همه چیز از یک گل مینا شروع شد

پای صحبت‌های استاد زهرا محسنی که هشتمین کاشی ماندگار میراث فرهنگی به‌پاس خدمات ارزشمند فرهنگی بر سر در منزلش نصب شده است

همه چیز از یک گل مینا شروع شد

یک ماه پیش بود که درهمین صفحه از قدیمی‌ترین صندوق‌پوش مرقد امام‌رضا(ع) نوشتیم و گفتیم قرار است به مناسبت هفته کرامت رونمایی شود؛ بافته‌ای زربفت از جنس ابریشم و گلابتون که قدمتش به سال 952هجری‌قمری می‌رسد. حالا هم دوباره حرف همان صندوق‌پوش قدیمی است، اما این بار می‌خواهیم پای صحبت‌های هنرمند پیشکسوتی بنشینیم که هشتمین کاشی ماندگار میراث فرهنگی به پاس خدمات ارزشمند فرهنگی‌اش در استان خراسان‌رضوی بر سردر منزلش نصب شده و احیای این صندوق‌پوش قدیمی و باارزش هم، معجزه دستان هنرمند اوست؛ استاد زهرا محسنی که گواهینامه درجه یک رشته رودوزی سنتی ایران را درکارنامه‌اش دارد و نشان اصالت یونسکو را هم دررشته ابریشم‌دوزی کلات، از آن خود کرده ؛ بانویی که در 72سالگی همچنان پرشوروهیجان برای ما از علاقه‌اش به صنایع‌دستی می‌گوید و هدفی که در تمام این سال‌ها در ذهن داشته؛ این‌که با آموزش هنرهای مختلفی که بلد است، هم آنها را زنده نگه دارد و هم به توانمندسازی و خودکفایی نسل جوان‌تر کمک کند.

