گزارش تحلیلی جامجم از روند تولیدات فرهنگی هنری طی 5سال به روایت آماری كه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر كرده است
در تمام جهان، نمودارهای آماری در بیشتر زمینهها، روند نزولی در پیش میگیرند وقتی به زمان كرونا میرسیم و شیوع بیماری كووید- 19. چرا که در این برهه تاریخی تكلیف ما و همه كشورهای جهان روشن است اما پیش از كرونا اوضاع چطور بوده است؟ تولیدات فرهنگی و هنر در ایران چه سیری را طی كرده؟ این اطلاعات را در آخرین دادههای آماری طی سالهای 1393 تا 1397 بررسی كردهایم. چرا این سالها؟ چون به تازگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سالنامه آماری فرهنگ و هنر در سال 1397 را منتشر کرده و اطلاعات سال گذشته هنوز استخراج و منتشر نشده. یك بازه پنجساله را مدنظر قرار دادهایم كه ببینیم در حوزه تولیدات فرهنگی و هنری چند چندیم.
آنچه در ادامه میخوانید بررسی آمارهای مربوط به حوزههای كتاب، نمایش، موسیقی، هنرهای تجسمی و سینمای ایران است در پنج سالی كه توضیح داده شد.
طبیعی است که در سالنامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی موارد متعددی ذکر شده ، از بودجه این وزارتخانه گرفته تا تعداد نمایشگاههای هنری و فعالیت دیگر بخشهای این وزارتخانه.
لازم است چند نكته را درباره سالنامه آماری وزارت فرهنگ و ارشاد سلامی بدانیم. مثلا اینكه برخی موارد از قلم افتاده یا به آنها بیتوجهی شده است. اطلاعات مربوط به حوزه كتاب از همه جامعتر است و اطلاعات حوزه هنرهای تجسمی بسیار مختصر و محدود. همچنین طی این سالها بررسیهای آماری توسعه چندانی نداشته و موارد جدیدی به آنها اضافه نشده جز اینكه از سال 1395 در برخی حوزهها اطلاعات مربوط به شهرستانها هم به تفكیك
قید شده است.
آمارها و اطلاعات مدون این حسن را دارند که به صورت جامع و در عین حال خلاصه تصویری از عملکرد فرهنگی هنری در حوزههای مختلف را پیش روی قرار میدهند و احتمالا در برنامه ریزیها و تعیین استراتژی هنری یا ساماندهی به تولید نقش تعیین کننده خواهند داشت.
ضمن ارائه این آمار و بررسی مختصر آنها، یادداشتهایی از هنرمندان، مسؤولان و فعالان حوزههای مختلف را به این گزارش آماری ضمیمه کردهایم که تصویری جامعتر از کاستیها ترسیم شود یا آینده شاخههای مختلف هنر ملموستر به نظر برسد.
فیلم كمتر، فروش بیشتر
سالنهای سینما و شانسی كه آثار سینمایی برای اكران عمومی پیدا میكنند، در كنار مؤلفههایی مانند كیفیت و زمان اكران هر فیلم، نقش تعیینكنندهای در صنعت سینمای ایران دارند. در پنچ سال اخیر تعداد سالنهای سینماهای كشور از 306 به 596 سالن نمایش فیلم رسیده و این یعنی برای تقریبا 107 هزار نفر در سینماهای كشور صندلی وجود داشت و تا سال 1397 تعداد این صندلیها به نزدیك 160 هزار رسیده است.
نكته قابل تامل این است كه در پنج سال گذشته تعداد تولیدات سینمای ایران رشد قابل ملاحظهای نداشته؛ سال 1393 تعداد فیلمهای سینمایی تولید شده در طول یك سال 78 فیلم بود و این عدد در سال 97 به 82 عنوان رسیده است. شاید این هم جالب باشد كه سال 1393 در كنار فیلمهای ایرانی هفت فیلم خارجی هم در سینماها اكران شده اما بعد از آن آمار سالنامه وزارت ارشاد میگوید فیلم خارجی در سینماهای ایران اكران نشده است.
