مقادیری  دست و جیغ و هورا

مقادیری دست و جیغ و هورا


در پی رایزنی‌های فشرده بین دبیر فرهنگی و اجتماعی و سردبیری، یكی از سوژه‌هایی كه فرهنگی و جامعه مشتركا قصد شكارش را داشتند با تشخیص حضرت سردبیر به رفقای پرتلاش گروه جامعه محول شد كه اتفاقا از همسایگان ما هم در تحریریه محسوب می‌شوند؛ باشد كه بروند و حالش را ببرند... و اما
 بعد!
در همین صفحه 9 هم خبرنگاران گروه سینمایی روزنامه رفته‌اند سراغ «رحمان 1400» و حاشیه‌هایش. فیلمی كه بهترین اكران سال یعنی نوروزی را داشت و آخرش هم .... حالا همكارانمان بررسی كرده‌اند كه بالاخره ماجرای این فیلم چه بوده و مسؤولان بالاخره تكلیف این فیلم را روشن می‌كنند یا نه. اصلا تكلیف فیلم هم هیچ... تكلیف ما را با خودشان كنند كه بالاخره چه بود و چه شد؟
مگر می‌شود یك فیلم بدون مجوز برود روی پرده سینما و این همه اعتراض و حاشیه بیافریند. بخوانید و ببینید تحلیل‌های همكارانمان درباره این فیلم به قول خودشان بی ادب و برخورد مدیران سینمایی با آن چیست.
تولد داریم چه تولدی! استاد محمدعلی كشاورز كه یكی از پنج تفنگدار سابقه‌دار عالم هنر و نمایش است امروز سالروز 89 سالگی‌اش را جشن می‌گیرد و خلاصه كه دست و جیغ و هورا. استاد البته به دلیل كهولت سن در منزل است و تحت مراقبت به سر می‌برد ولی خب این موضوع باعث نشده كه ساناز قنبری، خبرنگار دست به قلم و پرتلاش سینمایی گروه بی‌خیال این جشن تولد باشد. برای همین هم برای امروز یك سورپرایزطور برایتان تدارك دیده كه احتمالا خیلی با اثرش خاطره دارید.
خلاصه كه ورق بزنید و بروید صفحه 11 تا ببینید قنبری برای امروز چه تدارك دیده است.
آذر مهاجر هم كه در حوزه نشر و كاغذ و كتاب، حالا برای خودش اسم و رسمی به هم زده و كانال‌ها و منابع و سوژه‌های جذاب خاص خودش را همیشه در آستین دارد، یك آگهی تبلیغاتی آن هم به آماتورترین حالت ممكن نظرش را جلب كرد و رفت ته و تویش را در آورد و حالا خیلی شسته و رفته آن را در صفحه 10 عرضه كرده است.
بیش از این روده‌درازی نكنیم و لطف گزارش مهاجر را از بین نبریم.
میثم اسماعیلی هم كه از دیگر زعمای گروه محسوب می‌شود در این اوضاع شیر تو شیر اقتصادی رفته توی نخ این قضیه كه در بلاد كبیره‌ای نظیر تهران اگر یك خانوار چهار نفره بخواهد از حداقل‌های مصرف فرهنگی برخوردار باشد و ماهی یك‌بار سینما برود و كتاب بخرد و... چقدر باید دست به جیب
 شود.
نتایج محاسبات اسماعیلی هم در صفحه 12 یكجورهایی سوت از هر مخ و مغزی بلند می‌كند.