چرا سریال «دل» هیچكس را راضی نكرد و چطور میتوانست اثر بهتری باشد
دلی که سوخت!
یك دل سیر لطیفه و طنز و ویدئوی تمسخرآمیز این روزها درباره سریال «دل» منتشر شده و حتی شهاب جعفرنژاد و پیمان جعفری یك انیمیشن كوتاه در نقد این سریال ساختهاند كه دست به دست میشود. ماجرای اظهار پشیمانی سعید راد از تجربه بازی در این سریال، عذرخواهی منوچهر هادی كارگردان و حمایت عاطفی یكتا ناصر از كارگردان را بهعنوان بازیگر و همسر كارگردان، خواندهایم و بعضی از ما خودمان هم دست به قلم شده و چیزهایی به طنز یا جدی با خنده یا خشم نوشته و در فضای مجازی منتشر كردهایم. اینجا نگاهی داریم به سه مؤلفه اصلی و سرنوشتساز در یك فیلم و سریال كه عبارت است از فیلمنامه، كارگردانی و بازیهای فیلم. به این بهانه استانداردهای اولیه درباره هر سه مؤلفه را بازگویی میكنیم و در ادامه نمونههای نقض این استانداردها را در سریال دل برمیشماریم و نگاهی هم میكنیم به شوخیها و نظرات جالب مخاطبان درباره هركدام از این سه مؤلفه اما پیش از آن بد نیست نگاهی داشته باشیم به سابقه مهرههای اصلی تولید این سریال كه تحلیل اثر میتواند راهگشا باشد. سریال دل در 40 قسمت به نویسندگی بابك و میثم كایدان نوشته شده، منوچهر هادی آن را كارگردانی و جواد فرحانی آن را برای شبكه نمایش خانگی تولید كرده است. بابك كایدان یكی از فیلمنامهنویسهای رحمان 1400، تگزاس و آینه بغل است و البته چند فیلمنامه مستقل هم در كارنامهاش دارد. او برای تلویزیون هم فیلمنامه چند سریال از جمله دلدادگان، هشت و نیم دقیقه، خوب بد زشت، سقوط یك فرشته و دارا و ندار را به صورت مستقل یا با همكاری یكی دو نویسنده دیگر نوشته است. در شبكه نمایش خانگی علاوه بر سریال دل، نگارش مانكن هم بهعهده بابك كایدان بوده است، اما از سابقه میثم كایدان اطلاعاتی در دست نیست. منوچهر هادی با كارگردان سریال «خداحافظ بچه» در تلویزیون مطرح شد. او چند فیلم سینمایی از جمله آینه بغل، كارگر ساده نیازمندیم، من سالوادور نیستم و دنیای پرامید را در كارنامه دارد. بهجز سریال خداحافظ بچه، چند سریال دیگر هم برای تلویزیون ساخته كه از آن جمله میتوان به دلداداگان، آمین و خوب بد زشت اشاره كرد. هادی سه سریال برای شبكه نمایش خانگی ساخته از جمله عاشقانه 1 و 2 و سریال دل. تهیهكننده سریال دل، جواد فرحانی است كه سابقه درخشانی در تلویزیون دارد. شبی با عبدی، هزارداستان، شكرستان، خندوانه، سریال شب عید و فیلم خوابم میاد از جمله آثاری است كه فرحانی تهیهكنندگی كردهاست. فرحانی پیش از تهیهكنندگی سریال دل بهعنوان مجری طرح در شبكه نمایشخانگی فعالیت كرده بود.
قصه خوب، اولین توقع مخاطب از یك فیلمنامه است؛ قصهای كه میتواند بستر اتفاقات و ماجراهای پرافتوخیز باشد یا حتی یك موقعیت پركشش. در هر صورت مهم است كه روند فیلمنامه بتواند اسباب همذاتپنداری را در مخاطب فراهم آورد و كششی ایجاد كند كه با اثر همراه شده و تا انتها با او بماند. بنمایه و خمیره هر اثر تصویری، فیلمنامه و متن مكتوب آن است چون حكم نقشه راه را دارد كه ابزار، ملزومات، مسیر و مقصد را مشخص میكند.