از هرچه بگذریم درآمد و میزان فروش فیلمها، مهمترین مبحثی است كه در دادههای آماری میتوان به آنها رجوع كرد. براساس سالنامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فروش فیلمهای سینمایی از 518 هزار میلیون ریال در سال 93 در یك سیر تدریجی به 2508707 میلیون ریال رسیده كه بخشی از آن به تورم مربوط است و بخشی دیگر به افزایش سالنها و تعداد تماشاگران.
بخشی از دادههای آماری وزارت ارشاد به دفعات و تعداد فیلمهای شركتكننده در رویدادهای بینالمللی و تعداد جوایزی كه سینمای ایران در این سالها كسب كرده اختصاص دارد. شاید جالب باشد بدانید كه در سال 1393 از ایران 69 فیلم در رویدادهای بینالمللی به نمایش درآمده و 250 جایزه خارجی هم نصیب فعالان سینما در ایران شده است. سال 1394 توانستیم 52 فیلم در رویدادهای بینالمللی شركت بدهیم و 370 جایزه بینالمللی به دست بیاوریم. سال 1395 از كشورمان 101 فیلم در جهان حضور داشته و 157 هنرمند جایزه خارجی گرفتهاند. در سال 1396 فقط 35 فیلم از كشورمان به رویدادهای خارجی رفته و 78 جایزه نصیب كشورمان شده است. نكته جالب توجه به سال 1397 مربوط است. در سالنامه وزارت ارشاد ذكر شده كه در سال 1397 هیچ فیلمی از ایران در مجامع بینالمللی حضور نداشته و این عدد بهوضوح صفر است اما تعداد جوایزی كه در این سال اهالی سینما از خارجیها گرفتهاند، 205 جایزه است! آثاری كه در شبكه نمایش خانگی عرضه میشوند و میزان فروش در این حوزه هم از مواردی است كه در سالنامه وزارت ارشاد آمده و اشاره شده كه از سال 1397 به دلیل رواج ویاودیها یا همان سایتهای اینترنتی نمایش فیلم، میزان فروش در شبكه نمایش خانگی كاهش زیادی داشته است.
مخاطب مظلوم!
آمارهای سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حاکی از این است که در پنج سال گذشته گرچه روند تولیدات سینمایی، خطی بوده اما در حوزه تعداد تماشاگر با افزایش چشمگیری مواجه بوده ایم. این افزایش ویژه تماشاگر میتواند دلایل مختلفی داشته باشد اما با توجه به اینکه میزان سالنهای موجود تغییر چندانی نکرده است، لزوم بازنگری و تحقیق بیشتر در این عرصه احساس میشود.
ارائه چنین آمارهایی از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اگرچه که میتواند امیدوارکننده باشد اما باید علل اصلی آن را ریشهیابی کرد. این ریشه یابی تا حد زیادی به فیلمهایی بستگی دارد که در این بازه پنجساله ارائه آمارها، اکران شدهاند.
سوال اینجاست که آیا مردم در این بازه پنجساله به تماشای فیلمهای استاندارد و با درونمایه مناسب نشستهاند یا این میزان تماشاگر، معلول کمدیها و آثار سخیف و مبتذل سینماست؟ بعضی از فیلمهای سینمای ما هنوز هم که هنوز است، از سینمای قبل از انقلاب به نازلترین شکل ممکن تغذیه میکنند. فیلمهایی که درونمایه آنها به چالش کشیدن و تمسخر حرمتهاست یا شوخیهای زشت و مبتذل را برای خنداندن مخاطب به کار میبرند، تنها باعث آسیب رساندن به فرهنگ سینمایی ما خواهند شد.
تلویزیون در چندسال گذشته اعلام کرده که مخاطبش افزایش پیدا کرده است. اما سوال اینجاست: با چه برنامهای؟ البته در این مورد، مخاطبان سینما و تلویزیون به هیچ وجه مقصر نیستند بلکه سیاستگذارانی که تلاش میکنند مخاطب را به هرقیمتی پای تلویزیون یا به سالن سینما بکشانند، مقصران اصلی این اتفاقاند. متاسفانه سیاست غلطی در سینما و تلویزیون ما به وجود آمده که آن، توجه به تقاضا و درخواست مخاطب برای عرضه محتواست نه نیاز او! این کار بزرگترین خیانت به این مخاطب مظلوم است.
