گفتوگو با علی غفاری، كارگردان سریال «بچه مهندس2»
مخاطب از رمزگشایی در سریال لذت میبــرد
فصل دوم بچه مهندس به كارگردانی علی غفاری از چندی پیش از شبكه دو شروع شده است. فصل اول این سریال، رمضان ۹۷ از این شبكه روانه آنتن شد كه مربوط به دوران كودكی شخصیت اصلی بود. فیلمنامه این سریال حول زندگی شخصیتی به نام جواد جوادی میچرخد كه بیننده كمی بعد از تولدش با او و فراز و فرودهای زندگیاش در یك مركز نگهداری كودكان بیسرپرست و در كنار آدمهایی با قصههای مختلف همراه میشود.
حال این فصل از مجموعه، ادامه زندگی جواد در دوره نوجوانی است كه مخاطب میبیند. در این فصل، نویسنده و كارگردان در قالب قصه زندگی قهرمان قصه، نگاهی هم به معضلات اجتماعی داشتند، به همین دلیل در این سری بیننده شاهد اتفاقات گذشته زندگی مادر جواد است كه پای او را به زندان كشانده و از سوی دیگر یكی از همبندیهای او به نام ژاله پیگیر قصه زندگی او میشود.
ساخت فصلهای دوم و سوم یك اثر كار راحتی نیست و نویسنده و كارگردان باید بكوشند ضمن حفظ مخاطب قدیمی به دنبال جذب بیننده جدید باشند. البته كارگردان سریال بچه مهندس قبل از شروع ساخت فصل دوم نگرانیهایی در این باره داشت و همچنان این موضوع برای ساخت فصل سوم هم ادامه دارد، اما بر این نگرانیها غالب شد و تلاش كرده بتواند نظر مخاطبان را جلب كند.
او اعتقاد دارد جنس نگاهش برای ساخت فصل دوم نسبت به سری قبل تفاوت داشته، زیرا شخصیت اصلی قصه وارد فاز دیگری از مقطع زندگیاش شده بود. علی غفاری تصمیم دارد بعد از تمام شدن مراحل فنی قسمتهای پایانی سریال بچه مهندس 2، تولید فصل سوم را آغاز كند كه به جوانی جواد جوادی میپردازد.
ساخت فصل دوم از یك مجموعه پرمخاطب، كار راحتی نیست، زیرا ضمن حفظ مخاطب قدیمی، باید بیننده جدید هم جذب میكردید. با توجه به اینكه از ابتدا میدانستید قرار است فصل دو و سه هم بسازید، نگران این موضوع نبودید شاید نتوانید محبوبیت فصلیك را به دست بیاورید؟
واقعیت این است نگرانی داشتیم، زیرا حضور بچههای خردسال در فصل یك منجر به جذابیتهای كار شده بود. مسلما رفتارها، واكنشها و مواجهه خردسالان در مقابل مشكلات خیلی جذاب است، اما این امتیاز را در فصل دو نداشتیم. به قول معروف، دیگر خبری از شیرین زبانی بچههای خردسال نبود.
البته تمركز قصه سریال بچه مهندس هم روی زندگی شخصیت داستان با نام جواد جوادی بود. به هر حال دل به دریا زدیم و فاز دو را ساختیم. از سوی دیگر نگرانی برای فصل سه هم وجود دارد، چون جنس كار با توجه به مقطع زندگی جواد كه در جوانی به سر میبرد، تفاوت دارد؛ ولی در مجموع معتقدم تولید فصل دو كه فاز میانی كار بود، سخت تر است، چون نوجوانی مقطع حساسی است.
الان كه خودتان هم بیننده كار هستید، فكر میكنید موفقیت فصل یك را تكرار كردهاید یا نه؟
اجازه بدهید پخش فصل دوم تمام شود تا ببینیم نظر مخاطبان چیست، اما اگر نظر شخصیام را بخواهید باید بگویم راضیام.
