گفتوگو با سیامك اطلسی، بازیگر و دوبلور
تن به هر نقشی نمیدهم
اگر بخواهم از اصطلاحات رایج امروزی استفاده كنم باید بگویم خوب مانده است! 82 ساله است، اما نه ظاهرش نشان میدهد و نه روحیهاش. هنوز مثل سابق بازی میكند و در دوبله هم فعال است. هنوز مثل جوانیهایش عاشق دوبله است. در صدایش میتوان تهلهجه آذری را شنید. متولد ارومیه است، اما سالهاست در تهران زندگی میكند. سیامك اطلسی از معدود آدمهایی است كه با او همصحبت شدهام و به زبان آورده كه حالش خوب است. همینطور الكی نه! برای زندگیش برنامه داشته و الان از جایی كه ایستاده و مسیری كه طی كرده راضی است. رضایتی درونی كه میتوانی از جملاتش متوجه آن شوی.
سیامك اطلسی برای ما كه از دهه 60 كلی خاطره خوب داریم، همان كارگردانی بود كه فیلم سینمایی امشتب را كارگردانی و خودش هم در آن بازی كرد. فیلمی كه بیشتر اتفاقات روز را پوشش میداد، از جنگ گرفته تا اتفاقات اجتماعی و خانوادگی سالهای اولیه بعد از پیروزی انقلاب. اطلسی حالا كه به سال 62 میرود و فلاشبك میزند، از ساخت این فیلم راضی است. خوشحال است كه یكی از پرفروشهای سینمای ایران را به نام خودش ثبت كرده. میگوید: فیلم مشت نهتنها در تهران كه در شهرستانها هم بهشدت با استقبال روبهرو شد. سینمادارها این فیلم را به عنوان فیلم ذخیره نگه داشته بودند و هر وقت فیلم نداشتند یا مشتریانشان كم میشدند، مشت را اكران میكردند.
اطلسی معتقد است در دهه 60 سینمای ایران اعتباری داشت كه الان ندارد. فیلمها به مردم تلنگر میزدند و آنها عیب و ایرادهای خود را در فیلمها میدیدند و مراقب بودند آنها را تكرار نكنند، چون بر این باور بودند كه سینما تاثیر زیادی روی ذهنیت مردم دارد. اما سالهاست كه سینما تبدیل به شوخی و سرگرمی شده و دیگر نمیتوان حرف جدی در آن پیدا كرد، مگر به صورت انگشت شمار. تهیهكنندهها به سمت فیلمهای كمدی رفتهاند تا به سود برسند و سینما مرجعیتش را از دست داده است. در دهه 60 و نیمه اول دهه 70 همه جور فیلم در سینما ساخته میشد؛ جدی و شوخی، اما هیچكدام سطحی نبود. سینما واقعا آیینهای بود مقابل مردم و جامعه.
سیامك اطلسی در سریال پدرسالار هم بازی كرد. نقش عموی خانواده و پدر آذر (کمندامیرسلیمانی) را بازی میکرد. اطلسی، سریال پدر سالار را هم یكی از آثار خوب تلویزیون میداند و میگوید: حتما یادتان هست این سریال چقدر تاثیرگذار بود، چه موجی راه انداخت. همه چیز حساب شده بود همه عوامل میدانستند قرار است به چه نتیجهای برسد آخر كار.
به اطلسی میگویم پدر سالار نشان داد اگر در داخل خانواده اختلافی هم هست، اما حال آدمها و ته دلشان خوب باشد، از مشكلات گذر خواهند كرد و دوباره آشتی برقرار میشود. همین امید به آشتی، همه را دلگرم میكرد، اما الان اختلاف هست، اما حال خوب گذشته نیست. به نظرتان چرا مثل دهه 60 كه مشكلات زیادی هم داشتیم، حالمان رو به راه نیست؟
اطلسی در پاسخ به من میگوید: نسلها عوض شدهاند. خواستهها و مطالبات جوانان امروز تغییر كرده. شاید ما دیگر آنها را نمیفهمیم برای همین نمیتوانیم با آنها آشتی كنیم. شكاف بین نسلها روز به روز بیشتر میشود. به نظرم ما بیشتر از نسلهای امروزی میدانستیم چه میخواهیم. جوانهای امروز آنقدر در معرض رویدادهای تازه و فناوری هستند كه خودشان هم نمیدانند از زندگی چه میخواهند. نباید به آنها ایراد گرفت به هر حال هر نسلی خواستهها و روش و سبك زندگی خودش را دارد.
از اطلسی میپرسم فیلمهای مشت، سفر پرماجرا و راز شب بارانی را كارگردانی كردید كه آثار موفقی هم بود، اما چرا بعد كارگردانی را ادامه ندادید؟
میگوید: شرایط عوض شد، تهیهكنندهها دیگر روی فیلمهایی مثل این آثار سرمایهگذاری نكردند. تولید فیلم گران شد و خودم توانایی تولید فیلم نداشتم به همین دلیل تمركزم را گذاشتم روز بازیگری و دوبله.
اطلسی عزت نفس خاصی دارد. 40 سال است در سینما، تلویزیون و دوبله فعال است و هرگز از او حاشیهای ندیدهایم و نشنیدهایم. سرش به كار خودش است. انگار در دنیایی آرام زندگی میكند و اجازه نمیدهد این دنیا را تلاطمی بههم بریزد. خودش میگوید: نقشهایم را انتخاب میكنم. اینجوری نیست كه هر نقشی را كه پیشنهاد بدهند بازی كنم. برای كارنامه كاریام زحمت كشیدهام و دوست ندارم با آثار سطحی و سیاه خرابش كنم. میخواهم مردم خاطره بازی در آثاری مانند آن سوی آتش و مختارنامه و بقیه فیلمها وسریالهایم را در ذهن نگه دارند. جای تاسف است كه ساخت فیلمهایی مانند آن سوی آتش در سینمای ایران تكرار نشد.
به اطلسی میگویم، انگار آن فیلم ساخته شده تا در تاریخ سینمای ایران بماند و به آن اعتبار ببخشد. بازیگر سریال بچههای بهشت میگوید: از بازی در سریال مختارنامه هم راضیام. نقش بسیار سختی بود كه خوب درآمد و نظر مردم را جلب كرد. وقتی به كارنامهام نگاه میكنم، احساس میكنم عمرم را تلف نكردهام. برای بازی در سریال مختارنامه زحمت زیادی كشیدم. در یكی از سكانسها روی اسب نشسته بودم مقابل سپاه مختارنامه چند صفحه دیالوگ داشتم كه همه را از حفظ كردم و با یك برداشت به نتیجه رسید و به برداشت دوم نرسید.
از این كه یك هنرمند و بازیگر چنین به كارنامه اش افتخار میكند، نكتهای است كه این روزها كمتر آدمی از آن لذت میبرد. به این بازیگر میگویم رضایتمندی درونی كه دارید ریشه در چه دارد و او میگوید: هیچوقت از خواستهها و اهدافم كوتاه نیامدهام. دوبله همیشه مكان امنی برایم بوده و هست. وقتی نقش خوبی پیشنهاد نمیشود تمركزم را بر دوبله میگذارم. آنقدر زیادهخواه نیستم كه برای پول یا برای پركاری تن به هر نقشی بدهم. نه گلهای از كسی دارم نه شكایتی. هر كسی خودش مسؤول زندگی و انتخابهایش است و نباید دیگران را مسؤول مشكلات یا نافرجامیهای زندگیاش بداند.