آرزوی کودک شرکتکننده در «کودکشو» اشک همه را درآورد
قصه کربلایی مبینا
آرزوی بزرگ مبینا كوچولو
بازغی در قسمتی از برنامه كه به بخش پرسش و پاسخ از پدر و مادر و مقایسه پاسخهای آنان با كودكشان اختصاص داشت از بزرگترین خواسته یا آرزوی مبینا پرسید كه آقای سالمی جواب داد: دوست دارد با پدر و مادرش به كربلا برود. بعد از این پاسخ نوبت به مبینا رسید و او هم با زبانی كودكانه خواستهاش را كه كربلا رفتن همراه والدین است، تكرار كرد و اینجا بود كه خانواده از این موفقیت غرق شادی شدند و در چند ثانیه این خنده به اشك بدل شد.
لحظههایی از جنس احساس
وقتی مهمانان از جنس مردم عادی باشند، رخ دادن چنین اتفاقاتی در برنامه دور از ذهن نیست. باید انتظار داشت در لحظه با یك كلام و یك نگاه كل معادلات چیده شده برنامه بر هم بخورد و آن را از فرمت همیشگی خود خارج كند. هرچند تمام این اتفاقات معمولا در نهایت به سود برنامه تمام میشود.
پیشتر هم شاهد چنین لحظات نابی كه پر از حس زندگی است در برنامههایی چون ماه عسل و سریهای پیشین كودك شو بودهایم، حضور خانواده تقیپور در این برنامه و تلاش آنان برای بقا در مسابقه یكی از این قسمتها بود. زمان غافلگیری یك مهمان در میانه برنامه یا زمانی كه بیبرنامهریزی و پردهپوشی احساسات خوشایند و ناخوشایند شركتكنندهای در لحظه روی آنتن میرود نیز در این زمره است. همانگونه كه گفته شد، زمانی میتوان انتظار بروز چنین لحظههایی را در برنامه داشت و از شیرینی آن بهره برد كه ساختار برنامه بستر آن را فراهم كرده باشد. برنامههایی كه از مهمانان غیرسلبریتی دعوت و آنان را با چالشهایی از جنس چالشهای زندگی مواجه میكنند، با هوشمندی این اتفاقات را رقم میزنند.
نصیری شهرضایی، تهیهكننده این برنامه در اینباره به جامجم میگوید: الان جامعه ما به این شفافیت و واقعی بودن برنامهها احتیاج دارد. باید بدون صحنهسازی با مردم برخورد كنیم. از جنس مردم باشیم به دلشان مینشینیم. ما در كودك شو بهدنبال همین جنس ارتباط با مخاطب هستیم. این آرزوی قلبی مبیناست و از سر ظاهرسازی نبود. بسیاری از چنین اتفاقاتی در برنامهشان میترسند و آن را شعاری میدانند، اما ما میگوییم اگر از زبان خود مردم مطرح شود و در لحظه اتفاق بیفتد خوب است. مثلا زمانی كه ترامپ سر كار آمد و تحریمها بازگشت، دختر یكی از خانوادهها در برنامه شعر ایران را با محتوای ضد استكبار خواند و این قسمت در فضای مجازی منتشر و بسیار دیده شد و به دل مردم نشست؛ آن خانواده هم رای بالایی آورد. این دست اتفاقات مستقیمگویی نیست، ولی اگر در یك برنامه بیفتد، باعث فرهنگسازی میشود. جمعه گذشته در برنامه اتفاق مشابهی افتاد و پدر یكی از خانوادهها كه در مرحله اعلام رایگیری حذف شدند در مورد مدافعان حرم با آقای بازغی صحبت كرد. اگر بخواهیم از روی ظاهر قضاوت كنیم اصلا به این آقا نمیآمد كه چنین نظری داشته باشد. ایشان گفت برای مسافرت به سوریه رفتم؛ در آنجا با مدافعان و جانبازان حرم آشنا شدم و آنجا نگاهم به این افراد تغییر كرد. دیدم آنها هم بچههای همسن من دارند، اما فلج یا شهید شدهاند.
فكر كردم من میتوانم با بچههایم در خانه بازی كنم آن وقت این خانوادهها در چنین شرایطی هستند، با خود عهد كردم اولین جایی كه توانستم در مورد این عزیزان صحبت و از آنان تشكر كنم. بعد از این حرفها اشك خانم ایشان درآمد. میخواهم بگویم از این لحظات احساسی در برنامه داشتهایم.
این اتفاق قرار است در برنامههای ما در دهه فجر هم رخ دهد. در این ویژه برنامهها سرودهای قدیمی و انقلابی را به شکل ویژه و اندکی کودکانه توسط خانوادهها
بازخوانی کردیم.
