راه دور خصوصیسازی واقعی در ورزش ایران
محمدحسین علیاکبری روزنامهنگار
واگذاری دو باشگاه ورزشی استقلال و پرسپولیس سالهاست در برنامه دولتها قرار دارد. از آنجا که هزینههای جاری این دو باشگاه، سال به سال زیادتر شده و باری بر دوش دولتها بوده، آنها مدتهاست تمایل دارند این دو باشگاه را به بخشهای غیردولتی بسپارند، اما همواره ملاحظات سیاسی مانع اجرای این تصمیم شده است.
از جنبه فنی و اقتصادی، واگذاری باشگاههای ورزشی همچون پرسپولیس و استقلال که درآمد ثابتی ندارند، کار دشواری است و یکی از موانع عدم تحقق این موضوع در سالهای اخیر همین مساله بوده اما در شرایط کنونی که بازار سرمایه با رونق بیسابقهای روبهروست و مردم سهام شرکتهای زیانده را دست به دست کرده و چند برابر قیمت میخرند، بهراحتی میشود از شرایط هیجانی بورس استفاده و سهام پرسپولیس و استقلال را وارد بازار سرمایه کرد و مردم هم به تصور کسب سودهای چند برابر اقدام به خرید سهام این دو کنند. اما این شیوه، راهکار کوتاهمدتی است که قطعا نتیجه نخواهد داد. درباره نحوه فروش سهام دو باشگاه پرسپولیس و استقلال همچون سایر واگذاریها چند حالت وجود دارد و باید دید دولت کدام را انتخاب میکند.
یکی اینکه دولت کل سهام این دو باشگاه را به طور مزایدهای به فروش بگذارد. در آن صورت، دیگر مردم و سهامداران خرد نمیتوانند خریدار سهام این دو باشگاه باشند و شرکتهای بزرگ و نهادهای عمومی غیردولتی فقط قادر به پرداخت یکجای پول خرید این دو باشگاه خواهند بود. در آن صورت عملا خصوصیسازی اتفاق نمیافتد زیرا مالکیت دو باشگاه از دولت به یک نهاد عمومی دیگری منتقل میشود و عملا آنها ارتزاقکننده از بودجه کشور و بیتالمال باقی میمانند و مشکل هزینههای آنها نهایتا برسر دولت پابرجا خواهد ماند.
روش دیگر آن است که سهام این دو باشگاه به صورت خُرد در بازار فرابورس به صورت عرضه اولیه فروخته شود. در آن صورت هم مردم عادی و هم شرکتهای حقوقی بزرگ فعال در بازار سرمایه میتوانند سهام این دو باشگاه را خریداری کنند که احتمالا موجب میشود سهام این دو باشگاه به دست سهامداران متعددی بیفتد که قطعا مالکیت و مدیریت آن دو را دچار خدشه خواهد کرد؛ بنابراین طبیعی است که دولت به سمت چنین روشی نرود.
راه سوم فروش بخشی از سهام به سرمایهگذاران خرد و واگذاری یک یا چند بلوک سهام به سرمایهگذاران یا کنسرسیومهای حقوقی و راه چهارم واگذاری تا ۴۹ درصد سهام به سرمایه گذاران خرد و باقی ماندن ۵۱ درصد سهام دست دولت است که ظاهرا راه چهارم اجرا خواهد شد. هر کدام از این روشها محسنات و معایبی دارد.
