ورود استقلال و پرسپولیس به بورس
یک تصمیم پوپولیستی
قبل از ورود به بحت خصوصی سازی استقلال و پرسپولیس، ابتدا باید این سوال را از مسوولان وزارت ورزش و جوانان پرسید که تا قبل از این، بابت انتخاب مدیران این دو باشگاه چه متر و معیاری داشتند که افرادی ناکارآمد را انتخاب کردند و هیچ نظارتی هم روی آنها نداشتند. در گزارش تحقیق و تفحص مجلس که همین دو روز پیش منتشر شد، عمده موضوعات به عدم نظارت وزارت ورزش در گذشته و حال برمیگشت. وزارت ورزش با مدیرانی که طی این سالها برای این دو باشگاه انتخاب کرد شرایط را به این روز درآورده است و حالا میخواهد با واگذاری 10 درصدی، راه نرفته دیگری را امتحان کند.
مگر رئیس سازمان خصوصی سازی همین چند روز پیش از بدهی 370 میلیارد تومانی این دو باشگاه حرف نزد؟ مگر وزیر ورزش سال گذشته نگفت ما تمام بدهیهای این دو باشگاه را دادیم. چه کسی پاسخگوی این تناقضگوییهاست. با چه فرمولی میخواهند این دو باشگاه را وارد بورس کنند؟ شاید آقایان راهی را بلد هستند که دیگران نمیدانند! در این صورت چه خوب است این راهکار را اعلام کنند تا دیگران هم یاد بگیرند.
وارد بورس شدن سازوکار و مقدماتی نیاز دارد. یکی این که عملکرد مالی و حسابرسی آن شرکت، با توجه به آنچه در مجمع سالانه اعلام میشود، دارای سود باشد. در واقع باید سودآوری داشته باشد، زیان انباشته نداشته باشد. صورتهای مالی حسابرسی شده داشته باشد. در همان دورهای که میخواهد وارد بورس شود سود عملیانی داشته باشد و بالاخره از کیفیت قابل توجهی برخوردار باشد که این هم متاثر از گزینههای بالاست. کدام یک از این مقدمات فراهم است؟
آیا سازمان بورس، دولت و وزارت ورزش میدانند افراد حقیقی و حقوقی که سهام این دو باشگاه را خریداری میکنند، طبق قانون در پایان هر سال مالی میتوانند درخواست تقسیم سود داشته باشند؟ اصولا تا به امروز کدام بسته حمایتی برای سرمایهگذاری در ورزش تدوین شده تا سرمایهگذارها به فعالیت در این دو باشگاه ترغیب شوند. ظرف یک سال می توانند به سودآوری برسند؟ در شرایط کنونی چه التزامی وجود دارد که این دو باشگاه درآمدزا باشند؟ با کدام مدیران میخواهند به این اهداف عالیه دست پیدا کنند؟
واقعیت این است که آقایان به دنبال خصوصیسازی هستند اما هیچ راهکاری ندارند و در حرفها و اقدامات ضد و نقیض خود گرفتار شدهاند. کجای اصل 44 گفته، یک سازمان، شرکت یا یک باشگاه را ابتدا به لحاظ مالی ورشکسته و بعد اقدام به واگذاری آن کنیم. اتفاقا باید در مرحله اوج موفقیت و پیشرفت اقدام به واگذاری کرد که سرمایه گذار توجیه اقتصادی داشته باشد. این دو باشگاه باید در شرایط ایدهآل واگذار شوند تا مردم احساس کنند با خرید سهام آنها میتوانند منتفع شوند. مردم که قرار نیست پولشان را نذر این دو باشگاه کنند و بعد سودشان را هم ببخشند
معتقدم نباید کاری کرد که این دو باشگاه از چاله به چاه بیفتند. متاسفانه بخش قابل توجهی از نشانیهایی که آقایان گرفتند، غلط است و در آیندهای نزدیک بحرانی در بخش واگذاری این دوباشگاه وجود میآید که جمع کردنش به گردن دولت بعدی خواهد بود و این دولت از تبعات کاری که میکند مبراست. اینکه بنشینیم و بگوییم هر کدام 30 میلیون هوادار دارند و با دریافت مبلغ کوچکی از هر هوادار میشود باشگاه را اداره کرد، یکی از همان نشانیهای غلط است.
تا زمانی که این دو باشگاه روی پای خودشان نایستند و درآمدهای پایدار نداشته باشند، واگذاری امکانپذیر نیست. در این راه اولین اقدام رونق بخشیدن به اقتصاد ورزشی است. البته اقتصاد ورزش با بخشنامه رونق نمیگیرد و باید تبدیل به قانون شود تا کارگزاران وارد عمل شوند. این هم یک شرط لازم است، نه کافی. چراکه خود اقتصاد ورزش برگرفته از اقتصاد کلان کشور است.
