با اینستاگرام  احساس باسوادی می‌کنند

گفت وگو با داوود نماینده، گوینده پیشکسوت آثار مستند

با اینستاگرام احساس باسوادی می‌کنند

 امروز، روز جهانی اقیانوس است. کشور ما به واسطه دریای عمان و خلیج‌فارس به اقیانوس هند دسترسی دارد. این روزها صحبت درباره آلودگی اقیانوس‌ها و این که این حیات قدیمی دنیا در معرض نابودی است، بیشتر مورد توجه است تا زیبایی‌ها و اکوسیستم اقیانوس‌ها؛ چرا که بخش زیادی از بقای کره‌زمین در گرو حفظ اقیانوس‌هاست. داوود نماینده سال‌هاست گویندگی آثار مستند و معتبری را به عهده دارد، از مجموعه دیدنی حس برتر در دهه 60 بگیر تا مستندات مهمی که دیوید آتنبرو درباره اقیانوس‌های جهان و کره زمین ساخته است. گفت وگو با نماینده از گلایه او شروع شده درباره زیست آدم‌‌های امروزی و این که قدیم‌ها -که دوره استاد و شاگردی بود- دنیا، دنیای بهتری بود. این گوینده پیشکسوت درباره زندگی‌اش گفت و بعد رسیدیم به اقیانوس‌ها که نماینده عاشق آنهاست. صحبت‌های او را بخوانید. حتما سبک زندگی‌ او که بچگی‌‌اش را در محله مولوی گذرانده و پاتوقش کافه نادری بوده برایتان جذاب خواهد بود.
حرمت پیشکسوت‌ها را نگه نمی‌دارند
سیزده چهارده ساله بودم که از مدرسه به کافه نادری می‌رفتم؛ کافه‌ای که محل تجمع نویسندگان و شاعران مهمی مانند زنده‌یاد اخوان ثالث،‌ رهی معیری، فروغ فرخزاد و محمود دولت‌آبادی بود. من فقط به عشق دیدن آنها به کافه می‌رفتم تا سبک زندگی و مراوداتشان را از نزدیک ببینم و به گوش بودم که آنها درباره فرهنگ و هنر چه می‌گویند. وقتی وارد هنر دوبله و گویندگی شدم، خوش‌ شانس بودم که غول‌های این حرفه به من آموزش دادند؛ بزرگانی مانند آذر پژوهش و فیروزه امیرمعز که گوینده برنامه‌ گل‌های رنگارنگ و دیگر برنامه‌های هنری و ادبی بودند. بزرگانی که شعر را می‌‌‌‌خواندند و معنی می‌کردند و همین باعث می‌شدتا سواد و دانش مردم بالا برود. این گویندگان‌ آن‌قدر اشعار را زیبا و آهنگین می‌خواندند که مردم تشویق می‌شدند خودشان غزلیات حافظ و سعدی را بخوانند. آقایان مانی، پرویز بهرام و رسول‌زاده دوبله و فن بیان را به من یاد دادند. استادان دوبله‌ای که هم فن و کار را به ما یاد می‌دادند و هم اخلاق حرفه‌ای را. اما الان جوان‌هایی که از خود ما کار یاد می‌گیرند نه حرمت نگه‌ می‌دارند و نه حرفه‌ای با پیشکسوت‌ها رفتار می‌کنند. در یک کار به عنوان دوبلور حضور پیدا کرده و توقع دارد به او بگویند استاد! در همه حرفه‌ها و به‌خصوص در حوزه فرهنگ و هنر این اتفاق افتاده است. جوانی یک شعر می‌گوید و توقع دارد، استاد خطابش کنند. یک‌بار روی سن می‌رود و آوازی می‌خواند، توقع دارد به او بگویند استاد آواز! آقای داوود پیرنیا، پایه‌گذار برنامه‌ گل‌های رنگارنگ را در جایی می‌دیدم یا آقایان روح‌ا... خالقی یا استاد بنان را از نزدیک می‌دیدم، تمام بدنم می‌لرزید که من چقدر خوش‌شانسم که آدم‌های بزرگ را می‌بینم و برای ساعتی هم که شده رفتار و گفتار آنها را شاهد هستم و یاد می‌گیرم چه می‌کنند.
بچه مدرسه بَدِر
من و بهروز رضوی از اولین کسانی بودیم که تئاتر به شکل مدرن را در مدرسه اجرا می‌کردیم. اولین تئاتر مشترک من و بهروز، خوراک غاز نام داشت که بعد از اجرا در مدرسه در تالار فرهنگ( پشت تالار وحدت قرار دارد و آن زمان از اولین‌ تالار‌های تهران بود) هم آن را اجرا کردیم. من و بهروز به مدرسه بَدِر می‌رفتیم ؛ زیر بازارچه نواب. مدرسه‌ای که مسعود کیمیایی هم در آن درس خوانده. کیمیایی عاشق این مدرسه بود و خاطرات زیادی از آنجا داشت و در فیلم‌ گوزن‌‌ها هم علاقه‌اش به این مدرسه را نشان می‌دهد.
من بچه محله زیربازارچه سوسکی هستم، معروف به باغ فردوس مولوی. متولد و بزرگ شده جنوب شهرم اما خوش‌شانس بودم که در چنین محله‌ای زندگی می‌کردم. اگر همسایه‌ای سردرد می‌گرفت، همه جمع می‌شدند و دست به دست هم می‌دادند که سردرد او را خوب کنند مثل الان نبود که اگر بگویی سرم درد می‌کند، یکی هم می‌زنند توی سرت که دردت بیشتر شود.
اول دبیرستان بودم و کتاب انگلیسی ما قطع جیبی داشت و یک شعر کوتاه از شکسپیر بود که باید ترجمه می‌کردیم. آن زمان چون به کافه نادری رفت و آمد داشتم، آقای ذبیح‌ا... منصوری هم به آنجا می‌آمد و من با او صحبت می‌کردم. از او خواستم در ترجمه آن شعر به من کمک کند. دو روز بعد شعر را سر کلاس خواندم و به معلم هم گفتم در ترجمه‌اش کمک گرفته‌ام. معلم بعد از کلاس که به دفتر رفته بود، به مدیر گفته بود مرا برای گویندگی معرفی کند، چون استعدادش را دارم. آن سال‌ها مدارس با برگزاری مسابقات مختلف استعدادیابی هم می‌کردند و من و بهروز رضوی هم برای گویندگی و دوبله انتخاب شدیم و راهمان را ادامه دادیم.
سطحی‌نگری بیداد می‌کند
آن سال‌‌ها ما برای رسیدن به خواسته‌ها و آرزوهایمان خیلی تلاش می‌کردیم. من که به فرهنگ و هنر علاقه‌مند بودم. می‌گشتم و آدم‌های کاربلد را پیدا می‌کردم و با آنها ارتباط برقرار می‌کردم که فقط آگاهی و سوادم را بالا ببرم. خانواده،‌ حمایتش در این حد بود که مانع رسیدن به آرزوی ما نشود؛ مثل الان نبود که خانواده همه امکانات را فراهم می‌کند و بچه‌ها هیچ انگیزه‌ای برای زندگی ندارند و گاهی این امکانات آن‌قدر زیاد است که بچه‌ها از همان سن کم دچار خودشیفتگی می‌شوند و تصور می‌کنند در همه حوزه‌ها استادهستند. فضای مجازی باعث شده اطلاعات سطحی شود و کسی که کمی مطلب در اینستاگرام و تلگرام می‌‌خواند احساس می‌کند خیلی باسواد است. برای همین است که مثلا یک خواننده به برنامه دورهمی می‌آید و آقای مدیری از او می‌پرسد، پاواروتی را می‌شناسی؟ می‌گوید: نه! درباره دستگاه‌‌های موسیقی ایرانی می‌پرسد باز هم نمی‌تواند پاسخ بدهد و جای تعجب وقتی است که همین خواننده کنسرت می‌گذارد با بلیت 200 هزار تومان و سالن پر می‌شود! چه کسانی به کنسرت او می‌روند؟ همان‌هایی که سواد موسیقایی ندارند و حالا خودتان حساب کنید در جامعه ما چه می‌گذرد و چقدر همه چیز سطحی شده است.