 شما بیش از 50 سال در صنایع‌دستی کشورمان سابقه دارید، این علاقه به صنایع‌دستی از کجا در شما شکل گرفت؟
طبیعتا مثل خیلی‌های دیگر در دوران کودکی و در خانواده اولین جرقه‌های علاقه به صنایع‌دستی در من زده شد، اما چیزی که این جرقه را در من شعله‌ورتر کرد، نیرویی بود که در وجودم حس می‌کردم، نیرویی که باعث می‌شد با همه وجود جذب صنایع‌دستی شوم، اما متاسفانه آن سال‌ها هیچ کلاس و آموزشگاهی برای بچه‌ها در این‌باره وجود نداشت و اگر هم کسی هنری را بلد بود به صورت موروثی از طریق خانواده‌اش به او منتقل شده بود. با اینحال یادم است اولین‌بار وقتی یکی از همکلاسی‌هایم با خودش پارچه‌ای را که مادرش گلدوزی کرده بود به مدرسه آورد، دست به سوزن بردم. روی این پارچه یک دسته‌گل مینا گلدوزی شده بود و من به قدری از این کار خوشم آمد که وقتی به خانه برگشتم سریع طرح همان دسته‌گل را روی پارچه کشیدم و شروع کردم به دوختن؛ با این‌که اصلا نمی‌دانستم دوختن چطوری است.
 پس از همان اول رویای شما همین کار بود ؟
شاید ته ذهنم دوست داشتم، اما در واقعیت مثل خیلی‌ها جذب رشته پزشکی شدم، با این‌که اهل ساری بودیم، اما به خاطر شغل پدرم که کارمند راه آهن بود در اندیمشک زندگی می‌کردیم. من دوران دبستان و دبیرستانم را در این شهر گذراندم و بعد در دوره دانشگاه در گروه پزشکی شهر مشهد پذیرفته شدم، به خاطر همین پدرم خودش را به مشهد منتقل کرد. اما من دوسال بیشتر در رشته پزشکی دوام نیاوردم و تصمیم گرفتم دنبال علاقه دوران کودکی‌ام بروم.
 خانواده با این تصمیم مخالفتی نداشت؟
بالاخره رشته‌ام پزشکی بود و قاعدتا مخالفت‌هایی هم وجود داشت، اما من مصرانه آزمون دادم و در سال1351 در دانشسرای راهنمایی تحصیلی در رشته حرفه‌وفن قبول شدم. البته آن موقع فکر می‌کردم حرفه‌وفن همان هنر است و به روحیات و هدف من خیلی نزدیک است.
 بعد معلم حرفه‌وفن شدید؟
بله، ازسال53 برای کار معلمی به چناران رفتم و از همان موقع سعی کردم با آموزش صنایع‌دستی به نسل جوان‌تر، به وظیفه‌ای که احساس می‌کنم به دوشم گذاشته شده، عمل کنم. بیشتر از 45سال هم برای دانش‌آموزانم معلم بودم و هم برای هنرجوهایم مربی. هم خودم را با علاقه شخصی با سوزن‌دوزی و بقیه رودوزی‌های سنتی ایران سرگرم کرده‌ام و هم درباره پارچه‌های قدیمی تحقیق می‌کنم.
 شما سال‌هاست کارشناس منسوجات خزانه‌داری کل آستان ‌قدس‌رضوی هستید، اصلا چطور به احیای منسوجات ارزشمند حرم رسیدید؟
اول این را بگویم که احیا شاید کلمه کاملی برای این کار نباشد؛ چراکه فرآیندی است شامل معرفی، حفاظت، گندزدایی و طریق صحیح نگهداری منسوجات قدیمی، اما در پاسخ به سوال شما، من دوخت‌های سنتی را از اول دنبال می‌کردم و بلد بودم، اما از حدود 30سال پیش بحث مرمت و احیای منسوجات برایم مطرح شد، آن موقع آقای عموقلی که از هنرمندان دانشمند میراث خراسان بود و مرمت آثار را انجام می‌داد از من دعوت به همکاری کرد. ایشان مرمت آثار را انجام می‌داد، اما چون در سوزن‌دوزی سررشته‌ای نداشت، روزی از من خواست در فرآیند احیای منسوجات کمکش کنم. طریقه گندزدایی، محافظت، بایگانی، طبقه‌بندی و... را از ایشان یادگرفتم و خودم هم با انواع دوخت‌ها آشنا شدم. تا این‌كه سال 82 بود كه دكتر برادران، رئیس سازمان كتابخانه‌ها، موزه‌ها و مركز اسناد آستان قدس رضوی، از من دعوت كرد تا برای تعدادی از كاركنان حرم كلاس آموزشی بگذارم. من حدود شش ماه در این كلاس‌ها كار كردم و واقعا هم از نتیجه راضی بودم‌. در جریان همین آموزش‌ها بود كه رئیس خزانه‌داری آستان قدس گفت تعداد زیادی از این دست منسوجات در خزانه حرم وجود دارد و من را دعوت كرد تا از این آثار هم شناسنامه تهیه شود و هم اطلاعات‌شان طبقه‌بندی شود.
 اولین باری كه این منسوجات را در خزانه حرم از نزدیك دیدید یادتان است؟
وقتی كه وارد خزانه آستان قدس شدم انبوهی از منسوجات قدیمی را كه به روش‌های قدیمی هم بسته‌بندی شده بودند، دیدم. تا آن زمان فعالیت خاصی برای این منسوجات انجام نشده بود وشاید به همین دلیل بود كه آنها فكر می‌كردند این پارچه‌ها آنقدر هم باارزش نیستند. اما من شیفته این منسوجات شدم؛ پارچه‌هایی با رودوزی‌های مختلف كه بیشتر از جنس مخمل یا زربفت بودند‌. در این سال‌ها موفق شدیم تعداد بسیار زیادی از آنها را شناسنامه‌دار و طبقه‌بندی كنیم كه حركت مثبتی در این زمینه بوده است.
 مثل احیای قدیمی‌ترین صندوق‌پوش مرقد مطهر؟ اصلا این صندوق پوش‌ها چه كاربردی داشتند؟
حكایت صندوق‌پوش‌ها خیلی جالب است؛ در روزگاری كه هنوز ضریحی دور مرقد مطهر امام رضا(ع) ساخته نشده بود، برای آراستن و حفاظت مقبره روی آن صندوق‌های چوبی و آهنی می‌گذاشتند و روی آنها را با پارچه‌های زینتی می‌پوشاندند؛  این پارچه‌ها از همان زمان با نام صندوق پوش شناخته می‌شوند. این صندوق‌پوش هم قدیمی‌ترین و نفیس‌ترین منسوج حرم است‌، به‌دست «میر‌نظام كاشانی» در سال ۹۵۲‬ هجری قمری بافته شده و دارای دو قطعه از جنس زربفت به شكل زری اطلسی، مكعب و مستطیل است. اما نكته مهم اینجاست كه این صندوق‌پوش، به‌عنوان یك اثر ارزشمند و قابل استناد در حفظ تاریخ كشور ما هم
شناخته می‌شود.
 چرا؟
چون شما در هیچ كتاب تاریخی‌ای نمی‌بینید كه نوشته باشد 489 سال پیش در رشت‌، زربفت كار می‌كردند. اما الان این صندوق‌پوش به رواج این هنر در آن سال‌ها شهادت می‌دهد و این همان نكته ارزشمند وجود صنایع‌دستی است، چرا كه صنایع‌دستی درحقیقت ثبت هویت مردم یك سرزمین است؛ هویتی كه باید حفظ شود‌. متاسفانه در كشور ما با توجه به سه كتاب‌سوزی بزرگی كه رخ داد در دوره‌های تاریخی مختلف‌، ما اسناد و كتاب‌های زیادی را از دست داده‌ایم‌... از آن دوران شاید كتاب‌های زیادی در دسترس ما نباشد‌، اما هنوز صنایع‌دستی و آثار ارزشمندی به‌جا مانده‌اند كه نشان می‌دهند چه فرهنگ و هنر و تاریخی داشته‌ایم.