من به عنوان مخاطب، فصل یك سریال را خیلی دوست داشتم و همانطور كه تاكید كردید حضور بچههای خردسال باعث شده بود كار، نمك و شیرینی خاصی داشته باشد. به همین دلیل، این توقع میرفت فصل دوم شیرین باشد. گرچه جنس فصل دوم به خاطر ورود جواد به مقطع نوجوانیاش متفاوت بود، اما مخاطب انتظار داشت دیالوگها در این فصل هم شیرین باشد، اما این اتفاق نیفتاده است؟
بخشی از این شیرینی به ادای دیالوگها برمیگردد. وقتی یك بچه پنجساله یك جمله ساده هم میگوید برای همه شیرین است، اما وقتی این جمله را فردی بزرگسال بگوید دیگر جذابیتی ندارد. از سوی دیگر عكسالعملهای بچههای خردسال هم جالب است. مثلا در فصل یك جواد فانوس میساخت یا پرورشگاه را آتش میزد. مسلما وقتی بزرگسال این رفتارها را انجام بدهد دیگر جذابیتی ندارد. پس قبول كنید بخشی از این جذابیت مختص این سن است. حال در فصل دوم اتفاقاتی برای زندگی جواد میافتد كه موتور اصلی داستان است. از سوی دیگر بچه مهندس، ملودرام است. یعنی غم پنهانی در كل روایت قصه وجود دارد، بچهای كه سعی میكند روی پایش بایستد، اما اتفاقاتی سر راه میافتد كه باید مقابله كند. ما در آینده به این مقاوم سازی نیاز داریم تا جواد یاد بگیرد به قول معروف گلیم خودش را بیرون بكشد؛ بنابراین در قصه فاز دو گرههایی طراحی كردیم و مشكلاتی در مسیر زندگی جواد قرار دادهایم.
همه ما دوران نوجوانی را سپری كردیم و در این مقطع هم كم اشتباه نداشتیم، اما بازیگر جواد بازی شسته رفته و كلاسه شدهای دارد، اما این خامی را در بازی رسول میبینیم. دلیلش چیست؟
جواد با دیگر بچهها فرق میكند. آموزههای او در دوران كودكی تفاوت دارد. به همین دلیل نامش بچه مهندس است، چون بیشتر از بقیه میداند. قصه در فصل دو از پرورشگاه خارج میشود. البته جواد هم مثل بقیه نوجوانان بلندپروازیهایی دارد. وقتی سر كار میرود با شهامت به اولین مشتری كه تلویزیونش خراب شده میگوید میتواند تلویزیون را درست كند، اما بعد خرابكاری میكند.
اما طبیعی است او با دیگر بچهها فاصله دارد، چون كتاب زیاد میخواند و تصورش این است همه این كتابها را مومو برایش میفرستد. حتی او برای خودش یك كتابخانه اختصاصی در گوشهای درست كرده و كتابهای زیادی را صبح و شب مطالعه میكند.
اما بازی جواد گرم نیست و ما شاهد بازی سردی هستیم. در حالی كه رسول و دو نوجوان قصه كه به خاطر جواد گردنبند را میدزدند، بازیشان به گونهای است كه برای مخاطب قابل لمس است. بهتر نبود شاهد بازی گرم و شیرین از جواد بودیم؟
ما میخواستیم بچههای رنگارنگی در قصه داشته باشیم. یعنی هم شرور در قصه باشد، هم سر به راه و درسخوان. ضمن اینكه قصه اجازه نمیداد وارد زندگی دیگر نوجوانان شویم و باید تمركزمان روی قصه جواد میبود، چون موتور پیش برنده قصه است. بنابراین بیشتر از این زمان نداشتیم كه به گذشته بچههای پرورشگاه بپردازیم.
حسن وارسته، نویسنده فصل دوم است كه قبلا كار نوجوان ننوشته؛ در حالی كه نوشتن فیلمنامه با موضوع نوجوانان ویژگیهای خودش را دارد. شما به عنوان كارگردان دستی در فیلمنامه بردید یا نه؟
من هم سینمایی ساختهام و هم سریال. نمیتواند كارگردان نسبت به فیلمنامه بیتفاوت باشد. مسلما تاثیر میگذارد. نمیدانم آقای وارسته در گذشته فیلمنامهای با محوریت نوجوانان نوشته یا نه، اما زمانی به ما ملحق شد كه فرصت كمی برای نگارش داشتیم، زیرا به فاصله كوتاهی از فصل یك، پیش تولید و نگارش فیلمنامه فصل دوم شروع شد و همزمان پیش میرفت و همین كار ما را سخت كرده بود.
مسلما اگر فرصت بیشتر بود، ویرایش بیشتری میكردیم یا اتفاقات بیشتری میگذاشتیم. فصل 3 هم در حال نگارش است. در مجموع نگاه و سلیقه كارگردان در لحن و ادبیات كار تاثیر دارد و من از همكاری با آقای وارسته، راضی هستم و خوشحال.
