و ناعدالتی برای همه!

گلایه‌های اخیر رهبری درباره فیلم‌های مساله‌دار مرتبط با دستگاه قضا، ناظر به چه نکاتی است؟

و ناعدالتی برای همه!

 اگرچه بخش مهمی از سینما، مبتنی بر قصه‌پردازی و سرگرمی است، اما نمی‌توان تاثیر و تاثرات آن در مواجهه با واقعیت‌های جامعه را نادیده گرفت. چه داستان‌هایی که با تکیه بر واقعیت بنا نشده و شکل نگرفته و چه واقعیت‌هایی که ما را یاد فیلم‌هایی انداخته‌اند. پیرو همین تعریف، گاهی کلیت برخی فیلم‌ها می‌تواند به منزله یک نگاه و پیام تلقی شود. اگر هم این نگاه و رویکرد تداوم داشته باشد و در فیلم‌های دیگری تکرار شود، می‌شود سوال‌هایی را در‌این‌خصوص مطرح کرد و به تحلیل و بررسی و احیانا آسیب‌شناسی آن پرداخت. در چنین مواقعی، دیگر توجیهاتی چون «این فقط یک فیلم است» چندان پذیرفته نیست و حتی می‌توان در نگاهی کارشناسانه و نظارتی، این آثار را به‌شکل جدی مورد پرسش قرار داد. چون اگر قائل به تاثیرگذاری سینما بر جامعه و مردم باشیم، ضررهای برداشت‌های نادرست و تعبیر و تفسیرهای خطا جبران‌ناپذیر خواهد بود.
یکی از مصداق‌های این نگرانی، تصویر غالبی است که سینمای ایران خواسته یا ناخواسته درباره دستگاه قضای جمهوری اسلامی ایران ارائه کرده و فراتر از نگاه متعهدانه و دغدغه‌مند و دلسوزانه درباره کم و کاستی‌ها و اشتباهات موجود، پاس گل‌هایی را به دشمنان نظام داده و دشمن شاد شده‌اند.

