نگاهی كوتاه به فیلمهای طلا و شبی كه ماه كامل شد
شــبِ 24 عیار
سؤولان جشنواره امسال مرحمت فرمودند و برای رفت و آمد اهالی رسانه به پردیس ملت، با یكی از این تاكسیهای اینترنتی قرارداد امضا كردند؛ به طوری كه میتوان با 60 درصد تخفیف در كرایه این تاكسیها دو بار در روز به سینمای رسانه رفت و آمد داشته باشیم. دستشان درد نكند. از لغو سفرهای هرازگاهی برخی رانندهها و انتظار گاه طولانی برای جستوجو و آمدن این تاكسیها (99 درصدشان هم پراید سفید) كه بگذریم، از سوالات فراوان و ادعاهای سینمایی عجیب و غریب این سفیران نمیشود گذشت. بله، سفیر؛ وقتی برنامه در حال جستوجوی راننده است، آنجا روی صفحه مینویسد «در حال ارسال درخواست به شش (یا هر تعداد دیگر) سفیر نزدیك شما» كه آدم بیشتر فكر میكند دیپلماتی چیزی است و بهزودی قرار است با سفیران كشورهای مختلف دیدار كند! خلاصه اینكه وقتی سرانجام سوار تاكسی اینترنتی میشویم و سفیر و راننده محترم، آن مسیریابِ اسمشو نبر را روشن میكند و میگوید: «همهچی آمادهس. بزن بریم!»، مكالمه اینگونه با شوق و نیش تا بناگوش باز از سوی سفیر آغاز میشود: جشنواره بودی؟ من هم خسته از دیدن فیلمهای كسالتبار جشنواره با بیحوصلگی میگویم بله. سفیر ادامه میدهد: آخه چرا فیلمای ایران مزخرفه؟! آدم فیلم خارجی میبینه كیف میكنه. من هم بیحوصله تایید میكنم: بله. سفیر باز میپرسد: شما كارِت چیه؟ میگویم: خبرنگار سینما هستم. سفیر میخندد و سرش را یكهو برمیگرداند سمت من: همه این هنرپیشهها رو میبینی دیگه از نزدیك! میگویم: بعضی اوقات بعضیاشون رو. كارمونه دیگه، برای مصاحبه. سفیر ول كن نیست: گلزار چقدر برای هر فیلم میگیره؟! در حالی كه دارم خودم را با گوشی و چرخیدن در اینستاگرام سرگرم میكنم و نگاهی به اخبار جشنواره میاندازم، جواب میدهم: نمیدونم والا. سفیر میگوید: دهنمكی امسال فیلم نداره تو جشنواره؟! میگویم: نه، چطور؟ شما دوست دارین فیلمهای دهنمكی رو؟ جواب میدهد: آره، اون فیلمی كه اكبر عبدی بازی میكرد با اون دختره كیه روسری قرمز داشت؟! میگویم: الناز شاكردوست؛ فكر كنم رسوایی رو میگید. سرتكان میدهد: من اسم فیلمها رو یادم نمیمونه، شاید. میخواهم زیر پست یكی از دوستان كامنتی بگذارم كه سفیر ناگهان و بعد از چند دقیقه سكوت میپرسد: آقا! آخرش ما نفهمیدیم اون صحنه فیلمِ چی بود؟ اینكه كارگردانه كه اسكار گرفته، ساخته بود تو حموم، تجاوز كرد یا تعرض؟! میگویم: فیلم فروشنده اصغر فرهادی رو میگید. سفیر: آره! تو كه اینكارهای فهمیدی؟! جواب میدهم: قرار هم نبود بفهمیم چه اتفاقی دقیقا افتاد. حرف فیلم چیز دیگهایه. سفیر قبول ندارد: چه حرف دیگهای داداش؟ البته فكر كنم تقصیر كارگردانم نباشه خیلی. اینا سانسورم زیاد میكنن! برای فرار از ادامه بحثهای تخصصی سینمایی، الكی مثلا شمارهای میگیرم و مشغول صحبت میشوم. وقتی میبینم به نزدیكی مقصد رسیدیم، مثلا خداحافظی میكنم. بعد دوباره مشغول گوشی تلفنم میشوم و چند ثانیهای در سكوت میگذرد كه سفیر محترم میگوید: آقای خبرنگار سینما، فقط قربونت یه وقت اینترنتی پرداخت نكنی.
