای ایجاد همدلی و وفاق ملی باشد و به سیاست اقتصاد مقاومتی تحقق ببخشد. با این حال به نظر میرسد كه این ابزار مغفول مانده، غفلتی كه هم از طرف دستاندركاران این رسانه است كه هنوز نتوانستهاند قدرت آن را كشف كنند و هم از سوی سیاستورزان و دولتمردان كشور است.
رادیو هم ابزار بسیار قدرتمندی است كه با وجود گسترش فضاهای مختلف مجازی و اینترنتی رادیو همچنان با مردم همراه است و خیلی از نیازهای آنها را منعكس میكند؛ من حتی در بعضی بخشها رادیو را موفقتر میدانم چرا كه خیلی وقتها در ماشینها و فضاهای مختلف كه تلویزیون نیست، مردم به رادیو دسترسی دارند و به آن گوش میدهند.
این رسانه در زمان اتفاقات اخیر هم زنده و پویا عمل كرد و از آنجایی كه تریبون بیشتری توسط تماسهای مردمی به مخاطبانش میدهد، نسبت به تلویزیون در این فضاها هم تا حدی پیشروتر است و این امكان را بیشتر به مردم میدهد كه مشكلات خودشان را مطرح كنند. به همین دلیل رادیو هم در نوع خودش میتواند در فصل جدید تولیدات متناسب با مشكلات و نیاز روز مردم در این حوزه پیش برود.
كنترل قیمتها با برنامهسازی ویژه
محمد سلطانیفر، دكترای علوم ارتباطات اجتماعی و كارشناس رسانه
این روزها اتفاقات تلخی رخ داد كه تعدادی در گیر و دار آن كشته شدند، كسانی كه همهشان در یك گروه نمیگنجند و در چنین بحرانهایی وظیفه رادیو تلویزیون برای كمك به مردم تولید برنامههای غیرجناحی و انعكاس واقعیتها بدون نمك پاشیدن روی زخمهای شكل گرفته است. به عنوان مثال در این رسانه نباید به چنین نگاهی كه همه افرادی كه در این گیرو دار حضور داشتند، جزو اغتشاشگران بودهاند دامن زده شود یا اصلا آن را مطرح كنند.
با این اوصاف پیشنهاد من این است كه صدا و سیما باید با نگاه بیطرفانه و همهسونگر آتش این معركه را كمتر كند و دیدگاه اغلب جناحها را مدنظر قرار دهد.
یكی دیگر از موضوعاتی كه جا دارد به آن پرداخته شود در حوزه اقتصادی است. همه میدانند كه وقتی یك كالای اساسی گران میشود، چندین درصد روی دیگر كالاها تأثیر میگذارد و مطرح كردن این صحبت كه قیمت باقی كالاها ثابت میماند، یك شوخی است اما این كه همین افزایش چقدر باشد هم مسالهای است كه بهخصوص این روزها اهمیت زیادی دارد و باید به آن پرداخته شود.
صدا و سیما هم میتواند با تولید برنامههایی این روند را كه این روزها یك شوك اقتصادی به همه وارد كرده است تا حدی در حوزه افزایش قیمتها كنترل كند. در این بین ناچاریم با آن شوك كنار بیاییم اما با افزایش عجیب و غریب اقلام نه.
خیلی از مردم در سراسر كشور هستند كه این رسانه را نگاه میكنند و باید حواسمان باشد كه همانطور كه گفتم در این بین جناحی عمل نشود.
مشكلات از نگاه مردم در «ثریا»
برنامه تلویزیونی ثریا چهارشنبهشب هر هفته ساعت 23 و 30 دقیقه از شبكه یك سیما با شعار دیدبانی برای پیشرفت با بررسی چالشها و مسائل روز كشور به روی آنتن میرود. محور اصلی این برنامه، پرداختن به مشكلات از نگاه مردم، استفاده از تحلیلهای علمی و آمار موثق و بیان راهكارهای مفید و واقعی برای این مشكلات است. همچنین میتوان گفت برنامه ثریا بهواسطه استفاده از ظرفیت فكری نخبگان كشور، كه تا حدی تنها پل ارتباطی مستقیم میان مردم، رسانه و نخبگان محسوب میشود.
محسن مقصودی، تهیهكننده و مجری این برنامه اغلب سعی دارد تا به مسائلی كه وجود دارد از زاویهای كه باید نگاه كند، دیدگاهی كه خیلی وقتها انتقادی است مثل صحبتهایی كه او در یكی از برنامههایش عنوان كرد و گفت: خیلی اوقات برخی مسؤولان مردم را به سادهزیستی و مقاومت در برابر تحریمها دعوت میكنند اما برخی دیگر حتی خودشان هم سبك زندگیای كه باید را رعایت نمیكنند و ویلاها و خانههای آنچنانی دارند و فرزندانشان در خارج هستند و ...
«پایش» اوضاع روز
برنامه پایش تهیه شده در گروه اقتصاد شبكه یك سیما و با رویكرد بررسی مسائل اقتصادی كشور كار خود را در این شبكه آغاز كرده است. پایش به علت بررسی مسائل اقتصادی به صورت قابل درك برای مخاطبان، به برنامهای تاثیرگذار تبدیل شده است.
این برنامه عموما متناسب با شرایط روز به موضوعات مختلفی از جمله اشتغال، بیكاری، تورم، نقدینگی، كارآفرینی، قیمتگذاری خودرو، مسكن، نرخ ارز و بررسی جدیدترین اخبار روز با حضور فعالان اقتصادی كشور میپردازد. برنامه پایش یكشنبهشبها و معمولا در دو بخش روی آنتن میرود. اجرای این برنامه را تاكنون چهرههای مختلفی چون كیاداوود اسفندیاری، مرتضی حیدری، محمدرضا دلاوری و... به عهده داشتهاند.
پایش توانسته است درلایههای مختلف اجتماع تاحدی تاثیر بگذارد چون برنامهای مردمی است كه از انتقادات و پیشنهادات بینندگان استقبال میكند.
علاوه بر اینها برنامههای متن حاشیه، سلام صبحبخیر، یه روز تازه، دستخط و... هم برخی دیگر از تولیداتیاند كه در این مسیر در حال حركتند و باید دید در ادامه با شرایطی كه وجود دارد چه نگاهی را در پیش میگیرند.
یه روز تازه شبكه 5
برنامه صبحگاهی شبكه پنج «یه روز تازه» نام دارد و تلاش میكند علاوه بر داشتن ویژگی مجلههای تصویری صبحگاهی كه همان ریتم تند و سرحال بودن است به اقتضای حال و هوای روز به مسائل مختلف هم بپردازد.
محمدرضا باقری، سردبیر این برنامه است. جدیدترین ویدئویی كه از صحبتهای سردبیر و مجری «یه روز تازه» در شبكههای اجتماعی دست به دست میشود موضعگیری او در مورد بحث معافیت مالیاتی هنرمندان است. او گفت: دلیلی ندارد كسی با درآمد میلیاردی معاف از مالیات شود. تعداد قابل توجهی از هنرمندان درآمد میلیاردی دارند؛ گردش حساب، سفرهای خارجی، ماشین، املاك و دیگر مخارجشان مشخص است. مردم هم این افراد را میبینند. اگر این افراد در فشار سیاسی از مالیات معاف شوند، مصداق بارز دست كردن در جیب مردم خواهد بود. بعید نیست دولت به جای اینكه بخواهد از هنرمندان مالیات بگیرد، بگوید صد تومان بنزین را گرانتر میكنم. تا اینجا تحمل كردید. صد تومان گرانتر بنزین بزنید. بگذارید نور چشمیهای ما مالیات ندهند.
«فرمول یك» و انتقادهای ادامه دار
برنامه فرمول یك یكی دیگر از كارهایی است كه با اجرای علی ضیا چند روز هفته را به موضوعات مختلف و تازهای كه وجود دارد، میپردازد. ضیا در این برنامه اغلب با نگاه نقادانه صحبتهایی مطرح میكند كه خیلی از آنها بعد از برنامه هم در فضاهای مختلف منتشر میشوند. به عنوان مثال، مدتی پیش ضیا بعد از سهمیه بندی بنزین خطاب به دولت گفت: آقای رئیسجمهور چرا با مردم حرف نمیزند؟ اگر میخواهید بنزین را گران كنید چرا با مردم صادقانه حرف نمیزنید؟ شما رئیسجمهور همه این مردم هستید. رهبری حساسیت ماجرا را به گونهای دیدند كه با مردم حرف بزنند، اما رئیسجمهور اصلا با مردم حرف نمیزند.
انتقاد جدی او به فیلم بی احترامی به یك كودك خیابانی هم یكی دیگر از مواردی بودكه او به آن اشاره كرد، روندی كه در این برنامه همچنان ادامه دارد.
مطالبهگری با دلاوری
برنامه زنده تهران 20 كاری از گروه اقتصاد و كسب و كار شبكه پنج سیماست كه هر هفته یكی از موضوعات اجتماعی و شهروندی مرتبط با زندگی مردم را از زوایای مختلف در بخشهای این برنامه مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد.
انتخاب موضوعات در گروه فكر این برنامه انجام میشود و ترافیك، آلودگی هوا، حقوق شهروندی، حاشیهنشینی، آموزش و پرورش و... از جمله مواردیاند كه تا الان در این برنامه به آنها پرداخته شده است.
محمد دلاوری كه بخش گفتوگوی این برنامه را اجرا میكند، اغلب با پرداختن به موضوعات روز و حرف مردم، خیلی اوقات صحبتهایی را مطرح میكند كه مورد توجه قرار میگیرد. بهتازگی هم مواردی از جمله افزایش قیمت سوخت، گرانی بنزین، قطعی اینترنت و مشكلات مردم، موضوعاتی بودند كه دلاوری بدون تعارف به سراغ آنها رفت.
لحن انتقادی این مجری باعث شده خیلی از ویدئوهایش دست به دست در فضای مجازی بچرخد، مثل زمانی كه او یك بار در زمانی كه گوشت و مرغ گران شده بود از پاسكاری بین دولت و مسؤولان انتقاد كرد و گفت: «ما باید چه كنیم، چه كسی باید این موضوع را به گردن بگیرد؟ اصلا میخواهید بگوییم خود ما مقصر هستیم!» یا در زمان افزایش ناگهانی قیمت پراید با اشاره به نوسانات عجیب و غریب آن گفت: «حتی وقتی دلار پایین آمد، پراید گران شد، چه خبر است؟ شاید بهتر است آن را كیلویی كنید!»
دلاوری در برنامه «مدیر مسؤول» هم از این قافله عقب نمانده است و در هر قسمت از این برنامه سراغ یكی از مسؤولان جریانها و دستگاههای مختلف میرود و تلاش میكند پای آنان را به چالشهای جدید و اتفاقات اجتماعی روز باز كند.
او در این دو برنامه در این روزها هم مشكلاتی كه وجود داشت را بارها از زوایای مختلف مطرح و بررسی كرد.
شهرام خرازیها، نویسنده و منتقد
مردم دوست دارند كه جعبه جادو انعكاسدهنده واقعیتهای جامعه باشد و مثل یك آینه مشكلات آنها را بهدرستی و به دور از تحریف نشان دهد. این رسانه در طول دهههای گذشته توانسته به حدی از اعتمادسازی برسد و نگاه مخاطبان را به خود جلب كند اما به نظر میرسد كه هنوز تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله دارد.
در این مدت هم در مورد وقایعی كه در كشور رخ داد، میتوان گفت كه تلویزیون ورود بهموقعی داشت و توانست با انعكاس این رویدادها، پرده از حقایق بردارد. جریانی كه در آن نوع نگاه تلویزیون به رخدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... در حال بازتر شدن است و واقعبینانهتر در سطح تولید برنامهها به این رخدادها پرداخته میشود.
در آینده هم اگر قرار است برنامهای ساخته شود باید مطابق با نیاز و رخدادهای روز باشد. در حال حاضر تلویزیون نیاز دارد كه بیش از گذشته مشكلات اقتصادی مردم را منعكس كند. در این بین یكی از غفلتهای آشكاری كه دولت تدبیر و امید داشت، این است كه میتوانست برای آمادهسازی جامعه از تلویزیون استفاده كند، اتفاقی كه رخ نداد و خیلی ناگهانی این اعلام صورت گرفت. حال مساله روز مردم گرانی است، چرا كه افزایش قیمت بنزین روی دیگر كالاها نیز تأثیر میگذارد و با وجود همه توضیحاتی كه درباره كنترل قیمتها مطرح میشود اما بار این گرانی روی دوش مردم سنگینی میكند و توقع میرود كه تلویزیون هم به این موضوع مبسوط بپردازد.
در مورد شرایط سیاسی نیز به همین ترتیب توقع بر این است كه پشتپرده اتفاقات و رخدادها و دستهای پنهانی كه در مسائل مختلف وجود دارد، رو شود. جریانی كه البته در چند روز اخیر در برنامههای مختلف به آن پرداخته شده و جزو پرمخاطبترین تولیدات محسوب میشود. این روشنگریها كمك زیادی به آگاهی مردم و نگرش آنها به حكومت و دولت میكند. در این بین چند نكته وجود دارد؛ یكی آنكه این رسانه باید مطالبات مردم را بهدرستی انعكاس دهد، ضمن آنكه در تولید و ساخت برنامههای سیاسی روز باید به مواردی هم توجه كند، از جمله سلامت روانی مناسب، چرا كه گاهی شاهد بودیم كه بیش از اندازه روی بعضی موضوعات تلخ تمركز میكردند و صحنهها و موضوعات سوزناكی را نمایش میدادند.
در این بین كسی مخالف انعكاس واقعیت به آن شكل كه بوده، نیست اما هر صحنهای را نباید مدام پخش كرد، چرا كه تلویزیون میتواند ابزار قدرتمندی برای ایجاد همدلی و وفاق ملی باشد و به سیاست اقتصاد مقاومتی تحقق ببخشد. با این حال به نظر میرسد كه این ابزار مغفول مانده، غفلتی كه هم از طرف دستاندركاران این رسانه است كه هنوز نتوانستهاند قدرت آن را كشف كنند و هم از سوی سیاستورزان و دولتمردان كشور است.
رادیو هم ابزار بسیار قدرتمندی است كه با وجود گسترش فضاهای مختلف مجازی و اینترنتی رادیو همچنان با مردم همراه است و خیلی از نیازهای آنها را منعكس میكند؛ من حتی در بعضی بخشها رادیو را موفقتر میدانم چرا كه خیلی وقتها در ماشینها و فضاهای مختلف كه تلویزیون نیست، مردم به رادیو دسترسی دارند و به آن گوش میدهند.
این رسانه در زمان اتفاقات اخیر هم زنده و پویا عمل كرد و از آنجایی كه تریبون بیشتری توسط تماسهای مردمی به مخاطبانش میدهد، نسبت به تلویزیون در این فضاها هم تا حدی پیشروتر است و این امكان را بیشتر به مردم میدهد كه مشكلات خودشان را مطرح كنند. به همین دلیل رادیو هم در نوع خودش میتواند در فصل جدید تولیدات متناسب با مشكلات و نیاز روز مردم در این حوزه پیش برود.
كنترل قیمتها با برنامهسازی ویژه
محمد سلطانیفر، دكترای علوم ارتباطات اجتماعی و كارشناس رسانه
این روزها اتفاقات تلخی رخ داد كه تعدادی در گیر و دار آن كشته شدند، كسانی كه همهشان در یك گروه نمیگنجند و در چنین بحرانهایی وظیفه رادیو تلویزیون برای كمك به مردم تولید برنامههای غیرجناحی و انعكاس واقعیتها بدون نمك پاشیدن روی زخمهای شكل گرفته است. به عنوان مثال در این رسانه نباید به چنین نگاهی كه همه افرادی كه در این گیرو دار حضور داشتند، جزو اغتشاشگران بودهاند دامن زده شود یا اصلا آن را مطرح كنند.
با این اوصاف پیشنهاد من این است كه صدا و سیما باید با نگاه بیطرفانه و همهسونگر آتش این معركه را كمتر كند و دیدگاه اغلب جناحها را مدنظر قرار دهد.
یكی دیگر از موضوعاتی كه جا دارد به آن پرداخته شود در حوزه اقتصادی است. همه میدانند كه وقتی یك كالای اساسی گران میشود، چندین درصد روی دیگر كالاها تأثیر میگذارد و مطرح كردن این صحبت كه قیمت باقی كالاها ثابت میماند، یك شوخی است اما این كه همین افزایش چقدر باشد هم مسالهای است كه بهخصوص این روزها اهمیت زیادی دارد و باید به آن پرداخته شود.
صدا و سیما هم میتواند با تولید برنامههایی این روند را كه این روزها یك شوك اقتصادی به همه وارد كرده است تا حدی در حوزه افزایش قیمتها كنترل كند. در این بین ناچاریم با آن شوك كنار بیاییم اما با افزایش عجیب و غریب اقلام نه.
خیلی از مردم در سراسر كشور هستند كه این رسانه را نگاه میكنند و باید حواسمان باشد كه همانطور كه گفتم در این بین جناحی عمل نشود.
مشكلات از نگاه مردم در «ثریا»
برنامه تلویزیونی ثریا چهارشنبهشب هر هفته ساعت 23 و 30 دقیقه از شبكه یك سیما با شعار دیدبانی برای پیشرفت با بررسی چالشها و مسائل روز كشور به روی آنتن میرود. محور اصلی این برنامه، پرداختن به مشكلات از نگاه مردم، استفاده از تحلیلهای علمی و آمار موثق و بیان راهكارهای مفید و واقعی برای این مشكلات است. همچنین میتوان گفت برنامه ثریا بهواسطه استفاده از ظرفیت فكری نخبگان كشور، كه تا حدی تنها پل ارتباطی مستقیم میان مردم، رسانه و نخبگان محسوب میشود.
محسن مقصودی، تهیهكننده و مجری این برنامه اغلب سعی دارد تا به مسائلی كه وجود دارد از زاویهای كه باید نگاه كند، دیدگاهی كه خیلی وقتها انتقادی است مثل صحبتهایی كه او در یكی از برنامههایش عنوان كرد و گفت: خیلی اوقات برخی مسؤولان مردم را به سادهزیستی و مقاومت در برابر تحریمها دعوت میكنند اما برخی دیگر حتی خودشان هم سبك زندگیای كه باید را رعایت نمیكنند و ویلاها و خانههای آنچنانی دارند و فرزندانشان در خارج هستند و ...
«پایش» اوضاع روز
برنامه پایش تهیه شده در گروه اقتصاد شبكه یك سیما و با رویكرد بررسی مسائل اقتصادی كشور كار خود را در این شبكه آغاز كرده است. پایش به علت بررسی مسائل اقتصادی به صورت قابل درك برای مخاطبان، به برنامهای تاثیرگذار تبدیل شده است.
این برنامه عموما متناسب با شرایط روز به موضوعات مختلفی از جمله اشتغال، بیكاری، تورم، نقدینگی، كارآفرینی، قیمتگذاری خودرو، مسكن، نرخ ارز و بررسی جدیدترین اخبار روز با حضور فعالان اقتصادی كشور میپردازد. برنامه پایش یكشنبهشبها و معمولا در دو بخش روی آنتن میرود. اجرای این برنامه را تاكنون چهرههای مختلفی چون كیاداوود اسفندیاری، مرتضی حیدری، محمدرضا دلاوری و... به عهده داشتهاند.
پایش توانسته است درلایههای مختلف اجتماع تاحدی تاثیر بگذارد چون برنامهای مردمی است كه از انتقادات و پیشنهادات بینندگان استقبال میكند.
علاوه بر اینها برنامههای متن حاشیه، سلام صبحبخیر، یه روز تازه، دستخط و... هم برخی دیگر از تولیداتیاند كه در این مسیر در حال حركتند و باید دید در ادامه با شرایطی كه وجود دارد چه نگاهی را در پیش میگیرند.
یه روز تازه شبكه 5
برنامه صبحگاهی شبكه پنج «یه روز تازه» نام دارد و تلاش میكند علاوه بر داشتن ویژگی مجلههای تصویری صبحگاهی كه همان ریتم تند و سرحال بودن است به اقتضای حال و هوای روز به مسائل مختلف هم بپردازد.
محمدرضا باقری، سردبیر این برنامه است. جدیدترین ویدئویی كه از صحبتهای سردبیر و مجری «یه روز تازه» در شبكههای اجتماعی دست به دست میشود موضعگیری او در مورد بحث معافیت مالیاتی هنرمندان است. او گفت: دلیلی ندارد كسی با درآمد میلیاردی معاف از مالیات شود. تعداد قابل توجهی از هنرمندان درآمد میلیاردی دارند؛ گردش حساب، سفرهای خارجی، ماشین، املاك و دیگر مخارجشان مشخص است. مردم هم این افراد را میبینند. اگر این افراد در فشار سیاسی از مالیات معاف شوند، مصداق بارز دست كردن در جیب مردم خواهد بود. بعید نیست دولت به جای اینكه بخواهد از هنرمندان مالیات بگیرد، بگوید صد تومان بنزین را گرانتر میكنم. تا اینجا تحمل كردید. صد تومان گرانتر بنزین بزنید. بگذارید نور چشمیهای ما مالیات ندهند.
