تاریخ بیهقی همدوش شاهنامه است

گفت‌وگو با محمدجعفر یاحقی درباره بیهقی و کتاب ارزشمند او

تاریخ بیهقی همدوش شاهنامه است

بی‌شک ابوالفضل بیهقی را می‌توان مهم‌ترین مورخ ایرانی دانست که تأثیرات او پس از قرن‌ها همچنان بر پهنه آسمان ادبیات فارسی و تاریخ این سرزمین مشهود است. «تاریخ بیهقی» مهم‌ترین منبع تاریخی در مورد دوران غزنویان است که از او به‌جای مانده. به گواه بسیاری او پدر نثر فارسی است و گرچه زبانش از صلابت، فخامت و استواری ویژه‌ای برخوردار است اما شاعران معاصر را شیفته همین پیچیدگی‌ها و استشهاد و تمثیل‌گویی‌اش کرده است.پس از سال‌ها پیگیری دوستداران بیهقی و جمعی از اساتید دانشگاهی و مردم سبزوار، اول آبان به‌عنوان روز ملی بزرگداشت بیهقی ثبت شد. دکتر محمدجعفر یاحقی پژوهشگر، نویسنده، استاد زبان و ادبیات‌فارسی و مدیر قطب علمی فردوسی‌شناسی و ادبیات خراسان است و تألیفات بسیاری درباره تاریخ بیهقی دارد.«دیبای زربفت» (گزیده تاریخ بیهقی)، «دیبای خسروانی» (کوتاه‌شده تاریخ بیهقی)، «دیبای دیداری» (متن کامل تاریخ بیهقی با توضیح)، «تاریخ بیهقی»، «یادنامه ابوالفضل بیهقی» و ... تنها بخشی از آثار او درباره این مورخ بلندآوازه است. با او درباره روحیات و ویژگی‌های بیهقی، تاثیرات بی‌بدیل او بر سیطره تاریخ‌نویسی و نشر صداقت و دلایل علاقه شاعران معاصر و اهل فکر و الگوسازی از این فاضل دانشمند گفت‌وگو کرده‌ایم.

 بیهقی نویسنده‌ای است که بخش زیادی از عمرش را در دربار گذرانده و در روزگار مسعود غزنوی به بالاترین مقام در دیوان هم دست پیدا کرده؛ چطور طبع اهل سخن و ادب و میل به حضور در فضای سیاسی، همزمان در یک فرد جمع می‌شود؟
این مساله به بنیان‌های تربیتی و شخصیت خانوادگی که بیهقی داشته بازمی‌گردد و با تحلیل آثارش می‌توان حدس زد در خانواده بافرهنگ و اهل فنی رشد یافته و مسائل مختلف را به‌خوبی آموخته است و بعدها که به دستگاه غزنویان نزدیک می‌شود و از بیهق به غزنه می‌رود، به دلیل ارتباط با استادش بونصر مشکان در کار ورزیده می‌شود.
بونصر مشکان شخصیت برجسته و محترمی در دستگاه خلافت و سلطنت غزنویان است. فردی فاضل و دانشمند که رئیس دیوان رسالت است و بیهقی ابتدا زیردستش و سپس نزدیک‌ترین فرد به او در دیوان می‌شود و این موقعیت مغتنمی برای بیهقی بوده است. از این گذشته به نظر می‌رسد بیهقی شخصیت مستقل و تیزبینی داشته و در پس هر مساله‌ای علت را جست‌وجو می‌کرده و کنجکاوی خاصی نسبت به مسائل جانبی آن داشته است. البته دقت و توجه در ذات این جوان بوده و به همین دلیل به‌عنوان کارمند دفتری دیوان رسالت به دستگاه غزنویان وارد می‌شود.   
هنر دیگرش برخورداری از خطی خوش و خوانا بوده و همه‌چیز به خط بیهقی کتابت می‌شده، بنابراین از جزئیات مسائل مطلع و محرم راز بوده و از آنجا که ذاتا فرد کنجکاوی است با دقت مسائل را در کارش انعکاس می‌دهد.
