روزنوشتهای یك نویسنده از سفری پرماجرا برای همراهی با ضریح سیدالشهدا(ع)
همراه با كاروان سفینه النجاه
احسان سالمی
«هالی» ستاره دنبالهداری است كه حدود هر 75سال یكبار از نزدیك زمین عبور میكند؛ ستارهای كه احتمالا هر آدم خوششانسی یك بار در عمرش بتواند آن را مشاهده كند؛ بعضی از اتفاقات زندگی روزمره ما نیز درست مثل نسبت ما آدمها به دیدن ستاره دنبالهدار هالی است؛ اگر خوششانس باشی میتوانی یك بار آن را تجربه كنی. قطعا همراه شدن با كاروان حامل ضریح حضرت سیدالشهدا، امام حسین(ع) نیز یكی از همین فرصتهای خاص و ویژه است كه نباید آن را از دست داد؛ مسالهای كه مهدی قزلی به درستی آن را فهمیده و با استفاده از این فرصت استثنایی دست به خلق سفرنامهای با عنوان «پنجرههای تشنه» زده است كه شرحی بر دیدهها و شنیدههای او در مسیر این سفر نورانی و همراهی با كاروانی است كه «سفینه النجاه» نام آن است.
اصلا به خاطر معنویت خاص این سفر و گرهخوردن آن به نام سید و سالار شهیدان است كه «پنجرههای تشنه» تبدیل به چیزی فراتر از یك سفرنامه شده است؛ یك اثر جامعهشناسانه و البته آكنده از حس محبت و علاقه شیعیان به امامحسین(ع) است كه به تعبیر رهبر انقلاب در تقریظ بر این كتاب «بسیار خوب و با ذوق و سلیقه نوشته شده است.»
راوی پنجرههای تشنه، آدم بسیار ركی است؛ این را میشود از صراحت بالای او در شرح اتفاقات و بیان نظرات مثبت و منفی خود در ارتباط با آدمها و رفتارهای آنها فهمید. او هر جا كه لازم دیده به نقد برخی رفتارهای اجتماعی مردم شهرهای مختلف ایران یا مسؤولان پرداخته و البته هرجا كه با ارادت خاص دوستداران سیدالشهدا(ع) روبهرو شده تمام تلاشش را برای بهتر به تصویر كشیدن این ارادت انجام داده است.
مردمی كه حس میكردند از حسین(ع) جاماندهاند
استقبال با گل استقبال با سنگ!
سفر ضریح سیدالشهدا(ع) از شهر قم آغاز میشود؛ درست یك روز بعد از عاشورا. راوی كه در بخشهای مختلف كتاب به استقبال بالا و فراتر از انتظار مردم از این ضریح متبرك اشاره میكند، در بخش ابتدایی این سفر درباره استقبال مردم شهر قم از ضریح امام حسین(ع) مینویسد: «قرار شد ضریح از چهارراه بازار برود به میدان مطهری و بعد به میدان ۷۲ تن. باران میآمد و مردم سیل شده بودند پشت سر و كنار ضریح. با مداح «حسین... حسین... حسین جان...» میخواندند و دست تكان میدادند؛ مثل كسی كه از كاروانی جامانده و دست تكان میدهد تا او را ببینند. شاید مردم هم احساس میكردند جا ماندهاند از امام حسین. بعضی از مردم كه جلوتر بودند، وقتی تریلی میرسید، تواضع میكردند و برای احترام دست روی سینه میگذاشتند. از آن جالبتر سیگاریهایی بودند كه سیگارشان را زیر پا خاموش میكردند. مغازهدارها كسبشان را تعطیل كرده بودند و جلوی مغازهشان سینه میزدند. مردم موج میخوردند روی هم برای رسیدن به ضریح. بعضی از مردم گل در دست داشتند و وقتی ضریح میرسید به آنها گلها را پرت میكردند سمت آن. همان روزها كاروانی هم از كربلا رفت سمت كوفه كه مردم سمت آنها سنگ پرت میكردند.»
روایتی جالب از ارادت عاشقان امام حسین(ع) به ضریح ایشان
خواستگاری از تریلی حامل ضریح!