یك اثر تصویری خوب زمانی شکل میگیرد كه فیلمنامهای دقیق و كامل داشته باشد، بازنویسیها و ارزیابیهای آن صورت گرفته باشد و پیش از هر اقدامی در اختیار گروه تولید و اجرا قرار گرفته باشد. این موارد از حداقلهای فیلمسازی است و توقع دورخوانی، تمرین و تعامل بین گروه نویسندگی، كارگردانی و بازیگری را در این حداقلها مد نظر قرار نمیدهیم.
فیلمنامهنویسی بسته به اینكه برای فیلم نوشته میشود یا سریال یا فیلم كوتاه یا برای چه گونهای از انواع گونههای سینمایی، قواعد متفاوتی دارد و مبحث پیچیدهای است كه طراحی جهان داستان، پرداخت شخصیتها و جاگذاری اوج و فرودها و شیوه شروع و پایان را در بر میگیرد كه اندك دانشی درباره هر كدام از این موارد، كافی است كه بدانیم چرا سریال دل بیشتر از هر چیز دیگری از فیلمنامهاش ضربه خورده است.
احوال دل:
در سریال هیچكدام از حداقلهای لازم برای تولید یك سریال را نمیتوان دید؛ نه داستان پركششی هست، نه اوج و فرودهای منطقی و دقیق و نه حتی موقعیتهای باورپذیر.
جهان داستان ماتمكدهای است با مخلوقات ناقصالخلقه. شاید چنین ماتمكده لوكس و پرزرقوبرقی در جهان واقعی بروز و نمود داشته باشد، شاید حتی بتوان برای تكتك شخصیتهای این داستان مابهازای بیرونی پیدا كرد، بهخصوص در دادگاهها و زندانها و بیمارستانهای روانی، اما بعید است بتوان مجموعه درهمتنیدهای از چنین شخصیتها و موقعیتهایی را در چنین اتمسفری به صورت یك اكوسیستم كامل در هیچ كجای جهان پیدا كرد. تضادها و تناقضها، روابط علت و معلولی و تناسب بین هوش و توانایی آدمها با موقعیت و شرایط زندگی آنهاست كه سبب میشود، زندگی اشرافی و پرزرقوبرق خانوادههای سریال دل با این شخصیتها كاملا قلابی یا اصطلاح رایج این روزها «فیك» به نظر برسد.
تصور كنید، فیلمنامهای چنین بیپایه و متزلزل، به استناد توضیحات سعید راد در گفتوگو با رادیو تهران، در زمان فیلمبرداری كامل نبوده و بازیگران هیچ تصویری از سرنوشت نقشهای خود نداشتهاند. همین یك مورد كافی است كه عطای تحلیل و بررسی خط داستانی، اوج و فرودها و سایر عناصر فیلمنامه سریال «دل» را به لقای آن ببخشیم و برای بابك كایدان به همراه میثم كایدان آرزوی موفقیت داشته باشیم.
شوخیهای مخاطبان
اگر یك ساعت وقت اضافه دارید تمام 40 قسمت سریال دل را با دور تند ببینید، چیز زیادی از دست نمیدهید جز همان یك ساعت را!
تمام طول سریال دل پرسیدیم رستا كجاست و بعد از تمام شدن سریال باز هم باید بپرسیم واقعا رستا كجا بود؟
هر قسمت 52 دقیقهای از سریال دل تشكیل شده از 5 دقیقه آنچه گذشت، 10 دقیقه فلاشبك اتفاقات و ماجراها، 5 دقیقه موسیقی و صحنههای ناله و زاری و 5 دقیقه آنچه
خواهید دید.
سریالهای تركی خیلی خوب هستند، دستدوم ایرانی آنها را هم میسازند.
اسپانسر راضی، كارگردان راضی، ما چه كارهایم!
سریال دل مرا بدجوری متحول كرده، باشد كه رستگار شوم .
این همه لاكچریبازی برای این است كه دل ما را بسوزونید؟
درباره کارگردانی / آفتابه و لگن و باقی ماجرا
كارگردان، جهانی كه با كلمات خلق شده را در دنیای واقعی بازسازی میكند. این شاید سادهترین تعریفی باشد كه بتوان از كارگردانی ارائه كرد. بنابراین هر آنچه در یك اثر تصویری دیده و شنیده و حتی احساس میشود، حاصل كار كارگردان است.