فرمایشات اخیر رهبر معظم انقلاب و گلایه ایشان از تصویر بعضا ناخوشایند دستگاه قضایی در برخی فیلم‌های ایرانی و مهم‌تر از آن انفعال حوزه‌های نظارتی در سینما، بار‌دیگر قصور و کاهلی سینمای ایران در این زمینه را یادآوری کرد. رهبر انقلاب در گفت‌وگوی اخیر تصویری که با همایش سراسری قوه قضاییه که به مناسبت سالروز شهادت شهید بهشتی داشتند، در بخشی از فرمایشات خود فرمودند: «متأسفانه با غفلت برخی مسؤولان مربوط در عرصه نظارت بر فیلم‌ها، شاهد نمایش فیلم‌هایی هستیم که اساس و مبانی قضایی جمهوری اسلامی را زیر سؤال می‌برند. غربی‌ها بر خلاف واقعیت، در فیلم‌های سینمایی، دادگاه‌های خود را عرصه عدالت محض نشان می‌دهند، ولی ما حتی در ارائه واقعیات کشور از ظرفیت‌های هنری و رسانه‌ای بهره نمی‌گیریم و گاهی بر‌عکس نشان می‌دهیم.»
چه نکته‌هایی در این گلایه رهبری نهفته است و سینمای ایران چگونه می‌تواند برای رفع آنها اقدام کند؟
لزوم نظارت
گلایه اخیر رهبری با این‌که ناظر بر فیلم‌هایی درباره دستگاه قضاست، اما می‌توان غفلت برخی مسؤولان در عرصه نظارت بر فیلم‌ها را به حوزه‌های دیگر نیز تعمیم داد و کلی‌تر به ماجرا نگریست. وقتی هر اثری با هر میزان از بدنیتی یا بدخواهی پروانه ساخت می‌گیرد و بدون کنترل و نظارت دقیق و نگاهی مسامحه‌آمیز و چه بسا سهل‌انگارانه مجوز اکران و پروانه نمایش دریافت می‌کند، فیلم‌هایی هم پیدا می‌شوند که اساس و مبانی قضایی نظام را زیر سوال می‌برند. آثاری به بهانه سرگرمی مردم، روانه پرده سینماها می‌شوند که نشانی از پاکیزگی اخلاقی در آنها نیست و ... .
 مصداق‌های احتمالی گلایه
انتقاد رهبری به‌طور کلی انجام شد و نام فیلم خاصی به میان نیامد. هرچند برای یافتن مصداق‌های احتمالی این گلایه میان سینمایی که آثار چندانی در زمینه فیلم‌های دادگاهی و قضایی ندارد، می‌توان نمونه‌هایی را حدس زد. این فیلم‌ها البته الزاما مصادیق هشدار رهبر انقلاب نیستند، اما نوع نگاه آنها به‌دستگاه قضا قابل تأمل است. بیشتر فیلم‌های دادگاهی در سینمای ایران، چندان نگاه سیاسی نداشته‌اند و اغلب پای قصه‌هایشان را با موضوعاتی چون طلاق یا قتل به دادگاه کشانده‌اند، اما فیلم‌هایی هم داشتیم که با تمرکز روی قصاص و اعدام، به مسیری رفته‌اند که بحث شرع و مبانی قضایی نظام را هم پیش کشیده‌اند. متاخرترین نمونه، فیلم شیطان وجود ندارد، ساخته محمد رسول‌اف است که به شکل علنی با اعدام و قصاص مخالفت می‌کند و در فیلمی تاریک، بدبینانه و یکسویه بدون این‌که به دلیل این اجرای قانون و علت مجرمیت و محکومیت مجازات‌شوندگان بپردازد، ضدسیستم قضایی نظام نسخه می‌پیچد؛ روایتی که بسیار به مذاق غربی‌ها و مسؤولان جشنواره فیلم برلین هم خوش می‌آید و جایزه اصلی‌شان را تقدیم به این فیلم می‌کنند.
در فیلم قسم ساخته محسن تنابنده هم شکل روایت طوری است که قسامه به عنوان یکی از راه‌های اثبات وقوع جنایت در فقه اسلامی و حقوق کیفری ایران، شکل رعب‌آوری پیدا می‌کند. وقتی هم در پایان معلوم می‌شود قاتل شخص دیگری است و آن 50 قسم قرار بود سر بیگناهی را بالای دار ببرد، ناخوشایندی قسامه تشدید می‌شود.
در فیلم قصیده گاو سفید، ساخته بهتاش صناعی‌ها، خطای انسانی یک‌قاضی، بیگناهی را به کام مرگ می‌فرستد. این ایده اگرچه چالشی دراماتیک دارد و به درد قصه‌پردازی می‌خورد، اما قصاص و اعدام در ایران را زیر سوال می‌برد و به‌طور ضمنی عنوان می‌کند اگر چنین مجازاتی وجود نداشت، خطای انسانی قاضی در صدور مجازات اعدام هم اتفاق نمی‌افتاد.
در هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند ساخته پوران درخشنده و من مادر هستم ساخته فریدون جیرانی، دختران جوانی با نیت مقابله با تجاوز، دست به قتل می‌زنند و هر دو در پایان قصه اعدام می‌شوند. روند محاکمه و حکم نهایی طوری است که تماشاگر را متاثر می‌کند و او را به لحاظ حسی، مقابل قانون مجازات اسلامی قرار می‌دهد.
 عدالت محض غربی‌ها در سینما!
هرچند فیلم‌های شاخصی را در سینمای جهان سراغ داریم که ظاهرا بی‌عدالتی را هم در فیلم‌ها به نمایش گذاشته‌اند نظیر مسیر سبز و عدالت برای همه، رقصنده در تاریکی، کشتن مرغ مقلد و پاپیون، اما حتی در همین فیلم‌ها هم خوب‌های تمام عیاری را در سیستم قضایی به تصویر کشیده‌اند، نمونه بارزش وکیل درستکار و عدالت برای همه و وکیل سفیدپوست سفیدپوش کشتن مرغ مقلد که در دفاع از یک سیاهپوست بی گناه به آب و آتش می‌زند.  با این حال برخی فیلم‌های غربی هم دادگاه‌های خود را برخلاف واقعیت و ناعدالتی موجود، عرصه عدالت محض نشان می‌دهند. در آقای لینکلن جوان، لینکلن وکیل برجسته‌ای است که با رفتار عدالتخواهانه در دادگاه‌های مختلف، راهش را برای موفقیت در آینده هموار می‌کند. در 12 مرد خشمگین، باوجود رای 11 نفر از اعضای هیات‌منصفه مبنی بر گناهکار بودن متهم، سرانجام زور یک نفر مخالف می‌چربد و متهم از اعدام رهایی می‌یابد. در دادگاه نورنبرگ که براساس محاکمات واقعی سران نازی ساخته شد، سعی در القای یک عدالت حقیقی می‌شود، اما بسیاری از همین قوانین بین‌المللی درباره جنایات جنگی که طی همین دادگاه به تصویب رسید، در ادامه به هیچ‌وجه رعایت نشد و روسیاهی داعیه عدالت ماند برای غربی‌ها. از این نمونه فیلم‌ها باز هم در سینمای غرب و آمریکا یافت می‌شود که قیافه حق به جانب و عدالتخواهانه می‌گیرند.
بی‌اعتنایی به ظرفیت دراماتیک
سینمای ایران، ظرفیت بالقوه و درخشان فیلم‌های دادگاهی را دست‌کم گرفته و معمولا اگر سراغی هم از دادگاه و دستگاه قضا می‌گیرد، نگاه تخریبی و تقابلی دارد؛ درحالی‌که می توان برای تقویت سیستم قضایی و کمک برای مشکلاتی که بعضا وجود دارد، قصه‌های تاثیرگذاری خلق کرد و موارد مثبت دستگاه قضا و احقاق حقوق و مبارزه قوه قضاییه با مفاسد و جرایم مختلف را هم به تصویر کشید و ناامیدی مردم را به امید تبدیل کرد. شاید اگر فیلمسازان ما کمی بیشتر گذارشان به دادگاه‌ها می‌افتاد و تحقیق و پژوهش بیشتری می‌کردند، فیلم‌های دادگاهی ما هم بیشتر نشانی از واقعیات داشت.