رد پای مرگ در داستانهایی برای کودکان
فائزه آشتیانی قفسه کتاب
«بهمحض اینکه پای پسر به زمین رسید، پیرمرد در او چنگ انداخت و گفت بالاخره پیدات کردم. من مرگ هستم و کسی نمیتونه از دست من فرار کنه! پسر دیگر چیزی نفهمید.» این جملات را از کتاب «پسری که میخواست زنده بماند» اثر رابرت فیشر برایتان نوشتهام. مشتی نمونه خروار تا حساب کار دستتان بیاید که اوضاع نشر کودک در زمینه مرگ و زندگی پسازآن چقدر نابسامان است. اساسا موضوعاتی مانند زندگی و مرگ مفاهیم حساسیاند که انسانها در طول عمر خود با آن دستوپنجه نرم میکنند و انتقال آنها به قشر کودک و نوجوان حساسیت موضوع را دوچندان میکند. متیو لیپمن، بنیانگذار فلسفه برای کودکان معتقد بود تفکر انتقادی باید از خردسالی در انسان نهادینه شود تا بعدها در بزرگسالی توان تحلیل منطقی، حل مسأله و تصمیمگیری را داشته باشد. ازاینرو علمی متولد شد که فلسفه را بهصورت کاربردی وارد مدارس میکرد. خوب است این نکته را هم قید کنیم که هدف از آموزشهای اینچنینی تربیت فیلسوف نیست بلکه هدف این است که کودک با کوشش در جهت پاسخگویی به یک نیاز مهارتهای تفکر و گفتوگو را در خود تقویت کند.
اینها را گفتم که بگویم مرگ نیز ازجمله همین موضوعات فلسفی است که در فرهنگ لیپمنی لازم است از همان سنین خردسالی با کودک مطرح شود تا بتواند با تجزیهوتحلیل بهمرور آن را بپذیرد و نسبت به آن ترس و اضطراب نداشته باشد. اما آنچه ما شاهدش هستیم دقیقا برعکس است. حداقل درباره داستانهای ترجمهای که با این موضوع به دست بچههای این سرزمین میرسد میتوانم بگویم آش شلهقلمکاری است که هیچ قرابتی با آموزههای دینی و حتی اخلاقی ما ندارد. مترجم و ناشری که فقط با جایگزینی نام «لیزا» به «لیلا» بهاصطلاح آن را ایرانیزه میکنند، شاید هرگز به ذهنشان خطور نکند چه فاجعهای را رقم میزنند.
امیدوارم شمایی که این ستون را میخوانید، هیچوقت این کتابها را ورق نزده باشید اما اجازه بدهید من که بهقدر دو واحد از این علم سواددارم و برخی جزوهها و داستانهای خارجیاش را ورق زدهام به شما بگویم هیچوقت و هیچوقت به این فکر نکنید که کودک دلبندتان را با این مدل کتابها با مرگ آشنا کنید یا اگر مجدانه چنین قصدی داشتید از اول تا آخر کتاب را یک دور آرام و بیصدا برای خودتان بخوانید و بعد اقدام به خرید آن کنید. مجال نیست وگرنه با مثالهای متعدد قانعتان میکردم. اما برای اینکه دستخالی نرفته باشید «ترویج باور به تناسخ» را گوشه ذهنتان نگهدارید. باوری که نهتنها در کتابها که در بسیاری از انیمهها به ما خورانده میشود و عین خیالمان هم نیست. بزرگواران نویسنده کتاب برای کودکان کجای مجلس نشستهاید!؟