در پایان بر این باورم که بحث خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس، جدا از اینکه یک بحث پوپولیستی است، یک فرار رو به جلو برای دولت و وزارت ورزش محسوب میشود تا بابت سوءمدیریتشان در اداره این دوباشگاه، پاسخگوی افکارعمومی نباشند. باید بپذیریم سهام این دو باشگاه، با توجه به شرایط کنونی هیچ توجیه اقتصادی برای سرمایهگذاری ندارند. اگر کاری هم قرار است انجام شود باید مدبرانه صورت پذیرد.
مگر رئیس سازمان خصوصی سازی همین چند روز پیش از بدهی 370 میلیارد تومانی این دو باشگاه حرف نزد؟ مگر وزیر ورزش سال گذشته نگفت ما تمام بدهیهای این دو باشگاه را دادیم. چه کسی پاسخگوی این تناقضگوییهاست. با چه فرمولی میخواهند این دو باشگاه را وارد بورس کنند؟ شاید آقایان راهی را بلد هستند که دیگران نمیدانند! در این صورت چه خوب است این راهکار را اعلام کنند تا دیگران هم یاد بگیرند.
وارد بورس شدن سازوکار و مقدماتی نیاز دارد. یکی این که عملکرد مالی و حسابرسی آن شرکت، با توجه به آنچه در مجمع سالانه اعلام میشود، دارای سود باشد. در واقع باید سودآوری داشته باشد، زیان انباشته نداشته باشد. صورتهای مالی حسابرسی شده داشته باشد. در همان دورهای که میخواهد وارد بورس شود سود عملیانی داشته باشد و بالاخره از کیفیت قابل توجهی برخوردار باشد که این هم متاثر از گزینههای بالاست. کدام یک از این مقدمات فراهم است؟
آیا سازمان بورس، دولت و وزارت ورزش میدانند افراد حقیقی و حقوقی که سهام این دو باشگاه را خریداری میکنند، طبق قانون در پایان هر سال مالی میتوانند درخواست تقسیم سود داشته باشند؟ اصولا تا به امروز کدام بسته حمایتی برای سرمایهگذاری در ورزش تدوین شده تا سرمایهگذارها به فعالیت در این دو باشگاه ترغیب شوند. ظرف یک سال می توانند به سودآوری برسند؟ در شرایط کنونی چه التزامی وجود دارد که این دو باشگاه درآمدزا باشند؟ با کدام مدیران میخواهند به این اهداف عالیه دست پیدا کنند؟
واقعیت این است که آقایان به دنبال خصوصیسازی هستند اما هیچ راهکاری ندارند و در حرفها و اقدامات ضد و نقیض خود گرفتار شدهاند. کجای اصل 44 گفته، یک سازمان، شرکت یا یک باشگاه را ابتدا به لحاظ مالی ورشکسته و بعد اقدام به واگذاری آن کنیم. اتفاقا باید در مرحله اوج موفقیت و پیشرفت اقدام به واگذاری کرد که سرمایه گذار توجیه اقتصادی داشته باشد. این دو باشگاه باید در شرایط ایدهآل واگذار شوند تا مردم احساس کنند با خرید سهام آنها میتوانند منتفع شوند. مردم که قرار نیست پولشان را نذر این دو باشگاه کنند و بعد سودشان را هم ببخشند
معتقدم نباید کاری کرد که این دو باشگاه از چاله به چاه بیفتند. متاسفانه بخش قابل توجهی از نشانیهایی که آقایان گرفتند، غلط است و در آیندهای نزدیک بحرانی در بخش واگذاری این دوباشگاه وجود میآید که جمع کردنش به گردن دولت بعدی خواهد بود و این دولت از تبعات کاری که میکند مبراست. اینکه بنشینیم و بگوییم هر کدام 30 میلیون هوادار دارند و با دریافت مبلغ کوچکی از هر هوادار میشود باشگاه را اداره کرد، یکی از همان نشانیهای غلط است.
تا زمانی که این دو باشگاه روی پای خودشان نایستند و درآمدهای پایدار نداشته باشند، واگذاری امکانپذیر نیست. در این راه اولین اقدام رونق بخشیدن به اقتصاد ورزشی است. البته اقتصاد ورزش با بخشنامه رونق نمیگیرد و باید تبدیل به قانون شود تا کارگزاران وارد عمل شوند. این هم یک شرط لازم است، نه کافی. چراکه خود اقتصاد ورزش برگرفته از اقتصاد کلان کشور است.
در پایان بر این باورم که بحث خصوصیسازی استقلال و پرسپولیس، جدا از اینکه یک بحث پوپولیستی است، یک فرار رو به جلو برای دولت و وزارت ورزش محسوب میشود تا بابت سوءمدیریتشان در اداره این دوباشگاه، پاسخگوی افکارعمومی نباشند. باید بپذیریم سهام این دو باشگاه، با توجه به شرایط کنونی هیچ توجیه اقتصادی برای سرمایهگذاری ندارند. اگر کاری هم قرار است انجام شود باید مدبرانه صورت پذیرد.