برادركشی به خاطر یك لیوان آب
دعوای دو برادر بر سر یك لیوان آب، با قتل یكی از آنها پایان گرفت.
به گزارش جامجم، ساعت 14 و 30 دقیقه دوشنبه یكی از ماموران كلانتری یافتآباد در تماس با بازپرس مرادی، كشیك قتل دادسرای جنایی تهران او را در جریان مرگ پسر 26 سالهای در بیمارستان شهدای یافتآباد قرار داد. با دستور قضایی، ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران برای بررسی موضوع در آنجا حاضر شدند. آنها با تحقیق از مسؤولان بیمارستان متوجه شدند پسر 26 ساله با برادر 22سالهاش در خانهشان در حوالی كوی 17 شهریور دعوایشان شده و براثر ضربه چاقویی كه به كتف وی اصابت كرده زخمی و در بیمارستان فوت كرده است.
ماموران به تحقیق از مادر مقتول پرداختندكه وی به افسر تحقیق گفت: پسرانم ساعت 10 صبح در خانه با هم دعوایشان شد و هر چه كردم به دعوای آنها پایان دهم، نشد. پسر 22 ساله به نام یاسین ، با برداشتن چاقوی آشپزخانه برادر 26 سالهاش را زخمی كرد. برای نجات پسر زخمیام خودرویی را كرایه كردم و او را به بیمارستان رساندم اما او فوت شد.
ماموران با شنیدن گفتههای مادر داغدیده به خانه او رفتند تا مانع فرار جوان متهم به قتل شوند. آنها زمانی كه پا به آن خانه گذاشتند، معلوم شد متهم هنوز در خانه است كه با دستور قضایی بازداشت شد.
جوان برادركش روز سهشنبه برای ادامه تحقیقات به شعبه دوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و به بازپرس پرونده گفت: من و برادرم با هم دعوایمان شد و از روی عصبانیت چاقو را برداشتم و وی را زخمی كردم، فكر نمیكردم او بمیرد و از مرگش پشیمانم.
فحش داد، او را كشتم
یاسین 22 ساله مجرد است . تا سیكل درس خوانده و فرزند كوچك خانواده است. هنوز در شوك این جنایت است. میخندد و چند دقیقه بعد شروع به گریه میكند. میگوید اگر برادرم به من فحش نمیداد، او را نمیكشتم. گفتوگوی جامجم با متهم به قتل را در ادامه میخوانید.
از حرفهات بگو؟
چهار ماه بهعنوان كارگر در انبار بازار فروش رایانه كار كردم اما بعداز آن بیرون آمدم و مثل برادرم كه به خاطر مشكلات روحی و روانیاش كار نمیكرد بیكار شده و بیشتر وقتمان را در خانه میگذراندیم.
چرا برادرت را كشتی؟
هنوز باورم نمیشود او را كشتهام. ساعت 10 صبح بود، هردو در اتاق نشیمن نشسته بودیم كه او از من یك لیوان آب خواست. ناراحت شدم و گفتم خودت به آشپزخانه برو و آب بخور. همین باعث دعوایمان شد و مدام فحاشی میكرد. عصبانی شده و از آشپزخانه كاردی برداشتم و ضربهای به كتفش زدم.
بعد چه شد؟
فكر میكردم چون كتفش زخمی شده زنده بماند، اما اینطور نشد وقتی ماموران به خانهمان آمدند و به دستانم دستبند زدند. تازه فهمیدم برادرم فوت شده است.
-
دستبرد دزدها به خانه خانم بازیگر
-
ردپای خفاش شیشه در ربودن و آزار و اذیت بچه محل
-
انهدام شبكه بزرگ جعل اسناد در شمال پایتخت
-
شرط عجیب برای ازدواج با دختر ماساژور
-
برادركشی به خاطر یك لیوان آب
-
راز سر به مهر سقوط مرگبار از بالکن خانه زن جوان
-
جعل سند 100 میلیاردی برای فرار كلاهبردار بزرگ
-
22 روستا زیر آب