«فرمول یك» و انتقادهای ادامه دار
برنامه فرمول یك یكی دیگر از كارهایی است كه با اجرای علی ضیا چند روز هفته را به موضوعات مختلف و تازهای كه وجود دارد، میپردازد. ضیا در این برنامه اغلب با نگاه نقادانه صحبتهایی مطرح میكند كه خیلی از آنها بعد از برنامه هم در فضاهای مختلف منتشر میشوند. به عنوان مثال، مدتی پیش ضیا بعد از سهمیه بندی بنزین خطاب به دولت گفت: آقای رئیسجمهور چرا با مردم حرف نمیزند؟ اگر میخواهید بنزین را گران كنید چرا با مردم صادقانه حرف نمیزنید؟ شما رئیسجمهور همه این مردم هستید. رهبری حساسیت ماجرا را به گونهای دیدند كه با مردم حرف بزنند، اما رئیسجمهور اصلا با مردم حرف نمیزند.
انتقاد جدی او به فیلم بی احترامی به یك كودك خیابانی هم یكی دیگر از مواردی بودكه او به آن اشاره كرد، روندی كه در این برنامه همچنان ادامه دارد.
مطالبهگری با دلاوری
برنامه زنده تهران 20 كاری از گروه اقتصاد و كسب و كار شبكه پنج سیماست كه هر هفته یكی از موضوعات اجتماعی و شهروندی مرتبط با زندگی مردم را از زوایای مختلف در بخشهای این برنامه مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد.
انتخاب موضوعات در گروه فكر این برنامه انجام میشود و ترافیك، آلودگی هوا، حقوق شهروندی، حاشیهنشینی، آموزش و پرورش و... از جمله مواردیاند كه تا الان در این برنامه به آنها پرداخته شده است.
محمد دلاوری كه بخش گفتوگوی این برنامه را اجرا میكند، اغلب با پرداختن به موضوعات روز و حرف مردم، خیلی اوقات صحبتهایی را مطرح میكند كه مورد توجه قرار میگیرد. بهتازگی هم مواردی از جمله افزایش قیمت سوخت، گرانی بنزین، قطعی اینترنت و مشكلات مردم، موضوعاتی بودند كه دلاوری بدون تعارف به سراغ آنها رفت.
لحن انتقادی این مجری باعث شده خیلی از ویدئوهایش دست به دست در فضای مجازی بچرخد، مثل زمانی كه او یك بار در زمانی كه گوشت و مرغ گران شده بود از پاسكاری بین دولت و مسؤولان انتقاد كرد و گفت: «ما باید چه كنیم، چه كسی باید این موضوع را به گردن بگیرد؟ اصلا میخواهید بگوییم خود ما مقصر هستیم!» یا در زمان افزایش ناگهانی قیمت پراید با اشاره به نوسانات عجیب و غریب آن گفت: «حتی وقتی دلار پایین آمد، پراید گران شد، چه خبر است؟ شاید بهتر است آن را كیلویی كنید!»
دلاوری در برنامه «مدیر مسؤول» هم از این قافله عقب نمانده است و در هر قسمت از این برنامه سراغ یكی از مسؤولان جریانها و دستگاههای مختلف میرود و تلاش میكند پای آنان را به چالشهای جدید و اتفاقات اجتماعی روز باز كند.
او در این دو برنامه در این روزها هم مشكلاتی كه وجود داشت را بارها از زوایای مختلف مطرح و بررسی كرد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

بازگشت بوی مرموز به تهران
عصر دیروز که خیلیها نگران آلودگی هوا و انتشار ویروس آنفلوآنزا بودند، نگرانی دیگری ذهن شهروندان را به خود درگیر کرد؛ نگرانی از بوی نامطبوع که دوباره به تهران برگشت و باعث شد شهروندان زیادی در تماس با شهرداری از این شرایط گلایه کنند. درست مانند اواسط دی سال گذشته که بوی نامطبوعی در تهران پیچید و هنوز هم بعد از گذشت حدود یک سال منشا آن بهدرستی مشخص نشده است.
به گزارش جام جم، دیروز مناطق مختلفی از تهران درگیر بویی نامطبوع بود، اما این بو در محلههای فردوسی، شمسآباد، انقلاب، امام حسین (ع) و آزادی بیشتر از دیگر نقاط پایتخت استشمام شد.
مسالهای که شینا انصاری، مدیرکل محیطزیست و توسعه پایدار شهرداری تهران را به توضیح درباره بوی نامطبوع منتشرشده وادار کرد. اما توضیحات او مانند سال گذشته فقط به این وعده محدود شد که مسوولان درحال بررسی علل انتشار بوی نامطبوع هستند. در واقع، انصاری صرفا به گفتن این نکته اکتفا کرد که گروههایی در شهرداری تهران ماموریت یافتهاند این مساله را پیگیری کنند.
جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتشنشانی شهرداری تهران، دیگر مسؤولی بود که روز گذشته درباره بوی نامطبوع منتشرشده در تهران اظهار نظر کرد. او در این باره به تماسهای برخی شهروندان با سامانه 125 آتشنشانی درباره گزارش بوی نامطبوع در مناطق گوناگونی از شهر اشاره کرد و گفت: با اعزام تیمهای آتشنشانی و پس از انجام بررسیهای لازم، همکاران ما اعلام کردند که در برخی مناطق بویی کمحجم و نامتعارف استشمام میشود، اما منشا این بو مشخص نیست.
بنابراین از اظهارات دیروز سخنگوی سازمان آتشنشانی نیز چیزی درباره علت انتشار بوی نامطبوع عاید پایتختنشینان نشد. در این میان اما، تنها کسی که صحبتهایی شفاف درباره ریشههای این بو بیان کرد، مدیرکل دفتر مخاطرات سازمان زمینشناسی بود که در جلسه عصر دیروز کارگروه کاهش آلودگی هوای استان تهران گفت: بیتردید علت بوی بد تهران وزش باد جنوبی است که معمولا با رطوبت همراه میشود. به همین دلیل، هر زمان که جهت باد به سمت جنوب تغییر کند، این بوی نامطبوع به مشام خواهد رسید.
خطر زلزله
ماجرای انتشار بوی نا مطبوع در تهران سال گذشته دوازدهم دی ماه اتفاق افتاد. آن روز حدود ساعت 16 شهروندان در خیابان انقلاب متوجه انتشار بوی نامطبوع شدند. آن زمان نیز چون تمام دستگاه ها از زیر بار این اتفاق شانه خالی می کردند بدرستی علت آن مشخص نشد.
ضد و نقیض گویی های برخی مدیران حتی سبب شد که شایعات زیادی ایجاد شود، از خطر زلزله بگیرید تا فوران آتشفشان دماوند.
مهدی زارع، مدیر پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی سال گذشته درباره ارتباط بوی نامطبوع منتشر شده در سطح شهر تهران با زلزله و آتشفشان خفته دماوند گفت: ارتباطی بین این دو عامل نمی بیند و به نظرش دلیل انتشار این بو بیشتر به یک اشکال محیطی در سطح شهر برمیگردد. او تاکید کرد که تکذیب نهادها و دستگاه های مختلف شاید بیشتر به خاطر مسؤولیتی است که برعهده داشته و در انجامش ناموفق بوده اند و اینکه اگر هر دستگاه مسؤولیت این اتفاق را بپذیرد ، باید پای جنبه حقوقی و قانونیاش هم بایستد. سال گذشته محیط زیست استان تهران ادعا کرد قویترین احتمال از نظر آنها ماده «مرکاپتان» است. رئیس وقت محیط زیست تهران دراین باره گفته بود با اینکه شرکت گاز این موضوع را تکذیب کرد اما این گمانه زنی وجود دارد که این بو مربوط به ماده مرکاپتان باشد و به صورت سهوی توسط خود شرکت گاز یا یکی از پیمانکارهایش در فضا منتشر شده باشد. آن زمان انوشیروان محسنی بندپی، استاندار تهران نیز گفته بود، منبع بوی نامطبوع تهران احتمالا ریختن مرکاپتان به صورت عمد یا سهو در مکانی بوده است.
بوی خطر
امروزه بو به عنوان یکی از آلودگی های جدید زیست محیطی مطرح است.هنگام مواجهه با بحث آلودگی بو یکی از چالشها تشخیص «ترکیبات گازها و مواد شیمیایی» تشکیل دهنده بوهای منتشره است. بحث «تشخیص» یکی از موارد مهم و اساسی در این بخش است چون با استناد به نتایج این تشخیص میتوان انتشار ترکیبات مولد بو در محیط زیست را به اثبات رساند. بنابراین باید به مدیران شهری یادآور شد که انتشار بوی نامطبوع را در کلانشهری مانند تهران جدی بگیرند و منشأ آن را شناسایی کنند، زیرا بیتوجهی به چنین مسائلی بی توجهی به سلامت و بهداشت جامعه است.
نکتهای که علیرضا سرحدی، کارشناس مسائل شهری نیز دیروز در گفتوگو با ما روی آن صحه گذاشت و تاکید کرد بیتوجهی به نگرانیهای گوناگون شهروندان تهرانی اتفاق تازهای نیست و این مساله بارها از سوی مدیران شهری و دیگر مسؤولان اجرایی دیده شده است.
او در تایید این صحبت خود، گفتههای ضدونقیض مسؤولان دستگاههای گوناگون درباره منشا بوی نامطبوع تهران در سال گذشته را مثال زد و گفت: با این که حدود یک سال پیش بوی نامطبوع تهران باعث ایجاد نگرانی وسیع در میان شهروندان شد، اما هیچگاه مسؤولان پاسخ درستی به این نگرانی ندادند و منشا اصلی این بو را مشخص نکردند.
به گزارش جام جم، دیروز مناطق مختلفی از تهران درگیر بویی نامطبوع بود، اما این بو در محلههای فردوسی، شمسآباد، انقلاب، امام حسین (ع) و آزادی بیشتر از دیگر نقاط پایتخت استشمام شد.
مسالهای که شینا انصاری، مدیرکل محیطزیست و توسعه پایدار شهرداری تهران را به توضیح درباره بوی نامطبوع منتشرشده وادار کرد. اما توضیحات او مانند سال گذشته فقط به این وعده محدود شد که مسوولان درحال بررسی علل انتشار بوی نامطبوع هستند. در واقع، انصاری صرفا به گفتن این نکته اکتفا کرد که گروههایی در شهرداری تهران ماموریت یافتهاند این مساله را پیگیری کنند.
جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتشنشانی شهرداری تهران، دیگر مسؤولی بود که روز گذشته درباره بوی نامطبوع منتشرشده در تهران اظهار نظر کرد. او در این باره به تماسهای برخی شهروندان با سامانه 125 آتشنشانی درباره گزارش بوی نامطبوع در مناطق گوناگونی از شهر اشاره کرد و گفت: با اعزام تیمهای آتشنشانی و پس از انجام بررسیهای لازم، همکاران ما اعلام کردند که در برخی مناطق بویی کمحجم و نامتعارف استشمام میشود، اما منشا این بو مشخص نیست.
بنابراین از اظهارات دیروز سخنگوی سازمان آتشنشانی نیز چیزی درباره علت انتشار بوی نامطبوع عاید پایتختنشینان نشد. در این میان اما، تنها کسی که صحبتهایی شفاف درباره ریشههای این بو بیان کرد، مدیرکل دفتر مخاطرات سازمان زمینشناسی بود که در جلسه عصر دیروز کارگروه کاهش آلودگی هوای استان تهران گفت: بیتردید علت بوی بد تهران وزش باد جنوبی است که معمولا با رطوبت همراه میشود. به همین دلیل، هر زمان که جهت باد به سمت جنوب تغییر کند، این بوی نامطبوع به مشام خواهد رسید.
خطر زلزله
ماجرای انتشار بوی نا مطبوع در تهران سال گذشته دوازدهم دی ماه اتفاق افتاد. آن روز حدود ساعت 16 شهروندان در خیابان انقلاب متوجه انتشار بوی نامطبوع شدند. آن زمان نیز چون تمام دستگاه ها از زیر بار این اتفاق شانه خالی می کردند بدرستی علت آن مشخص نشد.
ضد و نقیض گویی های برخی مدیران حتی سبب شد که شایعات زیادی ایجاد شود، از خطر زلزله بگیرید تا فوران آتشفشان دماوند.
مهدی زارع، مدیر پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی سال گذشته درباره ارتباط بوی نامطبوع منتشر شده در سطح شهر تهران با زلزله و آتشفشان خفته دماوند گفت: ارتباطی بین این دو عامل نمی بیند و به نظرش دلیل انتشار این بو بیشتر به یک اشکال محیطی در سطح شهر برمیگردد. او تاکید کرد که تکذیب نهادها و دستگاه های مختلف شاید بیشتر به خاطر مسؤولیتی است که برعهده داشته و در انجامش ناموفق بوده اند و اینکه اگر هر دستگاه مسؤولیت این اتفاق را بپذیرد ، باید پای جنبه حقوقی و قانونیاش هم بایستد. سال گذشته محیط زیست استان تهران ادعا کرد قویترین احتمال از نظر آنها ماده «مرکاپتان» است. رئیس وقت محیط زیست تهران دراین باره گفته بود با اینکه شرکت گاز این موضوع را تکذیب کرد اما این گمانه زنی وجود دارد که این بو مربوط به ماده مرکاپتان باشد و به صورت سهوی توسط خود شرکت گاز یا یکی از پیمانکارهایش در فضا منتشر شده باشد. آن زمان انوشیروان محسنی بندپی، استاندار تهران نیز گفته بود، منبع بوی نامطبوع تهران احتمالا ریختن مرکاپتان به صورت عمد یا سهو در مکانی بوده است.
بوی خطر
امروزه بو به عنوان یکی از آلودگی های جدید زیست محیطی مطرح است.هنگام مواجهه با بحث آلودگی بو یکی از چالشها تشخیص «ترکیبات گازها و مواد شیمیایی» تشکیل دهنده بوهای منتشره است. بحث «تشخیص» یکی از موارد مهم و اساسی در این بخش است چون با استناد به نتایج این تشخیص میتوان انتشار ترکیبات مولد بو در محیط زیست را به اثبات رساند. بنابراین باید به مدیران شهری یادآور شد که انتشار بوی نامطبوع را در کلانشهری مانند تهران جدی بگیرند و منشأ آن را شناسایی کنند، زیرا بیتوجهی به چنین مسائلی بی توجهی به سلامت و بهداشت جامعه است.
نکتهای که علیرضا سرحدی، کارشناس مسائل شهری نیز دیروز در گفتوگو با ما روی آن صحه گذاشت و تاکید کرد بیتوجهی به نگرانیهای گوناگون شهروندان تهرانی اتفاق تازهای نیست و این مساله بارها از سوی مدیران شهری و دیگر مسؤولان اجرایی دیده شده است.
او در تایید این صحبت خود، گفتههای ضدونقیض مسؤولان دستگاههای گوناگون درباره منشا بوی نامطبوع تهران در سال گذشته را مثال زد و گفت: با این که حدود یک سال پیش بوی نامطبوع تهران باعث ایجاد نگرانی وسیع در میان شهروندان شد، اما هیچگاه مسؤولان پاسخ درستی به این نگرانی ندادند و منشا اصلی این بو را مشخص نکردند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

حمله به «اچ.وان.ان.وان»
در روزهای اخیر، خبرهای نگرانكننده مربوط به آمار مبتلایان به بیماری آنفلوآنزا در استانهای مختلف كشور صدرنشین خبرهای حوزه سلامت بوده است. اعلام آمار رسمی تلفات تعدادی از مبتلایان به این بیماری ویروسی از سوی وزارت بهداشت و همچنین افزایش قابل توجه مبتلایان بستری شده در بیمارستان موجب افزایش نگرانیها شده است. برخی كارشناسان معتقدند بالارفتن آمار مبتلایان به آنفلوآنزا در گروهی از جامعه رخ داده است كه طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی در رده پرخطر برای ابتلا به آنفلوآنزا قرار داشتهاند. گروههای حساس به آنفلوآنزا عبارتند از: كودكان، زنان باردار و شیرده، بیماران مبتلا به بیماریهای مزمن، بیمارانی كه دچار ضعف در سیستم ایمنی بدن هستند، بیماران مبتلا به سرطان و سالمندان. جالب آنكه به گفته وزارت بهداشت در كشور بسیاری از افرادی كه در گروه حساس به آنفلوآنزا قرار دارند، تحتتاثیر شایعات مرتبط با عوارض منفی یا اثربخش نبودن استفاده از واكسنهای آنفلوآنزا، از تزریق این واكسن در زمان مناسب خودداری كرده بودند و حالا گرفتار بیماری شدهاند. بر اساس آخرین گزارش سازمان بهداشت جهانی در 4 آذر 98، با وجود درصد پایین شیوع آنفلوآنزا در كشورهای آسیای مركزی و جنوبی، شمار مبتلایان به ویروس H1N1 در ایران رو به افزایش است. وزارت بهداشت و سازمان بهداشت جهانی رعایت نكات بهداشت فردی و اجتماعی را مهمترین عامل اثربخش در كنترل و كاهش آمار ابتلا به آنفلوآنزای H1N1 یا آنفلوآنزای پرندگان میدانند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

وقت همدلی است
اغتشاشات اخیر پس از گرانی بنزین، خسارات فراوانی بر جا گذاشت. از یک سو جمعی از هموطنان در این حوادث جان خود را به ناحق از دست دادند و خانوادههایی به سوگ عزیزانشان نشستند و از سوی دیگر آسیبهای جدی به اموال مردمی که هیچ نقشی در این حوادث نداشتند وارد شد. در کنار اینها از آسیب و خسارتی که به اموال عمومی وارد شد نیز نمیتوان غافل شد.
اکنون که حدود دو هفته از این اغتشاشات میگذرد و ثبات به نقاط مختلف کشور بازگشته است یکی از اولویتهای اصلی که باید در دستور کار مسؤولان قرار گیرد و از سوی بسیاری از کارشناسان هم مورد تایید است جبران خساراتی است که در این حوادث وارد شده است. طبیعتا در مورد آنهایی که بناحق در این حوادث جانشان را از دست دادهاند نمیتوان این آسیب را جبران کرد اما قطعا با برخی اقدامات شاید کمی از آلام خانوادههای این افراد کاسته شود. خسارات مالی وارده شده را نیز باید به دو بخش تقسیم کرد؛ بخشی که اموال دولتی و بیتالمال است که طبیعتا نهادهای متولی از ردیفهای بودجهای که در اختیار دارند این خسارات را جبران خواهند کرد و همچنین اموالی که بیمه بودهاند هزینه خسارتها را از بیمه دریافت خواهند کرد. اما بخشی از اموال، شخصی و متعلق به افرادی بوده که هیچ نقشی در حوادث نداشتهاند و اغتشاشگران همزمان با آسیب رساندن به اموال عمومی، اقدام به تخریب و آتش زدن اموال شخصی برخی از مردم نیز کردهاند. اینگونه آسیبها طیف گستردهای دارد و از فردی که خودروی او در این حوادث سوزانده شده تا کسی که بهواسطه سوختن مغازه و اموالش، شغل و کل دارایی خود را از دست داده را در بر میگیرد. حال سوال اینجاست که چگونه میتوان خسارتهای وارده به مردم را جبران کرد و چه نهادی باید در این زمینه پاسخگو باشد.
رئیسی: باید جبران خسارت شود
در روزهای گذشته تاکیدات زیادی از سوی مسؤولان در خصوص چارهاندیشی برای جبران خسارتهای وارده به شهروندان شده است.
دیروز در همین زمینه رئیس قوه قضاییه، با تاکید بر ضرورت شنیدن خواست و انتقاد مردم و همچنین برخورد عادلانه و قانونی با اشرار و مخلان امنیت در جریان حوادث اخیر، گفت: نسبت به همه کسانی که در این اتفاقات دچار خساراتی شدهاند باید جبران خسارت صورت گیرد و اطمینان داشته باشند که مورد حمایت قانون قرار دارند.
سید ابراهیم رئیسی در جلسه شورای عالی قوه قضاییه درباره خسارتدیدگان این حوادث تاکید کرد: از خسارتهای جانی و مالی خسارتدیدگان نمیتوان گذشت. ما معتقدیم از نظر حقوقی باید نسبت به این خسارات مدعی بود و درخواست ما از مسؤولان بویژه دولت این است که نسبت به جبران خسارتها فکر و اقدام کنند. همکاران ما نیز این موضوع را دنبال کنند، زیرا نسبت به حقوق مردم باید حساسیت وجود داشته باشد و خسارت دیدگان مطمئن باشند که مورد حمایت قانون قرار دارند.
