زن فداكار سیستانی هنگام نجات پسرش از رودخانه غرق شد
ترانه ناتمام مادری
سه روز است كه مامانسمیرا دیگر زنده نیست تا برای چهار پسركش مادری كند، برایشان غذا درست كند و شیطانیشان را به جان بخرد. دیگر سمیرا نیست كه وقتی پسرانش صدایش میزنند مامان، بگوید جان مامان. دیگر از آشپزخانه، بوی غذای تازه بلند نیست. دیگر سمیرا نیست كه به استقبال شوهرش برود و بعد از گفتن خسته نباشید، یك استكان چای گرم به او بدهد.
رودخانه تنگنظر، چشم دیدن شادی مادر و بچههایش را در آن روز نحس نداشت، یك لحظه مادر را قاپید و روی یالهای مواج
و وحشیاش سوار كرد و با خودش برد. حالا یك خانه خالی از مادر باقی مانده و یادگاریهایی كه بوی مادر را میدهد.
هوا خوب و آفتابی بود. رودخانه پرآب شده بود و خیلیها را وسوسه میكرد تا برای چند دقیقه كنارش بنشینند و حال و هوایی تازه كنند. پدر هم از این فرصت استفاده كرد و به پسرها و همسرشگفت وسایلشان را جمعكنند و به كنار رودخانه بروند تا هم دست و رویی در آن بشویند و هم مادر غذایی بپزد و كنارش سفره پهنكند و لذت دنیا را ببرند، اما هیچكدام نمیدانستند نفیر مرگ برایشان به صدا درآمده است. قاسم هشت ساله، لباسهایش را كند و وارد آب شد. خنكای آب تا زیر پوست قاسم دوید و خندهای از ته دل كرد. مادر با چشمهایی نگران چشم از قاسم برنمیداشت، پدر هم كمی دورتر نشسته و به آنها نگاه میكرد. همه چیز به نظر آرام بود، اما انگار در دل مادر رخت میشستند. نگران بود. به قاسم نزدیك شد. دلش گواهی بد میداد. چقدر دوست داشت دستش را بگیرد و او را از آب بیرون بكشد، اما حریف شیطانی پسرش نمیشد.
رودخانه وحشی
وسط خندههای كودكانه پسرك، یكدفعه آب تعادلش را بههم زد و نزدیك بود به زیر آب برود. مادر از همین میترسید. دواندوان به دل رودخانه زد و دست قاسم را گرفت و او را از آب بیرون انداخت، اما ناگهان دستان رودخانه دراز شد و مادر را به سمت عمیق خود كشید. مادر دست و پا زد تا خودش را به كناره رودخانه برساند، اما نتوانست.
پدر با هول و ولا خودش را به رودخانه رساند تا مادر را از آب بیرون بكشد، اما رودخانه وحشیتر از آن بود كه بتواند با آن دربیفتد. حتی دستش هم به مادر نرسید. شنا هم بلد نبود. صدای شیون و واویلای بچهها همهجا پیچیده بود. پدر بهتزده و مستاصل، به سمت روستایی كه نزدیك رودخانه بود، دوید تا كمك بیاورد. جز صدای گریه هیچ صدایی شنیده نمیشد. رودخانه هم انگار نه انگار كه اتفاقی افتاده بود. موهایش زیر نور زرد و سفید آفتاب برق میزد و فخرفروشی میكرد.
پسرعموی سمیرا كه لب رودخانه قاتل است، با چشمانش همچنان دنبال جسد سمیرا میگردد. وقتی با او صحبت میکنیم هنوز جسد پیدا نشده و وزش باد نمیگذارد راحت حرف بزند: «رودخانههای سیستان و بلوچستان، دو، سه ماه آبگیری دارد و جریان آبشان هم تند است. غیر از مسؤولان هلال احمر، هیچكس به كمك ما نیامد. این رودخانه كه در منطقه فیروزهای قرار دارد، قاتل مردم سیستان و بلوچستان است. نه تابلوی هشدار دارد و نه یك جای تفریحیكه مردم به آنجا بروند تا جانشان به خطر نیفتد. مردم دردشان را به چه كسی بگویند؟ هیچ مسؤولی صدای آنها را نمیشنود.»
توضیحات هلال احمر
مهدی راشكی، مسؤول دفتر نمایندگی هلالاحمر شهرستانهامون در مورد این حادثه میگوید: «این رودخانه كه در پل نُهرآب بین شهرستان زابل وهامون قرار دارد، عمق مشخصی ندارد. در بعضی نقاطم ممكن است عمق آن نیم متر و بعضی نقاط چهار یا پنج متر هم باشد. روز حادثه، چوپانی که از آن حوالی عبور میکرد، به این خانواده هشدار داده بود كه رودخانه خطرناك است و عمقش مشخص نیست و بهتر است از آنجا بروند، اما متاسفانه توجهی نكرده بودند. اینجا منطقه تفریحی وجود ندارد كه مردم برای تفریح به آنجا بروند و به تابلوی هشدار هم توجه نمیكنند. زمانی كه داشتیم دنبال جسد فرد غرق شده میگشتیم، در دو طرف رودخانه، خانوادهها مشغول تفریح بودند. حتی با اینكه میدانستند دنبال جسد هستیم، اما اهمیتی نمیدادند و کار خودشان را میکردند. در هر صورت، صبح روز 13 خردادماه جسد مادر را با کمک غواصان هلال احمر و کمکهای مردم بومی به فاصله تقریبی هشت کیلومتر دور از محل حادثه پیدا کردیم و تحویل خانوادهاش دادیم.»
گلایه اهالی
یكی از اهالی، در مورد این حادثه میگوید: «بسیاری از مردم سیستان و بلوچستان بهدلیل عدم دسترسی به یك تفریحگاه مناسب، چنین نقاط خطرناكی را برای تفریح انتخاب میكنند. این در حالی است كه متولیان امر، هیچ اقدامی در جهت نصب تابلوی شنا ممنوع و استفاده از چند غریق نجات در محل انجام ندادهاند. براساس آمارهای رسمی، از ابتدای امسال تاكنون 10 نفر جان خود را در اثر غرقشدگی از دست دادهاند. اگر بخواهید این آمار را با محمودآباد یا نور مقایسهكنید، میبینید كه آمار ما بسیار بالاتر از این دو شهرستان است. سال گذشته تعداد غرقشدگانمان 20 نفر بود كه با غرقشدگان سیل شیراز برابری میكرد. در این منطقه دو استخر وجود دارد كه قیمت بلیتشان بین 30 تا 40 هزار تومان است، چطور میتوان از مردمی كه با مشكلات مالی زندگی میكنند انتظار داشت این مبلغ را بپردازند؟
وی ادامه میدهد: بستر این رودخانه و مسیر این آب حداقل شش تا 10 كیلومتر است. در جایی كه پل وجود دارد و خودروها از روی آن عبور میكنند، تابلو وجود دارد، اما در جایی كه بستر رودخانه ناهموار است، هیچ تابلوی هشداری نیست. دهیارها با اعتباراتی كه در اختیار دارد، چه نقشی در این زمینه دارد؟ نصب چند تابلوی هشدار و فنسكشی و استخدام چند غریق نجات در این نقطه خطرناك چقدر هزینه دارد؟ نجات جان انسانها ارزش این را ندارد كه این اقدامات حفاظتی انجام شود؟ نمیتوان همه تقصیرها را گردن مردم انداخت.»