فالش خواندن آقای پزشك
در روزگاری كه صدای افتادن یك قابلمه در برج میلاد برای رسانههای زرد تبدیل به خبر میشود و در روزگاری كه عطسه یك سلبریتی دسته چندم در صفحه فنپیجهایش تبدیل به جریان خبری میشود و در روزگاری كه عمل لاغری فلان هنرمند تبدیل به یك سوژه رسانهای میشود و در روزگاری آلودگی هوا و مرغ و گوشت و دلار و سهمیهبندی بنزین و امثالهم از سر و روی روزنامهها و مطبوعات بالا میروند، ما در این میز كوچك گروه فرهنگی جامجم نشستهایم و سعی داریم بداخلاقی سر صبح راننده تاكسی، حالگیری افسر راهنمایی و رانندگی و دوبله سوبله شدن لحظهای قیمتها باعث نشود كمفروشی كنیم و خلاصه آنگونه نباشیم كه بگویند شرم باد این گروه را!
راستی تا یادمان نرفته این را هم بگوییم كه بازخورد مطالب و خوب و بد صفحات را حتما با روابط عمومی روزنامه در میان بگذارید تا ما بدانیم با خودمان و شما چند چند هستیم. صفحه آخر روزنامه را بردارید و بالای صفحه را اگر نگاه كنید شماره روابط عمومی توی چشم است. زنگ بزنید و نظرتان را راجع به فرهنگیهای جامجم بگویید. فقط زیرآب نزنید و ما را از نان خوردن نیندازید! امروز هم مطابق معمول التفات ویژهای كه مخاطبان و سازمان آگهیها به صفحات فرهنگی دارند(از فرط دیده شدن چشم نخوریم یك وقت!) یك صفحهمان كلهم اجمعین رفته زیر آگهی! روی این حساب اگر به صفحه 11 بروید چیز خاصی نخواهید دید جز آگهی!
توی همین صفحه اما زینب مرتضاییفرد ـ هنوز برای ما مكشوف نشده كه با پایاننامه كارشناسی ارشدش چه كرده ـ رفته سراغ یكی از خوانندههای پزشكمآبی كه از قضا فالش هم میخواند. مرتضاییفرد سعی كرده جزئیات و مطالب جدیدی به گزارش خودش اضافه كند و سری به این مدل از خوانندگی و كنسرتگذاری بزند! خواندن گزارش مرتضاییفرد را از دست ندهید!
توی صفحه بعد هم آذر مهاجر كه در چند وقت اخیر حسابی رفته توی قضیه كاغذ و مافیای این حوزه و سند نعل به نعل بازار كاغذ را به نام خود زده است، اجمالا بحث كاغذ را بیخیال شده و رفته سراغ یك هنرمند زن یمنی. البته سركار مهاجر در اینگونه گزارشها بیتجربه نیست و تیول این حوزه را هم به نوعی در حیطه تحت مسؤولیت خود دارد. اجمالا این گزارش مهاجر را هم در صفحه 10 بخوانید و ببینید یك دختر خوشذوق یمنی چطور زیر سایه جنگ و ناامنی و انفجار با روحیه هنریاش دنبال تلطیف فضایی است كه از جانب سعودیها و آمریكاییها به هموطنانش تحمیل شده.
صفحه 12 هم سومین صفحه از سلسله صفحات «به نسبت تاریخ» است كه محمدرضا كائینی به گفتوگو با افسانه اسفندیاری نشسته. زیاده عرضی نیست. با روابط عمومی تماس بگیرید و ما را از نظراتتان مطلع كنید.