در بخشی از قصه میبینیم جواد تلاش میكند با كار كردن پولی جمع كند تا برای مومو به رسم ادب و تشكر بابت ارسال كتابها و نشان دادن علاقهاش گردنبند بخرد. به نظرتان طرح چنین مسألهای آن هم در یك سریال كه بخشی از مخاطبان آن را نوجوانان شكل میدهند، درست است؟ آیا با روانشناسان قبل از طرح موضوع در فیلمنامه صحبت كرده بودید؟
بله، در این باره جلسات متعددی با مسؤولان سازمان صدا و سیما گذاشتیم.
منظورم مسؤولان صدا و سیما نبود، بلكه روانشناسان بود.
بله، فكر میكنم این اولین بار است در یك مجموعه تلویزیونی برای پرداختن به مسائل نوجوانان چنین موضوعی مطرح شده و قابل تقدیر هم است. به نظرم باید كارهایی از این دست بیشتر ساخته شود. همه ما این دوران را پشت سر گذاشتهایم و همه میدانیم این دوران مملو از ترس، نگرانی، تجربه كردن شهامت و ... است. این موضوعات گریبان نوجوان را میگیرد.
ما در این سریال نگاهی كردیم به دوستی جواد و مژگان كه از كودكی شكل گرفته است. البته پرداخت به چنین موضوعی خیلی سخت بود، زیرا باید مراقب بودیم بدآموزیی نداشته باشد یا شبیه كارهای غربی نشود. ما سعی كردیم سلامت دوستی جواد و مومو را به گونهای نشان بدهیم تا برای مخاطب قابل لمس باشد و این رابطه را قبول كند. کاری دشوار و در واقع راه رفتن روی لبه تیغ بود.
ما در این سریال شاهد معضلات اجتماعی هستیم. به عنوان نمونه ژاله، همبندی گلی، مادر جواد وقتی از زندان آزاد میشود به دنبال خلافكارانی است كه باعث شدند گلی به زندان بیفتد. به نظرتان طرح این مسائل در یك سریال كه نوجوانان هم مخاطب آن هستند، صحیح است؟
ما مخاطب را هدفگذاری نكردیم كه فقط نوجوان باشند، بلكه مخاطبان این سریال عام هستند.
یعنی نوجوانان را در نظر نگرفتید، در حالی كه قهرمان قصه یك نوجوان است؟
ما هم نوجوان را در نظر گرفتیم و هم مخاطب عام از هر قشری را. دركارهای موفق دنیا هم شما میبینید چند خط داستانی در یك اثر دنبال میشود. اگر قرار بود همه قصه به شخصیت محوری یعنی جواد خلاصه میشد، حوصله مخاطب سر میرفت و برایش خستهكننده میشد.
بنابراین ما قصههای موازی طراحی كردیم تا مخاطب رمزگشایی كند. این بخش رمزگشایی برای مخاطب اهمیت زیادی دارد. در ضمن این سریال قرار بود در باكس اصلی سریالهای شبكه دو پخش شود. به همین دلیل ما باید نیاز خانوادهها را برآورده میكردیم و جذابیتهایی در داستان میگذاشتیم. در فصل اول هم این جذابیتها اعم از بداخلاقیهای خانم جاهد، ارتباط جاهد با بابااسماعیل، صورت زخمی، عشق صدیقه و قدرت و ... بود كه این بخشهای قصه مربوط به نوجوان نمیشد. وقتی یك سریال ساعت 9 و 30 دقیقه شب پخش میشود باید قصه برایش تعلیق داشته باشد و گرنه در باكس نوجوان روی آنتن میرفت.
بهتر است اجازه بدهید فصل دوم تمام شود و متوجه شوید قصه چه آموزههایی دارد. به عنوان مثال وقتی جواد برای دیدن مومو میرود، مادرخوانده مومو نسبت به حرف جواد واكنش نشان میدهد و میگوید بیخود كردی به دختر من فكر كردی! من آن شب میخواستم دلشكسته از خانه ما نری، برای همین آن حرف را زدم و ... ما در این قصه اهدافی ترسیم و در مسیر حركت كردیم.
بازخوردها را تا امروز چطور ارزیابی میكنید؟
هر روز دلگرم تر میشویم. بازخوردها مثبت است.
تولید فصل سه را چه زمانی شروع میكنید؟
مراحل فنی فصل دوم تمام شود، تولید فصل سوم را آغاز میكنیم. البته مقدمات را شروع كردهایم، اما به شكل جدی تا 15 روز آینده انجام میشود. امیدوارم مخاطبان از تماشای كارمان لذت ببرند و تا انتها آن را دنبال كنند تا بدانند محصول كار چیست، چون فصل گل دادن مجموعه پایان ماجراهاست.