واقعا فکر نمیکردید؟!
اینکه ما رای می دهیم و دولت و مجلس تشکیل میشود یعنی ما برای انجام امور مملکت، یک سری نماینده انتخاب کرده ایم که احتمالا بیشتر از ما میفهمند و چیزهایی را می دانند که ما نمیدانیم و قرار است درباره مواردی تصمیم بگیرند که ما سررشتهای در آن نداریم. در یک کلام، ما به عدهای اعتماد میکنیم و امور کشور را به آنها میسپاریم. حالا این وسط یک نفر مثل آقای جهانگیری، معاوناول رئیسجمهور مصاحبه میکند و میگوید «من هیچ وقت فکر نمیکردم که کشور مستقلی مثل هند نیز حاضر به تبعیت از آمریکا شود و از ایران نفت خریداری نکند.» ( ایسنا / 26 آذر 98 ) و خب یک نفر نبوده به آقای جهانگیری بگوید خسته نباشید! اتفاقا ما فکر می کردیم شما کارتان این است که بنشینید و به این چیزها فکر کنید؛ به بدترین اتفاقات ممکن و سختترین شرایطی که قرار است ایجاد شود، نه اینکه بنشینید پشت میز و بگویید انشاءا... که گربه است و طوری نمی شود. بعد هم که آن واقعه رخ داد، بگویید ما فکر نمی کردیم این طور بشود و شد! شما که اینجوری می گویید ما پیش خودمان فکر می کنیم نکند خدای نکرده مسؤولان همهشان همینطوری بوده و هر روز در حال شگفت زده شدن هستند. بعد دوباره با خودمان میگوییم نه! حالا یک بار این طور شده ولی وقتی یاد شگفتی جناب رئیسجمهور در آن صبح جمعه کذایی میافتیم، میبینیم که خب شاید برای دیگران هم اتفاق بیفتد و انگار که فعلا دوره، دوره شگفتی و شگفتانه است. لکن این دفعه مردم که خیلی وقت است سر شده اند دیگر احساس شگفتی نمی کنند و این مسؤولان و مدیران هستند که از نتایج عملکرد خودشان شگفت زده می شوند. انگار که جای ما عوض شده. در پایان با ذکر سؤالاتی از جناب جهانگیری این بخش را پایان می دهیم:
منظور شما از کشور مستقل چیست؟ با رسم شکل توضیح دهید!
منظور شما از «من» چیست؟ واقعا یک نفر فکر می کند و تصمیم می گیرد؟
پی نوشت: لطف کرده و باقی فکرهایتان را هم برای ما اعلام کنید بلکه کمکی از دستمان برآمد!