لاریجانی در مسیر هاشمی

تحلیلی از فرامتن چالش علی لاریجانی با شورای نگهبان

لاریجانی در مسیر هاشمی

4 خرداد امسال برای علی لاریجانی، روز بسیار مهمی بود. عدم‌احراز صلاحیت لاریجانی برای حضور در انتخابات ریاست‌جمهوری در حالی که او فقط 12سال در کسوت ریاست مجلس حضور داشته، نه‌تنها برای لاریجانی بلکه برای بسیاری از اهالی سیاست هم غافلگیری بزرگی بود. مناقشه‌ای که از اولین روزهای خرداد بین علی لاریجانی و شورای‌نگهبان آغاز شد و با گذشت پنج ماه هنوز این مناقشه حل نشده و بازتاب‌های آن در رسانه هر از گاهی خبرساز می‌شود. کش‌دار شدن این بحث بین لاریجانی و شورای‌نگهبان تازه در حالی است که او در همان روز اعلام نتایج تاییدشدگان نهایی، ترجیح داد با بیانیه‌ای از موضع قانون خود را راضی به رضای الهی معرفی کرده و اصطلاحا این موضوع را تبدیل به یک دعوای سیاسی نکند اما اتفاقات پسینی جور دیگری رقم خورد. به‌جز صادق لاریجانی که نقش برادر و در آن زمان عضویت در شورا را داشت و با این وجود، تصمیمات شورای‌نگهبان را غیرقابل دفاع خواند، خود علی لاریجانی هم به پشتوانه سخنان رهبری که گفته‌بودند در جریان عدم احراز صلاحیت به برخی کسانی که احراز صلاحیت نشدند جفا و ظلم شد تنها چند روز قبل از انتخابات، دوباره بیانیه داد و خواست که دلایل رد صلاحیتش بدون پرده‌پوشی به صورت رسمی و عمومی اعلام شود. حتی او کار را به توییتر -که فضای غیررسمی‌تری است -هم کشاند و با هشتگ جبران اعتراض خود را نشان داد. اما با تمام این رفت و برگشت‌ها، شورای‌نگهبان در نظر نهایی خود تغییری نداد. بعد از آن هم دیگر موضوع تا اواسط مردادماه مسکوت ماند تا روزی که ارسال نامه مهر و موم با قید محرمانه به لاریجانی توسط شورای‌نگهبان برای توضیح درباره دلایل عدم احراز صلاحیتش، بازی را عوض کرد.

 این اتفاق در 16 مرداد افتاد، درست در اولین نشست خبری طحان نظیف، آن هم وقتی همه فکر می‌کردند دیگر آب‌ها از آسیاب افتاده و ماجرای رد صلاحیت‌های پرحاشیه‌ شورای‌نگهبان تمام شده؛ با وجود این‌که سخنگوی شورای‌نگهبان گفت دلایل عدم احراز صلاحیت به لاریجانی اعلام شده اما لاریجانی در توییتر پاسخ او را داد و اعلام کرد که مهر محرمانه نامه من را بردارید تا نامه را برای عموم علنی کنم. مواجهه بعدی او هم در همین حوالی و پس از دومین نشست خبری سخنگو اتفاق افتاد. لاریجانی از طحان نظیف به عنوان جوانی تحصیلکرده و متدین یاد کرد و از او خواست در بیان و عمل خود حتی به نحو ایهام مراقب باشد به کسی ظلم نکند. این واکنش به صحبت‌های طحان نظیف در نشست 24 مهر بود که گفته‌بود ما استعلامات را از دستگاه‌ها می‌گیریم که در آن دستگاه‌ها هم موضوع محرمانه است اما در عین حال توضیحات را خدمت ایشان گفته‌ایم.  کنار هم‌گذاشتن این گزاره‌ها‌ به‌خوبی نشان می‌دهد که موضوع لاریجانی ابدا چالش صرف سیاسی با شورای‌نگهبان نبوده و این مساله می‌تواند جزئی از پازل او برای طرح‌ریزی آینده سیاسی خود باشد. اگر نگاهی فرآیندی به رفتار لاریجانی داشته‌باشیم و موضوع را در پارادایم آینده سیاسی او تحلیل کنیم، آن زمان راحت‌تر می‌توانیم دلایل این نوع مواجهه او با شورای‌نگهبان را تحلیل کنیم. مساله اول لاریجانی، افکار عمومی و بدنه‌اجتماعی از یک سو و بازسازی رابطه خود با حاکمیت از سوی دیگر است که بعداز این رد‌صلاحیت به نوعی دچار خدشه شد، البته این‌همانی لاریجانی و روحانی در موضوعاتی مثل برجام و گرانی بنزین هم سبب شد لاریجانی هزینه‌های گزافی برای این قرابت با روحانی بدهد و حالا شاید به نظر او فرصت خوبی برای این تفکیک باشد؛ یعنی لاریجانی درحالی که تلاش دارد از دولت رئیسی به عنوان نماد وضع موجود جدید فاصله بگیرد و به خاطر همین هم پرونده چین را واگذار کرد، در عین حال تلاش دارد خود را از روحانی هم جدا کند.