راوی «پنجرههای تشنه» خاطرههای جالبی از ابراز ارادت مردم به ضریح امام حسین(ع) و همه چیزهای پیرامون آن دارد؛ در یكی از نمونههای این خاطرات میخوانیم: «حاجمحمود گفت: از تهران به بعد ما وارد شهرها و فرهنگهای مختلف میشویم. باید حواسمان جمع باشد. مثلا من به دوستان هماهنگی تبلیغات گفتم با این وضعی كه در قم و تهران دیدیم ما فلان شهر نمیرویم؛ چون میترسیم نهتنها ضریح را بخورند، بلكه خود ما را هم بخورند. نه از گرسنگی! بلكه از روی تبرك.» همه خندیدند. حمید آزادگان آرام به من گفت: «برایت گفتم آمده بودند برای تریلی خواستگاری؟» با تعجب گفتم: «چی؟» گفت: «امروز سه نفر آمدند و گفتند این تریلی را هر چقدر بگویید میخریم. بروید كارتان را انجام بدهید و برگردید. ما خریداریم؛ حتی به سه برابر قیمت!» توی دفترچهام نوشتم: «تریلی 30 ساله و اسقاطی شهرداری قم هم به آبروی امام حسین(ع) به سه برابر قیمت خریدار پیدا كرد. تازه آن كه میخواهد این قراضه را بخرد، دیگر نمیخواهد كار بكشد از آن كه! میخواهد نونَوارش كند و بگذارد گوشه گاراژ برای تبرك. یعنی ما هم به اندازه این تریلی مورد توجه آن كه باید قرار میگیریم؟»
وقتی ضریح سیدالشهدا(ع) كاسه كوزه وهابیها را به هم میریزد
ما ضریح را نمیسازیم، ضریح ما را میسازد
«پنجرههای تشنه» پر است از شرح بركاتی كه انتقال ضریح سیدالشهدا(ع) برای مناطق مختلف ایران داشته است. راوی درباره یك نمونه از این بركات مینویسد: «در همان شلوغیهای اهواز، نوجوانی 16 ساله را با لباس بسیجی آوردند داخل ضریح. گفتند وقتی داشته كمك میكرده، مانده زیر دست و پای مردم. به نوجوان گفتیم: «اینهایی كه جلوی تریلی هستند قصدشان این است كه ما دیرتر برسیم، نه؟» گفت: «من نیتهایش را نمیدانم. شاید به عشق امام حسین دارند این كار را میكنند.» حرف سادهاش ما را به فكر فرو برد. شاید خیلی از آنهایی كه جلوی تریلی سینه میزدند و سرعتمان را كم میكردند، در دفتر و دستك امامحسین(ع) جایی بهتر و بالاتر از امثال ما داشتند. به دانشپژوه [فرمانده قرارگاه كربلای استان خوزستان] گفتم: «انگار شما خیلی كیف كردی از این بسیجی.» دانشپژوه گفت: «فقط این نیست. وهابیها خیلی وقت است دارند پول نقد به سران عشایر و دور و بریهایشان میدهند تا آنها را به سمت خودشان متمایل كنند. شما با آوردن این ضریح كاسهِ كوزه همهشان را به هم ریختید.» یاد حرف آن بنده خدا افتادم كه وقتی ازش پرسیدند از اینكه ضریح را میسازید چه حسی دارید؟ گفته بود: «ما ضریح را نمیسازیم، ضریح ما را میسازد.» گفتم: «سردار ما ضریح نیاوردهایم، ضریح ما را آورده و دارد میبرد.»
اطلاعات فوری
عنوان: پنجرههای تشنه
نویسنده: مهدی قزلی
ناشر: سوره مهر
تعداد صفحات: 380
پیشبینی زمان مطالعه: 4 تا 7روز
اصلا به خاطر معنویت خاص این سفر و گرهخوردن آن به نام سید و سالار شهیدان است كه «پنجرههای تشنه» تبدیل به چیزی فراتر از یك سفرنامه شده است؛ یك اثر جامعهشناسانه و البته آكنده از حس محبت و علاقه شیعیان به امامحسین(ع) است كه به تعبیر رهبر انقلاب در تقریظ بر این كتاب «بسیار خوب و با ذوق و سلیقه نوشته شده است.»
راوی پنجرههای تشنه، آدم بسیار ركی است؛ این را میشود از صراحت بالای او در شرح اتفاقات و بیان نظرات مثبت و منفی خود در ارتباط با آدمها و رفتارهای آنها فهمید. او هر جا كه لازم دیده به نقد برخی رفتارهای اجتماعی مردم شهرهای مختلف ایران یا مسؤولان پرداخته و البته هرجا كه با ارادت خاص دوستداران سیدالشهدا(ع) روبهرو شده تمام تلاشش را برای بهتر به تصویر كشیدن این ارادت انجام داده است.
مردمی كه حس میكردند از حسین(ع) جاماندهاند
استقبال با گل استقبال با سنگ!