یك فیلمنامه با مختصاتی كه دارد و نیز بر اساس آنچه میخواهد با مخاطبش در میان بگذارد، اولین ایدهها را برای طراحی جهان فیلم در اختیار كارگردان قرار میدهد. یك فیلمنامه عاشقانه به كارگردان شیوهای از تولید را تحمیل میكند كه احتمالا با یك فیلمنامه پلیسی- جنایی متفاوت است. همچنین واقعگرایانه بودن فیلمنامه یا حتی حرفی كه برای گفتن به مخاطب دارد، میتواند نكات فنی و تكنیكی را به كارگردان تحمیل كند اما بعد از مشخص شدن تكلیف كارگردان، وقت طراحی جهان فیلمنامه است؛ جهانی كه بر اساس توانایی، تجربه و خلاقیت كارگردان میتواند سطوح متفاوتی از كیفیت فیلم را به دنبال داشته باشد. كارگردان، بر اساس طرحی كه برای تعریف كردن داستان در ذهن دارد، جزئیات كارش را مشخص میكند. انتخاب بازیگران، طراحی صحنه و لباس، نورپردازی، ساخت موسیقی و اندازه نماها و بازی با ریتم مهمترین ابزارهای كارگردان برای تعریف داستان و طراحی جهان فیلم است.
احوال دل:
فیلمنامه حرف چندانی برای گفتن ندارد و جهان داستان با آدمها و موقعیتها و ماجراها در تناسب نیست. همه اینها كافی است كه نتیجه قابل اعتنایی حاصل نشود و حالا تصور كنید كه كارگردان از بازیگرانی دعوت به كار كند كه به لحاظ فیزیك، سابقه نقشهایی كه ایفا كردهاند و نیز ظاهر و سن و سال با نقشهای انتخابشده، هیچ تناسبی نداشته باشند، فضایی را به تصویر بكشد كه بدون هیچ دلیل قانعكنندهای بهشدت لوكس و اشرافی است و داستانی را تعریف كند كه اوج و فرود چندانی ندارد و حتی معلوم نیست حرف حساب داستان و آدمهای قصه چیست؟ در غیبت معنا و هدف، چیزی جز ظاهر نمیماند و كارگردان سریال دل هم تا توانسته زرق و برق ماجرا را بیشتر كرده، نماهای طولانی به خورد مخاطبش داده و تا توانسته فلاشبك، اسلوموشن و نماآهنگ به خوردش میدهد كه لااقل چیزی برای دیدن و سرگرمشدن وجود داشته باشد. گویی كارگردان سریال دل هیچ ایده و برنامهای نداشته جز اینكه مخاطبش را به امید یافتن رستا و با این سوال بزرگ كه در روز جشن چه اتفاقی افتاده تا انتهای یك داستان خالی بكشاند.
شوخیهای مخاطبان
دیدن 10 دقیقه از سریال دل كافی است كه تا آخر عمر با شنیدن صدای حامد بهداد و اسم رستا، كهیر بزنید.
این آدمها كجا زندگی میكنند كه در خانه هم كراوات میزنند؟!
خانمهای سریال كاری جز رفتن به آرایشگاه هم میكنند؟!
افسانه بایگان 50 ساله است اما دختر 40 ساله دارد!
دزدیده شدن رستا را هر یك سكانس در میان تكرار كردهاند، مبادا كه ندیده باشیم یا نفهمیده باشیم.
یك عروس گمشده بهعلاوه تعداد زیادی فلاشبك و صحنههای آهسته میشود سریال دل.
از این مثلثها و مربعهای عشقی كه داشتیم رایگان میدیدیم، دل را كجای دلمان بگذاریم؟!
در فیلمها و سریالهای ما یا قحطی آمده و همه بیچارهاند یا دارند از خوشی و مایهداری میمیرند.
آقای هادی درباره بهره هوشی مخاطبانش درست فكر كرده كه این همه صحنه تكراری در سریالش نشان میدهد، كدام آدم عاقلی این سریال را تماشا میكند؟!
