درباره رجب طیب اردوغان؛ مردی که عاشق حاشیه و متن است حتی اگر به قیمت ترورش تمام شود!
رویاهای ناتمام رجب
یک دره سرسبز وسط کوههای سنگی، یک شهر حداقل ۶۰۰۰ ساله به نام نصیبین. شهری پر از کلیسا، قلعه، خرابه و درست همسایه قامشلی سوریه. یک شهر با اکثریت کرد و اقلیت عرب و آشوری. بمبی که قرار بود در سخنرانی اردوغان منفجر شود، در این شهر کشف شد. سخنرانی در سیرت برگزار شد؛ منطقهای در جنوب ترکیه که پ.ک.ک در آن فعال است. این اولین ترور ناکام مهمترین شخصیت 20سال اخیر ترکیه نیست و شاید آخرینش هم نباشد. او بارها هدف ترور بودهاست. اما اردوغان کیست؟
سینهزنی روز عاشورا، تبدیل استانبول به یک چهارراه جهانی، حمایت از گروههای تندروی سلفی، مخالفت با داعش، خوشوبش با قذافی، حمله به قذافی، حمله به سوریه، تجلیل از قاسم سلیمانی، توافق با ترامپ، تهاجم به ترامپ، پیشنهاد به ایران، هشدار به ایران، انتخاب وزیر توریسم از بین تورلیدرها، ماهعسل با اروپای غربی، نزاع با اروپای غربی؛ اینها بخشی از حیات سیاسی رجب اردوغان است. «پردهداری میکند در قصر قیصر عنکبوت/ بوم نوبت میزند بر تارم افراسیاب.» این را سلطان محمد فاتح به زبان فارسی بر کنگره ایاصوفیه خواند وقتی شهر به تیغ بیرحم عثمانیها به دست او افتاد. ۵۶۷ سال بعد مرد بلندی با اصلیتی گرجی به هوای همان امپراتوری قاهر همین شعر را واگویه کرد. اردوغان زبانهای دیگر را نمیدانست ولی شعر را به زبان فارسی خواند تا همآوایی با سلطان ترکی حفظ شده باشد. فقط موقعیت جغرافیایی همان نبود، موقعیت سیاسی هم مشابه بود. به دستور رئیس، ایاصوفیه از موزه به مسجد تبدیل شد. جایگاه تثبیت شد. اردوغان دیگر نمیتوانست در برابر حرفهای ضداسلامی ساکت باشد. همانطور که یکبار به مکرون گفته بود که به رواندرمانی نیاز دارد.
سیر سیاسی اردوغان همراه با موفقیتهای مدیریتی مهمی در ترکیه بود. حضور یک شخصیت سیاسی هوشمند و خوشآتیه باعث شد تا غربیها رویش حساب کنند. اردوغان جوان و پرانرژی فریبشان داد. اولین اشتباه متعلق به کمیته یهودیان آمریکا بود. اردوغان اولین مسلمانی بود که از دستان این کمیته قدیمی نشان شجاعت میگرفت. بعدها اردوغان در روزی که بیشتر به رهبر اخوانالمسلمین شباهت داشت علیه اسرائیل سخنرانی تندی کرد. کمیته نشانش را پس گرفت. حتی این یهودیان حواسجمع هم گول او را خوردند. اگر کسی واقعا طلبه مدرسه دینی مسلمین باشد بهسادگی نمیتواند بپذیرد که سیادت با رژیم اسرائیل است. او سالها در یکی از مدرسههای استانبول درس دین خواند. بسیاری نشنیده بودند که وقتی شهردار استانبول شد گفت میخواهد استانبول را به مدینه تبدیل کند. تبلیغات مایو را نادرست میدانست و بدش نمیآمد خودش را امام استانبول بنامد. بنا نیست سیاستمدار به هر چه میگوید پایبند باشد، مهم این است که فضای فکری مخاطب را بسازد.