بازغی در قسمتی از برنامه كه به بخش پرسش و پاسخ از پدر و مادر و مقایسه پاسخهای آنان با كودكشان اختصاص داشت از بزرگترین خواسته یا آرزوی مبینا پرسید كه آقای سالمی جواب داد: دوست دارد با پدر و مادرش به كربلا برود. بعد از این پاسخ نوبت به مبینا رسید و او هم با زبانی كودكانه خواستهاش را كه كربلا رفتن همراه والدین است، تكرار كرد و اینجا بود كه خانواده از این موفقیت غرق شادی شدند و در چند ثانیه این خنده به اشك بدل شد.
لحظههایی از جنس احساس
وقتی مهمانان از جنس مردم عادی باشند، رخ دادن چنین اتفاقاتی در برنامه دور از ذهن نیست. باید انتظار داشت در لحظه با یك كلام و یك نگاه كل معادلات چیده شده برنامه بر هم بخورد و آن را از فرمت همیشگی خود خارج كند. هرچند تمام این اتفاقات معمولا در نهایت به سود برنامه تمام میشود.
پیشتر هم شاهد چنین لحظات نابی كه پر از حس زندگی است در برنامههایی چون ماه عسل و سریهای پیشین كودك شو بودهایم، حضور خانواده تقیپور در این برنامه و تلاش آنان برای بقا در مسابقه یكی از این قسمتها بود. زمان غافلگیری یك مهمان در میانه برنامه یا زمانی كه بیبرنامهریزی و پردهپوشی احساسات خوشایند و ناخوشایند شركتكنندهای در لحظه روی آنتن میرود نیز در این زمره است. همانگونه كه گفته شد، زمانی میتوان انتظار بروز چنین لحظههایی را در برنامه داشت و از شیرینی آن بهره برد كه ساختار برنامه بستر آن را فراهم كرده باشد. برنامههایی كه از مهمانان غیرسلبریتی دعوت و آنان را با چالشهایی از جنس چالشهای زندگی مواجه میكنند، با هوشمندی این اتفاقات را رقم میزنند.
نصیری شهرضایی، تهیهكننده این برنامه در اینباره به جامجم میگوید: الان جامعه ما به این شفافیت و واقعی بودن برنامهها احتیاج دارد. باید بدون صحنهسازی با مردم برخورد كنیم. از جنس مردم باشیم به دلشان مینشینیم. ما در كودك شو بهدنبال همین جنس ارتباط با مخاطب هستیم. این آرزوی قلبی مبیناست و از سر ظاهرسازی نبود. بسیاری از چنین اتفاقاتی در برنامهشان میترسند و آن را شعاری میدانند، اما ما میگوییم اگر از زبان خود مردم مطرح شود و در لحظه اتفاق بیفتد خوب است. مثلا زمانی كه ترامپ سر كار آمد و تحریمها بازگشت، دختر یكی از خانوادهها در برنامه شعر ایران را با محتوای ضد استكبار خواند و این قسمت در فضای مجازی منتشر و بسیار دیده شد و به دل مردم نشست؛ آن خانواده هم رای بالایی آورد. این دست اتفاقات مستقیمگویی نیست، ولی اگر در یك برنامه بیفتد، باعث فرهنگسازی میشود. جمعه گذشته در برنامه اتفاق مشابهی افتاد و پدر یكی از خانوادهها كه در مرحله اعلام رایگیری حذف شدند در مورد مدافعان حرم با آقای بازغی صحبت كرد. اگر بخواهیم از روی ظاهر قضاوت كنیم اصلا به این آقا نمیآمد كه چنین نظری داشته باشد. ایشان گفت برای مسافرت به سوریه رفتم؛ در آنجا با مدافعان و جانبازان حرم آشنا شدم و آنجا نگاهم به این افراد تغییر كرد. دیدم آنها هم بچههای همسن من دارند، اما فلج یا شهید شدهاند.
فكر كردم من میتوانم با بچههایم در خانه بازی كنم آن وقت این خانوادهها در چنین شرایطی هستند، با خود عهد كردم اولین جایی كه توانستم در مورد این عزیزان صحبت و از آنان تشكر كنم. بعد از این حرفها اشك خانم ایشان درآمد. میخواهم بگویم از این لحظات احساسی در برنامه داشتهایم.
این اتفاق قرار است در برنامههای ما در دهه فجر هم رخ دهد. در این ویژه برنامهها سرودهای قدیمی و انقلابی را به شکل ویژه و اندکی کودکانه توسط خانوادهها
بازخوانی کردیم.