تا نیاید گره از كار بشر وا نشود...

یادداشتی از حامد عسکری شاعر و نویسنده

تا نیاید گره از كار بشر وا نشود...

این روزهایمان را دقت كرده‌اید؟ یك روز یك نماینده به یك كارمند که دارد وظیفه‌اش را انجام می‌دهد یك حرف‌هایی می‌زند كه در شأن نماینده مجلس كه هیچ در شأن یك آدم معمولی هم نیست. یك روز یك معلم دانش‌آموزی را به جرم شلوار گران پوشیدن مجبور می‌كند روی زمین بنشیند. ویدئویی پخش می‌شود كه یك شبكه چند ثانیه به طور مرموزی چند ثانیه فیلم آنچنانی پخش می‌كند و صدها اتفاقی كه من می‌دانم و شما نمی‌دانید یا شما می‌دانید و من نمی‌دانم. تا مدتی فكر می‌كردم دنیا دیگر قابل تحمل نیست، قابل زندگی نیست. هر گوشه‌اش خونی ریخته می‌شود. هر تكه‌اش ظلمی می‌شود و ما انگار آمپول بی‌حسی زده باشیم فقط نظاره‌گریم. ولی محكم‌تر كه فكر كنی، می‌بینی این دنیا همین مزخرفی كه می‌بینیم بوده و هست و خواهد بود . 
همیشه به خودم می‌گویم همان صبحی كه مولا علی علیه السلام در مسجد كوفه بود باز هم زمین چرخید، خورشید طلوع كرد و خروس‌ها خواندند. روز دهم محرم خون خدا روی زمین ریخت و زمان از گردش نایستاد و خورشید هزاران هزار بار طلوع كرد و غروب كرد.
همین سال‌های قبل بود که هزاران نفر زن و بچه را داعش سر برید و سوزاند و پخت و دفن كرد‌. رسم دنیا بر خون و خونریزی و ظلم است و تا موعود نیاید در برهمین پاشنه می‌چرخد . دنیا همیشه به همین مزخرفی بوده كه می‌بینید و ما فقط ابزار ارتباط با جهان را چندسالی است كه استفاده می‌كنیم و سگ فلان هنر پیشه آن ور كره زمین توله بزاید این ور دنیا همه تبریك می‌گویند و ایموجی گل و چشم قلب ول می‌كنند. بشر امروز به واسطه همین شبکه‌های اجتماعی از همیشه تنهاتر است و مظلوم‌تر. 
ظهور منجی ابر اتفاقی است جهانی كه برای پایان دادن به این همه بدبختی‌ها و تنهایی‌های بشر پیش‌بینی شده و امر مقدری است كه با دعا و زمینه‌سازی ما صورت خواهد گرفت، راستی آخرین كاری كه برای تعجیل در ظهور كرده‌ایم چه بوده؟