پای صحبتهای مردی كه از كودكی در مجلس امامحسین(ع) بوده است وتاحالا حدود 30 هیات راه انداخته است
روضه تازه اول ماجراست
اینكه از بچگی در مجلس امامحسین(ع) باشی، خیلی موضوع عجیبی نیست؛ این را تقریبا همه ما همراه پدر و مادرمان تجربه كردهایم. اما موضوع مهم این است كه در همه سالهای بعد از آن هم این شوق حضور در دلت روز به روز بیشتر شده باشد. حاج عبدالزینب بیات از همان روزهای كودكی و حالا در روزهای 50 سالگی در مجلس امامحسین(ع) بوده است. او بعد از 30 سال فعالیت جدی برای ترویج فرهنگ عزاداری، پیرغلامی در این راه محسوب میشود؛ عنوانی كه البته خودش آن را خیلی قبول ندارد و تعریف متفاوتتری از پیر غلام دستگاه امامحسین(ع) دارد. شیخ عبدالزینب بیات، امروز چیزی حدود 50 هیات راه انداخته است؛ یعنی حرف راهاندازی را زده، اهلش را شناخته، زمینهسازی كرده و باقی مسائل را به خود امامحسین سپرده است. در نهایت هم خودش با خیال راحت، به اولین هیاتش و هیات روزهای 20سالگیاش برگشته است. با او درباره تجربه همه این 30 سال گذشته حرف زدیم.
پیر غلام بودن، پیر و جوان ندارد
شما پیر غلام محسوب میشوید؟ این اولین سوالی بود كه از او پرسیدیم. شاید چون دلمان میخواست بدانیم اصلا به چه كسانی پیرغلام میگویند؛«خب واقعیت این است كه پیر غلام امامحسین(ع) بودن دو جنبه دارد. اگر صرفا معنای ظاهریاش را در نظر بگیریم، كسی كه سالها در دستگاه امامحسین(ع) بوده و قدمی برداشته و بهاصطلاح نوكری كرده، پیر غلام حسین(ع) است و چه افتخاری بالاتر از این برای یك آدم؟ مثلا من كه 50 سال دارم و از ده دوازده سالگی در این فضا بودهام، شاید پیرغلام ظاهری باشم، اما معنای باطنی پیرغلام بودن، پیر و جوان نمیشناسد و البته من فكر میكنم اصل پیرغلام بودن، همین جنبه باطنیاش است. در واقع تو میتوانی جوان و پیر غلام امامحسین(ع) باشی؛ مثل شهید حججی كه با سن كم، راه امامحسین را در پیش گرفت و تا انتهای راه رفت. خب چه كسی بهتر از او برای پیر غلام بودن اباعبدا...؟»
پرچمدار كوچك خانه
در خاطر او، هرچه هست صدای روضه و نوحه و ذكر حسین(ع) است: «مادر خدابیامرزم معلم قرآن بود. یادم هست همیشه چادر او را میگرفتم و به كلاسهایش میرفتم. بودن در آن فضا برایم یادآور روزهای خوشی است. او عاشق اهل بیت بود و همین هم باعث شده بود خانهمان رنگ و بوی حسینی داشته باشد. تفریحاتمان در خانه و با خواهر و برادرهایم هیاتی بود؛ یكی قابلمه را سنج میكرد و یكی با شال زنجیر میزد. من هم پارچه را سر چوبی میبستم و همان پرچم هیاتمان میشد. چای خوشعطر مادرم هم همیشه در ایوان خانهمان به راه بود و این شاید اولین هیاتی بود كه من در آن شركت كردم، اما نقطه اوج این حال و هوا، روزهای جبهه و جنگ بود.»