میگفت از ارتباطهای مجازی خوشش نمیآید. از شبکههای اجتماعی و توییتر انتقاد کرد و آنها را سردرد اجتماع معرفی کرد. امروز او در توییتر ۱۸میلیون دنبالکننده دارد، بیشتر از همه ایرانیها.
کم تحمل در برابر مخالفت
تفکرات دینیاش اجزای دقیقی دارد. او بارها از جایگاه مادری برای زنها گفت و تأکید کرد زنها همارز مردان هستند نه مساوی آنها. دیدگاههای اردوغان کم مخالف ندارد. اخیرا در برابر مخالفتها کمتحمل شدهاست.
«ما در سایه گفتوگو و دیپلماسی مشکلاتمان را حل میکنیم.» به این شعار پایبند ماند بهخصوص در ماجرای روسیه. دیپلماسی، جنگ و دوستی و نفرت بین آنها و ترکیه همیشه برقرار بودهاست. ارتباط تجاری بین این دو کشور خیرهکننده است. پوتین هم به او نشان اهدا کرد. امروز ارتش ترکیه و روسیه در شمال سوریه، سایه یکدیگر را با تیر میزنند هر چند اردوغان چند نشان از مؤسسات روسی دریافت کرده باشد. هم از روسیه سامانههای اس را میخرید و هم بدش نمیآمد جنگندههای روس را با همان سامانهها سرنگون کند. در یکی از آخرین دیدارها با پوتین بستنی خورد. اردوغان از پوتین پرسید آیا میخواهی بستنی من را حساب کنی؟ پوتین دست به جیب شد: البته. شما مهمان من هستید. آنها زیاد با هم شوخی میکنند. در دیداری که در آنکارا ترتیب داده شد و ابومازن هم حاضر بود، شوخی و متلک بین پوتین و اردوغان جاری بود و ابومازن نمیدانست چه واکنشی باید نشان بدهد. موقع سخنرانی اردوغان گفت بسما... الرحمن الرحیم و بلافاصله نام پوتین را آورد. بعد نام ابومازن را آورد. مثل همیشه هیچوقت رؤسای تشکیلات خودگران اولین انتخاب کسی نبود.
رابطهاش با کشورهای عربی مثل رابطهاش با باقی کشورها بود؛ خوب و بد. دولت سعودی و پاکستان هم نشانهای ارزشمندی به او تقدیم کردند. خاشقچی کشته و باد غرور شاهزاده سعودی در ترکیه خالی شد. مگر میشود اردوغان در آن اثری نداشته باشد. اتحادیه بانکهای عربی او را رهبر سال نامید؛ توجه مدرن عرب به عثمانی. تایم چندبار از اهمیت او گفت. کم مانده بود در سال ۲۰۱۱ به شخصیت سال تایم تبدیل شود. اما به جنبشهای اعتراضی در منطقه باخت. حتی یک بار هم جایزه حقوق بشر قذافی به اردوغان داده شد. اندکی بعد، قذافی به زبالهدان تاریخ پیوست. در گرماگرم تغییر نظام در لیبی به قذافی گفته بود به حرف مردم کشورش گوش کند. دیگر دیر شده بود. اما فقط مجنون لیبی نبود که از اردوغان خوشش میآمد، کشورهایی چون بلژیک و آلمان هم از شخصیت او تجلیل کردند. اما مهم است بدانیم در چه تاریخی این کار صورت گرفت. این موارد عموما مربوط به سالهای قبل از ۲۰۱۰ برمیگردد. اردوغان در سالهای ابتدایی شهرتش بسیار مورد توجه غرب بود. او از دهها دانشگاه، دکتری افتخاری دریافت کرد. او شهروند افتخاری چند کشور از جمله ایران و کرهجنوبی و صربستان و کوزوو شد. یک بار هم با یک کشاورز ترک درگیر شد. محافظان میخواستند کشاورز را پس بزنند. کشاورز داد زد: دستم عمل شده. به من ضربه نزن. اردوغان رو کرد به کشاورز: فیلم بازی نکن.