یادگیری صنایع‌دستی، انسان‌ها را توانمند می‌كند
در سابقه این پیشكسوت صنایع‌دستی، كار جالب دیگری هم به‌چشم می‌خورد‌، راه‌اندازی نخستین كارگاه صنایع‌دستی دختران در مشهد؛ كارگاهی كه فارغ‌التحصیلانش چراغ صنایع‌دستی را در نقاط مختلف شهر روشن نگه داشته‌اند‌:« من در تمام این كارگاه‌ها هنرهای دستی مختلفی را از سوزن‌دوزی گرفته تا مروارید‌دوزی به دختران محصل آموزش دادم و الان می‌دانم كه این آموزش‌ها بی‌فایده نبوده و خوشبختانه آنها هم به افراد دیگری آموزش داده‌اند و زنجیر‌وار این حلقه ادامه پیدا كرده و من را به آن هدفی كه همیشه در ذهن داشتم نزدیك‌تر كرده است؛ اول این‌كه هنرهایی را كه بلد هستم به دیگران بیاموزم و با این آموزش به زنده نگه‌داشته‌شدن آنها كمك كنم و در مرحله بعد، این موضوع كه با آموزش این هنرها به خودكفایی و كارآفرینی نسل جوان‌تر كمك كنم. من نه فقط برای محصلان كه در یك دوره طولانی هم با برگزاری كلاس‌های صنایع‌دستی در اداره ارشاد برای معلمان رشته حرفه‌و فن، سعی كردم به توانمندسازی هرچه بیشتر آنها كمك كنم.» او البته در پایان صحبت‌هایش به رسم ادب از ناهید امیری، استاد مسلم سوزن‌دوزی خراسان هم تشكر می‌كند و می‌گوید، زنده نگه‌داشته شدن هنر سوزن‌دوزی در این استان مدیون تلاش‌های بی‌دریغ این هنرمند است.