تعمدی برای دور شدن از واقعیت
ادامه از صفحه 9
خور اندیشیدن هست و میشود این فیلم را در حوزه ارتباطات و به خصوص در حوزه گفتوگو مورد تامل قرار داد.
نكته دیگر اینكه در دكور و نورپردازی و چیدمان صحنهها انگار عمدی بوده كه ما از جامعه فعلی ایران دورتر شویم. بعضا مانند آن بنای مدرن پاساژ اولیه در فیلم و آن ساختمانی كه بخش اعظم فیلم در آن اتفاق میافتد خیلی كارتونی است و دكورهای متعلق به دهه ۲۰ و ۳۰ میلادی را تداعی میكند. از این نظر ما خیلی نمیتوانیم مطمئن شویم این فیلم میخواهد خود را به اشیا و ادوات جامعه موجود و دهه ۹۰ ایران نزدیك كند، حالا اینكه چرا این اتفاق افتاده از منظر انتقادی قابل بحث است. اینكه آیا فیلم به «هیچجا» و«هرجا» اشاره دارد و آن مفهوم كلی واقعیت و مجاز را دنبال میكند، آیا «نمایش» و «بازی» را فیلم به عنوان «مجاز» در برابر واقعیت كه گروگانگیری است، قرار داده اما نشانههای اصلی فیلم به جامعه ایران اشاره دارد، مثلا مهمترین آنها پول یا نیروی انتظامی و پلیس ولی دكور و فضاسازی به طور عمدی صورت گرفته كه از كانتكس جامعه دهه ۹۰ ایران این را جدا میكند و در ذهنم برای این هیچ دلیلی نتوانستم پیدا كنم، جز اینكه آن پیام نهایی فیلم كه در واقع سلطهگری پول است و اینكه در پس این توطئه در لایه دوم و سوم یك فرد بازاری صاحب نفوذ وجود دارد كه اهداف خود را پیدا میكند و ما نقد خودمان را در لایههای زیرین پنهان میكنیم. اینكه در فیلم شاهد نیروهایی بودیم، هم نیرویی به اسم عشق در فیلم وجود داشت و هم نیرویی به نام پول و ثروت و قدرت، این تزاحم این دو را از منظر علوم اجتماعی و ارتباطات چگونه باید تعبیر كنیم. اما در فیلم حوزههای دیگری نیز مطرح میشوند مساله «وجدان» و «منطق» مطرح میشود كه به نحوی تقابل در نیروی «عقل» و «اخلاق» را مطرح میكند. به هر حال عشق و پول تنها دو نیرویی نیستند كه عالم را میسازند شما در این فیلم عقل را هم میبینید و نظم و قانون هم دیده میشود. از منظری هم در آخر فیلم قانون ظهور پیدا میكند، ولی در طول فیلم عقل هم بازی میكند هر چند عقل خالص را در طول فیلم نمیبینیم بلكه همیشه محرك آن عشق و احساس آمیخته با حسادت و آن احساس رقابتی است كه توطئه را برای حذف رقیب برمیانگیزد. فكر میكنم این مولفهها در حد مقولههای پایه زندگی اجتماعی خواسته یا ناخواسته در این فیلم مطرح شده است.