ورود ناشیانه به دنیای شعر
او به شعر در سخنرانی هم علاقه دارد. چند باری هم شعرها را آنطور که میخواست خواند. مثلا یک بار شعر ضیا گوکآلپ از چهرههای مهم پانترکیسم را با کلمههای دینی بازآفرینی کرد. بلوا درست شد. او برای آنکه قانون لائیک کشور را زیر پا گذاشته بود در دادگاه ترکیه محکوم شد. کارشناسان میگویند وقتی اردوغان به قدرت رسید، ترکیه را به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل کرد. بزرگترین فرودگاه جهان را آنجا ساخت. صنعت توریسم را دگرگون کرد. انقلابی در راهها پدید آورد. دولت الکترونیک را گسترش داد و قوانین دستوپاگیر را محو کرد. امروز ترکیه سالانه تقریبا اندازه 60درصد جمعیتش گردشگر جذب میکند. حتی کاخ ریاستجمهوری را هم دستخوش تغییر کرد. گاهی سمبل آزادی شد و گاهی با سختگیری تمام با مطبوعات برخورد کرد. حتی گفته میشود به طور پنهانی یک کودتا علیه خود هم ترتیب داد تا رفیق قدیمی و رقیب تازه یعنی گولن را ضعیف کند. کودتای ناکام به یک تصفیه اساسی در بین امرای ارتش منجر شد و نتیجهاش برای اردوغان بینقص بود.
اهل سفر به همه جا بود. در دوره قدرت تا الان هشت بار به ایران آمد. 19بار به آلمان رفت. 15بار به روسیه رفت. یکی از کشورهایی که با اردوغان در تنشی مداوم قرار دارد، آلمان است. در آلمان میلیونها ترک زندگی میکنند و امکان تنشهای سطح بالا نیست. ظاهرا قانون رجب این است: تنش بیشتر، گفتوگوی بیشتر. سعی میکند تنشها را مدیریت کند. برای دفع شر کرونا از چین و آمریکا واکسن وارد کرد؛ مصداق سیاست ترکی. اما تا امروز اتحادیه اروپا کمیته یهودیان نبود که خام اردوغان شود و امکان شنگنشدن را سوغات بفرست به قسطنطنیه.
کارنامه پر از حاشیه
ممنوعیت، اخراج، موفقیت، کامیابی و زندان، همه چیز در کارنامه او دیده میشود. در 50سال گذشته لحظهای آرام نداشت. از انتهای دهه70حاشیهساز بود با یک هدف؛ سیادت بر ترکیه به هدف اعتلای ملیت ترک. این تمام زندگی متناقضنمای اردوغان را پوشش میدهد. اگر کسی ترکیه لائیک را بشناسد احتمالش را کم میداند که طلبه مدرسه علوم دینی به چنین قدرت سیاسی خیرهکنندهای دست پیدا کند. طلبه علوم دینی جز الهیات نمیتوانست در دانشگاه بخواند. اما او میدانست چطور اقتصاد بخواند. مدرک دانشگاهیاش جنجال به پا کرد. مخالفان گفتند در مدرک او دستکاری صورت گرفته است. دانشگاه به نفع او بیانیه داد. خودش هم گفت دانشگاه و همکلاسیهایش حاضر هستند و این کارها بیفایده است. گفت در وسط میدان حاضر است. الاغ میمیرد ولی پالانش به جا میماند. انسان میمیرد و کارش برجا میماند.
