خویشاوندی با دکتر مصدق
مادر دكتر مصدق خانم نجمالسلطنه، خواهر شاهزاده فرمانفرما بود، یعنی دكتر مصدق پسرعمه مادرم بود. از كودكی او را میدیدم و با فرزندانش بازی میكردم، همین فرزندان آقای متیندفتری. خاطره جالبی كه از او دارم مربوط به صبح 28 مرداد است كه شلوغیها داشت كمكم اتفاق میافتاد. یك بار مادرم از طرف همسرش رفت و پیغام رساند و یك بار من رفتم. من گفتم پدرم میگوید: اگر اجازه بدهید ما بیاییم و جلوی این شورش را بگیریم. دكتر مصدق گفت:ا نه، برادركشی میشود! لازم نیست. بنشینیم و ببینیم ماجرا به كجا میرسدب. لحظهای هم كه ایشان داشت از منزل میرفت و نردبام گذاشته بودند كه ایشان به منزل بغلی برود، آنجا بودم و دیدم. روز عجیبی بود.