این چهرهها چه كردند؟
محمدرضا اصلانی
محمدرضا اصلانی، در مواجهه مدامش با جهان و حضور متداومش در هر آنجا كه از ادبیات و از هنر درستودرمان خبری بود، بیتردید یكی از چهرههای مهم سال 1398 ادبیات ایران است. از آن دسته هنرمندها كه كنار نمینشینند تا شما بروید سروقتشان و پیدایشان كنید؛ او چند سالی است مدام در مراسم مختلف شركت میكند و نظریهها و نقدهایش را نسبت به امور مختلف با دیگران به اشتراك میگذارد. امسال اما اوج این حضور پرطراوت بود. آنطور كه ما حساب كردهایم و البته در گزارشی جداگانه نیز به آن خواهیم پرداخت، او در سالی كه گذشت در حدود 50 مراسم مختلف مرتبط با ادبیات و هنر، سخنرانی كرد. شگفتانگیز است كه این شاعر و فیلمساز و نظریهپرداز هنر با این همه حضور، نه به تكرار میافتد و نه به گزافهگویی. اگر اسفندماه را از تقویم مراسم ادبی و هنری امسال حذف كنیم كه خب باید هم به دلیل لغو برنامهها چنین كنیم، او در واقع بیش از یك بار در هفته از خانهاش خارج شده و خودش را به مراسمی رسانده تا تجربهاش را به دیگرانی از نسلهای بعدتر منتقل كند. او امسال هم كارگاههای مختلف حضوری و آنلاین برپا كرد، هم در چندین آیین رونمایی كتاب و نمایشگاه حاضر شد و هم به نمایش چند فیلم و سخنرانی دربارهشان پرداخت. علاوه بر اینها، منظومه بلند «هزارباده، هزارباد در هزارههای شب تو بر تو» را در نشر رشدیه منتشر كرد.
رضا امیرخانی
سال 98 داشت آرامآرام به روزهای پایانی خود نزدیك میشد و لابد قرار بود اینجا بنویسیم این سال یكی از كمسروصداترین و خلوتترین سالها برای امیرخانی بوده است اما آقای داستاننویس در روزهای عجیب اسفندماه، كتابی غریب به بازار [راستی كدام بازار؟!] فرستاد تا پرونده امسالش را در سكوت محض نبندد. در روزهایی كه كمتر كسی، به فراخور طبیعت این روزهای بازار از خانه برای كتاب بیرون نمیرود، امیرخانی سفرنامه كره شمالیاش را با عنوان «نیمدانگ پیونگیانگ» منتشر كرد و وقتی با این پرسش مواجه شد كه این چه وقت كتاب منتشر كردن است و كتابت در این بازار میسوزد و اینها، جواب جالبی داد. امیرخانی گفت مدتها بر سر سفره مخاطبانش بوده است؛ همانها كه برای «ر ه ش»اش صف بستند و حالا وقت آن است كه آنها را بر سفره خود بنشاند و در این روزهای سخت به این فكر نكند كه كتابش ممكن است كمتر بفروشد و به هر حال برای كسانی كه مشتاق خواندن آن هستند، منتشرش كند. دم آقارضا گرم.
با این حال در مقایسه با سال ۱۳۹۷ كه سال پرتب و تابی برای رضا امیرخانی بود، سال 98 را، منهای این ماه پایانیاش باید سال استراحت نسبی این نویسنده در نظر آورد. لازم هم بود كه امیرخانی پس از چند جدال قلمی سفت و سخت و انتشار رمانی جنجالی، كمی در لاك خودش فرو برود.
مصطفی مستور
همان اتفاقی كه در سال 97 برای رمان پر سروصدا و حاشیهساز «ر ه ش» رضا امیرخانی افتاده بود، در 98 برای مصطفی مستور افتاد. البته نه اینكه «معسومیت» مستور جنجالی یا حاشیه یا سروصدایی به پا کرده باشد نه! منظورمان این است که رمان تازه او در فروش آغازین روزهایی چون روزهای «ر ه ش» را تجربه کرد. با این تفاوت که برای كتاب مستور صف نکشیدند و شلوغش نکردند، اما خب همه چهار هزار نسخه چاپ اول «معسومیت»اش در پنج روز نخست انتشار، به فروش رفت و سریع به چاپ دوم رسید. این اتفاق آن هم در زمانی فارغ از برگزاری نمایشگاه كتاب تهران و در شهریور ماه، مهم و غیرمنتظره بود. چاپ سوم این رمان هم دیماه به بازار آمد.