به نظر میرسد روشی که دولت در نظر دارد برای فروش سهام این دو باشگاه در پیش بگیرد، فروش بخش ناچیزی از سهام آنها در بورس به سهامداران خرد و فروش سهم مدیریتی آن به سهامداران حقوقی (شرکتهای بزرگ) البته نه به صورت ارادی بلکه با دستور باشد. طبق این روش، مثلا دو سه کارخانه بزرگ کشور، بنا به دستور دولت، سهامدار این دو باشگاهشده و مدیریت آنها را عهدهدار خواهند شد و چند درصد سهام آن هم در اختیار مردم عادی قرار خواهد گرفت. با این روش، دولت به طور ظاهر این دو باشگاه را واگذار کرده اما همچنان مدیریت آنها را به طور غیرمستقیم از جانب کارخانجات بزرگ سهامدار، در اختیار خواهد داشت. با این شیوه، دولت دیگر بودجهای برای پرسپولیس و استقلال خرج نمیکند اما این دو باشگاه همچنان بودجهخوار باقی خواهند ماند و کارخانجات سهامدار باید از درآمد خود کسر کرده و خرج این دو باشگاه کنند. طبیعی است که مدتی بعد این کارخانجات اعلام کنند که قادر به پرداخت هزینههای دو باشگاه نیستند و خواستار فروش سهامشان شوند.
قطعا تا زمانی که شیوه باشگاهداری در ایران اصلاح نشود، باشگاهداری فقط هزینهزا است؛ بنابراین فرقی نمیکند دولت خرج پرسپولیس و استقلال را میدهد یا فلان کارخانه بزرگ، چراکه بخشی از بودجه کشور صرف مخارج این دو باشگاه میشود؛ اما راه مطلوبتر چیست؟ پرسپولیس و استقلال برند با ارزشی دارند و هر کدام ۲ ورزشگاه دارند و ارزش قراردادها و بازیکنهای آنها هم هست. اگر ورزش در ایران حرفهای شود، حق مالکیت معنوی به رسمیت شناخته شود و باشگاهها در فروش بلیت و لباس و سایر نمادها به طور قانونی، سهیم شوند، آنگاه میتوان انتظار درآمدزایی از پرسپولیس و استقلال را داشت. آن زمان است که این دو باشگاه به عنوان شرکتهای تجاری سودده به راحتی میتوانند در تالار اصلی بورس عرضه شوند، نه اینکه مثل شرایط حاضر به علت نداشتن سود، در فرابورس عرضه شوند. بنابراین با شرایط فعلی که قوانین محیطی حاکم بر ورزش تغییر نکرده، صرف واگذاری دو باشگاه، منجر به بهبود ساختار درآمدی آنها نشده و فقط به طور کوتاهمدت باری از دوش دولت برداشته خواهد شد.
از جنبه فنی و اقتصادی، واگذاری باشگاههای ورزشی همچون پرسپولیس و استقلال که درآمد ثابتی ندارند، کار دشواری است و یکی از موانع عدم تحقق این موضوع در سالهای اخیر همین مساله بوده اما در شرایط کنونی که بازار سرمایه با رونق بیسابقهای روبهروست و مردم سهام شرکتهای زیانده را دست به دست کرده و چند برابر قیمت میخرند، بهراحتی میشود از شرایط هیجانی بورس استفاده و سهام پرسپولیس و استقلال را وارد بازار سرمایه کرد و مردم هم به تصور کسب سودهای چند برابر اقدام به خرید سهام این دو کنند. اما این شیوه، راهکار کوتاهمدتی است که قطعا نتیجه نخواهد داد. درباره نحوه فروش سهام دو باشگاه پرسپولیس و استقلال همچون سایر واگذاریها چند حالت وجود دارد و باید دید دولت کدام را انتخاب میکند.
یکی اینکه دولت کل سهام این دو باشگاه را به طور مزایدهای به فروش بگذارد. در آن صورت، دیگر مردم و سهامداران خرد نمیتوانند خریدار سهام این دو باشگاه باشند و شرکتهای بزرگ و نهادهای عمومی غیردولتی فقط قادر به پرداخت یکجای پول خرید این دو باشگاه خواهند بود. در آن صورت عملا خصوصیسازی اتفاق نمیافتد زیرا مالکیت دو باشگاه از دولت به یک نهاد عمومی دیگری منتقل میشود و عملا آنها ارتزاقکننده از بودجه کشور و بیتالمال باقی میمانند و مشکل هزینههای آنها نهایتا برسر دولت پابرجا خواهد ماند.