ما باید در سینما و تلویزیونمان دنبال استانداردسازی باشیم تا بتوانیم با ارائه محتوای درست خدمتی به مخاطبان انجام دهیم. اگر در آنالیزها و ارائه آمارها به این برسیم که فیلمهای استاندارد و با مفاهیم درست مورد اقبال مردم قرار گرفتهاند، آنگاه میتوانیم امیدوار باشیم و این آمارها را – نه شایسته تقدیر – که قابل قبول بدانیم. در غیر این صورت ارائه این آمارها با ندادن آن تفاوتی ندارد!
كسب و كار راكد كتاب
نیازی به دادههای آماری نیست برای اینكه مطمئن شویم شرایط حاكم بر صنعت نشر، تعریفی ندارد اما سالنامههای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، اطلاعات دقیق و جامعی درباره صنعت نشر پیش روی قرار میدهد از جمله اینكه طی پنج سال تعداد ناشران غیرفعال از 8094 به 14 هزار و 864 ناشر رسیده و این یعنی هر روز به تعداد كسانی كه مجوز نشر كتاب را رها كردهاند كه خاك بخورد، اضافه شده است ولی این همه ماجرا نیست. فكر نكنید اوضاع نشر آنقدر كساد است كه دیگر كسی علاقهمند به ماندن در این حرفه نیست. از سال 1393 تا سال 1397 تعداد ناشران كشور از 12 هزار ناشر به بیش از 19 هزار ناشر رسیده و این یعنی حدود 7000 نفر در این سالها مجوز تاسیس انتشارات گرفتهاند.
آمارهای كتاب از روند بسیار تدریجی كاهش كتابهای تالیفی خبر میدهد و نیز كاهش تدریجی تیراژ كتاب است كه سقوط قابل تاملی داشته است.
از اول انقلاب، حداکثر 1000 ناشر فعال داشتهایم!
دفتر مطالعات و برنامهریزی راهبردی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همانند هرسال، سالنامه آماری مشتمل بر آمارهای حوزه فرهنگ و هنر در سال 1397 را در نیمه دوم سال گذشته، در حجمی بالغ بر 200 صفحه و 19 فصل منتشر كرده است. در این سالنامه، معاونتهای گوناگون نظیر امور فرهنگی، امور مطبوعاتی، امور هنری، قرآن و عترت، توسعه مدیریت و منابع، معاونت حقوقی، امور مجلس و استانها و... گزارشهای آماری خود را از میزان فعالیت، چالشها و ظرفیتها عرضه كردهاند.
با نگاهی به بخش معاونت امور فرهنگی در این سالنامه و بررسی وضعیت آماری ناشران در یك بازه زمانی پنجساله میتوان دید این آمار از سال 1393 تا سال 1397 به میزان قابلتوجهی رشد داشته است. اما با بررسی دقیق تر در آمار مربوطه میتوان دید، تعداد ناشران فعال در این بازه زمانی تغییر چندانی نكرده است (كمتر از صد ناشر اضافه شده است). اما طبق آمارها، تعداد ناشران فعال در سال 1393 حدود 8000 عنوان بوده درحالیكه این رقم در سال 1397 به عددی بالغ بر 15هزار ناشر رسیده است!
این مطلب گرچه نویدبخش این خبر است كه میزان صدور مجوز برای ناشران جدید افزایش یافته، اما میزان ناشر غیرفعال در بازه پنج سال اخیر به عددی نگرانكننده برای حوزه نشر تبدیل شده است.