در باب اسلامگرایی لاف نزد. تا جایی که قانون ترکیه اجازه میداد احکام اسلامی را در کشور جاری کرد. با این همه آیا اردوغان مایل است سریالهای ترکی را ببیند که قصهشان بر خیانتهای زناشویی استوار است؟ مهم نیست. او مالیاتشان را بیشتر میکند و اجازه ندارد در محتوا دخالت کند. همسر و دختران اردوغان تا به حال با حجاب ظاهر شدند. پسرش هم در یک حادثه رانندگی شر درست کرد. پسر دیگرش هم کمحاشیه نیست. اردوغان یکبار در آغاز راه شهرت سیاسیاش گفتهبود: دزدی از پدر به پسر منتقل میشود نه برعکس. با همین شعار سعی کرد با فسادها در ترکیه از بالا به پایین برخورد کند اما در دوران کرونا گرفتاریهایش زیاد شد. بدهیهایش رشد کرد. فقرای کشور افزایش پیدا کردند. کمی هم رنجور به نظر میرسد. راهرفتنش به جهیدن سالهای جوانیاش شباهت ندارد. فن سخنوری و تن صدایش مسحور کننده است؛ رهگذران میدان تقسیم لحظهای درنگ میکنند تا ببیند چه میگوید؛ حتی اگر ترکی ندانند. او تا ۲۰۲۳ بیشتر وقت ندارد تا رضایت مردم را جلب کند. لیر ترکیه در وضعیت درامی به سر میبرد و دیده شده مردم لیر را جلوی دوربینها میسوزانند. لیر اعتبارش را از دست داده و طی چهار سال، دو سوم اعتبارش را باختهاست. با این حال اما اردوغان خودش را نباختهاست. همانطور که در شب کودتا خودش را نباخت و توانست اوضاع را مدیریت کند. همانطور که در دوره جنگ با سوریه تلاش کرد زیادی خودش را درگیر نکند. حتی زیاد با ایران هم سرشاخ نشد. در دوره همهگیری کرونا، دروازه استانبول به روی مسافران ایرانی باز بود. ظاهرا به ایران علاقه دارد. حتی بدش نمیآمد با ایران و برزیل همپیمان شود که به جایی نرسید. حالا دوباره به ایران دعوت شدهاست. پیشصحبتها از زبان وزیر خارجهاش امیدبخش بود. تفاهم بین ایران و ترکیه در مبادلات برای هر دو کشور پر از منفعت است و امنیت آن دو را بالا میبرد.
این نوشته را با ایران تمام کنیم: از بین دیدارهایی که با مقامات ایرانی داشت، یکی از همه جذابتر بود. یک بار به ایران آمد فقط به این هدف که رهبر را ببیند. رهبر در مشهد به سر میبرد. با خانواده به سمت مشهد شتافت. مجبور شد در حرم رضوی کفشهایش را درآورد. در تالار آیینه خدمت رهبر رسید و عرض ارادت کرد و در عین حال محکم حرفش را زد. رهبر هم پاسخش را داد. رهبر از او خواست در مورد سوریه تصمیم صحیحی بگیرد؛ حال آنکه او چندان علاقهای به اتخاذ یک روش در یک موضوع ندارد. رهبر برای او ظرفیتهای زیرساختی ایران را تشریح کرد. گفتوگو تا پای در خروجی ادامه داشت. وقتی اردوغان میخواست کفشهایش را پا کند به رهبر قول داد با ایران همراهی نشان بدهد. همین نقل قول از آن سفر برجسته شد.
سیر سیاسی اردوغان همراه با موفقیتهای مدیریتی مهمی در ترکیه بود. حضور یک شخصیت سیاسی هوشمند و خوشآتیه باعث شد تا غربیها رویش حساب کنند. اردوغان جوان و پرانرژی فریبشان داد. اولین اشتباه متعلق به کمیته یهودیان آمریکا بود. اردوغان اولین مسلمانی بود که از دستان این کمیته قدیمی نشان شجاعت میگرفت. بعدها اردوغان در روزی که بیشتر به رهبر اخوانالمسلمین شباهت داشت علیه اسرائیل سخنرانی تندی کرد. کمیته نشانش را پس گرفت. حتی این یهودیان حواسجمع هم گول او را خوردند. اگر کسی واقعا طلبه مدرسه دینی مسلمین باشد بهسادگی نمیتواند بپذیرد که سیادت با رژیم اسرائیل است. او سالها در یکی از مدرسههای استانبول درس دین خواند. بسیاری نشنیده بودند که وقتی شهردار استانبول شد گفت میخواهد استانبول را به مدینه تبدیل کند. تبلیغات مایو را نادرست میدانست و بدش نمیآمد خودش را امام استانبول بنامد. بنا نیست سیاستمدار به هر چه میگوید پایبند باشد، مهم این است که فضای فکری مخاطب را بسازد.