‌ پربیراه نیست اگر بگوییم حضور در قدرت باعث می‌شود که مردم و بدنه‌اجتماعی نتوانند به‌خوبی با یک سیاستمدار همذات‌پنداری کنند. پس لاریجانی نه‌تنها در حال زیاد کردن فاصله خود با قدرت است ولو به مدت محدود، بلکه تلاش دارد در بازسازی چهره خود، مظلومیت‌اش را به دلیل این رد صلاحیت برجسته کند تا همراهی بیشتری از بدنه‌اجتماعی به دست آورد.  شاید اگر بازیگری غیر از لاریجانی بود بازی به کل تغییر می‌کرد. مثلا اگر احمدی‌نژاد را جای او تصور کنید قطعا برخورد دیگری با ماجرای نامه محرمانه شاهد بودیم اما اکنون با علی لاریجانی طرف هستیم که می‌خواهد سر صبر، وجهه و اعتبار و همه چیز را دوباره به شکل هنرمندانه بازسازی کند. به‌طور مثال وقتی شورای‌نگهبان به او اعلام کرد دلایل عدم احراز برایش ارسال شده او به دلیل قید محرمانه از انتشار نامه خودداری کرد تا به قانون‌شکنی متهم نشود در حالی که به قول ابراهیمیان سخنگوی اسبق شورای‌نگهبان، لاریجانی یک شخص است، نه یک اداره یا سازمان و علنی‌کردن این دلایل، افشای اسناد طبقه‌بندی‌شده نیست.  اما او با این حال نامه محرمانه را منتشر نکرد چراکه به نظر می‌رسد برای تکمیل برنامه نهایی خود بسیار محتاطانه عمل خواهد کرد.
مولفه‌های بازگشت به قدرت
اما باید دید لاریجانی برای ادامه حیات سیاسی خود به چه مولفه‌ها و پارامترهایی نیاز دارد که بتواند در غیاب هاشمی‌رفسنجانی، ناطق‌نوری و حسن روحانی، برای طیف سیاسی متعلق به این چهره‌ها نقش‌آفرینی کند. چهره‌هایی که رد پای آنها هم در بدنه اصلاح‌طلبان میانه‌رو و بخشی از طبقه متوسط غیرسیاسی و اصطلاحا خاکستری دیده می‌شود و هم اعتبار خوبی در بین اصولگرایان سنتی دارند.‌ در واقع مناقشه اخیر برای لاریجانی به نوعی هویتی است. یعنی او با یک بدنه‌اجتماعی سه‌ضلعی طرف است که منافع و دغدغه‌های خاص خود را دارند و او باید به تثبیت نظر آنها نسبت به خود بپردازد و تبدیل به نماینده مطلوب‌شان شود اما چگونه‌؟ لاریجانی سعی دارد منافع خود را با این سه جریان اصلی نزدیک به خود- که بخش مهم بدنه‌اجتماعی او را تشکیل می‌دهند-تطبیق دهد؛ پس چالش با شورای‌نگهبان می‌تواند گذرگاه خوبی برای این هدف سیاسی باشد و دانستن این نکته دیگر ما را از ادامه‌دار شدن پینگ‌پنگ لاریجانی با شورای‌نگهبان متعجب نخواهدکرد. هرچند این چالش عایدی خاصی هم برای لاریجانی نداشته‌باشد اما او فعلا به این مناقشه نیاز دارد.  مولفه دیگری که اتفاقا لاریجانی تبحر خوبی هم در اجرای آن دارد، تکرار یا ایفای نقش هاشمی‌رفسنجانی پس از انتخابات سال 84 است.  احتمالا در یک شبیه‌سازی می‌توانیم لاریجانی را همان هاشمی سال 84 بدانیم که یک انزوای سیاسی را تجربه می‌کند. البته یکی با شکست در صندوق رای و دیگری با پذیرفته نشدن توسط شورای‌نگهبان.  درست است صلاحیت لاریجانی اصلا برای انتخابات احراز نشد اما طبق نظرسنجی‌ها هم او شانسی برای پیروزی در برابر سیدابراهیم رئیسی نداشت، پس حالا که در لبه یک شکست قرار گرفته اما سقوط نکرده،‌ سعی می‌کند این موضع را از دریچه مظلوم واقع شدن پر و بال بدهد تا محبوبیت را در یک سرمایه‌گذاری بلندمدت به دست آورد و برداشت کند. اگر یادتان باشد هاشمی گرچه در رقابت 84 متحمل شکست بدی شد اما با انزوای سیاسی سعی کرد اصطلاحا به سفیدنمایی خود اقدام کند و در بستر یک صبر استراتژیک، محصول آن را در انتخابات 92 برداشت کند.