طرح شورای شهر تهران
شورای شهر تهران هم روز یکشنبه دو فوریت طرحی را برای رسیدگی به خانوادههای آسیبدیده از حوادث اخیر تصویب کرد که بر اساس آن همدردی با شهروندان و کمک به آنان جزو وظایف شورای شهر است و شهرداری در این طرح موظف میشود نسبت به این موضوع اقدامات لازم را انجام داده و به شورای شهر گزارش ارائه کند.
به دنبال تصویب دو فوریت این طرح، خیلیها چون معصومه ابتکار ابراز امیدواری کردهاند شوراهای سایر شهرهای درگیر بحران نیز به این موضوع توجه کنند.
سرکشی به خانوادهها
اما در مورد جانباختگان و کسانی که در این حوادث دچار آسیبهای جسمی شدهاند اگرچه نمیتوان خسارتهای جانی را جبران کرد اما همانطور که گفته شد میتوان با برخی اقدامات از دردها و آلام خانوادههای جانباختگان و افراد آسیبدیده کاست.
در همین زمینه بر اساس شنیدههای خبرنگار جامجم، رایزنیهایی در جریان است تا دولت دیه افراد بیگناهی را که در این حوادث کشته شدهاند پرداخت کند.
همچنین سردار یزدی، فرمانده سپاه محمدرسولا... (ص) تهران بزرگ با بیان اینکه در حال شناسایی کشتهشدگان هستیم و به خانوادههای آنها سرکشی میشود، گفت: همان طور که صف آشوبگران از مردم جدا شد، صف کسانی که جانشان را بیگناه از دست دادند نیز از صف کسانی که به نوعی میخواستند اموال عمومی را تخریب کنند، جدا میشود.
یزدی در حاشیه حضورش در جلسه شورای شهر تهران گفت: برخی از افراد ما نیز توسط اغتشاشگران از پشت تیر خوردند و این را تأیید میکنم.
وی در پاسخ به این که آیا ممکن است افرادی به اشتباه کشته شده باشند، گفت: الان نمیتوانیم در مورد آن اظهار نظر کنیم اما به دقت بررسی میشود که دلیل کشته شدن افراد چه بوده است.
دلجویی از مردم
اما یکی از خلأهایی که همچنان با وجود گذشت نزدیک بیست روز از سهمیهبندی بنزین احساس میشود نبود توضیحات قانعکننده از سوی مسؤولان درباره چرایی اتخاذ این تصمیم و عدم اطلاعرسانی دستگاههای اجرایی پیش از آغاز
آن است.
در این روزها بارها از اینکه دولت بدون وجود یک اجماع همگانی و اطلاعرسانی به مردم اقدام به سهمیهبندی بنزین کرده انتقاد شده است و رئیس قوه قضاییه که خودش یکی از اعضای شورای عالی هماهنگی اقتصادی است دیروز بار دیگر از این موضوع انتقاد کرد و گفت: نسبت به اجرای طرح اشکالات و انتقاداتی وجود دارد که از جمله آن، عدم اقناع افکار عمومی و ایجاد اجماع نخبگانی است. این ایرادات، موجب اعتراض مردم شد که این اعتراض و خواست را باید شنید.
رئیس قوه قضاییه با بیان اینکه امروز مساله معیشت مردم در اولویت قرار دارد، موضوع اقناع افکار عمومی در اجرای طرح مدیریت مصرف سوخت را مورد اشاره قرار داد و اظهار کرد: گرچه این اقدام باید پیش از اجرای طرح صورت میگرفت، اما همچنان ضرورت آن باقی است و موضوع باید توسط کارشناسان، نخبگان و صاحبنظران به درستی
تبیین شود.
چند روز قبل هم حاجعلیاکبری در خطبههای نماز جمعه تهران با تاکید بر اینکه خود مسؤولان هم قبول دارند که برای سهمیهبندی بنزین، توضیح لازم و اجماع نخبگانی صورت نگرفت اظهار کرد: باید از مردم دلجویی و عذرخواهی و به سوالاتشان پاسخ داده شود.
بر همین اساس به نظر میرسد دلجویی از مردم به دلیل عدم اطلاعرسانی کافی در این زمینه حتما یکی از مواردی است که باید در کنار جبران خسارتهای مالی و دلجویی از خانواده جانباختگان، در دستور کار مسؤولان قرار گیرد.
پرداخت خسارتها از ردیفهای بودجهای
سهیلا جلودارزاده، عضو کمیسیون اجتماعی
به طور قطع در درجه اول باید عاملان این خرابکاریها را شناسایی و بعد نسبت به پرداخت خسارات آن گام برداشت. البته معمولا ساختمانها بیمهاند و از این طریق میتوان برای جبران خسارات آنها اقدام کرد. اما در عین حال انتظار میرود از افرادی که اعتراض داشتند و عامل خرابکاری نبودند دلجویی شود. برخی افراد هم در این حادثه زخمی شدند و برای مداوا به بیمارستان مراجعه کردند، اما مراکز درمانی از پذیرش آنها خودداری کردند. طبعا کسانی که در این حادثه صدمه دیدند برای تامین هزینههای گران درمان خود با مشکلاتی مواجهاند و وظیفه انسانی پزشکان هم براساس سوگندی که خوردند ایجاب میکرد در درمان این افراد کوتاهی نکنند.
این را هم باید در نظر گرفت که در خصوص خسارات مالی، شاید بتوان براساس ردیفهایی که برای آسیبدیدگان سوانح طبیعی در نظر گرفته شده این مساله را مد نظر قرار داد. از سویی دیگر، برای دلجویی از خسارتدیدگان و آسیبدیدگان باید این نکته را مد نظر قرار دهیم که در چنین شرایطی مسوولان نباید از خود سلب مسوولیت کنند و بهتر این است مقامات مسوول با بیان و ادبیاتی احترامآمیز درباره تصمیم صورت گرفته در مورد بنزین و تبعات بعدی آن با مردم از طریق رسانه ملی صحبت کنند. از اینرو نباید رفتارهای اشتباه را با هر انگیزهای توجیه کرد. بالاخره مردم همیشه همراهی خود را با جمهوری اسلامی ایران اعلام کردهاند و در صورتی که مسوولان کشور مثل شهید رجایی رفتار میکردند عملشان از سوی مردم مورد پذیرش قرار میگرفت.
پیشبینی خسارتها در بودجه 99
احمد سالک ، نایب رئیس کمیسیون فرهنگی
یکی از ضروریترین اقدامات لازم، جدا کردن صف مردم از آشوبگران است. کسانی باید مورد حمایت و مهربانی قرار گیرند که به دفاع از ولایت و نظام برخاستند. نیروهای بسیجی، مردمی و ناجا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و اینها ماجورند. بنابراین بنیاد شهید و ایثارگران باید اسامی آنها را تهیه کند و کسانی که مورد آسیب و خسارت فتنه بنزینی قرار گرفتند تحت پوشش این بنیاد از نظر درمانی و مادی قرار گیرند. از سویی دیگر کسانی هم هستند که مراکز کسب و کار و زندگی آنها مورد آسیب قرار گرفته و وزارت کشور باید آماری از آنها تهیه کند. این مراکز شامل اماکن دولتی و شخصی است. در بحث اماکن دولتی، خود دولت پیگیر خواهد بود اما افرادی که هستی آنها از بین رفته نیز وزارت کشور باید نسبت به حمایت از آنها اهتمام داشته باشد. الان بحث بودجه سال 99 مطرح است و میتوان در ردیف بودجه، سهمی برای تامین خسارات وارده ناشی از این آشوب در نظر گرفت. نکته بعدی لیدرهای اصلی و عاملان فتنهاند. قوه قضاییه باید با اشد مجازات با آنها برخورد کند. حتما برخورد با عوامل فتنه خواست ملت است. نکته بعدی تلاشی است که مجلس میتواند صورت دهد و گزارشی درباره این اتفاق تهیه و در کمیسیون اصل 90 مورد ارزیابی قرار گیرد و به سمع و نظر مجلس و ملت ایران برسد. از سویی دیگر باید به این نکته توجه داشت که این اتفاق ناشی از بیتدبیری دولت بود و خساراتی که وارد شد بیش از مابه التفاوتی است که در ازای افزایش قیمت بنزین حاصل میشود. قوه قضاییه در این زمینه باید دقت کند و عواملی را که در شب میلاد پیامبر اکرم (ص) و امام صادق(ع) و بدون اطلاع رسانی مناسب این خبر را اعلام کردند مورد پیگیری و محاکمه قرار دهد.
محاکمه سریع عوامل مسوول این حادثه
محمدمهدی زاهدی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات
برای دلجویی از آسیبدیدگان و صدمهدیدگان آشوب اخیر باید کارهای ایجابی و سلبی زیادی صورت گیرد. دولت باید حتما تمام کسانی را که خسارات مالی دیدند مورد حمایت قرار دهد و به آنها کمک مالی کند و حتی این پرداخت باید بیشتر صورت گیرد، چون این افراد به دلیل خساراتی که به محل کارشان وارد شده فعلا امکان فعالیت اقتصادی ندارند. از سویی دیگر، از خانوادههایی که اعضایشان از سوی منافقان و اراذل و اوباش کشته یا به تعبیر بهتر شهید شدند حتما دلجویی لازم به لحاظ مادی و معنوی صورت گیرد. بحث بعدی محاکمه کسانی است که اغتشاش را شروع کردند و رهبرهای آنها از سوی بیگانگان آموزش لازم را دیدند و با دستور اقدام به آشوب کردند. قوه قضاییه باید در این زمینه تلاش زیادی انجام دهد. نکته مهم دیگر، توجه به نقش برنامهریزان و تصمیمگیران این اتفاق است. اطلاعاتی که به ما رسیده حاکی از آن است که کشورهای دوست هشدارهای لازم را از قبل داده بودند که قرار است اتفاقاتی در ایران شکل بگیرد که در پس پرده آن برنامهریزی آمریکا و اسرائیل همراه با پول سعودیها وجود دارد. چرا در دولت به این هشدارها توجهی نشده، بنابراین آنها باید پاسخگو باشند که چرا بدون برنامه و پیشبینیهای لازم دست به این اقدام زدند. در دولتهای نهم و دهم مشابه این اتفاق صورت گرفت، اما اصلا با چنین تبعاتی مواجه نبودیم؛ بنابراین اقدام مهم، محاکمه مسوولانی است که در این زمینه کوتاهی کردند و باعث این اتفاقات ناگوار در کشور شدند. محاکمه آنها درس عبرتی برای دیگران خواهد بود. از سوی دیگر، دستگاههای اطلاعاتی ما باید ارتباط بیشتری با کشورهای دوست و همسایه داشته باشند و رصد اطلاعاتی به گونهای باشد که فرصت کوچکترین تحرک آشوبگرانه در کشور داده نشود. این صحبتها به این معنا نیست که خدای نکرده اعتراضات مردمی را نادیده بگیریم. مردم بهواسطه این اتفاق شوکه شدند و حق اعتراض داشتند اما بحث آشوب حرف دیگری است.
در روزهای گذشته تاکیدات زیادی از سوی مسؤولان در خصوص چارهاندیشی برای جبران خسارتهای وارده به شهروندان شده است.
دیروز در همین زمینه رئیس قوه قضاییه، با تاکید بر ضرورت شنیدن خواست و انتقاد مردم و همچنین برخورد عادلانه و قانونی با اشرار و مخلان امنیت در جریان حوادث اخیر، گفت: نسبت به همه کسانی که در این اتفاقات دچار خساراتی شدهاند باید جبران خسارت صورت گیرد و اطمینان داشته باشند که مورد حمایت قانون قرار دارند.
سید ابراهیم رئیسی در جلسه شورای عالی قوه قضاییه درباره خسارتدیدگان این حوادث تاکید کرد: از خسارتهای جانی و مالی خسارتدیدگان نمیتوان گذشت. ما معتقدیم از نظر حقوقی باید نسبت به این خسارات مدعی بود و درخواست ما از مسؤولان بویژه دولت این است که نسبت به جبران خسارتها فکر و اقدام کنند. همکاران ما نیز این موضوع را دنبال کنند، زیرا نسبت به حقوق مردم باید حساسیت وجود داشته باشد و خسارت دیدگان مطمئن باشند که مورد حمایت قانون قرار دارند.
طرح شورای شهر تهران
شورای شهر تهران هم روز یکشنبه دو فوریت طرحی را برای رسیدگی به خانوادههای آسیبدیده از حوادث اخیر تصویب کرد که بر اساس آن همدردی با شهروندان و کمک به آنان جزو وظایف شورای شهر است و شهرداری در این طرح موظف میشود نسبت به این موضوع اقدامات لازم را انجام داده و به شورای شهر گزارش ارائه کند.
به دنبال تصویب دو فوریت این طرح، خیلیها چون معصومه ابتکار ابراز امیدواری کردهاند شوراهای سایر شهرهای درگیر بحران نیز به این موضوع توجه کنند.
سرکشی به خانوادهها
اما در مورد جانباختگان و کسانی که در این حوادث دچار آسیبهای جسمی شدهاند اگرچه نمیتوان خسارتهای جانی را جبران کرد اما همانطور که گفته شد میتوان با برخی اقدامات از دردها و آلام خانوادههای جانباختگان و افراد آسیبدیده کاست.
در همین زمینه بر اساس شنیدههای خبرنگار جامجم، رایزنیهایی در جریان است تا دولت دیه افراد بیگناهی را که در این حوادث کشته شدهاند پرداخت کند.
همچنین سردار یزدی، فرمانده سپاه محمدرسولا... (ص) تهران بزرگ با بیان اینکه در حال شناسایی کشتهشدگان هستیم و به خانوادههای آنها سرکشی میشود، گفت: همان طور که صف آشوبگران از مردم جدا شد، صف کسانی که جانشان را بیگناه از دست دادند نیز از صف کسانی که به نوعی میخواستند اموال عمومی را تخریب کنند، جدا میشود.
یزدی در حاشیه حضورش در جلسه شورای شهر تهران گفت: برخی از افراد ما نیز توسط اغتشاشگران از پشت تیر خوردند و این را تأیید میکنم.
وی در پاسخ به این که آیا ممکن است افرادی به اشتباه کشته شده باشند، گفت: الان نمیتوانیم در مورد آن اظهار نظر کنیم اما به دقت بررسی میشود که دلیل کشته شدن افراد چه بوده است.
دلجویی از مردم
اما یکی از خلأهایی که همچنان با وجود گذشت نزدیک بیست روز از سهمیهبندی بنزین احساس میشود نبود توضیحات قانعکننده از سوی مسؤولان درباره چرایی اتخاذ این تصمیم و عدم اطلاعرسانی دستگاههای اجرایی پیش از آغاز
آن است.
در این روزها بارها از اینکه دولت بدون وجود یک اجماع همگانی و اطلاعرسانی به مردم اقدام به سهمیهبندی بنزین کرده انتقاد شده است و رئیس قوه قضاییه که خودش یکی از اعضای شورای عالی هماهنگی اقتصادی است دیروز بار دیگر از این موضوع انتقاد کرد و گفت: نسبت به اجرای طرح اشکالات و انتقاداتی وجود دارد که از جمله آن، عدم اقناع افکار عمومی و ایجاد اجماع نخبگانی است. این ایرادات، موجب اعتراض مردم شد که این اعتراض و خواست را باید شنید.
رئیس قوه قضاییه با بیان اینکه امروز مساله معیشت مردم در اولویت قرار دارد، موضوع اقناع افکار عمومی در اجرای طرح مدیریت مصرف سوخت را مورد اشاره قرار داد و اظهار کرد: گرچه این اقدام باید پیش از اجرای طرح صورت میگرفت، اما همچنان ضرورت آن باقی است و موضوع باید توسط کارشناسان، نخبگان و صاحبنظران به درستی
تبیین شود.
چند روز قبل هم حاجعلیاکبری در خطبههای نماز جمعه تهران با تاکید بر اینکه خود مسؤولان هم قبول دارند که برای سهمیهبندی بنزین، توضیح لازم و اجماع نخبگانی صورت نگرفت اظهار کرد: باید از مردم دلجویی و عذرخواهی و به سوالاتشان پاسخ داده شود.
بر همین اساس به نظر میرسد دلجویی از مردم به دلیل عدم اطلاعرسانی کافی در این زمینه حتما یکی از مواردی است که باید در کنار جبران خسارتهای مالی و دلجویی از خانواده جانباختگان، در دستور کار مسؤولان قرار گیرد.
پرداخت خسارتها از ردیفهای بودجهای
سهیلا جلودارزاده، عضو کمیسیون اجتماعی
به طور قطع در درجه اول باید عاملان این خرابکاریها را شناسایی و بعد نسبت به پرداخت خسارات آن گام برداشت. البته معمولا ساختمانها بیمهاند و از این طریق میتوان برای جبران خسارات آنها اقدام کرد. اما در عین حال انتظار میرود از افرادی که اعتراض داشتند و عامل خرابکاری نبودند دلجویی شود. برخی افراد هم در این حادثه زخمی شدند و برای مداوا به بیمارستان مراجعه کردند، اما مراکز درمانی از پذیرش آنها خودداری کردند. طبعا کسانی که در این حادثه صدمه دیدند برای تامین هزینههای گران درمان خود با مشکلاتی مواجهاند و وظیفه انسانی پزشکان هم براساس سوگندی که خوردند ایجاب میکرد در درمان این افراد کوتاهی نکنند.
این را هم باید در نظر گرفت که در خصوص خسارات مالی، شاید بتوان براساس ردیفهایی که برای آسیبدیدگان سوانح طبیعی در نظر گرفته شده این مساله را مد نظر قرار داد. از سویی دیگر، برای دلجویی از خسارتدیدگان و آسیبدیدگان باید این نکته را مد نظر قرار دهیم که در چنین شرایطی مسوولان نباید از خود سلب مسوولیت کنند و بهتر این است مقامات مسوول با بیان و ادبیاتی احترامآمیز درباره تصمیم صورت گرفته در مورد بنزین و تبعات بعدی آن با مردم از طریق رسانه ملی صحبت کنند. از اینرو نباید رفتارهای اشتباه را با هر انگیزهای توجیه کرد. بالاخره مردم همیشه همراهی خود را با جمهوری اسلامی ایران اعلام کردهاند و در صورتی که مسوولان کشور مثل شهید رجایی رفتار میکردند عملشان از سوی مردم مورد پذیرش قرار میگرفت.
پیشبینی خسارتها در بودجه 99
احمد سالک ، نایب رئیس کمیسیون فرهنگی
یکی از ضروریترین اقدامات لازم، جدا کردن صف مردم از آشوبگران است. کسانی باید مورد حمایت و مهربانی قرار گیرند که به دفاع از ولایت و نظام برخاستند. نیروهای بسیجی، مردمی و ناجا مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و اینها ماجورند. بنابراین بنیاد شهید و ایثارگران باید اسامی آنها را تهیه کند و کسانی که مورد آسیب و خسارت فتنه بنزینی قرار گرفتند تحت پوشش این بنیاد از نظر درمانی و مادی قرار گیرند. از سویی دیگر کسانی هم هستند که مراکز کسب و کار و زندگی آنها مورد آسیب قرار گرفته و وزارت کشور باید آماری از آنها تهیه کند. این مراکز شامل اماکن دولتی و شخصی است. در بحث اماکن دولتی، خود دولت پیگیر خواهد بود اما افرادی که هستی آنها از بین رفته نیز وزارت کشور باید نسبت به حمایت از آنها اهتمام داشته باشد. الان بحث بودجه سال 99 مطرح است و میتوان در ردیف بودجه، سهمی برای تامین خسارات وارده ناشی از این آشوب در نظر گرفت. نکته بعدی لیدرهای اصلی و عاملان فتنهاند. قوه قضاییه باید با اشد مجازات با آنها برخورد کند. حتما برخورد با عوامل فتنه خواست ملت است. نکته بعدی تلاشی است که مجلس میتواند صورت دهد و گزارشی درباره این اتفاق تهیه و در کمیسیون اصل 90 مورد ارزیابی قرار گیرد و به سمع و نظر مجلس و ملت ایران برسد. از سویی دیگر باید به این نکته توجه داشت که این اتفاق ناشی از بیتدبیری دولت بود و خساراتی که وارد شد بیش از مابه التفاوتی است که در ازای افزایش قیمت بنزین حاصل میشود. قوه قضاییه در این زمینه باید دقت کند و عواملی را که در شب میلاد پیامبر اکرم (ص) و امام صادق(ع) و بدون اطلاع رسانی مناسب این خبر را اعلام کردند مورد پیگیری و محاکمه قرار دهد.
