جنگ فرسایشی با کرونا
تکرار هر تلخی از تلخیاش کم میکند، این یک قاعده است. تکرار هر تلخی، مردمیکه آن تلخی را میچشند سِر میکند، این هم یک قاعده است و درباره ما و کرونا هر دوی این قواعد صدق میکند. خیلی از ما مقابل کرونا سر شدهایم، خیلی از مسؤولانمان نیز سر شدهاند. ما ماندهایم و کرونایی که دیگر مثل آن اوایل نمیترساند ولی مثل اسفند و فروردین قربانی میگیرد. طعمهها حالا کمتر از شکارشدن میترسند و صیدها از صیاد چندان واهمهای ندارند. دو ماه اول ورود کرونا به کشور، مردم سرمایه اصلی مقابله با کرونا بودند که وحدت داشتند، حاکمیت هم درجبهه مردم بود و این سرمایه را تقویت میکرد. در 60 روز نخست ورود کرونا مردم و مسؤولان حلقههای یک زنجیر بودند که نتیجه این اتحاد و همدلی کاهش آمار مبتلایان بود ولی از23 فروردین که محدودیتهای کرونایی به تدریج کمرنگ شد، دانههای این زنجیر یک به یک ازهم گسست. حالا یک پیام واحد از حاکمیت به گوش نمیرسد و هشداری اگر داده میشود نرم است، مردم هم هر کدام به صلاحدید خود رفتار میکنند. در این میان نظارتها نیز چندان چنگی به دل نمیزند و مقابله با کرونا بهوضوح به جنگی فرسایشی مبدل شده و درحالی که نتیجه مطلوبی از 108 روز مبارزه به دست نیامده ولی مردم و مسؤولان هر دو خسته شدهاند. متخصصان چینی و آمریکایی به تازگی در دو مطالعه جداگانه نشان دادهاند زدن ماسک نقش مهمیدر مهار کرونا دارد حتی برای مهار کرونا در خانه، با این حال اما هنوز ماسک زدن در کشور ما به فرهنگ عمومیتبدیل نشده و آنجا که استفاده از ماسک به ظاهر اجباری شده، درعمل اجبار وجود ندارد و نظارتی در کار نیست، چه رسد به تقویت ناوگان حمل و نقل عمومی یا نظارت بر عملکرد اصناف که نه امروز بلکه سالهای متمادی است در کشورما راه به جایی نبردهاست.