کمااین‌که در سال 92 که اولین انتخابات ریاست جمهوری بعد از غائله 88 بود، او به یک چهره مطرح تبدیل شد و نظرسنجی‌ها هم این نکته را تایید می‌کند. چراکه هاشمی مسیر سیاست‌ورزی را  با هوشمندی طی کرد و جاهای خالی در بدنه سیاسی را با انطباق منافع خود و بدنه‌اجتماعی جدیدی که به آنها نزدیک شده‌بود، به خوبی پر کرد. هرچند او هم در ایستگاه احراز صلاحیت شورای‌نگهبان به در بسته خورد و متوقف شد. اما حالا لاریجانی به خوبی در حال اجرای همان فرمول سیاسی هاشمی‌رفسنجانی است تا با یکسان کردن منافع اجتماعی و سیاسی خود و جریان جدید اجتماعی‌اش، انزوای سیاسی و پوشیدن کت اپوزسیون نسبت به دولت جدید، محبوبیت را به جای نفرت بنشاند.
احقاق حق خانوادگی و ترمیم یک مشکل
از سوی دیگر وقتی رسانه‌ها بعد از 4 خرداد موضوع اقامت فرزند لاریجانی در آمریکا را دلیل احتمالی رد صلاحیت او دانستند و خود او هم در یکی از بیانیه‌هایش ‌با تایید ضمنی این مساله گفت: «با توجه به اثبات کذب بودن گزارش‌های داده‌شده به آن شورا در رابطه با من و خانواده‌ام... کلیه دلایل عدم احراز صلاحیت اینجانب را بدون هرگونه پرده‌پوشی اعلام فرمایند». مشخص است احقاق قطعی حق شخصی و خانوادگی هم یکی از دلایل این این مناقشه است.
نکته دیگر هم بحث اصلاح فرآیندهای غیرشفاف شورای‌نگهبان است. هرچند لاریجانی به خوبی می‌داند اگر این چالش تا یک‌سال دیگر هم ادامه‌دار شود، باز هم موضع شورا اساسا تغییر خاصی نمی‌کند اما احتمالا تلاش دارد این موضوع را به عنوان یک آسیب، کماکان محل اشکال بداند کمااین‌که استعفای صادق لاریجانی در شهریورماه از شورای‌نگهبان هم این گمانه‌زنی را تقویت کرد.
البته یکی از ایراداتی که بعد از رد صلاحیت لاریجانی بیشتر مورد توجه قرار گرفت، شفاف و روشن نبودن فرآیند عدم احزار و کیفی بودن این مساله به جای تکیه به شاخص‌های کمی بود. به قول سلیمی نمین تحلیلگر سیاسی این دوره، برای اولین بار بود که بین جوانان حقوقدان در شورای‌نگهبان و آیت‌ا... جنتی یک تقابل رأیی وجود داشت. این‌که آیت‌ا... جنتی و برخی شخصیت‌های پخته و با تبحر سیاسی مثل آقای دکتر کدخدایی به آقای لاریجانی رأی دهند اما برخی حقوقدان‌ها رأی ندهند، این نشان از یک مشکلی دارد. متاسفانه در شورای‌نگهبان برای بررسی مدارک مشکل زمان وجود دارد. امکان دارد از مراجع چهارگانه نیز مطالبی دریافت شود که نیاز به تحقیق درباره آنها باشد و امروز مشخص شد باید توجه بیشتری به این موضوع کرد.
بنابراین در یک نمای کلی می‌توان نتیجه گرفت که لاریجانی به دنبال محاجه و تنش با شورای نگهبان نیست بلکه سعی دارد در وهله اول رابطه خود را با حاکمیت بازسازی و در وهله دوم رابطه خود را با بدنه اجتماعی بسازد تا در یک چشم‌انداز بلند مدت، هویتی برساخته از نقد و اعتراض به برخی روند‌ها در کنار رابطه خوب با حاکمیت را جا بیندازد و بازگشت پرقدرتی به عرصه سیاسی تجربه کند.