محاکمه سریع عوامل مسوول این حادثه
محمدمهدی زاهدی، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات
برای دلجویی از آسیبدیدگان و صدمهدیدگان آشوب اخیر باید کارهای ایجابی و سلبی زیادی صورت گیرد. دولت باید حتما تمام کسانی را که خسارات مالی دیدند مورد حمایت قرار دهد و به آنها کمک مالی کند و حتی این پرداخت باید بیشتر صورت گیرد، چون این افراد به دلیل خساراتی که به محل کارشان وارد شده فعلا امکان فعالیت اقتصادی ندارند. از سویی دیگر، از خانوادههایی که اعضایشان از سوی منافقان و اراذل و اوباش کشته یا به تعبیر بهتر شهید شدند حتما دلجویی لازم به لحاظ مادی و معنوی صورت گیرد. بحث بعدی محاکمه کسانی است که اغتشاش را شروع کردند و رهبرهای آنها از سوی بیگانگان آموزش لازم را دیدند و با دستور اقدام به آشوب کردند. قوه قضاییه باید در این زمینه تلاش زیادی انجام دهد. نکته مهم دیگر، توجه به نقش برنامهریزان و تصمیمگیران این اتفاق است. اطلاعاتی که به ما رسیده حاکی از آن است که کشورهای دوست هشدارهای لازم را از قبل داده بودند که قرار است اتفاقاتی در ایران شکل بگیرد که در پس پرده آن برنامهریزی آمریکا و اسرائیل همراه با پول سعودیها وجود دارد. چرا در دولت به این هشدارها توجهی نشده، بنابراین آنها باید پاسخگو باشند که چرا بدون برنامه و پیشبینیهای لازم دست به این اقدام زدند. در دولتهای نهم و دهم مشابه این اتفاق صورت گرفت، اما اصلا با چنین تبعاتی مواجه نبودیم؛ بنابراین اقدام مهم، محاکمه مسوولانی است که در این زمینه کوتاهی کردند و باعث این اتفاقات ناگوار در کشور شدند. محاکمه آنها درس عبرتی برای دیگران خواهد بود. از سوی دیگر، دستگاههای اطلاعاتی ما باید ارتباط بیشتری با کشورهای دوست و همسایه داشته باشند و رصد اطلاعاتی به گونهای باشد که فرصت کوچکترین تحرک آشوبگرانه در کشور داده نشود. این صحبتها به این معنا نیست که خدای نکرده اعتراضات مردمی را نادیده بگیریم. مردم بهواسطه این اتفاق شوکه شدند و حق اعتراض داشتند اما بحث آشوب حرف دیگری است.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

آنفلوآنزا نگیرید، تخت خالی نیست!
اگرهمین الان ویروس آنفلوآنزا بنشیند توی تن یكی از ماها و اگر این ویروس آنقدر قلدر و یاغی باشد كه چارهای جز بستری مان نماند آنچه ما در این گزارش پیگیری كردهایم اتفاق خواهد افتاد. اتفاق اصلا خوشایند نیست، ترسناك است حتی، یك بیمار مبتلا به آنفلوآنزاست و درهای بسته بیمارستان ها.
شاهد ما 20 بیمارستان دولتی و خصوصی است، اغلب بیمارستانهای بزرگ و مشهور تهران و البته چند بیمارستان درچند شهر درگیر با آنفلوآنزا كه به صورت تصادفی انتخابشان كردیم تا ببینیم اگر یك بیمار آلوده به ویروس همین الان نیاز به بستری داشته باشد پاسخ آنها چیست.
بیمارستان آتیه قبل از این بخش عفونی نداشته ولی بعد از طغیان آنفلوآنزا، بخش عفونی راه انداخته كه همه تختهایش پر است و پذیرش ندارد. بیمارستان آریا تخت خالی ندارد و پذیرش نمیكند. بیمارستان آراد ظرفیتش تكمیل است و فعلا بیماری را نمیپذیرد، بیمارستان ایرانمهر تخت خالی ندارد ولی شاید اگر صبر كنیم (به مدتی نامعلوم) تختی خالی شود. بیمارستان لاله تخت خالی ندارد و مبتلایان آنفلوآنزا را نمیپذیرد. بیمارستان دی تخت خالی ندارد و ما را به ستاد پذیرش دانشگاهها ارجاع میدهد. در بیمارستان ایرانشهر تختهای ایزوله همه پر است و اگر جای خالی مانده باشد بین تختهای عادی بیمارستان است.
بیمارستان نجمیه چون امكانات لازم را ندارد بیماران را ارجاع میدهد به بیمارستان بقیها... و بیمارستان بقیها... به ما میگوید بخشها پر شده و فقط اورژانس پذیرش دارد. بیمارستان مهر تخت خالی ندارد و اگر جایی باشد گوشهای از اورژانس است كه البته به ما میگویند ماندن در اورژانس برای بیمار نیازمند بستری فایدهای ندارد.
بیمارستان فیروزآبادی اصلا تخت خالی ندارد و شخصی در اورژانس كلمه اصلا را مشدد تلفظ میكند و میگوید همین الان20 نفر در نوبت بستری نشستهاند. بیمارستان خاتمالانبیا تخت ایزوله ندارد و آنفلوآنزاییها را پذیرش نمیكند ولی پیشنهاد میدهد بیمارمان را به بیمارستان فیروزگر یا شریعتی ببریم.
بیمارستان فیروزگر تخت خالی ندارد ولی چون گفتهایم بیماری بدحال در خانه داریم میگویند او را در اورژانس میپذیرند كه البته فوقالعاده شلوغ است و باید صبور باشیم. بیمارستان ابنسینا بخش عفونی دارد ولی تخت خالی ندارد و اورژانس بیمار جدیدی نمیپذیرد، حتی میگویند دو نفری را كه در اورژانس بستری بودهاند بعد از 24ساعت ترخیص كردهاند. بیمارستان امیراعلم اما وضعش از همه وخیمتر است و به ما میگویند تختهای ایزوله و فضای بیمارستان به قدری پر است كه حتی اگر اورژانس تهران كسی را بیاورد قبولش نمیكنند.
تكرار چالش در شهرستانها
با این كه معاون بهداشت وزارت بهداشت گفته است استانهای گلستان، مازندران، كهگیلویه و بویراحمد، كرمان و خوزستان بیشترین بروز و شیوع آنفلوآنزا در كشور را دارد ولی به غیر از تهران كه سخت درگیر این بیماری است و شرح حال بیمارستانها و وضعیت پذیرششان همانی است كه در سطور بالا رفت، در چند شهر بزرگ كشور نیز آنفلوآنزا مشغول تاخت و تاز است و بیمارستانها حال و روزشان شبیه مراكز درمانی تهران.
عصر دیروز در بیمارستان گودرز یزد دو نفر منتظر خالی شدن تخت، روی صندلیهای اورژانس نشسته بودند و مراجعان نیازمند بستری به بیمارستان سیدالشهدا ارجاع میشد. بیمارستان شهدا عصر دیروز تخت خالی نداشت و كادر بیمارستان نیز منتظرخالی شدن تخت بودند، حتی گفتند اگر بیمار خانم باشد امكان پذیرشش بیشتر است.
در بیمارستان بهشتی شیراز تخت خالی وجود ندارد و گفتند در لحظه تماس ما ده بیمار در صف بستری نشستهاند. بیمارستان شهریار شیراز نیز كه تخت ایزوله ندارد و تعداد تختهای عفونیاش فقط یك دانه است میگوید این یك تخت هم پر است. در بیمارستان سینای همدان اما یكی از پرستارها به ما می گوید هیچ بیمار نیازمند بستری را رد نمیكنند و حتی تخت بخشهای نورولوژی و مسمومیت را برای بستری مبتلایان به آنفلوآنزا وارد چرخه كردهاند. پرستار میگوید كمبود دارو و تجهیزات هست و ازدحام در بیمارستان طبیعی است چون سینا تنها بیمارستان عفونی استان همدان است.
بیمارستانهای ساكت
تماس با بیمارستانهای بخش خصوصی ساده است چون بعد از یكی دو بوق، كسی تلفن را برمیدارد و ارباب رجوع را راهنمایی میكند ولی در مورد بیشتر بیمارستانهای دولتی مخصوصا در تهران این طور نیست. تلفن بیمارستان میلاد دیروز روی نوبتدهی تنظیم بود و نمیشد تلفنی با هیچیك از بخشهای بیمارستان مرتبط شد. آن سوی خطوط تلفن بیمارستان مسیح دانشوری از نزدیك ظهر تا عصر نیز كسی جوابگو نبود و تلفن بوق انتظار میزد. تلفن بیمارستان امامخمینی نیز به همین صورت و تلفن بیمارستان امام حسین ساعتها بوق اشغال میخورد.
به این ترتیب سردرآوردن از وضعیت تختهای بستری در این بیمارستانها میسر نشد ولی با پیشینه این مراكز درمانی كه عجین است با شلوغی، میشد حدس زد علت پاسخگو نبودن، ازدحام زیاد و جوابگو نبودن امكانات است.
در این بین ستاد هماهنگی دانشگاهها كه برخی بیمارستانها ما را به آن ارجاع دادند وضعیت پیچیدهتری دارد. این ستاد موظف است به ارباب رجوع اعلام كند در هر شهر كدام بیمارستان تخت خالی دارد ولی دیروز كه ما با این ستاد تماس گرفتیم، گفتند در این باره مشاوره نمیدهند ولی اگر شكایتی داریم ثبت خواهند كرد.
كمبود داریم كمبود
درست است كه آنفلوآنزا امسال چند هفته زودتر دركشورمان بروز كرده و به نوعی جامعه غافلگیر شده ولی با گذشت نزدیك به دو هفته از شیوع این بیماری در كشور، این همه كمبود تخت برای بستری مبتلایان جای سوال دارد. آیا نباید وقتی شرایط بحرانی میشود بیمارستانها مهیای بحران شوند؟ آیا بیماری كه پزشك متخصص، بستری شدن را برایش تجویز كرده باید در صف بستری شدن بماند آن هم نه دربخشهای ایزوله كه برای ورود به بخش اورژانس؟ چرا هیچ مسؤولی در وزارت بهداشت این مساله را باز نمیكند و از بیمارستانهای غلغله و اورژانسهای شلوغ كشور حرف نمیزند؟
كیانوش جهانپور، مدیركل روابط عمومی وزارت بهداشت كه دیروز مفصل با ما مصاحبه كرد البته به هیچ عنوان این وضع بحرانی و خاص را كه گزارش ما آن را روایت میكند، تایید نكرد ولی لازم است برای ایستادن سفت و سخت پشت سوژهمان آن را ربط دهیم به كمبود تخت بیمارستانی در كشور كه تا به حال هیچ وزیر بهداشت و هیچ معاونی در وزارتخانه كه سر كار آمده آن را انكار نكرده است.
طبق آمارهای رسمی دركشورمان هزار مركز درمانی با 140 هزار و 859 تخت بیمارستانی فعال است كه 624 بیمارستان و 97 هزار و 205 تخت، متعلق به دانشگاههای علوم پزشكی است.
از این تعداد، ۸۶۰ بیمارستان در زمینه عمومی كار میكنند و ۳۲ بیمارستان در بخش زنان و زایمان، ۳۸ مركز درحوزه روانپزشكی، ۱۹ بیمارستان برای كودكان، ۹ بیمارستان برای سوانح سوختگی، ۹ مركز درحوزه سرطان و آنكلولوژی، ۱۳بیمارستان برای چشم، یك مركزدرمانی برای پوست، پنج بیمارستان درحوزه ارتوپدی و یك بیمارستان برای اورولوژی .
نگاهی گذرا به این آمارها خودش گویای همه چیز است؛ یك ایران و این تعداد بیمارستان تخصصی. معلوم است كه وقتی آنفلوآنزا از اول مهر تا امروز 4000 نفر را بستری میكند و در بازه زمانی دوم تا هشتم آذر، 273 نفر را چه بر سر بیمارستانها میآید.
بیمارستان نجمیه چون امكانات لازم را ندارد بیماران را ارجاع میدهد به بیمارستان بقیها... و بیمارستان بقیها... به ما میگوید بخشها پر شده و فقط اورژانس پذیرش دارد. بیمارستان مهر تخت خالی ندارد و اگر جایی باشد گوشهای از اورژانس است كه البته به ما میگویند ماندن در اورژانس برای بیمار نیازمند بستری فایدهای ندارد.
بیمارستان فیروزآبادی اصلا تخت خالی ندارد و شخصی در اورژانس كلمه اصلا را مشدد تلفظ میكند و میگوید همین الان20 نفر در نوبت بستری نشستهاند. بیمارستان خاتمالانبیا تخت ایزوله ندارد و آنفلوآنزاییها را پذیرش نمیكند ولی پیشنهاد میدهد بیمارمان را به بیمارستان فیروزگر یا شریعتی ببریم.
بیمارستان فیروزگر تخت خالی ندارد ولی چون گفتهایم بیماری بدحال در خانه داریم میگویند او را در اورژانس میپذیرند كه البته فوقالعاده شلوغ است و باید صبور باشیم. بیمارستان ابنسینا بخش عفونی دارد ولی تخت خالی ندارد و اورژانس بیمار جدیدی نمیپذیرد، حتی میگویند دو نفری را كه در اورژانس بستری بودهاند بعد از 24ساعت ترخیص كردهاند. بیمارستان امیراعلم اما وضعش از همه وخیمتر است و به ما میگویند تختهای ایزوله و فضای بیمارستان به قدری پر است كه حتی اگر اورژانس تهران كسی را بیاورد قبولش نمیكنند.
تكرار چالش در شهرستانها
با این كه معاون بهداشت وزارت بهداشت گفته است استانهای گلستان، مازندران، كهگیلویه و بویراحمد، كرمان و خوزستان بیشترین بروز و شیوع آنفلوآنزا در كشور را دارد ولی به غیر از تهران كه سخت درگیر این بیماری است و شرح حال بیمارستانها و وضعیت پذیرششان همانی است كه در سطور بالا رفت، در چند شهر بزرگ كشور نیز آنفلوآنزا مشغول تاخت و تاز است و بیمارستانها حال و روزشان شبیه مراكز درمانی تهران.
عصر دیروز در بیمارستان گودرز یزد دو نفر منتظر خالی شدن تخت، روی صندلیهای اورژانس نشسته بودند و مراجعان نیازمند بستری به بیمارستان سیدالشهدا ارجاع میشد. بیمارستان شهدا عصر دیروز تخت خالی نداشت و كادر بیمارستان نیز منتظرخالی شدن تخت بودند، حتی گفتند اگر بیمار خانم باشد امكان پذیرشش بیشتر است.
در بیمارستان بهشتی شیراز تخت خالی وجود ندارد و گفتند در لحظه تماس ما ده بیمار در صف بستری نشستهاند. بیمارستان شهریار شیراز نیز كه تخت ایزوله ندارد و تعداد تختهای عفونیاش فقط یك دانه است میگوید این یك تخت هم پر است. در بیمارستان سینای همدان اما یكی از پرستارها به ما می گوید هیچ بیمار نیازمند بستری را رد نمیكنند و حتی تخت بخشهای نورولوژی و مسمومیت را برای بستری مبتلایان به آنفلوآنزا وارد چرخه كردهاند. پرستار میگوید كمبود دارو و تجهیزات هست و ازدحام در بیمارستان طبیعی است چون سینا تنها بیمارستان عفونی استان همدان است.
بیمارستانهای ساكت
تماس با بیمارستانهای بخش خصوصی ساده است چون بعد از یكی دو بوق، كسی تلفن را برمیدارد و ارباب رجوع را راهنمایی میكند ولی در مورد بیشتر بیمارستانهای دولتی مخصوصا در تهران این طور نیست. تلفن بیمارستان میلاد دیروز روی نوبتدهی تنظیم بود و نمیشد تلفنی با هیچیك از بخشهای بیمارستان مرتبط شد. آن سوی خطوط تلفن بیمارستان مسیح دانشوری از نزدیك ظهر تا عصر نیز كسی جوابگو نبود و تلفن بوق انتظار میزد. تلفن بیمارستان امامخمینی نیز به همین صورت و تلفن بیمارستان امام حسین ساعتها بوق اشغال میخورد.
به این ترتیب سردرآوردن از وضعیت تختهای بستری در این بیمارستانها میسر نشد ولی با پیشینه این مراكز درمانی كه عجین است با شلوغی، میشد حدس زد علت پاسخگو نبودن، ازدحام زیاد و جوابگو نبودن امكانات است.
در این بین ستاد هماهنگی دانشگاهها كه برخی بیمارستانها ما را به آن ارجاع دادند وضعیت پیچیدهتری دارد. این ستاد موظف است به ارباب رجوع اعلام كند در هر شهر كدام بیمارستان تخت خالی دارد ولی دیروز كه ما با این ستاد تماس گرفتیم، گفتند در این باره مشاوره نمیدهند ولی اگر شكایتی داریم ثبت خواهند كرد.
كمبود داریم كمبود
درست است كه آنفلوآنزا امسال چند هفته زودتر دركشورمان بروز كرده و به نوعی جامعه غافلگیر شده ولی با گذشت نزدیك به دو هفته از شیوع این بیماری در كشور، این همه كمبود تخت برای بستری مبتلایان جای سوال دارد. آیا نباید وقتی شرایط بحرانی میشود بیمارستانها مهیای بحران شوند؟ آیا بیماری كه پزشك متخصص، بستری شدن را برایش تجویز كرده باید در صف بستری شدن بماند آن هم نه دربخشهای ایزوله كه برای ورود به بخش اورژانس؟ چرا هیچ مسؤولی در وزارت بهداشت این مساله را باز نمیكند و از بیمارستانهای غلغله و اورژانسهای شلوغ كشور حرف نمیزند؟
كیانوش جهانپور، مدیركل روابط عمومی وزارت بهداشت كه دیروز مفصل با ما مصاحبه كرد البته به هیچ عنوان این وضع بحرانی و خاص را كه گزارش ما آن را روایت میكند، تایید نكرد ولی لازم است برای ایستادن سفت و سخت پشت سوژهمان آن را ربط دهیم به كمبود تخت بیمارستانی در كشور كه تا به حال هیچ وزیر بهداشت و هیچ معاونی در وزارتخانه كه سر كار آمده آن را انكار نكرده است.
طبق آمارهای رسمی دركشورمان هزار مركز درمانی با 140 هزار و 859 تخت بیمارستانی فعال است كه 624 بیمارستان و 97 هزار و 205 تخت، متعلق به دانشگاههای علوم پزشكی است.
از این تعداد، ۸۶۰ بیمارستان در زمینه عمومی كار میكنند و ۳۲ بیمارستان در بخش زنان و زایمان، ۳۸ مركز درحوزه روانپزشكی، ۱۹ بیمارستان برای كودكان، ۹ بیمارستان برای سوانح سوختگی، ۹ مركز درحوزه سرطان و آنكلولوژی، ۱۳بیمارستان برای چشم، یك مركزدرمانی برای پوست، پنج بیمارستان درحوزه ارتوپدی و یك بیمارستان برای اورولوژی .
نگاهی گذرا به این آمارها خودش گویای همه چیز است؛ یك ایران و این تعداد بیمارستان تخصصی. معلوم است كه وقتی آنفلوآنزا از اول مهر تا امروز 4000 نفر را بستری میكند و در بازه زمانی دوم تا هشتم آذر، 273 نفر را چه بر سر بیمارستانها میآید.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

اصلا هم خنده نداشت!
دادستان فردیس جزئیات ماجرای کودکآزاری در این شهر و نحوه دستگیری متهمان را در گفتوگو با جامجم تشریح کرده استاصلا هم خنده نداشت!
دو پسر كه با انداختن كودك كار در سطل زباله، از او فیلمبرداری كرده بودند در عملیات بامدادی دادستانی فردیس شناسایی و دستگیر شدند. متهمان مدعی شدند، صفحه اینستاگرامشان بعد از انتشار این فیلم هك شد و نتوانستند آن را حذف كنند.
پسرك در سطل در حال جستوجو میان زبالههاست. بیخبر از اینكه قرار است سوژه تفریح و فیلمبرداری دو پسر شرور شود. پسر جوان به او نزدیك میشود و پاهای پسرك را میگیرد و او را داخل سطل مكانیزه كنار خیابان پرت میكند. بعد از آن، خنده مرد كودكآزار و دوستش كه فیلمبردار است، فضا را پر میكند. پسرك گیج و مبهوت بدون اینكه قدرتی برای دفاع از خود داشته باشد از داخل سطل بیرون میآید و نظارهگر خندههای دو پسر جوان است. خندههایی كه بعد از دو روز یادآوری، قلبش را به درد میآورد.
این روایت فیلم 14 ثانیهای است كه روز یكشنبه در شبكههای اجتماعی منتشر شد و روایتگر صحنهای تلخ از یك كودكآزاری بود. كاربران شبكههای اجتماعی بلافاصله به این فیلم واكنش نشان دادند و خواستار برخورد با دو مرد كودكآزار شدند.
