رؤیای 8000 متری

گفت‌وگو با کتایون محمودی‌فر سومین زن ایرانی فاتح قله ماناسلو

رؤیای 8000 متری

از همان برنامه‌های طبیعت‌گردی شروع شد. همان‌جا فهمید دختر پیمودن دشت‌های هموار و زندگی در دنیای همیشه بهار نیست. دوست داشت خودش را به چالش بکشد. چیزی شبیه حل کردن سخت‌ترین مساله‌های ریاضی دوران دبیرستان و دانشگاه. با یک مدرک کارشناسی ارشد معماری از دانشگاه علم و صنعت خواسته بود دنبال دلش برود. این‌که صبح‌ها به شرکت برود، عصرها به خانه بازگردد و این‌که خانم مهندس صدایش کنند، نهایت چیزی که کتایون می‌خواست نبود ‌و دلش می‌خواست از صخره‌های بلند عبور کند و از مسیرهای ناهموار بگذرد. از دیواره کوه بالا بکشد. برود بالا و بالاتر دنبال آرزوهایش. پاییز ۶ سال پیش خواسته بود کوه‌نوردی کند و زمستان همان سال به دماوند صعود کرده بود! این سطرها را از میان پیام‌های صوتی که فرستاده بود، بیرون کشیدم. با کتایون محمودی‌فر که بعد از زهرا نعمتی و پروانه کاظمی سومین زن ایرانی صعود کرده به قله ٨١۶٣ متری ماناسلو است، هم‌صحبت شدیم:

 زنان زیادی از ایران موفق به صعودهای هشت هزارمتری نشده‌اند.
بله. زنان زیادی موفق نشده‌اند و این دلایل مختلفی دارد. من از وقتی خودم را شناختم ورزش می‌کردم. همین ورزش کردن مساله مهمی‌ است. ایروبیک، بدن‌سازی، آمادگی جسمانی، یوگا، دوچرخه‌سواری، بعد هم کوهپیمایی و یخ و برف... اینها کمک کننده بود. در دوچرخه‌سواری تا قهرمانی استان هم پیش رفتم و هنوز هم دوچرخه‌سواری را دنبال می‌کنم. یک‌جورهایی ورزش مکمل کوه‌نوردی ا‌ست. بعدتر دنبال مربیگری یوگا، بدن‌سازی و سنگ‌نوردی هم رفتم. کوهنوردی را هم با کوه‌های زادگاهم مشهد و استان خراسان شروع کردم. بعد به قلل شهرهای مجاور و پس از آن در فصول مختلف به دماوند، علم‌کوه و سبلان صعود کردم.  
 به نظر می‌آید حمایت مالی و پشتیبانی خانواده از عوامل مهم در کوهنوردی و صعود به‌ویژه برای زنان باشد‌.
در طول این سال‌ها یکی از خوشبختی‌هایم برخورداری از حمایت خانواده بود. هيچ‌وقت با مخالفت آنها روبه‌رو نشدم بجزاولين برنامه برون‌مرزی‌ام؛ صعود به کورژنفسکایا، سومین قله بلند ‌کوه‌های پامیر‌ در‌ تاجیکستان. پدرم برای اولین و آخرین بار با این سفر مخالفت کرد. او از حضورم در گروه مردانه و بیشتر از صعودم در کشوری بیگانه نگرانی‌هایی داشت. من در اوج آمادگی بودم، بلیت سفر و همه هزینه‌ها هم تأمین شده بود، به سختی او را متقاعد کردم. حتی سال بعد هم برای صعود به لنین در قرقیزستان نگران بودم همان ماجرا تکرار شود اما اصلا مخالفتی پیش نیامد. پس از موفقیت در آن اولین صعود، پدرم برای همیشه مشوق و حامی من شد.
 برای ایرانی‌ها و به‌ويژه شما مشهدی‌ها، هشت عدد خاصی است. ماناسلو هم اولین گام هشت هزار متری شما شد.
بله دقیقا. هشت برای ما خاص است و من اشتیاق ویژه‌ای برای اولین تجربه در آن سطح از ارتفاع داشتم.
 از این صعود بیشتر بگویید.
ماناسلو، هشتمين قله بلند دنیا در نپال است و صعود من به آن مستقل بود. هم‌نوردی که پیش از آن با او تمرین کنم نداشتم. هم‌هوایی، توقف‌ در کمپ‌ها و انتظار برای باز شدن پنجره هوایی و صعود، در مجموع برای من یک ماه طول کشید. از کمپ اصلی به کمپ یک و دو رفتم. در کمپ سوم، دو شب‌مانی داشتم و کمپ چهار را حذف کردم و از کمپ سه مستقیم به سمت قله حرکت کردم. ششم مهرماه به قله رسیدم که حس خوش‌حالی غیر قابل وصفی داشت. باورم نمی‌شد رؤیایم در واقعیت تعبیر شده. فراز و نشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته بودم تا به آن آرزوی هشت هزارتایی برسم. شرکت بلور نوری‌‌تازه هم در این مسیر پشتیبان مالی‌ام بود و کمک کرد به آنچه دوست دارم، دست پیدا کنم. از آن‌ها بسیار سپاسگزارم.
 رؤیای شما دقیقا چه بود؟
ما کوه‌نوردان هر بار که صعودی به پایان می‌رسد به ارتفاع بلندتر بعدی فکر می‌کنیم. آرزوی هر کدام‌مان صعود به هشت هزاری‌هاست و در ورزش ما موضوع فنی بودن و ارتفاع اهمیت خاصی دارد. من هم مدت‌ها به دنبال چالش بزرگ‌تری با خودم بود. دلم می‌خواست هر چه در این سال‌ها آموخته‌ام را به یک صعود هشت هزار متری ببرم به یک برنامه دشوارتر برای کاری جذاب و زیباتر.
 هزینه‌های صعود هشت هزار متری با سایر صعودها چقدر تفاوت دارد؟
خیلی متفاوت است. صعود به قلل هشت هزارمتری، بسیار پرهزینه‌تر است. جدا از هزینه اصلی خود صعود که مثلا در مورد من با تخفیفی که شرکت برایم گرفت، حدود ١٠ هزار و 500 دلار شد، هزینه‌هایی مانند بیمه، بلیت هواپیما، هتل، غذا و گاهی پوشاک هم وجود دارد که بدون داشتن اسپانسر غیر‌ممکن است.
 قبل از این صعود چه تمریناتی داشتید؟
من همیشه منتظر اجرای برنامه‌ و آماده‌ام. در طول این شش سال تمرینات بدن‌سازی و آمادگی جسمانی را به طور منظم دنبال کرده‌ام. اجرای برنامه‌های مختلف هم‌هوایی که از ارتفاعات کمتر و بعد صعودهای سه هزارمتری شروع شد، به قله پنج‌هزار متری دماوند و شب‌مانی در آن رسید و تا قله‌های هفت هزارمتری هم ادامه پیدا کرد. تفریح من، ورزش و کوه‌پیمایی است، وقتی برای مهمانی و دورهمی ندارم. تمریناتم همیشه فشرده است و همه اینها من را در طول زمان برای ماناسلو آماده کرد.
 در این مسیر چه افراد تأثیر‌گذاری دیده‌ای؟
همه کوه‌نوردانی که تا به حال صعود موفقی داشته‌اند و شاگردانی چه بسا بهتر از خودشان تربیت کرده‌اند، الگوی من هستند. اما یکی از افراد بسیار تاثیرگذار استادم، رضا خوشدل بود که مرا با دوره‌های مربیگری هم آشنا کرد.
به عنوان یک زن، پروانه کاظمی را تحسین می‌کنم. زن بسیار توانمندی‌ است. او چند سال پیش از این‌هم قدم به عرصه هشت هزار متری‌ها گذاشته و تا امروز در ایران زنی نداشته‌ایم که به اندازه‌ پروانه کاظمی صعود کرده باشد.
   از صعودها و فراز و نشیب‌های رسیدن به رؤیاها بگو.
ما خطر می‌کنیم. اما هیچ حمایت مالی نمی‌شویم؛ نه از سوی فدراسیون و نه وزارت ورزش و جوانان. گاهی یک ماه در شرایط دشوار به سر می‌بریم. حتی در چادر و زمان استراحت هم وضعیت عادی نداریم. ورزشی را دنبال می‌کنیم که مستقیما ریسک جانی دارد. بحث تغذیه، پوشش و تجهیزات با کیفیت در ارتفاعات کشورهای بیگانه، موضوع بسیار مهمی است. من برای هر صعود به‌جز جست‌وجو برای اسپانسر، دنبال فروش وسایلی هستم که به نظرم دیگر استفاده‌ای ندارد، البته خیلی وقت‌ها هم وسایل لازم را فروخته‌ام. همه ما این‌طوریم، یکی موتور می‌فروشد، دیگری ماشین و آن یکی طلا. از هر چیز که ما را به هدف‌ نزدیک‌تر کند، دل می‌کنیم‌ تا بخشی از هزینه صعودمان تأمین شود.


اولین صعود  به ماناسلو
بیستم مهر ماه مصادف با چهل و پنجمین سالگرد اولین صعود ایرانیان به یک قله هشت هزار متری است. ٢٠ مهر ماه سال ١٣۵۵ وقتی هنوز شرکت‌های متعدد نپالی و بسیاری از امکانات امروزی وجود نداشتند، تیمسار محمد خاکبیز به عنوان سرپرست یک تیم ایرانی متشکل از جلال رابوکی، محمدجعفر اسدی، مختار مهدی‌زاده، علی محمدپور، قاسم دادفرمای، محمد بهزادی و یوسف هندی را در صعود به ماناسلو هدايت کرد. این صعود با مشارکت یک تیم ژاپنی صورت گرفت و در نهایت تیم مشترک محمدجعفر اسدی، جان کاگه‌یاما و پسنگ شرپا موفق به صعود ماناسلو شدند.