میگفت از ارتباطهای مجازی خوشش نمیآید. از شبکههای اجتماعی و توییتر انتقاد کرد و آنها را سردرد اجتماع معرفی کرد. امروز او در توییتر ۱۸میلیون دنبالکننده دارد، بیشتر از همه ایرانیها.
کم تحمل در برابر مخالفت
تفکرات دینیاش اجزای دقیقی دارد. او بارها از جایگاه مادری برای زنها گفت و تأکید کرد زنها همارز مردان هستند نه مساوی آنها. دیدگاههای اردوغان کم مخالف ندارد. اخیرا در برابر مخالفتها کمتحمل شدهاست.
«ما در سایه گفتوگو و دیپلماسی مشکلاتمان را حل میکنیم.» به این شعار پایبند ماند بهخصوص در ماجرای روسیه. دیپلماسی، جنگ و دوستی و نفرت بین آنها و ترکیه همیشه برقرار بودهاست. ارتباط تجاری بین این دو کشور خیرهکننده است. پوتین هم به او نشان اهدا کرد. امروز ارتش ترکیه و روسیه در شمال سوریه، سایه یکدیگر را با تیر میزنند هر چند اردوغان چند نشان از مؤسسات روسی دریافت کرده باشد. هم از روسیه سامانههای اس را میخرید و هم بدش نمیآمد جنگندههای روس را با همان سامانهها سرنگون کند. در یکی از آخرین دیدارها با پوتین بستنی خورد. اردوغان از پوتین پرسید آیا میخواهی بستنی من را حساب کنی؟ پوتین دست به جیب شد: البته. شما مهمان من هستید. آنها زیاد با هم شوخی میکنند. در دیداری که در آنکارا ترتیب داده شد و ابومازن هم حاضر بود، شوخی و متلک بین پوتین و اردوغان جاری بود و ابومازن نمیدانست چه واکنشی باید نشان بدهد. موقع سخنرانی اردوغان گفت بسما... الرحمن الرحیم و بلافاصله نام پوتین را آورد. بعد نام ابومازن را آورد. مثل همیشه هیچوقت رؤسای تشکیلات خودگران اولین انتخاب کسی نبود.
رابطهاش با کشورهای عربی مثل رابطهاش با باقی کشورها بود؛ خوب و بد. دولت سعودی و پاکستان هم نشانهای ارزشمندی به او تقدیم کردند. خاشقچی کشته و باد غرور شاهزاده سعودی در ترکیه خالی شد. مگر میشود اردوغان در آن اثری نداشته باشد. اتحادیه بانکهای عربی او را رهبر سال نامید؛ توجه مدرن عرب به عثمانی. تایم چندبار از اهمیت او گفت. کم مانده بود در سال ۲۰۱۱ به شخصیت سال تایم تبدیل شود. اما به جنبشهای اعتراضی در منطقه باخت. حتی یک بار هم جایزه حقوق بشر قذافی به اردوغان داده شد. اندکی بعد، قذافی به زبالهدان تاریخ پیوست. در گرماگرم تغییر نظام در لیبی به قذافی گفته بود به حرف مردم کشورش گوش کند. دیگر دیر شده بود. اما فقط مجنون لیبی نبود که از اردوغان خوشش میآمد، کشورهایی چون بلژیک و آلمان هم از شخصیت او تجلیل کردند. اما مهم است بدانیم در چه تاریخی این کار صورت گرفت. این موارد عموما مربوط به سالهای قبل از ۲۰۱۰ برمیگردد. اردوغان در سالهای ابتدایی شهرتش بسیار مورد توجه غرب بود. او از دهها دانشگاه، دکتری افتخاری دریافت کرد. او شهروند افتخاری چند کشور از جمله ایران و کرهجنوبی و صربستان و کوزوو شد. یک بار هم با یک کشاورز ترک درگیر شد. محافظان میخواستند کشاورز را پس بزنند. کشاورز داد زد: دستم عمل شده. به من ضربه نزن. اردوغان رو کرد به کشاورز: فیلم بازی نکن.
