آنچه در هفته قبل گذشت...
با یک دست دو تا هندوانه برداشتم
در ستون سمت راستی خواندید طبق منویات جناب دبیر موظف شدم شما را در جریان پشتصحنه این ضمیمه هشت صفحهای قرار بدهم و در راستای همان منویات هم اطاعت امر کردم.
راستش به دردسرش میارزید؛ به اینکه چند روزی از هفت روز هفته را علاوه بر کار ثابتی که دارم و از ۹ صبح تا ۶ بعدازظهر درگیرش هستم، دنبال این کار بدوم و بعد هم مطالب را جمعآوری کنم و بخوانم؛ آنهایی را که میشد دستی به سر و رویشان کشید، خودم اصلاح کنم و بفرستم برای ویراستار روزنامه؛ آنهایی را هم که لازم است اصلاح شوند، برگردانم تا اصلاح کنند، بعدش هم دوباره و چندباره التماس کنم تا مطالب اصلاح شده را پس بدهند و روز از نو، دوباره بخوانم و دستی سر و رویشان بکشم و بفرستم برای ویراستار روزنامه...
بین خودمان بماند، من سرم درد میکند برای این دنبالبازیها و رفت و برگشتها و معاشرت با دوستان اهل قلم. شاید پیش خودتان بگویید چیزی توی سرم خورده یا عقلم را از دست دادهام که دنبال چک و چانهزدن و اصلاح و اصلاحات میگردم؛ اما باید بدانید «خیر!» اصلا هم اینطور نیست. اینجانب زینب آزاد در کمال صحت عقل و روان این کار را انجام میدهم، صرفا هم جهت اطلاعتان بگویم از این به بعد با یک خوره متن روبهرو هستید، از همانهایی که حرفشان را هم کتبی بهتر میزنند تا شفاهی، دقیقا همانهایی که آمدند توی ذهنتان؛ همانهایی که نمره انشایشان 20 بود و انشاهای دیگران را هم مینوشتند.
چقدر پرحرفی کردم! حالا علیالحساب بیایید پشتصحنه این هفته را بخوانید که محدودیت کلمههایم دارد تمام میشود...
القصه اینکه بعد از چندین بار یادآوری به جناب دبیر برای نهاییکردن موضوع ضمیمه و توزیع مطالب بین دوستان همراه تو سری جدید «قفسه کتاب» که 10روزی هم طول کشید؛ قرار شد به مناسبت هفتم تیر که سالروز شهادت دکتربهشتی و هشتم تیر که سالگرد تولد آنتوان دوسنتاگزوپری است، دوصفحهای را اختصاصی برای اینها کار کنیم که اگر همت کنید و صفحات را ورق بزنید، این مطالب را در دو صفحه میانی رویت میکنید که انصافا کارهای خوبی شدهاند؛ بالاخره نطق قلم خانمها صالحی و سیلواری است دیگر، اگر نخوانید از دستتان رفتهاست.
از اهالی فرهنگ و هنر هم خواستهایم از این شماره به بعد برایمان از خاطراتشان بنویسند و پای ثابت قفسه کتابمان شوند. همانهایی که دغدغه فرهنگ دارند و سرشان درد میکند برای کتاب و کتابخوانی و کتابفروشی. زحمت مطلب این هفته را به خانم جعفری، خبرنگار خوشقول فرهنگ دادهایم و مطلبشان را در همین شماره منتشر کردهایم.
یک صفحه را هم جداگانه گذاشتهایم برای کودکان و نوجوانان و تصمیم داریم در این بلبشوهای روزمره بزرگترها نیمنگاهی هم به این طفلکان معصوم بیندازیم تا مثل من و امثال من سراغ کتاب رفتنشان دیر نشود. مطلب معرفی کتاب کودک را به خانم ثقفی دادیم، البته دورادور و باواسطه! یک نویسنده اختصاصی را هم برای معرفی کتاب نوجوان استخدام کردهایم. این یکی را دیگر نمیگویم کیست و چطور با ایشان آشنا شدم، خودتان باید بخوانید، مزهاش از بین میرود و تلخ میشود. بروید جلوتر و با او آشنا شوید.
یک گزارش خارجی هم برایتان داریم که خانم آشتیانی زحمتش را کشیدند. گفتیم شاید بدتان نیاید از حال و هوای کتابفروشیهای آنور آبی باخبر شوید و بدانید چه میفروشند و چه میخوانند و چه کار میکنند. البته با توجه به تعطیلی پنجشنبه و جمعههای ما و تعطیلی شنبه و یکشنبههای آنطرف آبیها، مطلب را سروقت رساندند، خدا خیرشان بدهد.
صفحه آخر هم کمافیالسابق مختص تازههای نشر است، شاید ترغیبتان کند بروید چند کتاب جدید بخرید و بگذارید کنار بقیه کتابهایتان تا خاک بخورد.
سرتان را درد نیاروم و نگویم که لحظه آخر یکیدوتا از مطالب حذف شد و چقدر هم برای همان یک صفحه دنگوفنگ داشتم و چقدر هم تیکه و کنایه شنیدم، اما خب قسمتشان نبود که چاپ شوند و خلاصه که هعییی...