این در حالی بود كه در آذرماه همین امسال، «روی ماه خداوند را ببوس» كه شاید رستگارترین كتاب مستور باشد، چاپ هشتادوسوم را هم تجربه كرد. 9 سال پیش بود كه این كتاب اولبار منتشر شد. البته مستور امسال جز شركت در یكی دو جلسه نقد و بررسی كتابش و گفتوگویی خواندنی با محسن بوالحسنی در روزنامه ایران و نیز شركت در یكی دو جلسه رونمایی كتابهای دیگران، حضور چندانی در محافل نداشت اما با همین كتاب «معسومیت» او را باید یكی از چهرههای مورد توجه سال 98 در حساب آورد.
سیدمهدی شجاعی
هم كلی كتاب چاپ كرد، هم مهمترین اثر این سالهایش را چاپ نكرد، و هم اینكه با برگزاری نشستهای «كوتاه با داستان» مدام جلوی چشم بود. او كه میزبان این نشستها بود، هر بار یكی دو میهمان را دعوت میكرد و با هم داستان میخواندند و بررسی میكردند. این جلسات كه سال گذشته نیز برپا میشد، امسال دوباره از تیرماه آغاز به كار كرد و تا همین یك ماه پیش هم ادامه داشت. در یكی از این جلسهها كه خبرش خیلی پیچید، سیدمهدی شجاعی بخشی از یك اثرش را خواند و گفت نمیخواهد فعلا آن را منتشر كند؛ رمان «كمی دیرتر ۲» را میگفت. او گفت: «به نظر نمیرسد بتوان این رمان را در شرایط فعلی چاپ كرد. اینگونه نیست كه به ما مجوز نداده باشند بلكه اتفاقی شبیه به دموكراسی و دموقراضه در حال رخ دادن است. كتاب دموكراسی و دموقراضه قبل از اینكه آن شلوغیها در سال ۸۸ اتفاق بیفتد، مجوز گرفت. یعنی در سال ۸۷، مجوز آن صادر شد اما زمانی كه به چاپ رسید، سال ۱۳۸۸ بود. شرایط به گونهای پیش رفت كه انگار گزارش روز را نوشتهایم و پیشبینی شرایط آینده را انجام میدهیم. به همین دلیل، در آن زمان نمیتوانستیم این كتاب را عرضه كنیم. در شرایط فعلی نیز ترجیح میدهم كه این كتاب (جلد دوم كمی دیرتر) تا مدتی در كنار بماند». از شجاعی در سالی كه پشت سر گذاشتیم، سه اثر تازه منتشر شد. دو كتاب در قالب نیایشواره با عناوین «چشمانتظاری» و «خدا مال همه است» و نیز اثری داستانی برای نوجوان كه «سلام بر وحی» نام داشت.
محمدرضا اصلانی، در مواجهه مدامش با جهان و حضور متداومش در هر آنجا كه از ادبیات و از هنر درستودرمان خبری بود، بیتردید یكی از چهرههای مهم سال 1398 ادبیات ایران است. از آن دسته هنرمندها كه كنار نمینشینند تا شما بروید سروقتشان و پیدایشان كنید؛ او چند سالی است مدام در مراسم مختلف شركت میكند و نظریهها و نقدهایش را نسبت به امور مختلف با دیگران به اشتراك میگذارد. امسال اما اوج این حضور پرطراوت بود. آنطور كه ما حساب كردهایم و البته در گزارشی جداگانه نیز به آن خواهیم پرداخت، او در سالی كه گذشت در حدود 50 مراسم مختلف مرتبط با ادبیات و هنر، سخنرانی كرد. شگفتانگیز است كه این شاعر و فیلمساز و نظریهپرداز هنر با این همه حضور، نه به تكرار میافتد و نه به گزافهگویی. اگر اسفندماه را از تقویم مراسم ادبی و هنری امسال حذف كنیم كه خب باید هم به دلیل لغو برنامهها چنین كنیم، او در واقع بیش از یك بار در هفته از خانهاش خارج شده و خودش را به مراسمی رسانده تا تجربهاش را به دیگرانی از نسلهای بعدتر منتقل كند. او امسال هم كارگاههای مختلف حضوری و آنلاین برپا كرد، هم در چندین آیین رونمایی كتاب و نمایشگاه حاضر شد و هم به نمایش چند فیلم و سخنرانی دربارهشان پرداخت. علاوه بر اینها، منظومه بلند «هزارباده، هزارباد در هزارههای شب تو بر تو» را در نشر رشدیه منتشر كرد.