ابتدا باید انگیزه افراد از دریافت مجوز نشر را بررسی و تحلیل کرد. یكی از انگیزهها میتواند پیدا كردن تشخص و شأن و جایگاه اجتماعی برای یك ناشر باشد. انگیزه دیگر، استفاده از فرصتهای قانونی ذیل عنوان ناشر است. مجوز نشر این ویژگی را دارد كه میتوان به وسیله آن، توجیهی برای دستگاههای نظارتی دست و پا كرد. من خودم كسی را میشناختم كه كارش چاپ دیجیتال و پرینت رنگی و امثالهم بود، اما مجوز نشر گرفت تا بتواند از مشكلات دستگاه نظارت در امان باشد!
صنعت نشر در كشور ما یك بیزینس فرهنگی نیست و عده زیادی از این نكته غافلاند كه نشر به مقدماتی چون ایده و توان مالی احتیاج دارد. امتیاز نشر به عنوان یك امتیاز «بهدردبخور» همواره در دست عدهای است و این مساله تعداد ناشران غیرفعال را زیاد میكند.
آمارهای منتشرشده توسط وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی درست و البته قابل تامل است. به اعتقاد من از ابتدای انقلاب اسلامی تاكنون نهایتا هزار ناشر فعال مشغول چاپ كتاب بوده اند و الباقی آنها صرفا كسانی هستند که یك روز مثلا در شورایعالی انقلاب فرهنگی سمتی داشتهاند و روز دیگر و بعد از بازنشستگی، برای خالی نبودن عریضه امتیاز نشر گرفتهاند! آنچه كه مسلم است این كه باید ساز و كار غلط احراز صلاحیت، كنترل و نظارت در صدور مجوز نشر جدا مورد بازبینی قرار گیرد و فرآیند تجدیدنظر درخصوص ناشران غیرفعال اعمال شود.
كل اقتصاد تجسمی اندازه خرید یك آپارتمان نیست!
هنرهای تجسمی هیچ كمكی از دولت دریافت نمیكند. نه مانند موسیقی سالن میگیرد و نه مانند سینما بودجهای برای ساخت فیلم. كتابها نیاز به بررسی و ممیزی دارند و خلاصه هر هنری نوعی از وابستگی را به دولت دارد، در عرصه هنرهای تجسمی بحث متفاوت است. گالریها فعالیتشان خصوصی است، هنرمندان هم همینطور. پس طبیعی است كه آمار دقیقی هم ارائه نكنند و مشغول كار خودشان باشند. حالا گذشته از اینها نگاهی بیندازیم به گردش مالی یكسال هنرهای تجسمی. اگر تمام فروشها و سودهای یكسال هنرمندان و گالریداران را جمع كنیم نهایتش میشود 40 میلیارد تومان، در حالی كه یك آپارتمان متوسط در برخی نقاط تهران 60 تا 80 میلیون تومان قیمت دارد.
این همه در حالی است كه دولت و وزارت ارشاد هم حمایتی از هنرهای تجسمی ندارند، نه حراج خاصی برگزار میكنند، نه برگزاری بیینال و اكسپو چندان برایشان مهم است. هنرمندان تجسمی برای خودشان بیسروصدا كار و زندگی میكنند و گالری دارها هم همینطور. ضمن اینكه گالریدارها هم اغلب مجموعهدار هستند و علاقهمند به آثار هنری تجسمی؛ وگرنه میدانند سرمایهای كه برای كارشان گذاشتهاند، بازگشت چندانی ندارد. هر چند در این میان حرف و حدیث و رقمهای نجومی درباره آثار تجسمی مطرح میشود، اما این ارقام و رویدادهای مربوط به حراج هم بیشتر برای تثبیت قیمت یك هنرمند و مسائلی از این دست برگزار میشوند و حباب هستند. گاهی فلان كار سهراب سپهری كه قیمتش در حراج بالا میرود را خود صاحب اثر میخرد و اتفاقاتی از این دست بسیار است.
خلاصه كل ماجرا این است؛ ما بیش از 100 گالری فعال داریم كه هر دو هفته یك بار تقریبا نمایشگاه دارند، گاهی فروش خوبی دارند و گاهی هم نه. گاهی هنرمند قیمت كارش را بیست میلیون تومان اعلام میكند، اما بهطور پنهانی با تخفیف همان را ده میلیون تومان میفروشد و همه این موارد یعنی نمیتوان اقتصاد تجسمی را با فرمول اقتصاد دیگر هنرها بررسی كرد و دنبال گرفتن آمار دقیق از گالریداران و هنرمندانی بود كه حمایت دولتی هم ندارند!