درباره بازی / سازهای ناکوک
بازیهای یک اثر نمایشی، درخشان و دیدنی خواهند بود اگر در چند مرحله، اتفاقات درست پیش رفته باشد. اول شخصیتپردازی به وقت نوشتن فیلمنامه، دوم انتخاب بازیگران به وقت پیش تولید و سوم، ایفای درست نقشها و هدایت کارگردان به وقت فیلمبرداری.
بماند که تدوین مناسب، حتی موسیقی و صداگذاری هم میتواند در نتیجه کار بازیگر موثر باشد، اما همان سهمولفه اصلی را که در نظر بگیریم، متوجه میشویم چطور فیلمنامهنویس، کارگردان و تهیهکننده در بازیهای یک فیلم یا سریال موثر هستند.
نقشی که زیبا و دقیق طراحی و پرداخت شده باشد با یک بازی متوسط و معمولی هم خودش را نشان میدهد و به دل مخاطب مینشیند. بازیگری که با احساس مسؤولیت کار میکند، هر نقشی را نمیپذیرد و اگر هم ناچار به ایفای آن شود، ایدههایی برای ارتقای نقش دارد و در نهایت هیچ مخاطبی حاضر به تماشای یک بازی بد از محبوبترین بازیگر جهان نیست.
احوال دل:
گروهی از بهترین بازیگران کشورمان در سریال دل بازی کردهاند. حامد بهداد، ساره بیات، بیژن امکانیان، افسانه بایگان، یکتا ناصر و برخی دیگر از بازیگران این سریال، نه یک بار بلکه در چند نقش متعدد در طول سالهای فعالیتشان نشان دادهاند بازیگران قابل اعتمادی هستند و چه بسیار تماشاگرانی که برای تکتک این اسمها بلیت خریده و به سینما رفتهاند. بازیگران این سریال هر کدام دستکم یک بازی یا یک دوره درخشان در کارنامه حرفهای خود دارند که میتوانند از توانایی و هنرشان دفاع کنند، اما چه اتفاق میافتد که در سریال دل چنین بازیهای غیرقابل باور، اغراقشده و نامتناسبی را شاهد هستیم؟
هر سه مرحلهای که باید طی شود تا بازیهای یک فیلم یا سریال، استانداردهای لازم را داشته باشد، یعنی شخصیتپردازی، انتخاب بازیگر و اجرای نقش در سریال دل میلنگد. فیلمنامه سریال به اندازهای دقیق نوشته نشده که شخصیتها شناسنامه دقیقی داشته باشند، احوالات روحی آنها برای نویسنده، کارگردان و در نتیجه برای بازیگری که نقش را ایفا میکند، روشن نیست. در مرحله انتخاب بازیگر، ترفندها و شیوههای فریب مخاطب بیشتر از جذاب مخاطب مدنظر بوده و اسمهایی از دنیای بازیگری برای این سریال فهرست شده که از بهترینهای در دسترس گروه تولید هستند. همین است که گاهی شخصیتپردازیهای کمجان و نحیف فیلمنامه با فیزیک بازیگران تناسب ندارد. درنهایت شیوه ساخت اثر که بیشتر به یک سریکاری و تولید صنعتی شبیه است، چنان بازیگران سریال را از هم دور نگاه داشته که هیچ تعاملی بین آنها دیده نمیشود. اگر بازیگران این سریال را به نوازندگانی چیرهدست تشبیه کنیم، وقتی هر کدام در یک ارکستر ساز خودشان را بزنند، نوایی شنیدنی و گوشنواز حاصل نخواهد شد.
شوخیهای مخاطبان
حامد بهداد در چهل و چند سالگی چه عاشقپیشه قهاری میتواند باشد.
بعضی صحنههای سریال دل رو تنهایی هم نمیشه دید.
انگار بعد از تولید سریال دل، سازنده اشک مصنوعی بارش را بسته است.
این همه چشم و ابرو آمدن برای یک دیالوگ ساده. واقعا بازیگری بعد از معدن سختترین کار جهان است.
ساره بیات و حامد بهداد به اندازه کافی عروس و داماد شدند، حالا وقتش است که بازیگران جوانتر هم بختشان باز شود.
این بازیگران قرارداد بستهاند که حرص مخاطبان را در بیاورند؟
شخصیتهای سریال دل از مریخ آمدهاند یا روی زمین مریخی داریم و تا حالا ندیده بودیم؟