ورود ناشیانه به دنیای شعر
او به شعر در سخنرانی هم علاقه دارد. چند باری هم شعرها را آنطور که میخواست خواند. مثلا یک بار شعر ضیا گوکآلپ از چهرههای مهم پانترکیسم را با کلمههای دینی بازآفرینی کرد. بلوا درست شد. او برای آنکه قانون لائیک کشور را زیر پا گذاشته بود در دادگاه ترکیه محکوم شد. کارشناسان میگویند وقتی اردوغان به قدرت رسید، ترکیه را به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل کرد. بزرگترین فرودگاه جهان را آنجا ساخت. صنعت توریسم را دگرگون کرد. انقلابی در راهها پدید آورد. دولت الکترونیک را گسترش داد و قوانین دستوپاگیر را محو کرد. امروز ترکیه سالانه تقریبا اندازه 60درصد جمعیتش گردشگر جذب میکند. حتی کاخ ریاستجمهوری را هم دستخوش تغییر کرد. گاهی سمبل آزادی شد و گاهی با سختگیری تمام با مطبوعات برخورد کرد. حتی گفته میشود به طور پنهانی یک کودتا علیه خود هم ترتیب داد تا رفیق قدیمی و رقیب تازه یعنی گولن را ضعیف کند. کودتای ناکام به یک تصفیه اساسی در بین امرای ارتش منجر شد و نتیجهاش برای اردوغان بینقص بود.
اهل سفر به همه جا بود. در دوره قدرت تا الان هشت بار به ایران آمد. 19بار به آلمان رفت. 15بار به روسیه رفت. یکی از کشورهایی که با اردوغان در تنشی مداوم قرار دارد، آلمان است. در آلمان میلیونها ترک زندگی میکنند و امکان تنشهای سطح بالا نیست. ظاهرا قانون رجب این است: تنش بیشتر، گفتوگوی بیشتر. سعی میکند تنشها را مدیریت کند. برای دفع شر کرونا از چین و آمریکا واکسن وارد کرد؛ مصداق سیاست ترکی. اما تا امروز اتحادیه اروپا کمیته یهودیان نبود که خام اردوغان شود و امکان شنگنشدن را سوغات بفرست به قسطنطنیه.
کارنامه پر از حاشیه
ممنوعیت، اخراج، موفقیت، کامیابی و زندان، همه چیز در کارنامه او دیده میشود. در 50سال گذشته لحظهای آرام نداشت. از انتهای دهه70حاشیهساز بود با یک هدف؛ سیادت بر ترکیه به هدف اعتلای ملیت ترک. این تمام زندگی متناقضنمای اردوغان را پوشش میدهد. اگر کسی ترکیه لائیک را بشناسد احتمالش را کم میداند که طلبه مدرسه علوم دینی به چنین قدرت سیاسی خیرهکنندهای دست پیدا کند. طلبه علوم دینی جز الهیات نمیتوانست در دانشگاه بخواند. اما او میدانست چطور اقتصاد بخواند. مدرک دانشگاهیاش جنجال به پا کرد. مخالفان گفتند در مدرک او دستکاری صورت گرفته است. دانشگاه به نفع او بیانیه داد. خودش هم گفت دانشگاه و همکلاسیهایش حاضر هستند و این کارها بیفایده است. گفت در وسط میدان حاضر است. الاغ میمیرد ولی پالانش به جا میماند. انسان میمیرد و کارش برجا میماند.
