راز صف‌های اول صبح

راز صف‌های اول صبح

علیرضا رأفتی روزنامه‌نگار

 طولانی‌ترین صفی که تجربه کردم صف نان بوده و آن هم چون همیشه از کودکی خــانواده کم‌‌جمعیتی داشتیم، یک نان بیشتر نمی‌خواستم و توی صف یک‌دانه‌ای می‌ایستادم که کمتر بود و سریع‌تر راه می‌افتاد. من شاید نتوانم درست و شایسته صف‌های طولانی اول صبح جلوی در صرافی‌ها را درک کنم. شمایی که سرمایه‌تان را دلار و یورو کرده‌اید شاید بهتر بدانید چرا وقتی این‌ها ارزان می‌شوند، مردم صف می‌کشند که بفروشند و وقتی کمی گران می‌شوند، صف می‌کشند که بخرند. البته بعید می‌دانم همه آن مردمی که اول صبح توی صف صرافی می‌ایستند هم بدانند چرا الان باید بفروشند یا چرا باید بخرند. شاید از کسانی که از این راه سرمایه‌شان را در زمان کمی و بدون هیچ زحمتی چند برابر کرده‌اند شنیده‌اند که باید این کار را بکنی. همیشه فکر می‌کردم کسانی که دوست دارند کار زیادی نکنند و بدون زحمت پول‌شان را چند برابر کنند، واقعا بدون زحمت این کار را انجام می‌دهند. اما حالا می‌بینم آن وقت صبح صف کشیدن جلوی در صرافی آن‌قدرها هم که می‌گویند کار بدون زحمتی نیست!
البته در این میان کسانی هم همیشه هستند که اندک پس‌اندازی دارند که حاصل سال‌ها کار کردن‌ و زحمت کشیدن‌شان است و از ترس این‌که ارزش پول ملی روز‌به‌روز کمتر شود و حاصل دسترنج‌‌شان روزبه‌روز لاغرتر، به دنبال یک سرمایه‌گذاری مطمئن می‌گردند و نهایتا راه‌شان به صف جلوی صرافی‌ها می‌افتد.
یکی دیگر از صف‌هایی که چند ماهی طولانی شد، صف‌ کارگزاری‌های بورس بود. هم مردم و کارشناسان رشد بی‌‌سابقه شاخص بورس را دیدند و هم دولت مردم را تشویق به سرمایه‌گذاری مطمئن در بورس می‌کرد. طی چند ماه کسانی که اول رشد این شاخص به این جریان پیوستند حسابی سود به جیب زدند اما یکدفعه بیشتر سهم‌های بورس به ضرر افتادند و مردم سرمایه‌گذار بی‌تجربه به اضطراب. طبق نظر کارشنا‌س‌ها، بورس دارد مسیر طبیعی خودش را طی می‌کند اما طبق نظر سرمایه‌گذارانی که اغلب بدون علم وارد این عرصه شدند سرمایه‌شان دارد به باد می‌رود. حالا هم صف چند ماه قبل جلوی کارگزاری‌ها به صف معترضین جلوی سازمان بورس تبدیل شده که از عصبانیت به شیشه‌های این ساختمان تخم‌مرغ پرتاب می‌کنند.