چند اثر داستانی که در آنها تصویر امام خمینی(ره) پررنگ است را مرور كردهایم
داستانهایی با محوریت روح خدا
امام خمینی(ره) برجستهترین شخصیت تاریخ معاصر است. شخصیتی كه بزرگترین رویداد یكصد سال اخیر به وجود او وابسته است و به همین دلیل نمیتوان حتی او را انكار كرد. شخصیتی كه بسیاری از اتفاقات نیم قرن اخیر به او منتهی میشود و در صد سال اخیر شخصیتی به اثرگذاری او نمیتوان سراغ گرفت. با این حال ما در آثار داستانی و حتی آثار تصویری با قالب داستانی كمتر تصویر دقیقی از ایشان دیدهایم. به عبارتی در آثار داستانی ما حضور امام را نداریم و نمیتوانیم در آنها دنبال امام بگردیم. شاید این ماجرا به خاطر ضعف ما در تاریخنگاری باشد، ولی به هر صورت شاید اگر خیلی اهل خواندن و پیگیری آثار داستانی نباشیم نتوانیم آثاری را نام ببریم كه در آنها تصویری از امام خمینی(ره) وجود دارد. هرچند كسانی كه این آثار را به صورت جدی دنبال میكنند هم شاید نتوانند آثار زیادی نام ببرند چون در موضوع امام خمینی(ره) دستمان خالی است و آثار زیادی نداریم. گرچه به قول جناب حافظ «به آب و رنگ و خط و خال چه حاجت روی زیبا را» ولی به هرصورت این حقیقتی است انكارناپذیر كه داستان یكی از قالبهای جدی و ماندگار در تاریخ است كه میتوان به كمك آن یك اندیشه و مرام را به مخاطب تفهیم و منتقل كرد، ولی میبینیم كه در ارتباط با امام خمینی(ره) قفسه این آثار با تنكی خاصی روبهروست كه یا به خاطر كمكاری نویسندگان و نهادهای فرهنگی است یا نداشتن اطلاعات تاریخی. این ماجرا زمانی كه در حوزه كودك و نوجوان دنبال كتاب میگردیم بیشتر به چشم میآید. گروهی كه با آثار داستانی بهتر و بیشتر ارتباط برقرار میكنند، ولی قفسه مربوط به این گروه سنی نیز خالی از سكنه است.
در این گزارش سعی شده بر چند كتاب كه در آنها خطی از فكر و یا حركت امام خمینی دیده میشود مروری داشته باشیم.
ارمیا
این رمان اولین اثر رضا امیرخانی است. روایت یك رزمنده را در این كتاب میخوانیم كه اختلاف میان فضای شهر و جبهه را نتوانسته هضم كند و به همین خاطر رفتارهایش گاهی عجیب میشود. او حتی ترجیح میدهد شهر را ترك كند و به دل جنگل بزند. این رمان با وجود اینكه اولین قصه امیرخانی است، ولی یكی از كتابهای متفاوت در حوزه جنگ است. در این كتاب تصویری كه امیرخانی با روایتش از مراسم تشییع پیكر امام خمینی(ره) بازسازی میكند در هیچ اثر داستانی دیگری
دیده نمیشود. ازدحام جمعیت و خیل شیفتگان رهبر آزادگان جهان همه دركنار هم تصویری
بهیاد ماندنی را رقم زده كه كاركرد آن از بسیاری از مستندهای تصویری بالاتر است و خوانندهای كه آن روزها را ندیده با این بخش از روایت به طور كامل در ماجرای داستان قرار میگیرد.
ارتداد
تصویری كه در این رمان از امام خمینی(ره) توسط وحید یامینپور به خواننده نشان داده شده تصویری شوكهكننده است. نسبتا اغلب آنهایی كه خواندهاند باورشان نمیشود و تصور میكنند راوی قصه خواب میبیند و بهزودی از خواب بیدار میشود تا این كابوس به پایان برسد، ولی وقتی تا انتهای كتاب میرود متوجه میشود خبری از كابوس نیست و همهچیز در بیداری اتفاق افتاده است. هرچند وقتی كتاب را میبندد با خودش میگوید آخیش!