روش دیگر آن است که سهام این دو باشگاه به صورت خُرد در بازار فرابورس به صورت عرضه اولیه فروخته شود. در آن صورت هم مردم عادی و هم شرکتهای حقوقی بزرگ فعال در بازار سرمایه میتوانند سهام این دو باشگاه را خریداری کنند که احتمالا موجب میشود سهام این دو باشگاه به دست سهامداران متعددی بیفتد که قطعا مالکیت و مدیریت آن دو را دچار خدشه خواهد کرد؛ بنابراین طبیعی است که دولت به سمت چنین روشی نرود.
راه سوم فروش بخشی از سهام به سرمایهگذاران خرد و واگذاری یک یا چند بلوک سهام به سرمایهگذاران یا کنسرسیومهای حقوقی و راه چهارم واگذاری تا ۴۹ درصد سهام به سرمایه گذاران خرد و باقی ماندن ۵۱ درصد سهام دست دولت است که ظاهرا راه چهارم اجرا خواهد شد. هر کدام از این روشها محسنات و معایبی دارد.
به نظر میرسد روشی که دولت در نظر دارد برای فروش سهام این دو باشگاه در پیش بگیرد، فروش بخش ناچیزی از سهام آنها در بورس به سهامداران خرد و فروش سهم مدیریتی آن به سهامداران حقوقی (شرکتهای بزرگ) البته نه به صورت ارادی بلکه با دستور باشد. طبق این روش، مثلا دو سه کارخانه بزرگ کشور، بنا به دستور دولت، سهامدار این دو باشگاهشده و مدیریت آنها را عهدهدار خواهند شد و چند درصد سهام آن هم در اختیار مردم عادی قرار خواهد گرفت. با این روش، دولت به طور ظاهر این دو باشگاه را واگذار کرده اما همچنان مدیریت آنها را به طور غیرمستقیم از جانب کارخانجات بزرگ سهامدار، در اختیار خواهد داشت. با این شیوه، دولت دیگر بودجهای برای پرسپولیس و استقلال خرج نمیکند اما این دو باشگاه همچنان بودجهخوار باقی خواهند ماند و کارخانجات سهامدار باید از درآمد خود کسر کرده و خرج این دو باشگاه کنند. طبیعی است که مدتی بعد این کارخانجات اعلام کنند که قادر به پرداخت هزینههای دو باشگاه نیستند و خواستار فروش سهامشان شوند.
قطعا تا زمانی که شیوه باشگاهداری در ایران اصلاح نشود، باشگاهداری فقط هزینهزا است؛ بنابراین فرقی نمیکند دولت خرج پرسپولیس و استقلال را میدهد یا فلان کارخانه بزرگ، چراکه بخشی از بودجه کشور صرف مخارج این دو باشگاه میشود؛ اما راه مطلوبتر چیست؟ پرسپولیس و استقلال برند با ارزشی دارند و هر کدام ۲ ورزشگاه دارند و ارزش قراردادها و بازیکنهای آنها هم هست. اگر ورزش در ایران حرفهای شود، حق مالکیت معنوی به رسمیت شناخته شود و باشگاهها در فروش بلیت و لباس و سایر نمادها به طور قانونی، سهیم شوند، آنگاه میتوان انتظار درآمدزایی از پرسپولیس و استقلال را داشت. آن زمان است که این دو باشگاه به عنوان شرکتهای تجاری سودده به راحتی میتوانند در تالار اصلی بورس عرضه شوند، نه اینکه مثل شرایط حاضر به علت نداشتن سود، در فرابورس عرضه شوند. بنابراین با شرایط فعلی که قوانین محیطی حاکم بر ورزش تغییر نکرده، صرف واگذاری دو باشگاه، منجر به بهبود ساختار درآمدی آنها نشده و فقط به طور کوتاهمدت باری از دوش دولت برداشته خواهد شد.