 سیل، پاسخ بدرفتاری انسان به آب است
داوود نماینده به گفته خودش عاشق دریا، اقیانوس، خلیج‌فارس و دریای عمان است. از مراوداتی که با آتنبرو نیز داشته می‌گوید: این مستند‌ساز با آثاری که ساخته بزرگ‌ترین خدمت را به بشریت کرده است. او در فیلم‌هایش که برخی از آنها از تلویزیون پخش شده دنیای زیر آب و اقیانوس‌ها را به ما نشان داده است. دنیای زیر آب خیلی وقت قبل‌تر از این که خشکی‌ها به وجود بیایند، آفریده شده‌اند. دانشمندان بر این باورند اگر بشر آن‌قدر که برای کشف آسمان وقت و پول هزینه کرده برای کشف اقیانوس‌ها هزینه می‌کرد، الان دنیای بهتر و شگرف‌تر و پیشرفته‌تری داشتیم. اما چون انسان دنیای آب‌ها را نمی‌شناسد روز به روز بیشتر به آن آسیب می‌زند. برای همین است که یخ‌های جنوبگان و شمالگان در حال ذوب شدن هستند و کل اکوسیستم و اقلیم دنیا را متاثر کرده‌اند. هوشیاری آب بسیار بالاست و کوچک‌ترین آسیب را پاسخ می‌دهد. سیل‌ها و سونامی‌ها جواب آب‌ها هستند به بداخلاقی و بدرفتاری انسان‌ها. دریای عمان و خلیج‌فارس از نوادر کره زمین هستند، اما ما به دلیل ناآگاهی محیط، آنها را آلوده کرده‌ایم. به همین دلیل کم‌کم داریم ذخایر عظیم آنها را از دست می‌دهیم. برای حفظ اقیانوس‌ها باید آنها را شناخت و با آنها دوستی کرد. تنها راه نجات کره زمین همین است.