روزهای عجیب جنگ
حاجآقا بیات از روزهای جبهه و جنگ برایمان گفت؛ روزهایی كه شاید اگر تجربهشان نمیكرد امروز همه او را به شیخ عبدالزینب، پیرغلام امامحسین نمیشناختند. الان كه به عقب برمیگردم، فكر میكنم تا قبل از جبهه و جنگ، ما چیزی از گریه و روضه و امامحسین(ع) نمیدانستیم. این جلسات متاثركننده بچههای جنگ بود كه من تازه فهمیدم چه اتفاقی افتاده است؛ در كربلا چه شده، گریه یعنی چه، غم حسین چه است. تا قبل از این جلسات در دم و دستگاه امامحسین(ع) بودم، اما احتمالا خیلی درك درستی از موضوع نداشتم؛ البته شاید حالا هم نداشته باشیم، اما به هر حال از آن روزها و از نفس بچههای جنگ و كسانی كه بعدها شهید شدند، ما آرام آرام فهمیدیم چه خبر است و اصل دنیا چه است؛ آنقدر كه خادمی در هیات كمی برایم پر معناتر شد و پرچمزدنها و پرچم جمع كردنهایم در هیات متفاوتتر از همیشه شد.
آدابی برای حضور مادرمان، فاطمه
كسی كه سالها بانی هیاتهای مختلف بوده است، حتما آداب خاصی را برای عزاداری و برپایی چنین محفلهایی میشناسد. حاجآقا بیات جوابمان را با روایت معتبری از روضههای امامرضا(ع) داد: «امامرضا(ع) هر وقت دلشان میگرفت، خیلی دوست داشتند كه روضه بگیرند. ایشان در این مواقع از ذاكر خوبشان خواهش میكردند برایشان روضهای بخواند و اشكی بریزند تا دلشان آرام شود. ذاكر تعریف میكند از حضرت پرسیدم خانمها هم در آنطرف پرده حضور دارند؟ كه امام رضا(ع) فرمودند نه؛ فقط من هستم و تو. ذاكر میگوید من شروع به خواندن قصیدهای پرمعنا كردم كه در همان حین صدای ناله زنی را شنیدم. مكثی كردم و دوباره به خواندن ادامه دادم كه دوباره آن صدا را شنیدم و برای بار سوم كه این اتفاق افتاد، نتوانستم صبر كنم و از امامرضا(ع) پرسیدم شما كه فرمودید خواهران نیستند. پس این صدای ناله زنانه از كجاست؟ كه حضرت رضا(ع) فرمودند عجب! پس تو هم صدای مادر ما فاطمه را شنیدی. به خدا قسم مجلسی برای ما برپا نمیشود مگر اولین كسی كه وارد آن میشود، مادر ما فاطمه است و آخرین كسی كه از آنجا خارج میشود هم مادر ما فاطمه است. برای همین است مجلسی که حضرت زهرا(س) در آن حضور دارند، آداب و ادب خاصی دارد كه باید آن را رعایت كنیم. این دستگاه از ب بسما... تا صدقا...اش حساب و كتاب دارد و كسی كه زیر این پرچم فعالیت میكند، نباید كوچكترین انحرافی داشته باشد. كه اگر این اتفاق بیفتد و درست و خالصانه باشد، آنوقت هم دنیا را دارد و هم آخرت را.»
اصل قضیه را بچسب
شیخ عبدالزینب بیات از محتواهایی كه در همه این سالهای خادمیاش در هیاتها دیده و شنیده و پیاده كرده است برایمان گفت: «این موضوع مغز قضیه است. گاهی سه چهار ساعت سینه میزنیم اما برداشت عقلی از خطبهها نمیكنیم. به نظر من یكی از اشتباهاتی كه گاه در بعضی از هیاتهای ما رخ میدهد این است كه بیشتر از هرچیز به مقدمه میپردازند تا اصل؛ مقدمه همان برانگیختن عواطف است كه با روضه خواندن میسر میشود. بله؛ روضه خوب است. روضه میتواند انقلابی در دلها ایجاد كند، میتواند باعث طهارت باطنی آدمها شود اما این تازه اول ماجرا است. حالا این آدم با این حال خوب، برای اخذ معلومات و كسب فضائل معنوی آماده میشود؛ نه اینكه همه آن چیزی كه در هیات بهدست میآورد تنها همین حال خوب باشد و بس. یادمان نرود كه اصل غذاست و نمك آن را خوشطعم میكند. اینجا هم اصل معارف اهلبیت(ع) است و روضه با آن سوز و گدازش باعث طهارت و خوشطعم شدن اصل ماجرا میشود.»
