عاشقی  به وقت کرونا

عاشقی به وقت کرونا

حامد عسکری شاعر و نویسنده

 حساب و کتاب از دستمان خارج شده که روز چندم قرنطینه‌ایم. کل امور یومیه به طرز ملال‌آوری تکرار مکررات شده و هیچ هیجانی را تجربه نمی‌کنیم . انشاا... الرحمن هرچه سریع‌تر این ویروس پلید از ممالک محروسه رخت بربندد، بزنیم بیرون به شکاری و تاخت و تازی و به سیر آفاق و انفس بپردازیم. این خشایار هم شده بلای جانمان از بس که جز به جگر ما می‌زند و عین کنیز حاج باقر غر می‌زند به جان ما و به زمین و زمان گیر می‌دهد. امروز دیدیم یک بیلبیلکی به شکل انبر دست گرفته که سیمی هم از آن آویزان است و توی برق رفته و افتاده به جان ریشه‌های فرش. فرمودیم این چه صنعت است. فرمود تصدقت گردم اتوی موی نسوان است، با آن جعد و فر مو زائل می‌کنند و بر دلبری و حسن می‌افزایند. فرمودیم تو را به آن چه ؟ عرض کرد: هزار بار گفتیم برایمان قبل کرونا خواستگاری بروید هم ما از این عزبی درمی‌آییم، هم پخت و پزمان به راه است، هم ما اختلاط می‌کنیم دلمان وا می‌شود. نرفتید، بفرما ما به جای شانه کردن زلف یار داریم ریشه فرش اتو می‌کنیم و آبغوره می‌گیریم.
یادمان باشد کاغذ بفرستیم برای میزکاظم برای این جوانک ورد و دعایی بگیریم، بخیسانیم در آب بچکانیم به حلقش بلکه بخورات مسموم قرنطینه از قوای دماغی‌اش خارج گشته صحت یابد ، پاک خل و چل شده. زیاده فرمایش نداریم.