printlogo


جوان جعلق چگونه خاموش شد؟
امید مهدی‌نژاد طنزنویس

 سال‌ها پیش در یک مهمانی مجلل که با حضور چهره‌های فرهنگی، هنری و ادبی و به میزبانی یکی از تاجران خوشنام بازار آهن برگزار شده بود، پیرمردی فرتوت که از همسایگان میزبان بود و به‌دلیل ادای حق همسایگی به مهمانی دعوت شده بود نیز حضور داشت. پس از صرف شام، پیرمرد همسایه که قرص‌هایش را با خودش نیاورده بود، از جا برخاست تا به خانه برود و قرص‌هایش را بخورد. پیرمرد همسایه وقتی از جا بلند شد، عصای خود را به‌طور برعکس گرفت، به‌این شکل که پایین عصا را در دست گرفت و قسمت خمیده بالای عصا را بر زمین گذاشت. این کار پیرمرد همسایه موجب شد وی نتواند با تعادل کامل مبادرت به راه رفتن کند.
برخی از مهمانان تصور کردند وی چون پیر و فرتوت شده، حواسش نیست و با حالتی از ترحم به راه رفتن نامتعادل وی نگاه کردند. چند جوان علاف جعلق نیز که جوانانی بی‌تربیت از فرزندان تنی چند از تاجران آهن بودند شروع به تمسخر پیرمرد کردند. یکی از آنان که از دیگران بی‌تربیت‌تر بود، گفت: بابا پیری، عصاتو برعکس گرفتی، بپا نخوری زمین.
پیرمرد وقتی این حرف جوان جعلق را شنید با لحنی آرام و متین گفت: بله. برای این‌که انتهای عصایم خاکی است و نمی‌خواهم فرش‌های زیبا و پاکیزه صاحبخانه کثیف شود. در این هنگام دکتر شریعتی که در میان مهمانان بود جلو آمد و گفت: چه خوب است که مواظب قضاوت‌هایمان باشیم.
وی افزود: برای کسی که می‌فهمد هیچ توضیحی لازم نیست و برای کسی که نمی‌فهمد هر توضیحی اضافه است. پس از پایان جمله دکتر شریعتی، حسین پناهی نیز از میان مهمانان جلو آمد و گفت: آن‌که نمی‌فهمد عذاب می‌دهد  و  آن‌که می‌فهمد عذاب می‌کشد. پس از وی کوروش کبیر نیز از جا برخاست و گفت: مهم نیست چه مدرکی دارید، مهم این است که چه درکی دارید. در این لحظه جوان بی‌تربیت که توسط بزرگان با جملات قصار له شده بود، بابت حرف خود از پیرمرد عذرخواهی و وی را تا در خروجی کول کرد و تا پایان مهمانی خاموش ماند.