اولین واكنش
رئیس سازمان بهزیستی كشور اولین نفری بود كه به این موضوع واكنش نشان داد و گفت: متاسفانه این ویدئوی ناراحتكننده را بنده هم دیدم و بلافاصله دستور پیگیری دادم و تاكید كردم بررسی شود كه این ویدئو چه زمانی رخ داده و مربوط به كدام شهر است تا ما بتوانیم از این طریق و با پیگیریهای قضایی با عاملان این اقدام برخورد كنیم. اگر مشخص شود انتشار این فیلم به قصد آزار این فرد بوده حتما با سازندگان فیلم نیز برخورد خواهد شد.
این فیلم در حالی در كانال تلگرامی و صفحات اینستاگرامی منتشر میشد كه كسی از محل آن خبر نداشت تا اینكه دادستان استان البرز از شناسایی دو مرد كودكآزار خبر داد و مشخص شد، ماجرا در یكی از شهرهای استان البرز اتفاق افتاده است.
كودكآزاران تسلیم شدند
واكنشها به این فیلم ادامه داشت تا اینكه صبح دوشنبه - دیروز - سخنگوی ناجا از تسلیم شدن متهمان خبر داد و گفت: با توجه به تشویش اذهان عمومی و نیز بر اساس دستور فرمانده نیروی انتظامی، پیگیری این موضوع در دستور كار پلیس قرار گرفت.
سردار نوریان افزود: با توجه به تحقیقات گسترده پلیسی و نیز انتشار گسترده این كلیپ در فضای مجازی و بازخوردهای منفی به این عمل قبیح، خاطیان این پرونده كه عرصه را بر خود تنگ دیدند، خود را به نیروهای امنیتی تسلیم كردند.
صفر تا صد ماجرا
حسن جهانشاهلو، دادستان عمومی و انقلاب فردیس بعد از اینكه مشخص شد این اتفاق در این شهر رخ داده است، پای كار آمد و با كمك اطلاعات مردمی، دو مرد كودكآزار را شناسایی و بازداشت كرد.
جهانشاهلو در تشریح 9 ساعت تحقیقات فشرده برای شناسایی متهمان به جامجم گفت: ظهر فیلم را دیدم و با كمك اطلاعات مردمی متوجه شدم ماجرا ظهر یكشنبه در منطقه اهری فردیس رخ داده است. این فیلم باعث شد موجی از ناراحتی و اعتراض مردمی از این عمل ایجاد شود كه به عنوان مدعیالعموم به ماجرا ورود پیدا كردم.
در حالی که پلیس اعلام کرده بود دو متهم خود را تسلیم کردهاند دادستان فردیس درخصوص عملیات دستگیری آنها اظهار کرد: ساعت10 شب خانه متهم اصلی را شناسایی كردیم و به آنجا رفتیم و همراه ماموران حفاظت اطلاعات دادگستری خانه اش را زیر نظر گرفتیم. متهم با یك دستگاه پژو 206 به خانه آمد و ساعت 2 نیمه شب با كمك ماموران سپاه آنها را دستگیر كردیم. با اعتراف او، همدستش هم دستگیر شد. یكی از متهمان سابقه دار است و پیش از این به خاطر شرارت دستگیر شده بود.
وی خاطر نشان كرد: متهمان پس از اعتراف به جرم خود با قرار قانونی روانه زندان شدند و به بهزیستی دستور دادیم كه كودك كار را شناسایی كند.
داشتم سکته میکردم
پسر جوان تصور نمیكرد یك شوخی و انتشار فیلمش او را به دردسر بیندازد و دو روز بعد روانه زندان شود. میگوید از انتشار فیلم پشیمان شده، اما نتوانسته آن را پاك كند.
چه شد به فكر آزار كودك كار افتادید؟
همین طوری بود و قصد شوخی داشتیم. نمیخواستم آبروی او برود. پایش را گرفتیم و بعد داخل سطل انداختیم. سطل خالی بود و میدانستیم اتفاقی برای او نمیافتد.
این كار ارزش چند لحظه خندیدن را داشت؟
مشكل اینجاست كه همه این چند ثانیه فیلم را دیدند و پشت صحنه آن را ندیدند. بعد از این 14 ثانیه او را از داخل سطل بیرون آوردیم و به او ساندویچ دادیم. حتی فیلم را خودش هم دید و خندید.
فیلم را چرا در فضای مجازی پخش كردید؟
ما پخش نكردیم. فیلم را روی صفحه اینستاگرام گذاشتیم و بعد یكی از دوستانمان آن را دانلود كرد و برای «داوود هزینه» فرستاد. او وقتی فیلم را روی صفحهاش گذاشت مردم متوجه ماجرا شدند.
میدانستی انتشار این فیلم باعث ناراحتی كاربران فضای مجازی شده است؟
خودم از همه بیشتر ناراحت شدم. ما نمیخواستیم این فیلم پخش شود. باور كنید خودم وقتی فهمیدم فیلم همه جا پخش شده داشتم سكته میكردم. حتی خودم هم گریه كردم.
اگر كسی همین كار را با خودت انجام میداد، چه واكنشی داشتی؟
من هم یك كارگر هستم و همه فكر میكنند بچه پولدارم كه برای خوشگذرانی این كار را كردم. قبول دارم كه اشتباه كردم، اما قصد ما بازی با آبروی این پسر بچه نبودم. اگر كسی همین كار را با من میكرد خیلی ناراحت میشدم.
اگر پشیمان بودی چرا فیلم را از صفحه اینستاگرامت پاك نكردی؟
خواستم این كار را كنم، اما پیجم هك شده بود. باور ندارید خودتان چك كنید.
حرف آخر ؟
از همه مردم ایران عذرخواهی میكنم و امیدوارم مرا ببخشند.
افشاگریهای فضای مجازی
فضای مجازی در كنار آسیبهایش، گاهی نقش افشاگری در برابر جرایم را دارد و حوادثی تلخ در روستایی دورافتاده را سریع به موضوعی ملی تبدیل میكند. در چند سال اخیر با پروندههای حیوان آزاری، تجاوز، كودكآزاری و ضرب و شتم دانشآموزان با انتشار فیلمهایی در فضای مجازی خبر ساز شده و مجرمان را پای میز محاكمه كشاند.
یكی از پروندههایی كه در فضای مجازی جنجالی شد مربوط به معاون مدرسهای در غرب تهران بود. ابتدا فیلمی از اولیای دانشآموزان منتشر شد كه در سالن اجتماعات نسبت به آزار فرزندانشان از سوی معاون مدرسه شكایت داشتند. این فیلم سریع در شبكههای اجتماعی منتشر و متهم آن دستگیر و سریع محاكمه شد.
فیلم كشتار خرس و تولهاش در سمیرم نیز سالها قبل میان دارندگان گوشیهای بلوتوثدار دست به دست میشد و انتشار گسترده آن باعث شد متهمان خیلی زود شناسایی و دستگیر شوند.
انتشار ماجرای ربودن كودكان مانند بنیتا، آتنا، نهال و پرنیا باعث شد ناپدید شدن آنها خبرساز شود. تعدادی از این كودكان با حساسیتهای ایجاد شده زنده به خانه برگشتند و برای تعدادی از كودكان مانند بنیتا سرنوشت تلخی رقم خورد.
پسرك در سطل در حال جستوجو میان زبالههاست. بیخبر از اینكه قرار است سوژه تفریح و فیلمبرداری دو پسر شرور شود. پسر جوان به او نزدیك میشود و پاهای پسرك را میگیرد و او را داخل سطل مكانیزه كنار خیابان پرت میكند. بعد از آن، خنده مرد كودكآزار و دوستش كه فیلمبردار است، فضا را پر میكند. پسرك گیج و مبهوت بدون اینكه قدرتی برای دفاع از خود داشته باشد از داخل سطل بیرون میآید و نظارهگر خندههای دو پسر جوان است. خندههایی كه بعد از دو روز یادآوری، قلبش را به درد میآورد.
این روایت فیلم 14 ثانیهای است كه روز یكشنبه در شبكههای اجتماعی منتشر شد و روایتگر صحنهای تلخ از یك كودكآزاری بود. كاربران شبكههای اجتماعی بلافاصله به این فیلم واكنش نشان دادند و خواستار برخورد با دو مرد كودكآزار شدند.
اولین واكنش
رئیس سازمان بهزیستی كشور اولین نفری بود كه به این موضوع واكنش نشان داد و گفت: متاسفانه این ویدئوی ناراحتكننده را بنده هم دیدم و بلافاصله دستور پیگیری دادم و تاكید كردم بررسی شود كه این ویدئو چه زمانی رخ داده و مربوط به كدام شهر است تا ما بتوانیم از این طریق و با پیگیریهای قضایی با عاملان این اقدام برخورد كنیم. اگر مشخص شود انتشار این فیلم به قصد آزار این فرد بوده حتما با سازندگان فیلم نیز برخورد خواهد شد.
این فیلم در حالی در كانال تلگرامی و صفحات اینستاگرامی منتشر میشد كه كسی از محل آن خبر نداشت تا اینكه دادستان استان البرز از شناسایی دو مرد كودكآزار خبر داد و مشخص شد، ماجرا در یكی از شهرهای استان البرز اتفاق افتاده است.
كودكآزاران تسلیم شدند
واكنشها به این فیلم ادامه داشت تا اینكه صبح دوشنبه - دیروز - سخنگوی ناجا از تسلیم شدن متهمان خبر داد و گفت: با توجه به تشویش اذهان عمومی و نیز بر اساس دستور فرمانده نیروی انتظامی، پیگیری این موضوع در دستور كار پلیس قرار گرفت.
سردار نوریان افزود: با توجه به تحقیقات گسترده پلیسی و نیز انتشار گسترده این كلیپ در فضای مجازی و بازخوردهای منفی به این عمل قبیح، خاطیان این پرونده كه عرصه را بر خود تنگ دیدند، خود را به نیروهای امنیتی تسلیم كردند.
صفر تا صد ماجرا
حسن جهانشاهلو، دادستان عمومی و انقلاب فردیس بعد از اینكه مشخص شد این اتفاق در این شهر رخ داده است، پای كار آمد و با كمك اطلاعات مردمی، دو مرد كودكآزار را شناسایی و بازداشت كرد.
جهانشاهلو در تشریح 9 ساعت تحقیقات فشرده برای شناسایی متهمان به جامجم گفت: ظهر فیلم را دیدم و با كمك اطلاعات مردمی متوجه شدم ماجرا ظهر یكشنبه در منطقه اهری فردیس رخ داده است. این فیلم باعث شد موجی از ناراحتی و اعتراض مردمی از این عمل ایجاد شود كه به عنوان مدعیالعموم به ماجرا ورود پیدا كردم.
در حالی که پلیس اعلام کرده بود دو متهم خود را تسلیم کردهاند دادستان فردیس درخصوص عملیات دستگیری آنها اظهار کرد: ساعت10 شب خانه متهم اصلی را شناسایی كردیم و به آنجا رفتیم و همراه ماموران حفاظت اطلاعات دادگستری خانه اش را زیر نظر گرفتیم. متهم با یك دستگاه پژو 206 به خانه آمد و ساعت 2 نیمه شب با كمك ماموران سپاه آنها را دستگیر كردیم. با اعتراف او، همدستش هم دستگیر شد. یكی از متهمان سابقه دار است و پیش از این به خاطر شرارت دستگیر شده بود.
وی خاطر نشان كرد: متهمان پس از اعتراف به جرم خود با قرار قانونی روانه زندان شدند و به بهزیستی دستور دادیم كه كودك كار را شناسایی كند.
داشتم سکته میکردم
پسر جوان تصور نمیكرد یك شوخی و انتشار فیلمش او را به دردسر بیندازد و دو روز بعد روانه زندان شود. میگوید از انتشار فیلم پشیمان شده، اما نتوانسته آن را پاك كند.
چه شد به فكر آزار كودك كار افتادید؟
همین طوری بود و قصد شوخی داشتیم. نمیخواستم آبروی او برود. پایش را گرفتیم و بعد داخل سطل انداختیم. سطل خالی بود و میدانستیم اتفاقی برای او نمیافتد.
این كار ارزش چند لحظه خندیدن را داشت؟
مشكل اینجاست كه همه این چند ثانیه فیلم را دیدند و پشت صحنه آن را ندیدند. بعد از این 14 ثانیه او را از داخل سطل بیرون آوردیم و به او ساندویچ دادیم. حتی فیلم را خودش هم دید و خندید.
فیلم را چرا در فضای مجازی پخش كردید؟
ما پخش نكردیم. فیلم را روی صفحه اینستاگرام گذاشتیم و بعد یكی از دوستانمان آن را دانلود كرد و برای «داوود هزینه» فرستاد. او وقتی فیلم را روی صفحهاش گذاشت مردم متوجه ماجرا شدند.
میدانستی انتشار این فیلم باعث ناراحتی كاربران فضای مجازی شده است؟
خودم از همه بیشتر ناراحت شدم. ما نمیخواستیم این فیلم پخش شود. باور كنید خودم وقتی فهمیدم فیلم همه جا پخش شده داشتم سكته میكردم. حتی خودم هم گریه كردم.
اگر كسی همین كار را با خودت انجام میداد، چه واكنشی داشتی؟
من هم یك كارگر هستم و همه فكر میكنند بچه پولدارم كه برای خوشگذرانی این كار را كردم. قبول دارم كه اشتباه كردم، اما قصد ما بازی با آبروی این پسر بچه نبودم. اگر كسی همین كار را با من میكرد خیلی ناراحت میشدم.
اگر پشیمان بودی چرا فیلم را از صفحه اینستاگرامت پاك نكردی؟
خواستم این كار را كنم، اما پیجم هك شده بود. باور ندارید خودتان چك كنید.
حرف آخر ؟
از همه مردم ایران عذرخواهی میكنم و امیدوارم مرا ببخشند.
افشاگریهای فضای مجازی
فضای مجازی در كنار آسیبهایش، گاهی نقش افشاگری در برابر جرایم را دارد و حوادثی تلخ در روستایی دورافتاده را سریع به موضوعی ملی تبدیل میكند. در چند سال اخیر با پروندههای حیوان آزاری، تجاوز، كودكآزاری و ضرب و شتم دانشآموزان با انتشار فیلمهایی در فضای مجازی خبر ساز شده و مجرمان را پای میز محاكمه كشاند.
یكی از پروندههایی كه در فضای مجازی جنجالی شد مربوط به معاون مدرسهای در غرب تهران بود. ابتدا فیلمی از اولیای دانشآموزان منتشر شد كه در سالن اجتماعات نسبت به آزار فرزندانشان از سوی معاون مدرسه شكایت داشتند. این فیلم سریع در شبكههای اجتماعی منتشر و متهم آن دستگیر و سریع محاكمه شد.
فیلم كشتار خرس و تولهاش در سمیرم نیز سالها قبل میان دارندگان گوشیهای بلوتوثدار دست به دست میشد و انتشار گسترده آن باعث شد متهمان خیلی زود شناسایی و دستگیر شوند.
انتشار ماجرای ربودن كودكان مانند بنیتا، آتنا، نهال و پرنیا باعث شد ناپدید شدن آنها خبرساز شود. تعدادی از این كودكان با حساسیتهای ایجاد شده زنده به خانه برگشتند و برای تعدادی از كودكان مانند بنیتا سرنوشت تلخی رقم خورد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

مناجات خوان قهار در بستر بیماری
ساعت از 10 صبح گذشته، ماه رمضان نیست، من هم روزه نیستم اما همین كه قرار میشود راهی شوم و به ملاقاتش بروم حال و هوای سحر در من زنده شده و صدایش توی گوشم میپیچد: «اللهم انی اسئلك باسمك من بهائك....»
سید قاسم موسویقهار شاعر، مناجاتخوان و نوحهخوانی كه از ابتدای پیروزی انقلاب در برنامههای مذهبی رادیو و تلویزیون بارها صدایش را شنیدهایم، مردی كه عمری با صدایش نوحه و نیایش خوانده و نعت و منقبت، از جوشن كبیر تا كمیل و ... حالا با حنجرهای گرفته در بیمارستان بستری است. حسهای عجیب و متضادی دارم از اینكه باید به دیدار مردی بروم كه صدایش بخشی از حافظهمان را ساخته اما حالا صدایش،
دیگر آن صدای سابق نیست. راهی بیمارستان امیراعلم میشوم. بعد از هماهنگی با حراست كه البته میگویند از این رفتار حرفهایام بسیار خرسندند، راهی بخش نرگس در طبقه سوم میشوم. جایی كه در یكی از اتاقهایش موسویقهار بستری است. حال خوشی ندارد و همسرش خانم رهبریاقدم میگوید در حال انتقال به بیمارستان توس است. بهتر است ملاقات مفصل را بگذاریم برای یكی دو روز دیگر و استقرار همسرش در بیمارستان تازه. هر چند وارد فضای اتاقی شدهام كه در آن بیماری ناخوش حضور دارد اما نه همسرش خسته و ناامید به نظر میرسد و نه خودش.
خانم رهبریاقدم محكم و امیدوار حرف میزند. روحیه خوبی دارد كه حتما ناراحتیها و نگرانیهایش را پشت آن پنهان كرده و موسویقهار كه با همان حال ناخوش لبخندی محو روی لب دارد، وقتی برایش آرزوی سلامتی میكنم به لبخندی پررنگتر بدل میشود. لبخندی كه توی ذهنم میماند و در راه بازگشت به دفتر روزنامه دوست دارم برای خودم مدام تحلیلش كنم. لبخند مردی كه انگاری چندان به شد و نشدهای دكترها دل نبندد و با خودش به این فكر كند كه دستی هست بالای همه دستها و اگر او بخواهد...
حنجره بیمار و هزینههای بسیار
موسویقهار بعد از عمری خواندن حالا پاگیر حنجره بیمارش شده است. حنجرهای كه همان لبخند محو نشان میداد صاحبش خستگیاش را هم درك میكند. این نوحهخوان چند سال پیش هم درگیر بیماری شده و بهبود پیدا كرده بود، بیماری كه حنجرهاش را تحتالشعاع قرار داده و به مدت دو سال مانع خواندنش شده بود. اما ظاهرا این بار بیماری با شدت بیشتری بازگشته است.
عفونت و وجود غده سرطانی در گلوی این مناجاتخوان او را از ششم آذر در بیمارستان بستری كرده كه در نتیجه این اتفاق، هزینههای سرسامآور درمان در اوضاع اقتصادی فعلی هم خودش ماجرای دشواری خواهد بود. موسویقهار بیمه خدمات درمانی ندارد و همین هم مشكل را دوچندان كرده بود.
این موضوع را خانم رهبریاقدم هم در گفتوگو با خبرگزاری فارس بیان کرد و بر این بخش از مشكلات كه علاوهبر بیماری همسرش معضلات اقتصادی را هم برایشان ایجاد كرده بود، تاكید كرد. رسانهها هم پیگیر موضوع شدند تا رسیدند به اظهارنظرهای امیر مقدسیان، مدیر اداری مالی بنیاد دعبل خزاعی. او درباره این مشكل توضیح داد: این بنیاد براساس فرموده مقام معظم رهبری، مسؤولیت زیر پوشش بیمه قرار دادن مداحان پیشكسوت و از كار افتاده را برعهده دارد كه باتوجه به مشكل رخ داده برای سید قاسم موسویقهار، مناجاتخوان و مداح اهل بیت (ع) و این نكته كه این مداح، زیر پوشش قرار دادن بیمه برای دریافت خدمات درمانی نبود، بررسی لازم از لحاظ قانونی صورت گرفت. او همچنین بیان كرده است: براساس قانون بیمه تأمین اجتماعی و با توجه به سن استاد موسویقهار، امكان زیر پوشش بیمه قرار گرفتن این استاد بزرگ مناجاتخوانی وجود ندارد، اما این سازمان میتواند با استثنا قرار دادن او، این امكان را فراهم كند.
سیل چشمهای نگران و ...
این بار حال موسویقهار اصلا خوش نیست. خیلیها به ملاقاتش میروند، از مداحان قدیمی و پیرغلامان گرفته تا مسؤولان رسانه ملی و ... . همه با چشمهایی نگران، هم نگران حالش و هم نگران شرایط موجود یعنی نبودن بیمه و تبعات ناشی از آن.