سفر ضریح سیدالشهدا(ع) از شهر قم آغاز میشود؛ درست یك روز بعد از عاشورا. راوی كه در بخشهای مختلف كتاب به استقبال بالا و فراتر از انتظار مردم از این ضریح متبرك اشاره میكند، در بخش ابتدایی این سفر درباره استقبال مردم شهر قم از ضریح امام حسین(ع) مینویسد: «قرار شد ضریح از چهارراه بازار برود به میدان مطهری و بعد به میدان ۷۲ تن. باران میآمد و مردم سیل شده بودند پشت سر و كنار ضریح. با مداح «حسین... حسین... حسین جان...» میخواندند و دست تكان میدادند؛ مثل كسی كه از كاروانی جامانده و دست تكان میدهد تا او را ببینند. شاید مردم هم احساس میكردند جا ماندهاند از امام حسین. بعضی از مردم كه جلوتر بودند، وقتی تریلی میرسید، تواضع میكردند و برای احترام دست روی سینه میگذاشتند. از آن جالبتر سیگاریهایی بودند كه سیگارشان را زیر پا خاموش میكردند. مغازهدارها كسبشان را تعطیل كرده بودند و جلوی مغازهشان سینه میزدند. مردم موج میخوردند روی هم برای رسیدن به ضریح. بعضی از مردم گل در دست داشتند و وقتی ضریح میرسید به آنها گلها را پرت میكردند سمت آن. همان روزها كاروانی هم از كربلا رفت سمت كوفه كه مردم سمت آنها سنگ پرت میكردند.»
روایتی جالب از ارادت عاشقان امام حسین(ع) به ضریح ایشان
خواستگاری از تریلی حامل ضریح!
راوی «پنجرههای تشنه» خاطرههای جالبی از ابراز ارادت مردم به ضریح امام حسین(ع) و همه چیزهای پیرامون آن دارد؛ در یكی از نمونههای این خاطرات میخوانیم: «حاجمحمود گفت: از تهران به بعد ما وارد شهرها و فرهنگهای مختلف میشویم. باید حواسمان جمع باشد. مثلا من به دوستان هماهنگی تبلیغات گفتم با این وضعی كه در قم و تهران دیدیم ما فلان شهر نمیرویم؛ چون میترسیم نهتنها ضریح را بخورند، بلكه خود ما را هم بخورند. نه از گرسنگی! بلكه از روی تبرك.» همه خندیدند. حمید آزادگان آرام به من گفت: «برایت گفتم آمده بودند برای تریلی خواستگاری؟» با تعجب گفتم: «چی؟» گفت: «امروز سه نفر آمدند و گفتند این تریلی را هر چقدر بگویید میخریم. بروید كارتان را انجام بدهید و برگردید. ما خریداریم؛ حتی به سه برابر قیمت!» توی دفترچهام نوشتم: «تریلی 30 ساله و اسقاطی شهرداری قم هم به آبروی امام حسین(ع) به سه برابر قیمت خریدار پیدا كرد. تازه آن كه میخواهد این قراضه را بخرد، دیگر نمیخواهد كار بكشد از آن كه! میخواهد نونَوارش كند و بگذارد گوشه گاراژ برای تبرك. یعنی ما هم به اندازه این تریلی مورد توجه آن كه باید قرار میگیریم؟»
وقتی ضریح سیدالشهدا(ع) كاسه كوزه وهابیها را به هم میریزد
ما ضریح را نمیسازیم، ضریح ما را میسازد
«پنجرههای تشنه» پر است از شرح بركاتی كه انتقال ضریح سیدالشهدا(ع) برای مناطق مختلف ایران داشته است. راوی درباره یك نمونه از این بركات مینویسد: «در همان شلوغیهای اهواز، نوجوانی 16 ساله را با لباس بسیجی آوردند داخل ضریح. گفتند وقتی داشته كمك میكرده، مانده زیر دست و پای مردم. به نوجوان گفتیم: «اینهایی كه جلوی تریلی هستند قصدشان این است كه ما دیرتر برسیم، نه؟» گفت: «من نیتهایش را نمیدانم. شاید به عشق امام حسین دارند این كار را میكنند.» حرف سادهاش ما را به فكر فرو برد. شاید خیلی از آنهایی كه جلوی تریلی سینه میزدند و سرعتمان را كم میكردند، در دفتر و دستك امامحسین(ع) جایی بهتر و بالاتر از امثال ما داشتند. به دانشپژوه [فرمانده قرارگاه كربلای استان خوزستان] گفتم: «انگار شما خیلی كیف كردی از این بسیجی.» دانشپژوه گفت: «فقط این نیست. وهابیها خیلی وقت است دارند پول نقد به سران عشایر و دور و بریهایشان میدهند تا آنها را به سمت خودشان متمایل كنند. شما با آوردن این ضریح كاسهِ كوزه همهشان را به هم ریختید.» یاد حرف آن بنده خدا افتادم كه وقتی ازش پرسیدند از اینكه ضریح را میسازید چه حسی دارید؟ گفته بود: «ما ضریح را نمیسازیم، ضریح ما را میسازد.» گفتم: «سردار ما ضریح نیاوردهایم، ضریح ما را آورده و دارد میبرد.»
اطلاعات فوری
عنوان: پنجرههای تشنه
نویسنده: مهدی قزلی
ناشر: سوره مهر
تعداد صفحات: 380
پیشبینی زمان مطالعه: 4 تا 7روز