مردان جنگ، همان مردان صلح‌اند

مردان جنگ، همان مردان صلح‌اند

 پرده اول
جایی کنار شاهراه اصلی نجف - کربلا لمیده بود روی مبلی زهوار در رفته و با چشم‌هایش، کیلومترها عمق جاده را به سمت کربلا می‌کاوید. جایی که دیگر غبار اجازه دیدن نمی‌داد. همزمان هم از سیگار عربی‌اش کام می‌گرفت و دود را زیر آفتاب پاییزی می‌داد بیرون. کودک عراقی، خرما تعارف کرد و تا با عربیِ لهجه‎دار فارسی تشکر کنم، مرد متوجه من شد. ‎‌کامی از سیگارش گرفت و چشم تنگ کرد و با همان فارسی - عربی مخلوط پرسید: «ایرانی؟» ابروهایش را در هم کرده بود و پک عمیقی به سیگارش زد و جواب من را شنید که ایرانی هستم، لبخندی روی لبش نشست و انگشت اشاره و شست را روی هم گذاشت و رو به من بدون سلام و علیک گفت: «قاسم سلیمانی؛ مَرد! مَرد!»
 پرده دوم
این تصویر  را حسام‌الدین آشنا در کانال شخصی‌اش منتشر کرده. زیرش هم شرح عکس زده. شرحی که البته ظاهرا مربوط به هیچ‌کدام از شخصیت‌های داخل قاب نیست: «ذوالفقار علی در نیام نیست. سردار حاضر است حتی اگر ظاهر نیست. او در کار تدبیر است حتی اگر در تصویر نیست.» عبارت‌ها آن‌قدر روشن هستند که برخلاف سایر پیام‌های دکتر آشنا به تفسیر و تاویل و هرمنوتیک‌ نیازی نداشته باشند. هر مخاطبی همان ابتدا، عبارات را در مدح و تمجید قاسم سلیمانی، فرمانده بلندآوازه نیروی قدس فهم می‌کند حالا گیریم دکتر آشنا خواسته باشد در لایه دوم و سوم شرح عکس، یک این‌همانی استعاری بین رئیس‌جمهور و قاسم سلیمانی هم ایجاد کرده باشد.
 پرده سوم
این تصویر روز شنبه روزنامه سازندگی است؛ رسانه مکتوب اصلی جریان سیاسی حامی دولت. روسای جمهور دو کشور مهم منطقه کنار یکدیگر و دست در دست با تیتر یک بزرگی با فونت اردیبهشت که قرار بود معنای پساجنگ را کدگذاری کند برای مخاطبش: «پیام صلح روحانی»؛ روحانی پای در خاک کشوری گذاشته که تا همین چند وقت قبل، نیمی از آن در اختیار یکی از خطرناک‌ترین گروه‌های تروریستی منطقه بود و تا پشت دروازه‎های بغداد هم رسیده بودند. روحانی برخلاف همتای آمریکایی‌اش جلوی لنز دوربین‌ها به بغداد سفر کرد و از خیابان‌‎های پایتخت عراق راهی کاخ ریاست جمهوری عراق شد. درست برخلاف سفر چند هفته قبل ترامپ که در نیمه‌های شب و محرمانه و سری آن هم نه علنی، در خفا و درون یکی از پایگاه‌های ارتش آمریکا در خاک عراق برگزار شد. روحانی روی پله‌های کاخ ریاست جمهوری عراق، با اعتماد به نفس کامل و با زبانی نرم با همتایان سعودی‌اش سخن می‌گوید و آنها را دعوت به تعاملات مسالمت‌آمیز می‌کند.
حال این‌که یک روزنامه متصل به یک جریان مشخص سیاسی با عقبه‌های لیبرال‌مسلکانه زبان به تمجید و مدح این اقدام روحانی می‌پردازد و از صلح سخن می‌گوید، مشکلی نیست. چه کسی است از صلح بدش بیاید؟ من اما می‌روم توی نخ مردانی که چند سال در همین عراق و شانه به شانه مجاهدان عراقی خون و عرق ریختند و پنجه در پنجه هیولاهایی انداختند که تا پشت دروازه‌های بغداد آمده بودند. هیولاهایی که اگر مجال عرض اندام می‌یافتند از پنجه کشیدن به صورت همسایه شرقی‌شان هم ابایی نداشتند.
شاید خون و عرق مردان اگر نبود، ما شاهد این لحظه لذت‌بخش تاریخی هم نبودیم که رئیس جمهور اسلامی ایران با اعتماد به نفس کامل و در روز روشن و با برنامه قبلی قدم به خاک کشور همسایه بگذارد و حالا از موضع بالا، دیگران را دعوت به صلح و سلامت کند. در فراز و نشیب‌های تاریخ گاه باشد که برای صلح هم باید جنگید و این سرزمین پر بوده از مردانی که همیشه برای صلح جنگیده‌اند.