وقتی آهوها آه میکشند
اولین تیركمانی كه درست كردم و حرفهای بود با دوشاخه انار بود و تیوب دو لایه قرمز دوچرخه كورسی فرمان برگشته دندهای (این نوع تیوب بههیچوجه گیر نمیآمد و داشتن تیركمانی با این آپشنها در حد داشتن سلاح گرم بود و از قلدرهای همسن و سال محل جواز حمل میخواست) اولین شلیكی كه با آن داشتم یكی از جوجه مرغهای خونه بیبیام بود توی بم. یك سنگریزه لای چرم منتهیالیه كشهای سرخ گذاشتم و تیركمان را بالا آوردم، یك چشمم را بستم و نفسم را حبس كردم و .... تااااهپ. جوجه غلتید سنگ تو گردنش خورده بود و تو خونش غلت میزد. خفیف جریس جریس كرد و مادرش قدقدكنان دورش چرخید و من اولین بار معنی استیصال را آنجا فهمیدم.
من قاتل بودم، من یك مادر را بیفرزند كرده بودم دردسرتان ندهم این جوجه تا شبهای متمادی كابوس من بود و تا مدتها در خوابهایم جوجه بیسری پرواز میكرد و صدای جریس جریسش عرق سرد برتنم مینشاند. تصمیم گرفتم دیگر حیوان نكشم، اما از دوشاخه تیرکمان و لذت شلیك با آن نمیشد گذشت. آنهم با آن تیركمان نمرهدار و آپشنمند. ما بمیها به گنجشك میگوییم چُغوك. با بچهها كه میرفتیم چغوكزنی همه گلولههای من صرف تركاندن انارهای تركیده بر شاخه و قوطیهای پپسی و كوكا میشد. در باغهای مردم هم كه میرفتیم به چغوكزنی خیلی نامحسوس سر و صدا میكردم و چغوكها را پر میدادم. جغوكزنی مراسم خاصی داشت. شكارچیان بمی معتقد بودند سنگریزهها را باید شست و به حیوان زد، چرا كه اگر بر سنگریزهها عابری یا سگی ادرار كرده باشد سنگ نفرین شده است و به هدف حلال گوشت نمیخورد. دوم اینكه اگر گنجشكی شكار میشد خونش را باید به انتهای تیركمان میمالیدند و در افواه رایج بود كه در بهبود نشانهگیری مفید است. سرم پیش خدایم بلند است كه تیركمان من هرگز به خون حیوان بیزبانی آلوده نشد و بهرغم طعنه بسیارشنیدن، جانداری را بی جان نكردم.هر بار كه خبر درگیری محیطبانان یا شهادتشان یا به زندان افتادنشان را میشنوم ، ناخودآگاه دلم میسوزد برای بره آهوها و قرقاولها و یوزپلنگانی كه بیپدر و یاور شدهاند. به سینههای رگ كرده ماده آهویی فكر میكنم كه بعد از ریختن خون این برادرانم با شنیدن صدای هر شلیك غریبهای در گرگ و میش صبح و غروب در ارتعاش كوهستان از استرس خشك و خشكتر میشوند. به خون ریخته برادرانم در كوهستان فكر میكنم و گرگ پیری كه خون خشك شده داغ، را شب وقتی ماه در شكم ابری عقیم سُر میخورد بر تخته سنگها میلیسد و وقتی ماه را كه ابر دستمال كشیده و براقتر شده را میبیند بر بالاترین صخره كوه میرود و زوزه میكشد. انسان اشرف مخلوقات است، اما بیاییم در مواجهه با طبیعت، حیوان باشیم.