اتفاقا ریزبینی‌هایی که بیهقی در تاریخ معروفش از خود نشان داده ناشی از همین موقعیت خاص و وقوف به اسرار دربار است که در کنار حس علت‌یابی، دید علمی و تکوین مسائل کار او را از دیگران متفاوت می‌کند.
بیهقی مورخی نیست که صرفا راوی فتح و شکست‌ و جلوس حاکمان باشد و بنا به گفته شما از مسائل پشت پرده هم باخبر بوده اما در عین حال که فرد محتاط و معتدلی است، آماج کینه و دشمنی‌های بسیار هم قرار گرفته‌است. بیهقی چگونه این صداقت و میانه‌روی را حفظ کرده و از غضب شاهان در امان بوده است؟
این هم در نوع خود هنر و مهارتی است که فردی بتواند به گونه‌ای از سیم‌های خاردار عبور کند که آسیبی نبیند. به نظرم بیهقی در چنین شرایطی بوده‌است اما در نظر بگیرید بسیاری از مسائلی که در تاریخ‌بیهقی آمده پس از وقایع نوشته‌شده و متعلق به زمانی است که او دیگر در دستگاه غزنویان حضور ندارد، البته هنوز بقایای آن پادشاهان هستند و فرزند مسعود حاکم روزگار خودش است و باید رخدادهای آن زمان را تمام و کمال بنویسد و ملاحظه شاه را هم بکند.
طبیعی است اگر بخواهد کارش به سرانجام برسد باید نوعی خودمراقبتی داشته‌باشد و حرفی نزد که به کسی بربخورد تا موانعی بر سر راهش ایجاد شود. ضمن این‌که بیهقی وظیفه خود می‌داند مسائل را بی‌کم و کاست بنویسد و مانند سایر مورخان به کلیت اکتفا نمی‌کنند بلکه وی جزئیات مسائل را هم در نظر می‌آورد. جالب اینجاست اگر فرد تیزبینی تاریخ‌بیهقی را بخواند می‌تواند از مقدمه‌چینی نویسنده و ایجاد زمینه‌های فلسفی به رفتار و کردار حاکم پی ببرد؛ به بیان دیگر اگر بیهقی بخواهد از سلطانی بدگویی کند یا شخصیتش را چنان که هست نشان دهد، زمینه را به شکلی فراهم می‌کند که خواننده به این نتیجه برسد بدون آن‌که بیهقی اصلا چنین ابراز نظری کرده‌باشد. مثلا او به سلطان‌مسعود ارادت فراوان دارد اما وقتی تاریخ‌بیهقی را می‌خوانید او را بی‌لیاقت و کم‌استعداد در سیاستمداری درمی‌یابید. به نظرم این هنری بسیار ارزنده‌ است که هم مراعات شاه را می‌کند و هم خواننده را به برداشت مورد نظرش می‌رساند؛ در واقع این اتفاق معلول جزئی‌نگری اوست و به همین دلیل است وقتی تاریخ‌بیهقی را می‌خوانیم با حوادثش گرم شده و علاقه‌مندیم از نتیجه آن آگاه شویم. بنابراین تاریخ‌بیهقی تاریخ تحلیلی و جزئی‌نگری است که با شیوه‌های تاریخ‌نویسی معمول در فرهنگ اسلامی چندان سازگاری ندارد و کاملا از کلیات پرهیز کرده‌است.