خوب شد داشتم قصه میخواندم. امام خمینی(ره) در رمان یامینپور شب پیش از پیروزی انقلاب به دست عوامل پهلوی كشته میشود و انقلاب هیچوقت پیروز نمیشود. این تصویر هرچند نسبتی با واقعیت ندارد، اما تلنگرهای اساسی به مخاطب میزند و موجب میشود تصویر امام در ذهن خواننده تثبیت شود.
موهای تو خانه ماهیهاست
بسیاری قیام پانزده خرداد را سرآغاز سقوط حكومت پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی دانستهاند. محمدرضا شرفی خبوشان در این رمان كه مخاطب اصلی آن نوجوانها هستند، قصه روز پانزده خرداد در ورامین و كشتار مردم كفنپوش این شهر را برای خوانندهاش بازگو كرده است. راوی پسركی نوجوان است كه اتفاقات از زاویه دید او بازگو میشود و خواننده پا به پای او حركت میكند. پیوند میان قیام پانزده خرداد و عاشورای سال شصت و یك هجری در این داستان با حضور یك شخصیت دیگر اتفاق میافتد. خبوشان در این رمان تصویری از امام كه مردم را به طغیان واداشته نشان میدهد تا در برابر فساد پهلوی ایستادگی كنند و برای ارزشهای اسلامی كوتاه نیایند.
روایت دلخواه پسری شبیه سمیر
قصه از آنجایی شروع میشود كه پسری شبیه سمیر عكس امام خمینی(ره) را روی لباسش به جای سنجاق كردن میدوزد. او كه شیفته و دلباخته امام است در جبههها حضور پیدا كرده ولی در یكی از عملیاتها وقتی مجروح میشود و چشم باز میكند خود را در خانهای در عراق میبیند. ماجراهای كتاب زیاد است، ولی او پس از مرگش در وادیالسلام نجف پای روایتهای افرادی مختلف مینشیند تا از كسی که دوست دارد بشنود. محمدرضا شرفی خبوشان در این رمان افراد مختلف را گرد هم آورده تا پازلی را شكل دهد كه خروجی آن روایتی است دلخواه پسری شبیه سمیر كه به جای سنجاق كردن عكس امام روی جیب پیراهن خاكیاش آن را دوخته است. این كتاب روایتی از مواجهه پسری شبیه سمیر با افراد گوناگون است كه هركدام ساعاتی یا مدت طولانی امام را دیده بودند و حالا وادی السلام و انتظار افراد در برزخ پس از مرگ موقعیت خوبی است تا روایت آنها به گوش سمیر برسد و خواننده نیز آن روایتها را بخواند.
سالهای ابری
شاید باوركردنی نباشد ولی علیاشرف درویشیان در این رمان دوجلدی و بیش از هزار صفحهای در بخشی از كتابش آنجا كه راوی داستان با تصویری تازه روبهرو میشود و درباره او سوال میكند و میگویند او رهبر و پیشوای مردم در پانزده خرداد است. درویشیان با وجود داشتن گرایشهای چپ اما تصویری از امام خمینی(ره) ارائه میدهد كه در نوع خود جالب است. او از زبان راوی امام را با صورتی نورانی و پیشانی بلند توصیف میكند و حتی به نقل از شخصیتهای دیگر كراماتی برای امام بیان میكند كه در نوع خود جالب است. همچنین از دعوای لفظی بین امام و شاه نیز سخن میگوید كه در سند داشتن آن تردید وجود دارد، ولی نشان میدهد كه عموم جامعه تا چه اندازه نسبت به شخصیت امام گرایش داشتند و به اطلاعات جزئی درباره او اشراف داشتند.
پدر پسر روحا...
ابراهیم حسنبیگی با استفاده از سبك نامهنگاری تلاش كرده از خلال روایت تاریخ به شخصیت امام خمینی(ره) بپردازد. این كتاب نامههای مادر به پسرش است كه در آن به فعالیتهای پدر پسر در مسیر پیروزی انقلاب اشاره میكند. تصویر امام خمینی(ره) در این اثر هرچند نه كامل ولی در روایت داستانی دیده میشود و تصویری از سیره شخصی امام را در رمان حسینبیگی میتوان به نظاره نشست.