سالهای دور از عدد و رقم
مدیون هستید اگر گمان ببرید اهالی هنرهای تجسمی با اعداد و ارقام مشكلی دارند یا مثلا نمیتوانند اسكناس بشمارند اما به هر دلیل در سالنامههای آماری كه هر سال در وزارت ارشاد منتشر شده، حتی یك مرتبه و یك عدد ناقابل درباره گردش مالی حوزه تجسمی چیزی در آن نیامده است. اینكه فروش آثار تجسمی در هر سال چقدر بوده و گردش مالی حراجیهای داخلی كه هیچ حتی درباره تعداد گالریهای كشور هم هیچ اطلاعاتی در این سالنامهها نیست. در واقع از سال 1393 تا 1397 تنها اطلاعاتی كه درباره حوزه تجسمی دستگیرمان میشود این است كه چه تعداد نمایشگاه در مراكز هنری و گالریها برگزار شده و از سال 1395 این نمایشگاهها به تفكیك استانهای كشور ذكر شده. همین و بس.
خصوصیسازی یا رهاسازی، مسئله این است
تئاتر کشورمان از مشکلات متعددی رنج میبرد که به مرور زمان از این مشکلات کاسته نشده هیچ، به آنها اضافه هم شدهاست.
اول: ظرفیت صندلیهای تئاتر بیشتر از مخاطبان تئاتر است. تماشاخانهها اضافه شدهاند اما مخاطب برای دیدن تئاترهایمان تربیت نکردهایم. از طرفی این را هم بپذیریم که خروجی رشتههای تئاتر از دانشگاههای زیاد است و نیز تعداد هنرمندانی که شرایط کار کردن برایشان مهیا نیست. دوم: شرایط اقتصادی خانوادههای ایرانی اجازه دیدن نمایش را نمیدهد. من به عنوان یک فعال تئاتر به جرات میگویم تئاتر در ایران به نسبت کشورهای توسعهیافته یا حتی در مقایسه با تفریحات دیگری که در کشور خودمان وجود دارد، ارزان است اما با همین قیمتها یک سرپرست خانوار، به دلیل درآمد محدود، نمیتواند از رسانهای مانند تئاتر بهره بگیرد. سوم: کیفیت آثار جای بررسی دارد؛ وقتی مجموعههای فرهنگی ایجاد میشوند، تولیدات فرهنگی در دسترس قرار میگیرند ولی با چه کیفیتی؟ آیا آثاری که در تماشاخانههای شهر عرضه میشوند، کیفیت لازم را برای جذب مخاطب دارند یا اسباب دلزدگی را فراهم میکنند و قهر با تئاتر را؟
چهارم: خصوصیسازی بهانهای شده که دولت مدیریت تئاتر را رها کند و صرفا به نظارت بپردازد. در تمام کشورهای صاحب تئاتر، دولت به تولید و رشد تئاتر کمک میکند؛ اما دولت ما به بهانه خصوصیسازی مدیریت را در حد نظارت تنزل داده و کمکهای دولتی به گروهها یا به موقع پرداخت نمیشود یا اصلا پرداخت نمیشود. در چنین شرایطی به طور طبیعی تئاتریها مجبور میشوند به سمت تئاتر تجاری، تئاتر گیشه و تئاتر کممحتوا بروند که حاصلش توقف تولید اندیشه در تئاتر، ریزش مخاطب و پایین آمدن سلیقه تماشاگران است. پنجم: تعداد سالنها و تماشاخانههای شهر تهران کم نیست اما گستردگی ندارد. در جنوب تهران یا غرب یا شرق تهران تئاتر نداریم و نیز کمتر شاهد تنوع گونههای مختلف نمایشی هستیم.
تئاتر و خصوصی سازی
میزان فروش، یكی از مهمترین گزینههای آماری است اما این مورد در سالنامه آماری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای تئاتر مغفول مانده و گزارشی از میزان فروش نمایشها ارائه نشده است.