مکالمات زیادی در تاریخ‌بیهقی وجود دارد، آیا ثبت و بازگویی این حجم از مکالمات از حافظه قوی و پایدار بیهقی می‌آید یا بخشی از آن برگرفته از تخیل اوست؟
تخیل در تاریخ بیهقی نمود اندکی دارد. هرآنچه در این کتاب آمده واقعی است و خودش هم تاکید می‌کند چیزی جز واقعیت نمی‌گوید. بیهقی بارها عنوان کرده برای ثبت یک واقعه باید چیزی را به صورت مکتوب ببیند یا از فردی ثقه شنیده‌باشد. پس مسائل از نظر او سه حالت دارد؛ یا مکتوب و مدون است، یا از فرد مورد اطمینانی می‌شنود یا باید با چشم خودش ببینید؛ بنابراین با قطعیت باید گفت تخیل در تاریخ‌بیهقی وجود ندارد، البته بحث زیبانویسی مطرح است و خواننده را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد اما نمی‌توان گفت به این معناست که اتفاقات رخ نداده و زاده تخیل اوست. او بارها از بونصر مشکان، فاخربن شریف و... نام می‌برد و درباره فاخربن شریف که از افراد برجسته روزگار بوده، می‌گوید بسیار قابل اطمینان است و هرچه بگوید می‌پذیرد.
همان‌طور که شما نیز در ابتدای صحبت‌هایتان از تاثیرات بونصر مشکان بر بیهقی گفتید، در تاریخ هم ذکر شده او تاثیرات ادبی بسیاری بر بیهقی داشته و در بسیاری موارد از او تقلید می‌کرده‌است.
ما بونصر مشکان را از نثر بیهقی می‌شناسیم و چیزی مستقل از او در اختیارمان نیست؛ البته بیهقی در جایی اشاره می‌کند کتابی تحت عنوان «مقامات بونصر مشکان» دارد که درباره شرح حال، کرامات و مقامات او بوده که متأسفانه به آن دسترسی نداریم. بنابراین تصویری که از بونصرمشکان داریم برگرفته از تاریخ‌بیهقی بوده و اوست که نامه‌ها، اقدامات و سیاست‌های بونصر مشکان را بر ما عیان می‌کند. طبق آنچه در تاریخ‌بیهقی آمده او فردی زیرک، عاقبت‌اندیش و در عین حال فاضل و اندیشمند بوده و بیهقی همه این فضایل را در کتابش ذکر کرده و باید گفت تقریبا  خودش هم این خصوصیات را از بونصر مشکان اخذ کرده و در نهایت این بیهقی است که به لحاظ دبیری، نویسندگی و هوشیاری‌ای که در امورات اداری و دیوانی داشته بالاتر از بونصر مشکان ارزیابی می‌شود اما همچنان اعتراف می‌کند اغلب این خصایص را از بونصر مشکان وام گرفته است. بیهقی اشاره می‌کند او مردی محترم و تأثیرگذار است تا جایی که رابطه آنها حالت مریدی و مرادی پیدا می‌کند و در سوگ او چنان می‌گرید که بر مرگ هیچ کس این‌گونه مویه نکرده و مرگ بونصر از سوزناک‌ترین صحنه‌های تاریخ بیهقی است. ضمن این‌که پدرش نیز در این فاصله از دنیا می‌رود اما هیچ احساس خاصی از او دریافت نمی‌شود و بر دیگر سلاطین و بزرگانی هم که رفته‌اند آن‌قدر اندوه و مویه نداشته که در مرگ بونصر مشکان گریسته است.
تاریخ بیهقی را جزئی از ادبیات تعلیمی و اندرزی می‌دانیم. اگر بخواهید به اختصار ویژگی‌های ادبی و اخلاقی آن را برشمرید، به نظر شما مهم‌ترین آنها چیست؟
این کتاب به لحاظ ادبی یکی از زیباترین، کهن‌ترین و موفق‌ترین نثرهای فارسی است که سرمشق نویسندگان و شاعران قرار گرفته است. نثر بیهقی نثر شاعرانه‌ای است و بسیاری از شعرای معاصر تحت تأثیر او بودند، مانند شاملو که اعتراف می‌کند از تاریخ بیهقی بسیار اثر پذیرفته و به گمان من آنانی هم که تاریخ بیهقی را خوانده‌اند، اثرات او در شعرشان منعکس شده است. تاریخ بیهقی به لحاظ ساختار و حکایت‌پردازی در خلق نمونه‌ها و ژانرهای ادبی بسیار مهم است. آن‌قدر داستان تراژیک در این کتاب وجود دارد که قابل تبدیل به نمایشنامه و تصویر است. زبان و واژگان ادبی بیهقی به قدری متنوع است که این کتاب می‌تواند به عنوان یکی از پایه‌های زبان فارسی باشد. وقتی لغت‌نامه دهخدا را می‌گشایید در هر مدخلی اولین شاهد نثرش از بیهقی و اولین شاهد شعرش از شاهنامه است! یعنی تاریخ بیهقی همدوش شاهنامه در تکوین لغت‌نامه فارسی نقش دارد و هزاران بار در لغت‌نامه دهخدا کلمات متعددی از بیهقی ذکر شده است. از منظر اخلاق هم باید گفت در تاریخ بیهقی اخلاق خاصی حاکم است و صداقت، راستگویی و صمیمیت در کار از اصول اندیشه اوست. بیهقی صراحت لهجه دارد و از تزویر، چاپلوسی و سنت‌های ناپسندی که بعدها در فرهنگ ایرانی ـــ اسلامی رایج شد، کاملا دور است.