مهدی آصفی، یدا... بهتاش، مصطفی خرسندی، حمید منتظر، سیدعلی ساداترضوی، ابراهیم صدیق، رضا خالقی، محمود كاظمی، سیدعلی یاسینی، جواد ریحانیپور، مژده اردبیلی و خیلیهای دیگر راهی بیمارستان میشوند، اما از دستشان كاری برنمیآید و اندوهگین و احتمالا امیدوار بیمارستان را ترك میكنند تا اینكه محمد حسین رنجبران مدیرکل روابطعمومی رسانه ملی به نمایندگی از دکتر علیعسکری و جواد شیخ اکبری مدیر شبکه قرآن و معارف سیما به دیدار موسوی قهار رفتند. پس از آن با پیگیریهای آنها و دیگر مسؤولان مربوطه خبر خوشی اعلام شد. علی سرابی، قائممقام شورایعالی قرآن از هماهنگی با دفتر مقام معظم رهبری برای تأمین هزینههای درمان استاد موسویقهار خبر داده و به فارس میگوید: طی چند سال اخیر برای برقراری بیمه استاد تلاش كردیم، اما این اتفاق رخ نداد، البته جای نگرانی نیست و همه هزینهها را پرداخت میكنیم. بعد هم كه من میرسم بیمارستان، در همان اتاق آدمهای امیدوار، مرد مناجاتهای سحر و همسرش با لبخندی بر لب استقبالم میكنند و میگویند برای ادامه معالجه قرار است بروند یك بیمارستان دیگر. با لبخند بدرقهام میكنند و من هم با لبخند به تحریریه برمیگردم تا در فرصتی دیگر به بیمارستان توس بروم و ساعاتی را كنار آدمهایی بگذرانم كه گویی به عبارت معروف حافظ معتقدند، من هم زیر لب با خودم تكرارش میكنم و گزارشم را مینویسم: «با درد صبر كن كه دوا میفرستمت...»
یک ملاقات از طرف رسانه ملی
در میان ملاقات کنندگان موسوی قهار، مداحان بسیاری و مسؤولان اندکی حضور پیدا کردند. در بین این اندک مسؤولان محمدحسین رنجبران، مدیرکل روابط عمومی رسانه ملی به نمایندگی از دکتر علیعسکری به همراه جواد شیخاکبری مدیر شبکه قرآن و معارف سیما با حضور در بیمارستان از سیدقاسم موسوی قهار مداح و دعاخوان مطرح کشور ملاقات کرده و پیگیر احوالات او بودند. در این عیادت مدیران رسانه ملی ضمن در جریان قرار گرفتن روند درمانی این استاد، برای ایشان شفای عاجل آرزو کردند.
موسویقهار بعد از عمری خواندن حالا پاگیر حنجره بیمارش شده است. حنجرهای كه همان لبخند محو نشان میداد صاحبش خستگیاش را هم درك میكند. این نوحهخوان چند سال پیش هم درگیر بیماری شده و بهبود پیدا كرده بود، بیماری كه حنجرهاش را تحتالشعاع قرار داده و به مدت دو سال مانع خواندنش شده بود. اما ظاهرا این بار بیماری با شدت بیشتری بازگشته است.
عفونت و وجود غده سرطانی در گلوی این مناجاتخوان او را از ششم آذر در بیمارستان بستری كرده كه در نتیجه این اتفاق، هزینههای سرسامآور درمان در اوضاع اقتصادی فعلی هم خودش ماجرای دشواری خواهد بود. موسویقهار بیمه خدمات درمانی ندارد و همین هم مشكل را دوچندان كرده بود.
این موضوع را خانم رهبریاقدم هم در گفتوگو با خبرگزاری فارس بیان کرد و بر این بخش از مشكلات كه علاوهبر بیماری همسرش معضلات اقتصادی را هم برایشان ایجاد كرده بود، تاكید كرد. رسانهها هم پیگیر موضوع شدند تا رسیدند به اظهارنظرهای امیر مقدسیان، مدیر اداری مالی بنیاد دعبل خزاعی. او درباره این مشكل توضیح داد: این بنیاد براساس فرموده مقام معظم رهبری، مسؤولیت زیر پوشش بیمه قرار دادن مداحان پیشكسوت و از كار افتاده را برعهده دارد كه باتوجه به مشكل رخ داده برای سید قاسم موسویقهار، مناجاتخوان و مداح اهل بیت (ع) و این نكته كه این مداح، زیر پوشش قرار دادن بیمه برای دریافت خدمات درمانی نبود، بررسی لازم از لحاظ قانونی صورت گرفت. او همچنین بیان كرده است: براساس قانون بیمه تأمین اجتماعی و با توجه به سن استاد موسویقهار، امكان زیر پوشش بیمه قرار گرفتن این استاد بزرگ مناجاتخوانی وجود ندارد، اما این سازمان میتواند با استثنا قرار دادن او، این امكان را فراهم كند.
سیل چشمهای نگران و ...
این بار حال موسویقهار اصلا خوش نیست. خیلیها به ملاقاتش میروند، از مداحان قدیمی و پیرغلامان گرفته تا مسؤولان رسانه ملی و ... . همه با چشمهایی نگران، هم نگران حالش و هم نگران شرایط موجود یعنی نبودن بیمه و تبعات ناشی از آن.
مهدی آصفی، یدا... بهتاش، مصطفی خرسندی، حمید منتظر، سیدعلی ساداترضوی، ابراهیم صدیق، رضا خالقی، محمود كاظمی، سیدعلی یاسینی، جواد ریحانیپور، مژده اردبیلی و خیلیهای دیگر راهی بیمارستان میشوند، اما از دستشان كاری برنمیآید و اندوهگین و احتمالا امیدوار بیمارستان را ترك میكنند تا اینكه محمد حسین رنجبران مدیرکل روابطعمومی رسانه ملی به نمایندگی از دکتر علیعسکری و جواد شیخ اکبری مدیر شبکه قرآن و معارف سیما به دیدار موسوی قهار رفتند. پس از آن با پیگیریهای آنها و دیگر مسؤولان مربوطه خبر خوشی اعلام شد. علی سرابی، قائممقام شورایعالی قرآن از هماهنگی با دفتر مقام معظم رهبری برای تأمین هزینههای درمان استاد موسویقهار خبر داده و به فارس میگوید: طی چند سال اخیر برای برقراری بیمه استاد تلاش كردیم، اما این اتفاق رخ نداد، البته جای نگرانی نیست و همه هزینهها را پرداخت میكنیم. بعد هم كه من میرسم بیمارستان، در همان اتاق آدمهای امیدوار، مرد مناجاتهای سحر و همسرش با لبخندی بر لب استقبالم میكنند و میگویند برای ادامه معالجه قرار است بروند یك بیمارستان دیگر. با لبخند بدرقهام میكنند و من هم با لبخند به تحریریه برمیگردم تا در فرصتی دیگر به بیمارستان توس بروم و ساعاتی را كنار آدمهایی بگذرانم كه گویی به عبارت معروف حافظ معتقدند، من هم زیر لب با خودم تكرارش میكنم و گزارشم را مینویسم: «با درد صبر كن كه دوا میفرستمت...»
یک ملاقات از طرف رسانه ملی
در میان ملاقات کنندگان موسوی قهار، مداحان بسیاری و مسؤولان اندکی حضور پیدا کردند. در بین این اندک مسؤولان محمدحسین رنجبران، مدیرکل روابط عمومی رسانه ملی به نمایندگی از دکتر علیعسکری به همراه جواد شیخاکبری مدیر شبکه قرآن و معارف سیما با حضور در بیمارستان از سیدقاسم موسوی قهار مداح و دعاخوان مطرح کشور ملاقات کرده و پیگیر احوالات او بودند. در این عیادت مدیران رسانه ملی ضمن در جریان قرار گرفتن روند درمانی این استاد، برای ایشان شفای عاجل آرزو کردند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

کلمه «تو میتوانی» معجزه میکند
نه نظمی داریم و نه انضباطی.شب هر وقت که دل از گوشـــــی بکنیـــــــــم، میخوابیم و صبحها با آلارم گوشی از کرده خ نه نظمی داریم و نه انضباطی.شب هر وقت که دل از گوشـــــی بکنیـــــــــم، میخوابیم و صبحها با آلارم گوشی از کرده خود پشیمان میشود تا بیدار میشویم.روزهایمان را با صد جور حواسپرتی به پایان میرسانیم و آنطور کار نمیکنیم که نه خدا را خوش بیاید نه بنده خدا را بعد توقع داریم، موفقیت بیاید، مانند هُما بنشیند روی شانهمان ما را از خاک به عرش ببرد! همه اینها در شرایطی است که تنمان سالم است حالا تصور کنید، یکی از اندامهای بدنمان هم خوب کار نمیکرد و یا کلا از کار افتاده بود، آن وقت دیگر چقدر بهانه داشتیم که این دنیا با ما خوب تا نکرده و بهتر است که برویم یک گوشه بنشینیم، عالم و آدم را متهم و سرزنش کنیم و توقع داشته باشیم که دیگران از پدر و مادر و خواهر و برادر گرفته تا دوست و آشنا کارهایمان را راست و ریست کنند. همه اینها را نوشتم که به اینجا برسم که امروز، روز جهانی معلولان است.روزی برای دیده شدن افرادی که با معلولیتی به دنیا آمدهاند یا در مسیر زندگی اتفاقی باعث شده آنها دچار معلولیت شوند.اما در میان معلولانی که به نظرمان باید به آنها توجه شده و دیده شوند، هستند کسانی که با دیدنشان و زندگی پر از موفقیتی که داشتند، ما چنان از خودمان خجالت میکشیم که برای یک روز هم که شده از مغز پیشرفتهمان استفاده کرده و انسان بودن را پاس بداریم و از لحظات زندگی استفاده کنیم و نگذاریم که شرایط ما را مغلوب کند.
روزی قهرمان جهان میشوی
یکی از کسانی که از همصحبتی با او لذت بردم ، روحا... رستمی، قهرمان و دارنده مدال طلای پارالمپیک در رشته وزنه برداری.چیزی که در این گفتوگو برایم جالب بود، صریح بودن رستمی است و این که هم شرایط خودش و هم جامعه ورزشی و آدمهای دور و برش را به دقت نگاه و ارزیابی میکند.
رستمی متولد سال 68 در قم است. خودش میگوید: با ضایعه نخاعی متولد شدم. خوشبختانه در خانوادهای متولد و بزرگ شدم که باسواد بودند و فرهیخته و بلد بودند با فرزند معلولشان چطوری رفتار کنند.آنها مرا به مدرسهای فرستادند که بچههای عادی در آنجا درس میخواندند و همه شرایط را برایم فراهم کردند که معلولیتم اذیتم نکند.تا قبل از این که مدرسه بروم ویلچر نداشتم اما آنقدر بازیگوش بودم که خودم را به کوچه میکشاندم و با دوستانم فوتبال و گل کوچیک بازی میکرد.دروازهبانشان بودم و عاشق فوتبال و ورزش. تا کلاس پنجم در قم زندگی میکردیم و کلاس اول راهنمایی بودم که آمدیم تهران.از همان زمان به باشگاه محلهمان رفتم و مربیام خیلی تشویقم کرد که ورزش را ادامه بدهم.مربی دومم، متخصص پاورلیفتینگ بود و روی ورزشهایی کار میکرد که بدن را قوی کند.همان روزهای اولی که مرا دید گفت بهتر است در ورزش وزنهبرداری فعالیت کنم و روی این رشته متمرکز شوم.هم او بود که گفت تو روزی قهرمان جهان میشوی! این جمله انگیزه زیادی به من داد و شاید یکی از دلایلی که باعث شد در اولین مسابقه جهانی که در آمریکا برگزار شد، شرکت کردم و مدال طلا گرفتم همین جمله و انگیزه بالا بود.
انگیزه لازم است اما کافی نیست
به رستمی میگویم: پس بیخود نیست، میگویند، در زمان صحبت با دیگران مراقب کلماتی که استفاده میکنیم، باشیم شاید یک کلمه یا جمله انگیزه را در طرف مقابل بکشد.
این قهرمان میگوید: البته کلمات و جملات انگیزشی خیلی مهم است. به قول شما باید مراقب کلمات باشیم. اما نباید از استعداد هم غافل باشیم.اگر آن مربی در من استعداد نمیدید شاید این جمله را نمیگفت و من اگر استعداد و پشتکار نداشتم اصلا قهرمان نمیشدم. به نظرم نباید تعارف کرد اگر کسی در هر رشتهای استعداد ندارد به او بگوییم «تو میتوانی» باعث میشویم عمرش را هدر بدهد.راستش استعدادیابی از انگیزه دادن بیهوده مهمتر است.باید حواسمان باشد برای خوب جلوه دادن خودمان دیگران را فریب ندهیم. یک روز نوجوانی را پیش من آوردند که به او انگیزه بدهم که وزنهبردار شود و قهرمان.به خودش نگفتم اما به برادرش گفتم به نظرم استعداد این کار را ندارد.مادرش بهم تلفن کرد و گفت تو بچه مرا ناامید کردهای.به نظرم همان اول تکلیف کسی را روشن کنیم بهتر است از این که امید واهی بدهیم.
درباره انضباط شخصی از رستمی میپرسم و این که چگونه روزها و شبهای خود را با برنامهریزی سپری میکند. میگوید: برای شرکت در المپیک لندن یک سال رژیم سخت غذایی داشتم، برنج ، شکر و نمک نخوردم.ساعات خواب و استراحتم کاملا مشخص بود، کارهای اضافی انجام نمیدادم تا انرژیام بیهوده هدر نرود.همه کارهایم در راستای رسیدن به موفقیت بود.اگر قرار است قهرمان شویم باید از زندگی روزمره و عادی چشم بپوشیم. موفقیت مستلزم ریاضت و سختی است، به آسانی به دست نمیآید. رستمی هنوز ازدواج نکرده و میگوید: وقتی مجردی برنامهریزیات فقط برای خودت است و همسر و فرزندت را درگیر نمیکند اما ما قهرمانان زیادی داریم که ازدواج کردهاند اما برنامهریزی دقیقی دارند و ریاضتهای زیادی را تحمل میکنند تا قهرمان بمانند.یکی از دوستانم میگفت: یک سال است در هیچ مهمانی شرکت نکردهام.این شاید برای خانوادهاش سخت باشد اما بههرحال آنها هم شرایط پدر خانواده را درک کرده و به او کمک میکنند.
معلولیت ، محدودیت است !
رستمی میگوید: لازم نیست حرفهای شیک و غیرواقعی بزنیم. معلولیت ، محدودیت است ! شرایط زندگی ما سختتر از مردم عادی است.اگر باور ندارید یک روز با ما همراه شوید تا متوجه شوید که ورزش کردن برایمان ساده نیست، همینطور مدال گرفتن.مسؤولان میتوانند با تدابیری کمی از بار ما کم کنند اما واقعیت این است که نمیکنند.ما برای قهرمان شدن، سخت میجنگیم.با همه چیز.آنقدر هدفمان برایمان بزرگ و ارزشمند است که برای رسیدن به آن هر شرایط سختی را تحمل میکنیم اما این دلیل نمیشود که مسؤولان ما را نبینند و برای هموار کردن برخی از دشواریها کاری نکنند. رستمی این روزها خود را برای شرکت در مسابقات امارات و المپیک 2020 توکیو آماده میکند.برای این قهرمان آرزوی موفقیت داریم. ود پشیمان میشود تا بیدار میشویم.روزهایمان را با صد جور حواسپرتی به پایان میرسانیم و آنطور کار نمیکنیم که نه خدا را خوش بیاید نه بنده خدا را بعد توقع داریم، موفقیت بیاید، مانند هُما بنشیند روی شانهمان ما را از خاک به عرش ببرد! همه اینها در شرایطی است که تنمان سالم است حالا تصور کنید، یکی از اندامهای بدنمان هم خوب کار نمیکرد و یا کلا از کار افتاده بود، آن وقت دیگر چقدر بهانه داشتیم که این دنیا با ما خوب تا نکرده و بهتر است که برویم یک گوشه بنشینیم، عالم و آدم را متهم و سرزنش کنیم و توقع داشته باشیم که دیگران از پدر و مادر و خواهر و برادر گرفته تا دوست و آشنا کارهایمان را راست و ریست کنند. همه اینها را نوشتم که به اینجا برسم که امروز، روز جهانی معلولان است.روزی برای دیده شدن افرادی که با معلولیتی به دنیا آمدهاند یا در مسیر زندگی اتفاقی باعث شده آنها دچار معلولیت شوند.اما در میان معلولانی که به نظرمان باید به آنها توجه شده و دیده شوند، هستند کسانی که با دیدنشان و زندگی پر از موفقیتی که داشتند، ما چنان از خودمان خجالت میکشیم که برای یک روز هم که شده از مغز پیشرفتهمان استفاده کرده و انسان بودن را پاس بداریم و از لحظات زندگی استفاده کنیم و نگذاریم که شرایط ما را مغلوب کند.
روزی قهرمان جهان میشوی
یکی از کسانی که از همصحبتی با او لذت بردم ، روحا... رستمی، قهرمان و دارنده مدال طلای پارالمپیک در رشته وزنه برداری.چیزی که در این گفتوگو برایم جالب بود، صریح بودن رستمی است و این که هم شرایط خودش و هم جامعه ورزشی و آدمهای دور و برش را به دقت نگاه و ارزیابی میکند.
رستمی متولد سال 68 در قم است. خودش میگوید: با ضایعه نخاعی متولد شدم. خوشبختانه در خانوادهای متولد و بزرگ شدم که باسواد بودند و فرهیخته و بلد بودند با فرزند معلولشان چطوری رفتار کنند.آنها مرا به مدرسهای فرستادند که بچههای عادی در آنجا درس میخواندند و همه شرایط را برایم فراهم کردند که معلولیتم اذیتم نکند.تا قبل از این که مدرسه بروم ویلچر نداشتم اما آنقدر بازیگوش بودم که خودم را به کوچه میکشاندم و با دوستانم فوتبال و گل کوچیک بازی میکرد.دروازهبانشان بودم و عاشق فوتبال و ورزش. تا کلاس پنجم در قم زندگی میکردیم و کلاس اول راهنمایی بودم که آمدیم تهران.از همان زمان به باشگاه محلهمان رفتم و مربیام خیلی تشویقم کرد که ورزش را ادامه بدهم.مربی دومم، متخصص پاورلیفتینگ بود و روی ورزشهایی کار میکرد که بدن را قوی کند.همان روزهای اولی که مرا دید گفت بهتر است در ورزش وزنهبرداری فعالیت کنم و روی این رشته متمرکز شوم.هم او بود که گفت تو روزی قهرمان جهان میشوی! این جمله انگیزه زیادی به من داد و شاید یکی از دلایلی که باعث شد در اولین مسابقه جهانی که در آمریکا برگزار شد، شرکت کردم و مدال طلا گرفتم همین جمله و انگیزه بالا بود.
انگیزه لازم است اما کافی نیست
به رستمی میگویم: پس بیخود نیست، میگویند، در زمان صحبت با دیگران مراقب کلماتی که استفاده میکنیم، باشیم شاید یک کلمه یا جمله انگیزه را در طرف مقابل بکشد.
این قهرمان میگوید: البته کلمات و جملات انگیزشی خیلی مهم است. به قول شما باید مراقب کلمات باشیم. اما نباید از استعداد هم غافل باشیم.اگر آن مربی در من استعداد نمیدید شاید این جمله را نمیگفت و من اگر استعداد و پشتکار نداشتم اصلا قهرمان نمیشدم. به نظرم نباید تعارف کرد اگر کسی در هر رشتهای استعداد ندارد به او بگوییم «تو میتوانی» باعث میشویم عمرش را هدر بدهد.راستش استعدادیابی از انگیزه دادن بیهوده مهمتر است.باید حواسمان باشد برای خوب جلوه دادن خودمان دیگران را فریب ندهیم. یک روز نوجوانی را پیش من آوردند که به او انگیزه بدهم که وزنهبردار شود و قهرمان.به خودش نگفتم اما به برادرش گفتم به نظرم استعداد این کار را ندارد.مادرش بهم تلفن کرد و گفت تو بچه مرا ناامید کردهای.به نظرم همان اول تکلیف کسی را روشن کنیم بهتر است از این که امید واهی بدهیم.
درباره انضباط شخصی از رستمی میپرسم و این که چگونه روزها و شبهای خود را با برنامهریزی سپری میکند. میگوید: برای شرکت در المپیک لندن یک سال رژیم سخت غذایی داشتم، برنج ، شکر و نمک نخوردم.ساعات خواب و استراحتم کاملا مشخص بود، کارهای اضافی انجام نمیدادم تا انرژیام بیهوده هدر نرود.همه کارهایم در راستای رسیدن به موفقیت بود.اگر قرار است قهرمان شویم باید از زندگی روزمره و عادی چشم بپوشیم. موفقیت مستلزم ریاضت و سختی است، به آسانی به دست نمیآید. رستمی هنوز ازدواج نکرده و میگوید: وقتی مجردی برنامهریزیات فقط برای خودت است و همسر و فرزندت را درگیر نمیکند اما ما قهرمانان زیادی داریم که ازدواج کردهاند اما برنامهریزی دقیقی دارند و ریاضتهای زیادی را تحمل میکنند تا قهرمان بمانند.یکی از دوستانم میگفت: یک سال است در هیچ مهمانی شرکت نکردهام.این شاید برای خانوادهاش سخت باشد اما بههرحال آنها هم شرایط پدر خانواده را درک کرده و به او کمک میکنند.
معلولیت ، محدودیت است !
