نسخه Pdf

قتل دختر خاله

سلفی با چوبه دار

قتل دختر خاله

در این ستون زندگی قاتلانی را كه جنایتشان با چوبه دار گره خورده است از زبان خودشان مرور می‌كنیم. ماجرای این جنایت بر اساس اعترافات قاتلان در جریان تحقیقات و جلسات دادگاه تنظیم شده است. این هفته سراغ قاتل میانسالی رفتیم كه به اتهام قتل دختر خاله اش به دار مجازات آویخته شد.
هیچ وقت فكر نمی‌كردم قتل دختر خاله‌ام و قصاص پایان سفر من به مشهد باشد. مرداد 93 از گرگان راهی خانه دختر خاله‌ام در مشهد شدم. وقتی به خانه شان رسیدم، متوجه شدم همسرش شب به خانه نمی‌آید. به همین خاطر آنجا ماندم.
 مدت‌ها بود یكی از بستگان در زندگی اش دچار مشكل شده بود و تصور می‌كردم دخالت‌های دختر خاله‌ام باعث این مشكلات است.
 درباره این موضوع از دختر خاله‌ام پرسیدم كه او منكر موضوع شد و با هم درگیر شدیم. عصبانی شده و گلویش را محكم گرفتم. وقتی به خودم آمدم، او خفه شده بود و نفس نمی‌كشید. ترسیدم و از آنجا فرار كردم. روز بعد كه قتل فاش شد، شنیدم كه همسرش را به عنوان مظنون به قتل گرفته‌اند. خیالم كمی راحت شد و تصور كردم پلیس ردی از من پیدا نكرده است، اما چند روز بعد رد من در این جنایت پیدا شد و پلیس مرا دستگیر كرد. 
وقتی مقابل افسر پرونده نشستم هیچ راه فراری نداشتم و همه ماجرا را تعریف كردم. چند ماه بعد در دادگاه محاكمه شدم و اولیای دم برای من قصاص خواستند.  این حكم در دیوان عالی كشور مهر تائید خورد و بعد از 5 سال در حالی كه تازه وارد 55 سالگی شده بودم، در زندان مشهد پای چوبه دار رفتم و تلاش‌هایم برای گرفتن رضایت بی‌نتیجه ماند و پرونده زندگی‌ام برای همیشه بسته شد.