در باب اسلامگرایی لاف نزد. تا جایی که قانون ترکیه اجازه میداد احکام اسلامی را در کشور جاری کرد. با این همه آیا اردوغان مایل است سریالهای ترکی را ببیند که قصهشان بر خیانتهای زناشویی استوار است؟ مهم نیست. او مالیاتشان را بیشتر میکند و اجازه ندارد در محتوا دخالت کند. همسر و دختران اردوغان تا به حال با حجاب ظاهر شدند. پسرش هم در یک حادثه رانندگی شر درست کرد. پسر دیگرش هم کمحاشیه نیست. اردوغان یکبار در آغاز راه شهرت سیاسیاش گفتهبود: دزدی از پدر به پسر منتقل میشود نه برعکس. با همین شعار سعی کرد با فسادها در ترکیه از بالا به پایین برخورد کند اما در دوران کرونا گرفتاریهایش زیاد شد. بدهیهایش رشد کرد. فقرای کشور افزایش پیدا کردند. کمی هم رنجور به نظر میرسد. راهرفتنش به جهیدن سالهای جوانیاش شباهت ندارد. فن سخنوری و تن صدایش مسحور کننده است؛ رهگذران میدان تقسیم لحظهای درنگ میکنند تا ببیند چه میگوید؛ حتی اگر ترکی ندانند. او تا ۲۰۲۳ بیشتر وقت ندارد تا رضایت مردم را جلب کند. لیر ترکیه در وضعیت درامی به سر میبرد و دیده شده مردم لیر را جلوی دوربینها میسوزانند. لیر اعتبارش را از دست داده و طی چهار سال، دو سوم اعتبارش را باختهاست. با این حال اما اردوغان خودش را نباختهاست. همانطور که در شب کودتا خودش را نباخت و توانست اوضاع را مدیریت کند. همانطور که در دوره جنگ با سوریه تلاش کرد زیادی خودش را درگیر نکند. حتی زیاد با ایران هم سرشاخ نشد. در دوره همهگیری کرونا، دروازه استانبول به روی مسافران ایرانی باز بود. ظاهرا به ایران علاقه دارد. حتی بدش نمیآمد با ایران و برزیل همپیمان شود که به جایی نرسید. حالا دوباره به ایران دعوت شدهاست. پیشصحبتها از زبان وزیر خارجهاش امیدبخش بود. تفاهم بین ایران و ترکیه در مبادلات برای هر دو کشور پر از منفعت است و امنیت آن دو را بالا میبرد.
این نوشته را با ایران تمام کنیم: از بین دیدارهایی که با مقامات ایرانی داشت، یکی از همه جذابتر بود. یک بار به ایران آمد فقط به این هدف که رهبر را ببیند. رهبر در مشهد به سر میبرد. با خانواده به سمت مشهد شتافت. مجبور شد در حرم رضوی کفشهایش را درآورد. در تالار آیینه خدمت رهبر رسید و عرض ارادت کرد و در عین حال محکم حرفش را زد. رهبر هم پاسخش را داد. رهبر از او خواست در مورد سوریه تصمیم صحیحی بگیرد؛ حال آنکه او چندان علاقهای به اتخاذ یک روش در یک موضوع ندارد. رهبر برای او ظرفیتهای زیرساختی ایران را تشریح کرد. گفتوگو تا پای در خروجی ادامه داشت. وقتی اردوغان میخواست کفشهایش را پا کند به رهبر قول داد با ایران همراهی نشان بدهد. همین نقل قول از آن سفر برجسته شد.
تیتر خبرها
-
سؤالاتی میپرسم که به درد مردم بخورد
-
بدبوهای دوستداشتنی
-
یک جای خالی محسوس در جلسه سران قوا
-
ترافیک تهران از نمای نزدیکتر
-
حال نامسعود عمارت مسعودیه
-
سوتهای جنجالی
-
نوذری، صدای مردم بود
-
زرد کمعمق!
-
رویاهای ناتمام رجب
-
خانهداری بانکها!
-
كلاهبرداری 5 میلیاردی ادمینهای قلابی
-
دیدار مدیرکل روابطعمومی رسانه ملی با احمد احمد، مبارز انقلابی
-
به نام حاشیه
-
کارایی حداکثری قوهمجریه با نگاه دوسویه