یك رشد دستهجمعی
حاجی بیات معروف اهل محل، حالا یكجا بند نمیشود و در نقاط مختلف شهر، كسانی هستند كه هیاتی را با پیشنهاد و با همت و همراهی او برپا كرده باشند: «حدود 30 سال پیش، با 40 نفر از اهل محل، دوستان و رفقا كه قول برادری به هم دادیم، هیاتی
راه انداختیم. هیاتی كه قرار بود طبق اصول و فرامین اهل بیت(ع) باشد. بچههایی كه در كنار هم رشد كردیم و بالا رفتیم؛ اما از یك جایی به بعد دیدیم كه هركدام از این بچهها خودشان میتوانند علمدار باشند و حیف است همه خوبها یكجا جمع باشند. برای همین از آنها خواهش كردم كه تقسیم شوند و هركدام در محلهای متفاوت پرچمی برپا كند؛ آنها هم روی ما را زمین نینداختند و فعالیتهایشان را در نقاط مختلف شهر آغاز كردند. آنها یكروز در هفته را انتخاب كردند و مراسم هفتگی به پا كردند و حالا میتوانیم با افتخار سرمان را بالا بگیریم و بگوییم كه از بركت آن یك هیات، 50 هیات رشد كردهاست كه باعث شدهاند تا نام امامحسین(ع) در جای جای این شهر طنینانداز باشد. درست است كه آن اولین هیات ما خلوت شد اما ارزشش را داشت.»
اهل عمل، عالم میسازد
هركسی میتواند یك هیاتدار واقعی و بانی مجلسی به نام اباعبدا...(ع) باشد؟ «در همه این سالها كه در جلسات بزرگان اهل معرفت شركت كردم، فهمیدهام كه آدم تا نسوخته باشد نمیتواند بسوزاند، تا آهنربا نباشد، نمیتواند جذب كند و طبیعتا تا خودت به معنای واقعی دنبالهرو امامحسین(ع) نباشی، نمیتوانی كسی را امامحسینی كنی. كسی میتواند خوب روضه بخواند كه واقعا روضه در وجودش اثر كرده باشد. كسی میتواند كسی را به انجام كاری ترغیب كند كه خودش اهل عمل باشد. كسی باید جلودار باشد كه واقعا یك الگوی به تمام معنا نسبت به آداب دستگاه امامحسین(ع) باشد. حالا اگر اینها را داشت؛ باید بگردد دنبال یك معقولیت حداكثری در بین مردم و آنوقت است كه میتواند بهتر از همیشه خادم مراسم اباعبدا... باشد.»
بودن را عشق است
و شاید مهمترین موضوع اثر چنین مجالسی روی جوانهایمان است؛ جوانهایی كه این شبها خودشان را به هركجا كه بتوانند میرساند تا سهمی در عزای حسین(ع) داشته باشند. البته كه حاجآقا بیات، دیدهها و شنیدههای كمی برای تاثیرگذاری حضور در این مجالس بر روی جوانها ندارد. «برای آثار حضور آدمها در چنین مجالسی، كتابها نوشته شده و خواهد شد. مرحوم نراقی در كتاب معراجالسعاده میگوید كه نزدیكترین راه برای جلای باطن و پیمودن راه سیر و سلوك، صرف حضور در مجالس امامحسین(ع) است. كاری كه این مجالس با روح و روان آدمها میكند، به هیچ طریقی ممكن نیست. قرار هم نیست كسی كه به هیاتها میآید، همهچیزدان باشد و تمام فكر و خیالهایش جمع باشد. صرف حضور او در چنین فضاهایی میتواند او را در راه هدایت بیندازد. طبیعتا وقتی یك جوانی به این مجالس میآید، با آدمهای با ادب، با تقوا، با ایمان و باحیا آشنا میشود.
مگر نمیدانیم كه دوست و رفیق حرف اول را در انتخاب راه زندگی و آینده میزند؟ همین حضور در انتخاب شغل، در مسیر تحصیلی و در ازدواج فرد تاثیر میگذارد و زندگیاش از این رو به آن رو میشود و در جایگاهی در حد و شان اندازه خودش قرار میگیرد.»