پسر جوان برای انتقام از زنان و دختران، آنها را قربانی جنایت سیاه خود میكرد
جنایت سیاه در پراید مشكی
وقتی وسوسه شیطانی سراغش میآمد، راهی خیابانهای منتهی به بزرگراه بابایی میشد و طعمههایش را در پوشش مسافربر سوار میكرد. كافی بود طعمهای مقاومت کند تا ضربات مشت و لگد بر پیكرش فرود بیاید. تا به حال پنج زن از او شكایت كردهاند. این هفته در «پشت صحنه یك جنایت» این پرونده هولناك را بررسی كردهایم كه در ادامه میخوانید.
انتقام می گرفتم
27 سال دارد و مجرد است. میگوید؛ تحتتاثیر وسوسههای شیطانی زنان را سوار میکرد و آنها را مورد آزار و اذیت قرار میداد. اگر طعمهای مقاومت میكرد، او را بهشدت كتك میزد. در ادامه، گفتوگو با راننده آزارگر را میخوانید.
سابقهداری؟
نه. تا قبل از ربودن زنان مرتكب اشتباه و خلافی نشده بودم. همیشه پسر آرام خانواده و فامیل بودم.
درس خواندهای؟
دیپلم دارم و دوست داشتم دانشگاه بروم و ادامه تحصیل بدهم، اما با جرایمی كه انجام دادم باید سالها كنج زندان بمانم و تمام رویاهایم بر باد رفت.
به چه اتهامی بازداشت شدی؟
آدمربایی و آزارو اذیت زنان.
میدانی چه مجازات سنگینی در انتظارات است؟
بله، جرمم بخشودنی نیست.
شاغل بودی؟
كارگری میكنم.
چه شد تصمیم به آزار زنان گرفتی؟
از اسفند سال گذشته جرایم را شروع كردم. خودروی پرایدی داشتم. به عنوان مسافر زنان و دختران جوان را سوار میكردم و به سمت شرق تهران میرفتم. در میانه راه باب گفتوگو را با آنها باز میكردم و میفهمیدم كه خانهدار یا شاغل هستند و بقیه اطلاعاتشان را به دست میآوردم. بعد از طی مسافتی وانمود میكردم كه مسیر را اشتباه رفتهام و از بلوار یا خیابان بعدی وارد مسیر اصلی میشوم و آنها را به مقصد میرسانم. طوری برنامهریزی میكردم که به مسیرهای خلوت و كمتردد در اتوبان بابایی و جاده تلو بروم.
بعد چه میشد؟
چاقویی نداشتم كه تهدیدشان كنم، بنابراین با مشت ضربههایی به آنها میزدم كه نتوانند مقاومت كنند و بعد مورد آزارو اذیتشان قرار میدادم. آنها با من درگیر میشدند تا از دستم فرار كنند اما اجازه این كار را نمیدادم. حتی قفل در خودرویم را دستكاری كرده بودم تا نتوانند آن را باز كرده و فرار كنند. اگر رانندهای را میدیدم كه در حال نزدیك شدن به من هستند، زنان را به بیرون خودرو پرت كرده و فرار میكردم.
انگیزهات چه بود؟
در اینستاگرام با دختری آشنا شدم که به من خیانت كرد. او با مرد دیگری دوست شده بود و نتوانستم این موضوع را تحمل كنم و از دختران و زنان متنفر شدم. میخواستم از آنها انتقام بگیرم. به همین دلیل به این كارهای خشن دست زدم. اما فكر نمیكردم خودم را به دردسر بیندازم. بعد از ربودن زنان تا چند روز از كاری كه كرده بودم، پشیمان میشدم اما دوباره به همان وضعیت برمیگشتم.
فكر میكردی بازداشت شوی؟
نه. با بلایی كه سر زنان و دختران آوردم و كابوس زندگیشان شده بودم، فكر میكردم از ترس و وحشت و حفظ آبرویشان شكایت نكنند.
اگر یكی از اعضای خانوادهات این بلا سرش میآمد، چه میكردی؟
قطعا از این موضوع ناراحت میشدم و اگر دستم به او میرسید، خفهاش میكردم.
چرا برای فروكش كردن حس انتقامت نزد پزشك نرفتی؟
خجالت میكشیدم.
چرا خجالت؟
چون علاوه بر خجالت، وسوسه هم در ربودن زنان نقش داشت.
تحقیقات نشان میدهد، وسوسه بیشتر از حس انتقام در ربودن زنان نقش داشته است.
راستش را بخواهید همینطور است كه میگویید.