رضا امیرخانی
سال 98 داشت آرامآرام به روزهای پایانی خود نزدیك میشد و لابد قرار بود اینجا بنویسیم این سال یكی از كمسروصداترین و خلوتترین سالها برای امیرخانی بوده است اما آقای داستاننویس در روزهای عجیب اسفندماه، كتابی غریب به بازار [راستی كدام بازار؟!] فرستاد تا پرونده امسالش را در سكوت محض نبندد. در روزهایی كه كمتر كسی، به فراخور طبیعت این روزهای بازار از خانه برای كتاب بیرون نمیرود، امیرخانی سفرنامه كره شمالیاش را با عنوان «نیمدانگ پیونگیانگ» منتشر كرد و وقتی با این پرسش مواجه شد كه این چه وقت كتاب منتشر كردن است و كتابت در این بازار میسوزد و اینها، جواب جالبی داد. امیرخانی گفت مدتها بر سر سفره مخاطبانش بوده است؛ همانها كه برای «ر ه ش»اش صف بستند و حالا وقت آن است كه آنها را بر سفره خود بنشاند و در این روزهای سخت به این فكر نكند كه كتابش ممكن است كمتر بفروشد و به هر حال برای كسانی كه مشتاق خواندن آن هستند، منتشرش كند. دم آقارضا گرم.
با این حال در مقایسه با سال ۱۳۹۷ كه سال پرتب و تابی برای رضا امیرخانی بود، سال 98 را، منهای این ماه پایانیاش باید سال استراحت نسبی این نویسنده در نظر آورد. لازم هم بود كه امیرخانی پس از چند جدال قلمی سفت و سخت و انتشار رمانی جنجالی، كمی در لاك خودش فرو برود.
مصطفی مستور
همان اتفاقی كه در سال 97 برای رمان پر سروصدا و حاشیهساز «ر ه ش» رضا امیرخانی افتاده بود، در 98 برای مصطفی مستور افتاد. البته نه اینكه «معسومیت» مستور جنجالی یا حاشیه یا سروصدایی به پا کرده باشد نه! منظورمان این است که رمان تازه او در فروش آغازین روزهایی چون روزهای «ر ه ش» را تجربه کرد. با این تفاوت که برای كتاب مستور صف نکشیدند و شلوغش نکردند، اما خب همه چهار هزار نسخه چاپ اول «معسومیت»اش در پنج روز نخست انتشار، به فروش رفت و سریع به چاپ دوم رسید. این اتفاق آن هم در زمانی فارغ از برگزاری نمایشگاه كتاب تهران و در شهریور ماه، مهم و غیرمنتظره بود. چاپ سوم این رمان هم دیماه به بازار آمد.
این در حالی بود كه در آذرماه همین امسال، «روی ماه خداوند را ببوس» كه شاید رستگارترین كتاب مستور باشد، چاپ هشتادوسوم را هم تجربه كرد. 9 سال پیش بود كه این كتاب اولبار منتشر شد. البته مستور امسال جز شركت در یكی دو جلسه نقد و بررسی كتابش و گفتوگویی خواندنی با محسن بوالحسنی در روزنامه ایران و نیز شركت در یكی دو جلسه رونمایی كتابهای دیگران، حضور چندانی در محافل نداشت اما با همین كتاب «معسومیت» او را باید یكی از چهرههای مورد توجه سال 98 در حساب آورد.
سیدمهدی شجاعی
هم كلی كتاب چاپ كرد، هم مهمترین اثر این سالهایش را چاپ نكرد، و هم اینكه با برگزاری نشستهای «كوتاه با داستان» مدام جلوی چشم بود. او كه میزبان این نشستها بود، هر بار یكی دو میهمان را دعوت میكرد و با هم داستان میخواندند و بررسی میكردند. این جلسات كه سال گذشته نیز برپا میشد، امسال دوباره از تیرماه آغاز به كار كرد و تا همین یك ماه پیش هم ادامه داشت. در یكی از این جلسهها كه خبرش خیلی پیچید، سیدمهدی شجاعی بخشی از یك اثرش را خواند و گفت نمیخواهد فعلا آن را منتشر كند؛ رمان «كمی دیرتر ۲» را میگفت. او گفت: «به نظر نمیرسد بتوان این رمان را در شرایط فعلی چاپ كرد. اینگونه نیست كه به ما مجوز نداده باشند بلكه اتفاقی شبیه به دموكراسی و دموقراضه در حال رخ دادن است. كتاب دموكراسی و دموقراضه قبل از اینكه آن شلوغیها در سال ۸۸ اتفاق بیفتد، مجوز گرفت. یعنی در سال ۸۷، مجوز آن صادر شد اما زمانی كه به چاپ رسید، سال ۱۳۸۸ بود. شرایط به گونهای پیش رفت كه انگار گزارش روز را نوشتهایم و پیشبینی شرایط آینده را انجام میدهیم. به همین دلیل، در آن زمان نمیتوانستیم این كتاب را عرضه كنیم. در شرایط فعلی نیز ترجیح میدهم كه این كتاب (جلد دوم كمی دیرتر) تا مدتی در كنار بماند». از شجاعی در سالی كه پشت سر گذاشتیم، سه اثر تازه منتشر شد. دو كتاب در قالب نیایشواره با عناوین «چشمانتظاری» و «خدا مال همه است» و نیز اثری داستانی برای نوجوان كه «سلام بر وحی» نام داشت.
تیتر خبرها