درباره فیلم طلا
خوشبختانه پرویز شهبازی بعد از فیلم ناموفق مالاریا، سینمایش را جمع و جور كرد و به مسیر درستش برگشت. طلا باوجود ضعفها و ابهاماتی همچون شخصیتهای مكمل سردستی مثل رضا (مهرداد صدیقیان)، پدر دریا (بیژن افشار)، امیر (هومن سیدی) و حتی لیلا (طناز طباطبایی) - كه هركدام برای زمین زدن فیلمی كافیست - قصه میگوید و با روایت جذابش به خوبی تماشاگر را با خود همراه میكند. فیلم، بدون اینكه ادعای نقد اجتماعی داشته باشد، ظریف و هوشمندانه برخی مسائل و مشكلات اخیر كشور را مطرح میكند؛ از بیكاری و اخراج كارگران و حقوق معوقه آنها تا بالا رفتن قیمت دلار و دارو و شدت گرفتن بحث قاچاق در هر دو و بلاتكلیفی نسل جوان در میان همه این فشار و تلخی و مصیبت، كارگردان با شوخیها، صحنهها و دیالوگهای بانمك، فضا را تلطیف و برای تماشاگر قابل تحمل میكند.
هوتن خانوم! ازت متنفرم
درباره فیلم شبی كه ماه كامل شد
نقطه اتصال جالب دو فیلم طلا و شبی كه ماه كامل شد كه هر دو در روز پنجم جشنواره فیلم فجر و در سینمای رسانه به نمایش درآمدند، هومن سیدی بود.
او كه بازیگر نقش اول مرد فیلم شهبازی است و به جز لحظات اولیه فیلم، بازی خوبی ارائه داد، قرار بود بازیگر نقش اصلی مرد فیلم نرگس آبیار، شبی كه ماه كامل شد، باشد اما به دلایلی از همكاری در این فیلم انصراف داد و بعد به پروژه طلا پیوست. اینكه میگویند هیچ چیزی بیحكمت نیست، در این مورد و جابهجایی بهخصوص كاملا درست از آب درآمد؛ چون هم هومن سیدی، یك فیلم و نقش خوب به كارنامه بازیگریاش اضافه كرد و هم هوتن شكیبا، سرانجام فرصت پیدا كرد تا در نقش اول یك فیلم سینمایی عرضاندام كند. شكیبا كه سالهاست در تئاتر میدرخشد و نقشهای متفاوت و جذابی را بازی میكند، چندان در تلویزیون و سینما سابقه ندارد و مهمترین نقشی كه از او در عرصه تصویری دیدهایم، احتمالا حبیب مجموعه لیسانسهها باشد و بعد هم صداپیشگی دیبی در مجموعه كلاهقرمزی، همان دیو بامزهای كه برعكس صحبت میكند و منظورش دقیقا مقابل آن چیزی است كه حرفش را میزند. نقش عبدالحمید، همان نقش سخت و پرچالشی بود كه شكیبا برای اثبات تواناییاش در سینما به آن نیاز داشت و انصافا هم هوتن، از این پاس گل ناخواسته هومن و فرصت ایجاد شده، بهخوبی استفاده كرد و تصویری ملموس و باورپذیر از یك تروریست ارائه داد. شكیبا بهخوبی روند تدریجی غلبه تكفیر بر عشق را در شخصیت عبدالحمید نشان میدهد.
آبیار در شبی كه ماه كامل شد، با تمركز روی شخصیت یك زن
(فائزه همسر عبدالحمید)، سراغ یك ماجرای تلخ و مخوف واقعی میرود و ضمن یك روایت زنانه، درعین حال چنان فیلم سخت و مردانهای میسازد كه بسیاری از كارگردانهای مرد سینمای ایران هم توان انجام آن را به این شكل هنرمندانه و جسورانه و جذاب ندارند. این كارگردان با ساخت این فیلم در این ابعاد و با این سروشكل، كاری كرده كه دیگر فیلمهای اندك ساخته شده با موضوع گروههای تكفیری، بیشتر به شوخی شبیه باشد!