مراقب خودت باش
حامد هادیان روزنامهنگار
رفاقتی که از شارعالرسول و جلوی حرم امیرالمومنین(ع) شروع میشود حلوای لنترانی است طعمش را نه تو دانی نه حتی من.
آنقدر ورقهای خاطراتم را برگ زدم تا رسیدم به جایی که احمد را شناختم. احمد را همان جا شناختم، صد متری حرم اشتیاق مولا.
چند سال پیش که قاچاقی برای سفر اربعین کولهبار بستم، سرباز بودم و نمیتوانستم از دیوارهای مادی بین دو کشور رد شوم ولی خدا خواست و رد شدم. در کاروانمان یک شیخ خجالتی و محجوب بود که خیلی به چشم نمیآمد. در جمع ما بود و نبود. آنجا هم او پا پیش گذاشت و رفاقت کرد. اصلا در تمام این سالها او پیشقدم بود. حالم را میپرسید. نگرانم بود. پکر که بودم زنگ میزد و دلداری میداد. آن قدر ساده و در دسترس بود که فکرش را نمیکردم روزی او نباشد و من باشم. ولی...
در تمام این سالها که توی شهرها و کوچهها برای گزارش دنبال درد مردم میگردم و بیفایده کار میکنم، احمد زنگ میزد و یک کاری میکرد. کاری نداشت ماجرا چیست فقط دنبال حل کردن مشکل خلقا... بود. من مشکلات را نشان میدادم و او کاری برای آن میکرد. توی سیل، زلزله و منطقه محروم ما میرفتیم و نهایتا ده روز میماندیم. ولی او همان جور بود و بود و همان جور کمک میکرد. غصه میخورد. دردش چه بود برای چه کسی کار میکرد...
یک بار نتوانسته بود برای عید غدیر به مردم زابل سر بزند و کمک کند. روی دلش مانده بود. واقعا غمگین بود. حالا که فکر میکنم تنم میلرزد. انگار عجله داشت. همیشه عجله داشت گرهها را بدون غر زدن باز کند.
یکی از آخرین بارهایی که هم را دیدیم توی سیل سیستان و بلوچستان بود. تو فرودگاه آمده بودیم استقبال بچههای جهادی که برای کمک آمده بودند. حاج حسین یکتا و تیمش، مهدی مسکنی و حاج آقا قاسمیان و خیلیهای دیگر و احمد و چند طلبهای که همیشه حاضر بودند. به شوخی بهش گفتم اگر این پرواز سقوط میکرد. سازمانها و نهادها و گاورمنتها از دست ما فضولهای بیکار خلاص میشدند. باز هم خندید. با این که میتوانست پشت میز بنشیند ولی ننشست.
سفر که میرفتم احمد حتما میآمد و میگفت مراقب خودت باش و من لایک میکردم. اصلا حواسم نبود بهش بگویم احمد تو هم مراقب باش. تو که دیابت و آسم داری و هر روز سفری و اینقدر توی محیطهای آلوده میگردی. میدانم که برای هیچ کدام از کارهای خودش دنبال اجر مادی نبود و اجرش را از صاحبش میگیرد و فقط دلم میسوزد که دیگر نیست. بزرگترین دغدغه احمد زابل و محرومیتش بود امیدوارم مسیرش را با رفقایش ادامه بدهیم. شیخ احمد خسروی، روضهخوان ساده امام حسین(ع) امیدوارم آن دنیا ما را شفاعت کنی.