قتل مرد دلارفروش  برای ازدواج با همسرش

قتل مرد دلارفروش برای ازدواج با همسرش

کارگر رستوران زمانی كه متوجه شد مرد دلارفروش همسرش را طلاق نمی‌دهد تا بتواند با وی ازدواج كند، نقشه قتل او را طراحی و اجرا كرد. متهم پس از این جنایت همراه همسر مقتول به تهران گریخت. به گزارش خبرنگار جنایی جام‌جم، اوایل دی سال گذشته مردی با حضور در پلیس آگاهی مشهد از ناپدید شدن برادرش خبر داد. وی به افسر تحقیق گفت: برادرم در زمینه خرید و فروش دلار فعالیت دارد. او برای انجام كارهایش بیرون رفته و ناپدید شده است. طبق گفته برادرزاده هایم مادرشان هم قهر كرده و رفته است.جست‌وجو برای یافتن مرد گمشده آغاز شد تا این‌كه چند روز بعد ماموران هنگام گشتزنی در بیابان‌های اطراف شهر مشهد، جسد سوخته مقتول را پیدا کردند. در ادامه مشخص شد همسر مقتول با مردی كه كارگررستورانی در مشهد بود ارتباط پنهانی داشته و بعداز قتل همسرش همراه کارگر 24 ساله فرار کردند. آنها تحت تعقیب پلیس قرار گرفته و بیست و چهارم فروردین امسال دستگیر شدند. متهمان به شعبه هشتم بازپرسی دادسرای جنایی تهرن منتقل شدند و نزد بازپرس كامران رضوانی، سرانجام سكوت خود را شكستند.
فرهاد به بازپرس جنایی گفت: من و زن جوان همدیگر را دوست داشتیم و می‌خواستیم ازدواج كنیم اما شوهرش سد راهمان بود. آن مرد را كشتم تا هردویمان راحت شویم و بتوانیم ازدواج كنیم. می‌دانستم شوهر او دلارفروش است. چند ماه قبل از قتل به او تلفنی سفارش دلار دادم و حتی یكبار به رستوران محل كارم دعوتش كردم. در ادامه مدعی شدم، در حفاری در بیابان سكه‌های طلا پیدا كردم و دوباره می‌خواهم برای یافتن آن سكه‌ها به منطقه بیابانی بروم. او فریب خورد و همراهم آمدم. در منطقه‌ای خلوت با سنگ ضربه‌هایی به سرش زدم و بعد جسدش را به آتش كشیدم.
در ادامه زن جوان نیز این اظهارات را تایید كرد و گفت: همسرم آشنای خانوادگی‌مان بود. خانواده‌ام به زور و زمانی كه 13 ساله بودم مرا به عقد او در آوردند. شوهرم همیشه بدرفتاری می‌كرد. حتی با داشتن دختر و پسر نوجوان كه ثمره زندگی‌مان بود اخلاق و رفتارش عوض نشد و بدتر شد. چند بار تصمیم داشتم طلاق بگیرم كه طلاقم نداد. هشت سال پیش در سفری كه به یكی از شهرهای شمالی كشور داشتم با او دوست شدم. ماجرای تلخ زندگی‌ام را برایش تعریف كردم و بعد از آن ارتباط پنهانی‌مان آغاز شده و به هم علاقه‌مند شدیم. مدتی بعد شوهرم به تماس تلفنی‌ام مشكوك شد و ارتباطم را با او قطع كردم. دیگر از او خبر نداشتم تا این‌كه دو سال پیش در اینستاگرام او را یافتم. او یك سال قبل به‌خاطر من به مشهد آمد و در یك رستوران كار می‌كرد.
وی ادامه داد: فرهاد از رابطه پنهانی و آزارهای همسرم خسته شده بود و می‌گفت، یك روز شوهرت را می‌كشم. فكر نمی‌كردم این كار را انجام دهد. یك روز عصر به من زنگ زد و گفت؛ شوهرت را كشتم. تصمیم به فرار گرفتیم. به فرزندانم گفتم، از رفتار پدرتان خسته شده‌ام و هر وقت رفتارش را درست كرد برمی‌گردم. بعد هم همراه فرهاد به تهران آمدیم.
دو متهم پس از بازجویی برای تحقیقات بیشتر تحویل پلیس مشهد شدند.