رستمی میگوید: لازم نیست حرفهای شیک و غیرواقعی بزنیم. معلولیت ، محدودیت است ! شرایط زندگی ما سختتر از مردم عادی است.اگر باور ندارید یک روز با ما همراه شوید تا متوجه شوید که ورزش کردن برایمان ساده نیست، همینطور مدال گرفتن.مسؤولان میتوانند با تدابیری کمی از بار ما کم کنند اما واقعیت این است که نمیکنند.ما برای قهرمان شدن، سخت میجنگیم.با همه چیز.آنقدر هدفمان برایمان بزرگ و ارزشمند است که برای رسیدن به آن هر شرایط سختی را تحمل میکنیم اما این دلیل نمیشود که مسؤولان ما را نبینند و برای هموار کردن برخی از دشواریها کاری نکنند. رستمی این روزها خود را برای شرکت در مسابقات امارات و المپیک 2020 توکیو آماده میکند.برای این قهرمان آرزوی موفقیت داریم.
روزی قهرمان جهان میشوی
یکی از کسانی که از همصحبتی با او لذت بردم ، روحا... رستمی، قهرمان و دارنده مدال طلای پارالمپیک در رشته وزنه برداری.چیزی که در این گفتوگو برایم جالب بود، صریح بودن رستمی است و این که هم شرایط خودش و هم جامعه ورزشی و آدمهای دور و برش را به دقت نگاه و ارزیابی میکند.
رستمی متولد سال 68 در قم است. خودش میگوید: با ضایعه نخاعی متولد شدم. خوشبختانه در خانوادهای متولد و بزرگ شدم که باسواد بودند و فرهیخته و بلد بودند با فرزند معلولشان چطوری رفتار کنند.آنها مرا به مدرسهای فرستادند که بچههای عادی در آنجا درس میخواندند و همه شرایط را برایم فراهم کردند که معلولیتم اذیتم نکند.تا قبل از این که مدرسه بروم ویلچر نداشتم اما آنقدر بازیگوش بودم که خودم را به کوچه میکشاندم و با دوستانم فوتبال و گل کوچیک بازی میکرد.دروازهبانشان بودم و عاشق فوتبال و ورزش. تا کلاس پنجم در قم زندگی میکردیم و کلاس اول راهنمایی بودم که آمدیم تهران.از همان زمان به باشگاه محلهمان رفتم و مربیام خیلی تشویقم کرد که ورزش را ادامه بدهم.مربی دومم، متخصص پاورلیفتینگ بود و روی ورزشهایی کار میکرد که بدن را قوی کند.همان روزهای اولی که مرا دید گفت بهتر است در ورزش وزنهبرداری فعالیت کنم و روی این رشته متمرکز شوم.هم او بود که گفت تو روزی قهرمان جهان میشوی! این جمله انگیزه زیادی به من داد و شاید یکی از دلایلی که باعث شد در اولین مسابقه جهانی که در آمریکا برگزار شد، شرکت کردم و مدال طلا گرفتم همین جمله و انگیزه بالا بود.
انگیزه لازم است اما کافی نیست
به رستمی میگویم: پس بیخود نیست، میگویند، در زمان صحبت با دیگران مراقب کلماتی که استفاده میکنیم، باشیم شاید یک کلمه یا جمله انگیزه را در طرف مقابل بکشد.
این قهرمان میگوید: البته کلمات و جملات انگیزشی خیلی مهم است. به قول شما باید مراقب کلمات باشیم. اما نباید از استعداد هم غافل باشیم.اگر آن مربی در من استعداد نمیدید شاید این جمله را نمیگفت و من اگر استعداد و پشتکار نداشتم اصلا قهرمان نمیشدم. به نظرم نباید تعارف کرد اگر کسی در هر رشتهای استعداد ندارد به او بگوییم «تو میتوانی» باعث میشویم عمرش را هدر بدهد.راستش استعدادیابی از انگیزه دادن بیهوده مهمتر است.باید حواسمان باشد برای خوب جلوه دادن خودمان دیگران را فریب ندهیم. یک روز نوجوانی را پیش من آوردند که به او انگیزه بدهم که وزنهبردار شود و قهرمان.به خودش نگفتم اما به برادرش گفتم به نظرم استعداد این کار را ندارد.مادرش بهم تلفن کرد و گفت تو بچه مرا ناامید کردهای.به نظرم همان اول تکلیف کسی را روشن کنیم بهتر است از این که امید واهی بدهیم.
درباره انضباط شخصی از رستمی میپرسم و این که چگونه روزها و شبهای خود را با برنامهریزی سپری میکند. میگوید: برای شرکت در المپیک لندن یک سال رژیم سخت غذایی داشتم، برنج ، شکر و نمک نخوردم.ساعات خواب و استراحتم کاملا مشخص بود، کارهای اضافی انجام نمیدادم تا انرژیام بیهوده هدر نرود.همه کارهایم در راستای رسیدن به موفقیت بود.اگر قرار است قهرمان شویم باید از زندگی روزمره و عادی چشم بپوشیم. موفقیت مستلزم ریاضت و سختی است، به آسانی به دست نمیآید. رستمی هنوز ازدواج نکرده و میگوید: وقتی مجردی برنامهریزیات فقط برای خودت است و همسر و فرزندت را درگیر نمیکند اما ما قهرمانان زیادی داریم که ازدواج کردهاند اما برنامهریزی دقیقی دارند و ریاضتهای زیادی را تحمل میکنند تا قهرمان بمانند.یکی از دوستانم میگفت: یک سال است در هیچ مهمانی شرکت نکردهام.این شاید برای خانوادهاش سخت باشد اما بههرحال آنها هم شرایط پدر خانواده را درک کرده و به او کمک میکنند.
معلولیت ، محدودیت است !
رستمی میگوید: لازم نیست حرفهای شیک و غیرواقعی بزنیم. معلولیت ، محدودیت است ! شرایط زندگی ما سختتر از مردم عادی است.اگر باور ندارید یک روز با ما همراه شوید تا متوجه شوید که ورزش کردن برایمان ساده نیست، همینطور مدال گرفتن.مسؤولان میتوانند با تدابیری کمی از بار ما کم کنند اما واقعیت این است که نمیکنند.ما برای قهرمان شدن، سخت میجنگیم.با همه چیز.آنقدر هدفمان برایمان بزرگ و ارزشمند است که برای رسیدن به آن هر شرایط سختی را تحمل میکنیم اما این دلیل نمیشود که مسؤولان ما را نبینند و برای هموار کردن برخی از دشواریها کاری نکنند. رستمی این روزها خود را برای شرکت در مسابقات امارات و المپیک 2020 توکیو آماده میکند.برای این قهرمان آرزوی موفقیت داریم. ود پشیمان میشود تا بیدار میشویم.روزهایمان را با صد جور حواسپرتی به پایان میرسانیم و آنطور کار نمیکنیم که نه خدا را خوش بیاید نه بنده خدا را بعد توقع داریم، موفقیت بیاید، مانند هُما بنشیند روی شانهمان ما را از خاک به عرش ببرد! همه اینها در شرایطی است که تنمان سالم است حالا تصور کنید، یکی از اندامهای بدنمان هم خوب کار نمیکرد و یا کلا از کار افتاده بود، آن وقت دیگر چقدر بهانه داشتیم که این دنیا با ما خوب تا نکرده و بهتر است که برویم یک گوشه بنشینیم، عالم و آدم را متهم و سرزنش کنیم و توقع داشته باشیم که دیگران از پدر و مادر و خواهر و برادر گرفته تا دوست و آشنا کارهایمان را راست و ریست کنند. همه اینها را نوشتم که به اینجا برسم که امروز، روز جهانی معلولان است.روزی برای دیده شدن افرادی که با معلولیتی به دنیا آمدهاند یا در مسیر زندگی اتفاقی باعث شده آنها دچار معلولیت شوند.اما در میان معلولانی که به نظرمان باید به آنها توجه شده و دیده شوند، هستند کسانی که با دیدنشان و زندگی پر از موفقیتی که داشتند، ما چنان از خودمان خجالت میکشیم که برای یک روز هم که شده از مغز پیشرفتهمان استفاده کرده و انسان بودن را پاس بداریم و از لحظات زندگی استفاده کنیم و نگذاریم که شرایط ما را مغلوب کند.
روزی قهرمان جهان میشوی
یکی از کسانی که از همصحبتی با او لذت بردم ، روحا... رستمی، قهرمان و دارنده مدال طلای پارالمپیک در رشته وزنه برداری.چیزی که در این گفتوگو برایم جالب بود، صریح بودن رستمی است و این که هم شرایط خودش و هم جامعه ورزشی و آدمهای دور و برش را به دقت نگاه و ارزیابی میکند.
رستمی متولد سال 68 در قم است. خودش میگوید: با ضایعه نخاعی متولد شدم. خوشبختانه در خانوادهای متولد و بزرگ شدم که باسواد بودند و فرهیخته و بلد بودند با فرزند معلولشان چطوری رفتار کنند.آنها مرا به مدرسهای فرستادند که بچههای عادی در آنجا درس میخواندند و همه شرایط را برایم فراهم کردند که معلولیتم اذیتم نکند.تا قبل از این که مدرسه بروم ویلچر نداشتم اما آنقدر بازیگوش بودم که خودم را به کوچه میکشاندم و با دوستانم فوتبال و گل کوچیک بازی میکرد.دروازهبانشان بودم و عاشق فوتبال و ورزش. تا کلاس پنجم در قم زندگی میکردیم و کلاس اول راهنمایی بودم که آمدیم تهران.از همان زمان به باشگاه محلهمان رفتم و مربیام خیلی تشویقم کرد که ورزش را ادامه بدهم.مربی دومم، متخصص پاورلیفتینگ بود و روی ورزشهایی کار میکرد که بدن را قوی کند.همان روزهای اولی که مرا دید گفت بهتر است در ورزش وزنهبرداری فعالیت کنم و روی این رشته متمرکز شوم.هم او بود که گفت تو روزی قهرمان جهان میشوی! این جمله انگیزه زیادی به من داد و شاید یکی از دلایلی که باعث شد در اولین مسابقه جهانی که در آمریکا برگزار شد، شرکت کردم و مدال طلا گرفتم همین جمله و انگیزه بالا بود.
انگیزه لازم است اما کافی نیست
به رستمی میگویم: پس بیخود نیست، میگویند، در زمان صحبت با دیگران مراقب کلماتی که استفاده میکنیم، باشیم شاید یک کلمه یا جمله انگیزه را در طرف مقابل بکشد.
این قهرمان میگوید: البته کلمات و جملات انگیزشی خیلی مهم است. به قول شما باید مراقب کلمات باشیم. اما نباید از استعداد هم غافل باشیم.اگر آن مربی در من استعداد نمیدید شاید این جمله را نمیگفت و من اگر استعداد و پشتکار نداشتم اصلا قهرمان نمیشدم. به نظرم نباید تعارف کرد اگر کسی در هر رشتهای استعداد ندارد به او بگوییم «تو میتوانی» باعث میشویم عمرش را هدر بدهد.راستش استعدادیابی از انگیزه دادن بیهوده مهمتر است.باید حواسمان باشد برای خوب جلوه دادن خودمان دیگران را فریب ندهیم. یک روز نوجوانی را پیش من آوردند که به او انگیزه بدهم که وزنهبردار شود و قهرمان.به خودش نگفتم اما به برادرش گفتم به نظرم استعداد این کار را ندارد.مادرش بهم تلفن کرد و گفت تو بچه مرا ناامید کردهای.به نظرم همان اول تکلیف کسی را روشن کنیم بهتر است از این که امید واهی بدهیم.
درباره انضباط شخصی از رستمی میپرسم و این که چگونه روزها و شبهای خود را با برنامهریزی سپری میکند. میگوید: برای شرکت در المپیک لندن یک سال رژیم سخت غذایی داشتم، برنج ، شکر و نمک نخوردم.ساعات خواب و استراحتم کاملا مشخص بود، کارهای اضافی انجام نمیدادم تا انرژیام بیهوده هدر نرود.همه کارهایم در راستای رسیدن به موفقیت بود.اگر قرار است قهرمان شویم باید از زندگی روزمره و عادی چشم بپوشیم. موفقیت مستلزم ریاضت و سختی است، به آسانی به دست نمیآید. رستمی هنوز ازدواج نکرده و میگوید: وقتی مجردی برنامهریزیات فقط برای خودت است و همسر و فرزندت را درگیر نمیکند اما ما قهرمانان زیادی داریم که ازدواج کردهاند اما برنامهریزی دقیقی دارند و ریاضتهای زیادی را تحمل میکنند تا قهرمان بمانند.یکی از دوستانم میگفت: یک سال است در هیچ مهمانی شرکت نکردهام.این شاید برای خانوادهاش سخت باشد اما بههرحال آنها هم شرایط پدر خانواده را درک کرده و به او کمک میکنند.
معلولیت ، محدودیت است !
رستمی میگوید: لازم نیست حرفهای شیک و غیرواقعی بزنیم. معلولیت ، محدودیت است ! شرایط زندگی ما سختتر از مردم عادی است.اگر باور ندارید یک روز با ما همراه شوید تا متوجه شوید که ورزش کردن برایمان ساده نیست، همینطور مدال گرفتن.مسؤولان میتوانند با تدابیری کمی از بار ما کم کنند اما واقعیت این است که نمیکنند.ما برای قهرمان شدن، سخت میجنگیم.با همه چیز.آنقدر هدفمان برایمان بزرگ و ارزشمند است که برای رسیدن به آن هر شرایط سختی را تحمل میکنیم اما این دلیل نمیشود که مسؤولان ما را نبینند و برای هموار کردن برخی از دشواریها کاری نکنند. رستمی این روزها خود را برای شرکت در مسابقات امارات و المپیک 2020 توکیو آماده میکند.برای این قهرمان آرزوی موفقیت داریم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

بازگشت بوی مرموز به تهران
عصر دیروز که خیلیها نگران آلودگی هوا و انتشار ویروس آنفلوآنزا بودند، نگرانی دیگری ذهن شهروندان را به خود درگیر کرد؛ نگرانی از بوی نامطبوع که دوباره به تهران برگشت و باعث شد شهروندان زیادی در تماس با شهرداری از این شرایط گلایه کنند. درست مانند اواسط دی سال گذشته که بوی نامطبوعی در تهران پیچید و هنوز هم بعد از گذشت حدود یک سال منشا آن بهدرستی مشخص نشده است.
به گزارش جام جم، دیروز مناطق مختلفی از تهران درگیر بویی نامطبوع بود، اما این بو در محلههای فردوسی، شمسآباد، انقلاب، امام حسین (ع) و آزادی بیشتر از دیگر نقاط پایتخت استشمام شد.
مسالهای که شینا انصاری، مدیرکل محیطزیست و توسعه پایدار شهرداری تهران را به توضیح درباره بوی نامطبوع منتشرشده وادار کرد. اما توضیحات او مانند سال گذشته فقط به این وعده محدود شد که مسوولان درحال بررسی علل انتشار بوی نامطبوع هستند. در واقع، انصاری صرفا به گفتن این نکته اکتفا کرد که گروههایی در شهرداری تهران ماموریت یافتهاند این مساله را پیگیری کنند.
جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتشنشانی شهرداری تهران، دیگر مسؤولی بود که روز گذشته درباره بوی نامطبوع منتشرشده در تهران اظهار نظر کرد. او در این باره به تماسهای برخی شهروندان با سامانه 125 آتشنشانی درباره گزارش بوی نامطبوع در مناطق گوناگونی از شهر اشاره کرد و گفت: با اعزام تیمهای آتشنشانی و پس از انجام بررسیهای لازم، همکاران ما اعلام کردند که در برخی مناطق بویی کمحجم و نامتعارف استشمام میشود، اما منشا این بو مشخص نیست.
بنابراین از اظهارات دیروز سخنگوی سازمان آتشنشانی نیز چیزی درباره علت انتشار بوی نامطبوع عاید پایتختنشینان نشد. در این میان اما، تنها کسی که صحبتهایی شفاف درباره ریشههای این بو بیان کرد، مدیرکل دفتر مخاطرات سازمان زمینشناسی بود که در جلسه عصر دیروز کارگروه کاهش آلودگی هوای استان تهران گفت: بیتردید علت بوی بد تهران وزش باد جنوبی است که معمولا با رطوبت همراه میشود. به همین دلیل، هر زمان که جهت باد به سمت جنوب تغییر کند، این بوی نامطبوع به مشام خواهد رسید.
خطر زلزله
ماجرای انتشار بوی نا مطبوع در تهران سال گذشته دوازدهم دی ماه اتفاق افتاد. آن روز حدود ساعت 16 شهروندان در خیابان انقلاب متوجه انتشار بوی نامطبوع شدند. آن زمان نیز چون تمام دستگاه ها از زیر بار این اتفاق شانه خالی می کردند بدرستی علت آن مشخص نشد.
ضد و نقیض گویی های برخی مدیران حتی سبب شد که شایعات زیادی ایجاد شود، از خطر زلزله بگیرید تا فوران آتشفشان دماوند.
مهدی زارع، مدیر پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی سال گذشته درباره ارتباط بوی نامطبوع منتشر شده در سطح شهر تهران با زلزله و آتشفشان خفته دماوند گفت: ارتباطی بین این دو عامل نمی بیند و به نظرش دلیل انتشار این بو بیشتر به یک اشکال محیطی در سطح شهر برمیگردد. او تاکید کرد که تکذیب نهادها و دستگاه های مختلف شاید بیشتر به خاطر مسؤولیتی است که برعهده داشته و در انجامش ناموفق بوده اند و اینکه اگر هر دستگاه مسؤولیت این اتفاق را بپذیرد ، باید پای جنبه حقوقی و قانونیاش هم بایستد. سال گذشته محیط زیست استان تهران ادعا کرد قویترین احتمال از نظر آنها ماده «مرکاپتان» است. رئیس وقت محیط زیست تهران دراین باره گفته بود با اینکه شرکت گاز این موضوع را تکذیب کرد اما این گمانه زنی وجود دارد که این بو مربوط به ماده مرکاپتان باشد و به صورت سهوی توسط خود شرکت گاز یا یکی از پیمانکارهایش در فضا منتشر شده باشد. آن زمان انوشیروان محسنی بندپی، استاندار تهران نیز گفته بود، منبع بوی نامطبوع تهران احتمالا ریختن مرکاپتان به صورت عمد یا سهو در مکانی بوده است.
بوی خطر
امروزه بو به عنوان یکی از آلودگی های جدید زیست محیطی مطرح است.هنگام مواجهه با بحث آلودگی بو یکی از چالشها تشخیص «ترکیبات گازها و مواد شیمیایی» تشکیل دهنده بوهای منتشره است. بحث «تشخیص» یکی از موارد مهم و اساسی در این بخش است چون با استناد به نتایج این تشخیص میتوان انتشار ترکیبات مولد بو در محیط زیست را به اثبات رساند. بنابراین باید به مدیران شهری یادآور شد که انتشار بوی نامطبوع را در کلانشهری مانند تهران جدی بگیرند و منشأ آن را شناسایی کنند، زیرا بیتوجهی به چنین مسائلی بی توجهی به سلامت و بهداشت جامعه است.
نکتهای که علیرضا سرحدی، کارشناس مسائل شهری نیز دیروز در گفتوگو با ما روی آن صحه گذاشت و تاکید کرد بیتوجهی به نگرانیهای گوناگون شهروندان تهرانی اتفاق تازهای نیست و این مساله بارها از سوی مدیران شهری و دیگر مسؤولان اجرایی دیده شده است.
او در تایید این صحبت خود، گفتههای ضدونقیض مسؤولان دستگاههای گوناگون درباره منشا بوی نامطبوع تهران در سال گذشته را مثال زد و گفت: با این که حدود یک سال پیش بوی نامطبوع تهران باعث ایجاد نگرانی وسیع در میان شهروندان شد، اما هیچگاه مسؤولان پاسخ درستی به این نگرانی ندادند و منشا اصلی این بو را مشخص نکردند.
به گزارش جام جم، دیروز مناطق مختلفی از تهران درگیر بویی نامطبوع بود، اما این بو در محلههای فردوسی، شمسآباد، انقلاب، امام حسین (ع) و آزادی بیشتر از دیگر نقاط پایتخت استشمام شد.
مسالهای که شینا انصاری، مدیرکل محیطزیست و توسعه پایدار شهرداری تهران را به توضیح درباره بوی نامطبوع منتشرشده وادار کرد. اما توضیحات او مانند سال گذشته فقط به این وعده محدود شد که مسوولان درحال بررسی علل انتشار بوی نامطبوع هستند. در واقع، انصاری صرفا به گفتن این نکته اکتفا کرد که گروههایی در شهرداری تهران ماموریت یافتهاند این مساله را پیگیری کنند.
جلال ملکی، سخنگوی سازمان آتشنشانی شهرداری تهران، دیگر مسؤولی بود که روز گذشته درباره بوی نامطبوع منتشرشده در تهران اظهار نظر کرد. او در این باره به تماسهای برخی شهروندان با سامانه 125 آتشنشانی درباره گزارش بوی نامطبوع در مناطق گوناگونی از شهر اشاره کرد و گفت: با اعزام تیمهای آتشنشانی و پس از انجام بررسیهای لازم، همکاران ما اعلام کردند که در برخی مناطق بویی کمحجم و نامتعارف استشمام میشود، اما منشا این بو مشخص نیست.
