پیامی با عشق
یکی از مهمترین ویژگیهای گروه دانشجویی دانشگاه تهران، ارتباط برقرار کردن با دانشجویان است؛ حتی از راه دور. دانشآموزان، نگرانیهایشان را با معلمین از راه دورشان در میان میگذارند و از آن طرف هم، معلمین گوش شنوایی برای شنیدن مشکلات بچهها و البته همراه و همقدم آنها هستند. شاید آموزش شبانهروزی، برای دانشجویانی که خود درس و زندگی دارند، سخت باشد، اما پیامهای محبتآمیز دانشآموزان از سرزمین رستم دستان، خستگی را از تن آنها بیرون کرده است. پیامهای دلنشینی که به دست دانشجویان رسیده، آنقدر بیشمار است که انگیزهشان برای ادامه دادن این راه، هر روز بیشتر از روز گذشته است؛ آنقدر که این روزها و بعد از اعلام نتایج و دیدن نتایج آزمون، این پیامها بیشتر هم شده است.
محسن زاهدی، یکی از دانشآموزانی است که در مدرسه مجازی شرکت کرده است. او حدود 10 ماه پیش یعنی دیماه پارسال را، زمانی را که سیل مدرسه، خانه و زندگیشان را خراب کرد بهخوبی به یاد دارد. او به ما میگوید: «بعد از سیل، مدرسه و بخشی از خانهمان خراب شد. پدرم بیکار بود و به خاطر همین تصمیم گرفتم ترک تحصیل کنم و به دنبال کار بروم.»
محسن تصمیمش را گرفته بود اما بارقههای امید، بعد از آشنایی با گروه دانشجویان، دوباره به زندگی او برمیگردد. او میگوید هرچند که تصمیمش را گرفته بود، اما تهدلش میخواست که درس بخواند. امیدواری در مشاورهها و آموزشهای از راه دور دانشجویان دانشگاه تهران، زندگیاش را از این رو به آن رو میکند و نور امید تازهای را به دل دانشآموز داستان ما روشن میکند و امید، از خاکسترهای ناامیدی، مانند ققنوسی، دوباره متولد میشود و محسن در کنکور سراسری شرکت میکند. بعد از اعلام نتایج اما نتیجه تمام سختیهایی را که به جان خریده بود، میبیند؛ او هنوز هم آن لحظه را به یاد دارد؛ لحظهای که یکی از بهترین خاطرات زندگی محسن است. او بعد از اعلام نتایج، در رشته مهندسی کامپیوتر در دانشگاه زابل قبول میشود و حالا خودش را آماده شرکت در کلاسهای مهندسی میکند.
اما محسن تنها دانشآموز موفق نیست؛ سکینه ریگی، یکی دیگر از دانشآموزانی است که با کمک دانشجویان در پایه یازدهم درس میخواند. او به ما میگوید: «هر زمانی که از درس خواندن خسته میشدم و یا ناامیدی به سراغم میآمد، به مشاورهها و پیامهای محبتآمیزی که معلمینم در مدرسه مجازی به من میدادند، گوش میدادم.» او میگوید مشاورههای دانشآموزان باعث میشود که او بهتر بتواند درس بخواند و خودش را برای شرکت در آزمون سراسری پیشرو آماده کند. سکینه میخواهد مانند همین دانشجویان، فرد مفیدی برای جامعه باشد؛ معلم بشود و مانند آنها به دانشآموزان استان محرومش کمک کند.