اهل ادب معتقدند زبان بیهقی موقعیت ممتازی از نظر تاریخی و سبک‌شناسی دارد اما از طرفی خوانش آن برای فارسی‌زبانان قدری سخت و نامتداول است، در عین حال تأثیرات زبانی او در شعر معاصر مشهود است، چرا با وجود وفور کتاب‌های بسیار در تاریخ ادبیات، نثر بیهقی تا این حد مورد توجه شاعران قرار گرفته است؟
به دلیل این‌که خودش نیز به شعر بسیار نزدیک است و زمینه را برای ورود به حوزه شعر مساعد می‌کند. ضمن این‌که اصالتی در سخن بیهقی، واژه‌ها و تنوع معانی کلمات او وجود دارد که برای شاعران جالب است و در نحو و دستور تاریخی بیهقی شگردهایی مناسب شاعران می‌بینیم که با یک پس و پیش کردن و شکستن و بستن کلمات و تقدم و تأخر ارکان جملات می‌تواند به شعر (به‌ویژه‌شعرمعاصر) تبدیل شود. من در حین تصحیح تاریخ بیهقی قسمت‌هایی از آن را که ظرفیت شعری دارد، خارج‌نویسی کرده و به صورت کتابی مجزا باعنوان «دفتر شعرهای آزاد ابوالفضل بیهقی» منتشر کردم و به نظرم تاریخ بیهقی از چنین ظرفیتی برخوردار است. البته همان‌طور که اشاره کردید، نثر بیهقی نثر خاصی است و هرکسی نمی‌تواند درست بخواند و ممکن است به این کتاب متمایل نشود اما اگر اندکی با زبان فارسی و کلاسیک آشنا باشیم از آن لذت وافر خواهیم برد.
بالاخره امسال روز بزرگداشت بیهقی در تقویم مناسبت‌های رسمی و فرهنگی ثبت شد، اما چرا این‌قدر دیر؟
سال88 پیشنهاد ثبت اول آبان به نام بیهقی داده شد و از آن زمان نیز سالانه کنگره‌ای غیررسمی به مناسبت بزرگداشت او برگزار کردیم. علت این تأخیر در ثبت تقویمی این روز به شورای عالی انقلاب فرهنگی برمی‌گردد و آنها هم معذوراتی داشتند و برایشان توجیه‌پذیر نبود. تا این‌که در یکی از این همایش‌ها از آقای حدادعادل دعوت کردیم و خوشبختانه به نتیجه رسیدند و اول آبان به نام روز بزرگداشت بیهقی ثبت شد. امسال نیز اولین کنگره رسمی روز اول آبان در سبزوار و در فضای مجازی افتتاح خواهد شد و این دوره نسبت به سال‌های گذشته کمی مفصل‌تر خواهد بود و تا پایان آبان روزهای شنبه وچهارشنبه سخنرانی خواهیم داشت. امیدوارم عصر امروز به تاریخ بیهقی توجه بیشتری داشته باشد و مورخان و نویسندگان به خوبی از این کتاب استفاده کنند.