بنابراین از اظهارات دیروز سخنگوی سازمان آتشنشانی نیز چیزی درباره علت انتشار بوی نامطبوع عاید پایتختنشینان نشد. در این میان اما، تنها کسی که صحبتهایی شفاف درباره ریشههای این بو بیان کرد، مدیرکل دفتر مخاطرات سازمان زمینشناسی بود که در جلسه عصر دیروز کارگروه کاهش آلودگی هوای استان تهران گفت: بیتردید علت بوی بد تهران وزش باد جنوبی است که معمولا با رطوبت همراه میشود. به همین دلیل، هر زمان که جهت باد به سمت جنوب تغییر کند، این بوی نامطبوع به مشام خواهد رسید.
خطر زلزله
ماجرای انتشار بوی نا مطبوع در تهران سال گذشته دوازدهم دی ماه اتفاق افتاد. آن روز حدود ساعت 16 شهروندان در خیابان انقلاب متوجه انتشار بوی نامطبوع شدند. آن زمان نیز چون تمام دستگاه ها از زیر بار این اتفاق شانه خالی می کردند بدرستی علت آن مشخص نشد.
ضد و نقیض گویی های برخی مدیران حتی سبب شد که شایعات زیادی ایجاد شود، از خطر زلزله بگیرید تا فوران آتشفشان دماوند.
مهدی زارع، مدیر پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی سال گذشته درباره ارتباط بوی نامطبوع منتشر شده در سطح شهر تهران با زلزله و آتشفشان خفته دماوند گفت: ارتباطی بین این دو عامل نمی بیند و به نظرش دلیل انتشار این بو بیشتر به یک اشکال محیطی در سطح شهر برمیگردد. او تاکید کرد که تکذیب نهادها و دستگاه های مختلف شاید بیشتر به خاطر مسؤولیتی است که برعهده داشته و در انجامش ناموفق بوده اند و اینکه اگر هر دستگاه مسؤولیت این اتفاق را بپذیرد ، باید پای جنبه حقوقی و قانونیاش هم بایستد. سال گذشته محیط زیست استان تهران ادعا کرد قویترین احتمال از نظر آنها ماده «مرکاپتان» است. رئیس وقت محیط زیست تهران دراین باره گفته بود با اینکه شرکت گاز این موضوع را تکذیب کرد اما این گمانه زنی وجود دارد که این بو مربوط به ماده مرکاپتان باشد و به صورت سهوی توسط خود شرکت گاز یا یکی از پیمانکارهایش در فضا منتشر شده باشد. آن زمان انوشیروان محسنی بندپی، استاندار تهران نیز گفته بود، منبع بوی نامطبوع تهران احتمالا ریختن مرکاپتان به صورت عمد یا سهو در مکانی بوده است.
بوی خطر
امروزه بو به عنوان یکی از آلودگی های جدید زیست محیطی مطرح است.هنگام مواجهه با بحث آلودگی بو یکی از چالشها تشخیص «ترکیبات گازها و مواد شیمیایی» تشکیل دهنده بوهای منتشره است. بحث «تشخیص» یکی از موارد مهم و اساسی در این بخش است چون با استناد به نتایج این تشخیص میتوان انتشار ترکیبات مولد بو در محیط زیست را به اثبات رساند. بنابراین باید به مدیران شهری یادآور شد که انتشار بوی نامطبوع را در کلانشهری مانند تهران جدی بگیرند و منشأ آن را شناسایی کنند، زیرا بیتوجهی به چنین مسائلی بی توجهی به سلامت و بهداشت جامعه است.
نکتهای که علیرضا سرحدی، کارشناس مسائل شهری نیز دیروز در گفتوگو با ما روی آن صحه گذاشت و تاکید کرد بیتوجهی به نگرانیهای گوناگون شهروندان تهرانی اتفاق تازهای نیست و این مساله بارها از سوی مدیران شهری و دیگر مسؤولان اجرایی دیده شده است.
او در تایید این صحبت خود، گفتههای ضدونقیض مسؤولان دستگاههای گوناگون درباره منشا بوی نامطبوع تهران در سال گذشته را مثال زد و گفت: با این که حدود یک سال پیش بوی نامطبوع تهران باعث ایجاد نگرانی وسیع در میان شهروندان شد، اما هیچگاه مسؤولان پاسخ درستی به این نگرانی ندادند و منشا اصلی این بو را مشخص نکردند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

فراصندوقی برای ستارگان دانشبنیان
اقتصاد دانشبنیان، به صورت همزمان دو پنجره فرصت برای كشور باز میكند. از یكسو پنجره جمعیتی با داشتن جمعیت جوان تحصیلكرده و از سویی دیگر فرصت اقتصادی بر اساس رشد علمی و فناوری كشور. امروز زمان آن است كه اقتصاد كشور با تلاقی این دو فرصت طلایی رشدی بینظیر را شاهد باشد.
اقتصاد دانشبنیان مزایای بسیاری برای كشور دارد كه مهمترین آنها رونق تولید و اشتغال نیروهای دانشی جامعه است كه مزیتهای جدیدی برای كشور فراهم میكند و از آنجا كه جمع كثیری از جوانان كشور را به كار میگیرد، تجلی عینی مردمی شدن اقتصاد و توزیع عادلانه فرصتها و امكانات است.
27 برابر شدن تعداد دانشجویان (از 175 هزار نفر به 8/4 میلیون نفر) و 26 برابر شدن تعداد اعضای هیأت علمی (از 3000 نفر به 80 هزار نفر) و اشتغال به تحصیل هزاران دانشجوی دكترای تخصصی نشان از سرمایهگذاری سنگین نظام اسلامی در حوزه منابع انسانی است. پیشرفت علمی كشور و كسب رتبه 16 در میان كشورهای جهان و سرآمدی در علوم پیشرفتهای چون نانو، هستهای، سلولهای بنیادین و... هر دو نشاندهنده فرصتی راهبردی برای پیشرفت هستند. هر كشوری كه در چنین شرایطی قرار داشته باشد، در سكوی پرتاب اقتصادی است.
با این حال، خلأ نهادهای مالی كه بتواند به صورت جسورانه مخاطرات احتمالی در این مسیر را پوشش داده و حمایت لازم را از جریان نوین علمی كه خلق ثروت واقعی را تضمین میكند، بکند یك مانع جدی است. اندازه اقتصاد ایران و سرمایههای انسانی و علمی فراوانی كه در كشور وجود دارد، ایجاب میكند، حركت نوآورانه و حمایتی نهادها به كثرت در كشور وجود داشته باشد.
نهادهای عمومی غیردولتی و بهویژه نهادهای انقلاب اسلامی باید در چنین عرصههایی حضور داشته باشند كه بخش خصوصی توان و تمایل لازم را برای ورود به این حوزهها ندارد.
در همین راستا، یك صندوق مادر برای حمایت از حركت علمی جوانان كشور به همت نهادها و همكاری سایر مجموعهها شكل گرفته كه میتواند نویدبخش حركتی نو در عرصه اقتصاد دانشبنیان در كشور باشد. هرچند نهادها سهم اندكی در اقتصاد كشور دارند ولی با ابتكار عملی كه دارند پیشرو و الگوساز هستند و مسیر را برای حركت فعالان اقتصادی هموار میسازند. بذر نهادسازی برای تأمین مالی دانشبنیانی كه در سال 1388 توسط رهبر معظم انقلاب كاشته شد، امروز تبدیل به نهالی شده است كه نیازمند توجه است.
امروز دو نوع توجه اولویت دارد: اول توجه مالی و تأمین مالی حركتهای دانشبنیان با سازوكارهای جسورانه یا Venture Capital Funds. دوم توجه مقرراتی و تأمین زیستبوم مناسب برای بالندگی این نهال نورس نظیر استاندارد حسابداری ویژه و تسهیل در نظام ثبت دانشبنیانها.
تكثیر صندوقهای تخصصی جسورانه در رشتههای مختلف و شناسایی زمینههای نوین حركتی كه اقتصاد كشور را وارد عرصه جدیدی از شكوفایی كند، ضرورت امروز كشور است.
جوانان غیور كشور كه با ایمان انقلابی توانستند با وجود همه محدودیتها دفاع مقدس را به گوهر درخشان تاریخ كشور تبدیل كنند، این توانایی را دارند كه در كارزار اقتصادی دشمن و با استفاده از فرصت تحریمها، كشور را از تنگناهای تاریخی ركود و تورم و بیكاری عبور دهند و لازمه این كار حمایت از این حركت است. صندوقهای جسورانه، نوعی سازوكارهای تأمین مالی هستند كه مخاطرات را هوشمندانه پوشش داده و با تسهیم مخاطره بین بازیگران مختلف، هزینه شكست را تحملپذیر میسازند. جوانانی كه ایدههای مبتكرانه دارند نیازمند آن هستند كه در مسیر حركتی خود پشتیبانان توانمندی داشته باشند تا دغدغههای جانبی مانعی بر سر راه اندیشهورزی آنها نباشد.
فرصت عظیم تعداد بالای جوانان تحصیلكرده كشور، توفیقات علمی، اندازه اقتصاد كشور و بازارهای منطقه و نیازهای متنوع همه بیانگر آن است كه نیاز است در ذیل صندوق مادر، صندوقهای تخصصی متعددی شكل بگیرد و بخشی از منابع كشور در این مسیر هدایت شوند.
تأسیس فراصندوق ستارگان توسط ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره)، دانشگاه آزاد و معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و سایر نهادها با اهرمی كردن منابع آن و ساماندهی تكمیل چرخه تجاریسازی ایدهها، میتواند نظیر صندوق توسعه ملی نقطهعطفی در اقتصاد ایران برای میهن عزیز ما باشد.
اكنون زمان آن است كه این حركت ارزشمند تكثیر شود تا جوانان كه سرمایه بیبدیل كشور هستند با شوق و انگیزه وارد میدان كسبوكار شوند. توسعه اقتصاد دانشبنیان علاوه بر تأمین آینده اقتصادی كشور و كمك به بیاثر ساختن تحریمها به افزایش كیفیت و كاهش قیمت تمامشده منجر خواهد شد و از این طریق بهرهوری را افزایش خواهد داد كه به نوبه خود قدرت رقابتپذیری اقتصاد كشور بیشتر شده و علاوه بر تأمین نیازهای داخلی، با افزایش قدرت صادراتی، تراز تجاری كشور را بهبود میدهد. خلاصه اینكه از هر منظری به اقتصاد دانشبنیان نگاه شود یك الزام راهبردی برای كشور است و كمتوجهی به آن آسیبهای جبرانناپذیری پدید خواهد آورد و تأسیس صندوق مادر دانشبنیانی یك حركت لازم در این مسیر است اما كافی نیست و وقت آن است همه نقش خود را در این زمینه به وجه احسن ایفا كنند تا كشور از ثمرات آن بهرهمند شود.
اقتصاد دانشبنیان مزایای بسیاری برای كشور دارد كه مهمترین آنها رونق تولید و اشتغال نیروهای دانشی جامعه است كه مزیتهای جدیدی برای كشور فراهم میكند و از آنجا كه جمع كثیری از جوانان كشور را به كار میگیرد، تجلی عینی مردمی شدن اقتصاد و توزیع عادلانه فرصتها و امكانات است.
27 برابر شدن تعداد دانشجویان (از 175 هزار نفر به 8/4 میلیون نفر) و 26 برابر شدن تعداد اعضای هیأت علمی (از 3000 نفر به 80 هزار نفر) و اشتغال به تحصیل هزاران دانشجوی دكترای تخصصی نشان از سرمایهگذاری سنگین نظام اسلامی در حوزه منابع انسانی است. پیشرفت علمی كشور و كسب رتبه 16 در میان كشورهای جهان و سرآمدی در علوم پیشرفتهای چون نانو، هستهای، سلولهای بنیادین و... هر دو نشاندهنده فرصتی راهبردی برای پیشرفت هستند. هر كشوری كه در چنین شرایطی قرار داشته باشد، در سكوی پرتاب اقتصادی است.
با این حال، خلأ نهادهای مالی كه بتواند به صورت جسورانه مخاطرات احتمالی در این مسیر را پوشش داده و حمایت لازم را از جریان نوین علمی كه خلق ثروت واقعی را تضمین میكند، بکند یك مانع جدی است. اندازه اقتصاد ایران و سرمایههای انسانی و علمی فراوانی كه در كشور وجود دارد، ایجاب میكند، حركت نوآورانه و حمایتی نهادها به كثرت در كشور وجود داشته باشد.
نهادهای عمومی غیردولتی و بهویژه نهادهای انقلاب اسلامی باید در چنین عرصههایی حضور داشته باشند كه بخش خصوصی توان و تمایل لازم را برای ورود به این حوزهها ندارد.
در همین راستا، یك صندوق مادر برای حمایت از حركت علمی جوانان كشور به همت نهادها و همكاری سایر مجموعهها شكل گرفته كه میتواند نویدبخش حركتی نو در عرصه اقتصاد دانشبنیان در كشور باشد. هرچند نهادها سهم اندكی در اقتصاد كشور دارند ولی با ابتكار عملی كه دارند پیشرو و الگوساز هستند و مسیر را برای حركت فعالان اقتصادی هموار میسازند. بذر نهادسازی برای تأمین مالی دانشبنیانی كه در سال 1388 توسط رهبر معظم انقلاب كاشته شد، امروز تبدیل به نهالی شده است كه نیازمند توجه است.
امروز دو نوع توجه اولویت دارد: اول توجه مالی و تأمین مالی حركتهای دانشبنیان با سازوكارهای جسورانه یا Venture Capital Funds. دوم توجه مقرراتی و تأمین زیستبوم مناسب برای بالندگی این نهال نورس نظیر استاندارد حسابداری ویژه و تسهیل در نظام ثبت دانشبنیانها.
تكثیر صندوقهای تخصصی جسورانه در رشتههای مختلف و شناسایی زمینههای نوین حركتی كه اقتصاد كشور را وارد عرصه جدیدی از شكوفایی كند، ضرورت امروز كشور است.
جوانان غیور كشور كه با ایمان انقلابی توانستند با وجود همه محدودیتها دفاع مقدس را به گوهر درخشان تاریخ كشور تبدیل كنند، این توانایی را دارند كه در كارزار اقتصادی دشمن و با استفاده از فرصت تحریمها، كشور را از تنگناهای تاریخی ركود و تورم و بیكاری عبور دهند و لازمه این كار حمایت از این حركت است. صندوقهای جسورانه، نوعی سازوكارهای تأمین مالی هستند كه مخاطرات را هوشمندانه پوشش داده و با تسهیم مخاطره بین بازیگران مختلف، هزینه شكست را تحملپذیر میسازند. جوانانی كه ایدههای مبتكرانه دارند نیازمند آن هستند كه در مسیر حركتی خود پشتیبانان توانمندی داشته باشند تا دغدغههای جانبی مانعی بر سر راه اندیشهورزی آنها نباشد.
فرصت عظیم تعداد بالای جوانان تحصیلكرده كشور، توفیقات علمی، اندازه اقتصاد كشور و بازارهای منطقه و نیازهای متنوع همه بیانگر آن است كه نیاز است در ذیل صندوق مادر، صندوقهای تخصصی متعددی شكل بگیرد و بخشی از منابع كشور در این مسیر هدایت شوند.
تأسیس فراصندوق ستارگان توسط ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره)، دانشگاه آزاد و معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری و سایر نهادها با اهرمی كردن منابع آن و ساماندهی تكمیل چرخه تجاریسازی ایدهها، میتواند نظیر صندوق توسعه ملی نقطهعطفی در اقتصاد ایران برای میهن عزیز ما باشد.
اكنون زمان آن است كه این حركت ارزشمند تكثیر شود تا جوانان كه سرمایه بیبدیل كشور هستند با شوق و انگیزه وارد میدان كسبوكار شوند. توسعه اقتصاد دانشبنیان علاوه بر تأمین آینده اقتصادی كشور و كمك به بیاثر ساختن تحریمها به افزایش كیفیت و كاهش قیمت تمامشده منجر خواهد شد و از این طریق بهرهوری را افزایش خواهد داد كه به نوبه خود قدرت رقابتپذیری اقتصاد كشور بیشتر شده و علاوه بر تأمین نیازهای داخلی، با افزایش قدرت صادراتی، تراز تجاری كشور را بهبود میدهد. خلاصه اینكه از هر منظری به اقتصاد دانشبنیان نگاه شود یك الزام راهبردی برای كشور است و كمتوجهی به آن آسیبهای جبرانناپذیری پدید خواهد آورد و تأسیس صندوق مادر دانشبنیانی یك حركت لازم در این مسیر است اما كافی نیست و وقت آن است همه نقش خود را در این زمینه به وجه احسن ایفا كنند تا كشور از ثمرات آن بهرهمند شود.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

جبران خسارات از صندوق تامین خسارتهای جانی
در مورد اتفاقاتی که در روزهای اخیر در کشور رخ داد و افرادی مورد آسیب قرار گرفتند و اموالشان خسارت دید میتوان بر اساس همین قوانینی که در حال حاضر داریم اقداماتی انجام داد. در مورد خسارتهای جانی که به افراد وارد میشود چنانچه عامل خسارتزننده معلوم نباشد، قانون روشن و شفافی وجود دارد. در همین زمینه صندوقی در وزارت دادگستری تحت عنوان صندوق تامین خسارتهای جانی پیشبینی شده است که اگر دیهای به کسی تعلق بگیرد از محل آن صندوق تامین میشود. اما در مورد خسارتهای مالی از عمومات کلی قوانین بهخصوص مسؤولیت دولتها و حاکمیتها در حفاظت از اموال شهروندان و همچنین حرمت اموال خصوصی و نیز بحث امنیت و ضرورت برقراری آن از سوی دولت اینگونه استنباط میشود که در چنین مواقعی، بعد از اینکه محرز شد خسارات از سوی اشخاص ثالثی وارد شده است میتوان مستند به همین عمومات قوانین نسبت به پرداخت خسارات وارد شده اقدام کرد. از این روست که میبینیم بخشهای حقوقی اعم از دولتی و غیر دولتی مثل بانکها از محل بودجههایشان خسارات را تامین و پرداخت میکنند و ایرادی از این جهت بر آنها از نظر هزینهکرد بودجه، وارد نیست.
البته در حوزه تامین مالی خسارات اشخاص، مشابه خسارات به دولت در نظر گرفته میشود و جزو مسؤولیتهای ذاتی دولتهاست که این خسارتها را جبران کنند.
از این رو گمان میکنم که قوانین فعلی برای این موضوع کفایت میکند و نیازی به وضع قوانین جدید برای جبران خسارتهای وارد شده به مردم نیست و میتوان بر اساس همین قانون فعلی عمل کرد.
با اینحال باید به این نکته اذعان کرد که قانون صریحی برای این موضوع نداریم. البته برای حوادث غیر مترقبه و سوانح طبیعی، قوانین شفاف و صریحی وجود دارد ولی در خصوص مسائل امنیتی اینچنینی، پیشبینی مشخصی صورت نگرفته و میتوان چنین مواردی را در قالب حوادث غیر مترقبه در نظر گرفت.
البته در حوزه تامین مالی خسارات اشخاص، مشابه خسارات به دولت در نظر گرفته میشود و جزو مسؤولیتهای ذاتی دولتهاست که این خسارتها را جبران کنند.
از این رو گمان میکنم که قوانین فعلی برای این موضوع کفایت میکند و نیازی به وضع قوانین جدید برای جبران خسارتهای وارد شده به مردم نیست و میتوان بر اساس همین قانون فعلی عمل کرد.
با اینحال باید به این نکته اذعان کرد که قانون صریحی برای این موضوع نداریم. البته برای حوادث غیر مترقبه و سوانح طبیعی، قوانین شفاف و صریحی وجود دارد ولی در خصوص مسائل امنیتی اینچنینی، پیشبینی مشخصی صورت نگرفته و میتوان چنین مواردی را در قالب حوادث غیر مترقبه در نظر گرفت.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
تیتر خبرها
-
مدیر هزارچهره
-
خواندن توانستن است
-
سیاستهای صندوق بینالمللی پول در حال اجراست
-
رسانه رسانا
-
بازگشت بوی مرموز به تهران
-
حمله به «اچ.وان.ان.وان»
-
وقت همدلی است
-
آنفلوآنزا نگیرید، تخت خالی نیست!
-
اصلا هم خنده نداشت!
-
مناجات خوان قهار در بستر بیماری
-
کلمه «تو میتوانی» معجزه میکند
-
بازگشت بوی مرموز به تهران
-
فراصندوقی برای ستارگان دانشبنیان
-
جبران خسارات از صندوق تامین خسارتهای جانی