همچنین سالنهای نمایش در تهران افزایش داشته و طی یكی دو سال اخیر تئاتر خصوصی نقش تعیینكنندهای در اقتصاد تئاتر داشته اما به این موارد هم توجه نشده و اطلاعاتی درباره تعداد سالنهای فعال ارائه نشده است. مهمترین اطلاعات مربوط به تئاتر در این سالنامه، تعداد آثار تولید شده و تعداد دفعات اجرا و تعداد تماشاگران است كه از رشد نسبی تئاتر در كشور خبر میدهد.
همهگیرشدن کنسرتهای موسیقی در جهان
استقبال و اقبال عمومی نسبت به کنسرتهای موسیقی در چارت جهانی هم رشد بسیاری داشته و به نظر میرسد هر چه زندگی مدرنتر میشود مردم گرایش بیشتری به تفریحات دنیای مدرن پیدا میکنند. هر قدر فروش آلبومهای فیزیکی کمتر شده در عوض فروش آنلاین موسیقی و همچنین حضور در کنسرتها رشد چشمگیری داشته است.
روزی روزگاری در تالار وحدت تهران در سال تنها 10 کنسرت موسیقی برگزار میشده است، اگر اشتباه نکنم سال 66 با چنین آماری مواجه بودیم و حالا با گذر سه دهه با آمار بسیار قابل توجهی روبهروییم که نشان میدهد موسیقی ما میتواند امروز به عنوان یک هنر- صنعت روی پای خودش بایستد و دیگر نیاز به صدقه دولت نداشته باشد.
اما این که چرا در ایران تعداد اجراهای صحنه طی چند سال رشد تصاعدی و چند برابری را تجربه کرده، موضوعی است که باید برای پرداختن به آن رفت سراغ زیرساختهای اجرایی موسیقی. زمانی که بنده مسوولیت اداره دفتر موسیقی وزارت ارشاد را پذیرفتم روند برگزاری کنسرت در استانها بسیار دشوار بود و تنها در برخی مراکز استانی شاهد اجرای زنده موسیقی بودیم. برنامهریزیها رفت به این سمت که در هر استانی چند شهر بتوانند میزبان برگزاری کنسرت باشند و به نظرم همین اقدامات برای اصلاح ساختارها توانست به موسیقی کمک کند تا روی پای خودش بایستد و برای فعالیت مستقل از دولت تلاش کند. رشد مالی ای هم که موسیقی طی این سال ها تجربه کرده جالب است، در سال اول اصلاح ساختارها حدود 10 برابر رشد اقتصادی موسیقی را شاهد بودیم و حالا هم رشدی حدود 15 تا 20 برابر که میتواند هم اهالی موسیقی را منتفع کرده و هم گردش مالی این هنر را بالا ببرد.
نکته مهم دیگر این که تا آن دوره موسیقیهایی که اجرای صحنهای داشتند در سبک های پاپ، کلاسیک و سنتی بودند. حالا اما بیش از 15 سبک مختلف موسیقی در حال فعالیت هستند و همین هم مخاطب موسیقی را بیشتر میکند و هم چرخه مالیاش را.
آواز خوانی روی صحنه
طی پنج سال كنسرتهای موسیقی در كشورمان رشد قابل توجه داشته اما تعداد آثار صوتی كه از وزارت ارشاد مجوز گرفته و منتشر شدهاند تقریبا یك رقم ثابت را شامل میشوند.
در سال 1393 برای 425 اثر صوتی مجوز صادر شده كه نمیدانیم همه آنها آلبوم موسیقی بودهاند یا موارد دیگری را هم دربر میگیرند.
این ابهام در آمار سالهای بعد نیز وجود دارد و توضیحی ارائه نشده جز اینكه در سال 1394 تعداد آثار صوتی موفق به دریافت مجوز 574 اثر بوده و در سال 1395 برای 485 اثر صوتی مجوز صادر شده، 545 اثر در سال 1396 مجوز گرفته و در سال 1397 هم برای 548 اثر مجوز صادر شده است.