چه کسی «فرشته » را کشت؟

با گذشت چند قسمت از سریال «بوی باران» خیلی ها می‌خواهند بدانند قاتل فرشته چه کسی است

چه کسی «فرشته » را کشت؟

قاتل عروس كیست؟ چه كسی قصد انتقام گرفتن از فرشته را داشت؟ چرا مراسم عروسی به آتش و مرگ ختم شد؟ اینها سؤالاتی است كه برای بینندگان سریال تلویزیونی بوی باران (عروس تاریكی) با تماشای سه قسمت از این مجموعه تلویزیونی به كارگردانی محمود معظمی پیش آمده و همین بهانه‌ای شد تا ما هم در قالب یك گزارش به بررسی مظنونین پرونده قتل عروس بپردازیم. گرچه قضاوت و رسیدن به قاتل زود است، اما به هر حال در ذهن تماشاگران سؤالات زیادی پیش آمده است. البته تعلیق قصه به كارگردانی حرفه‌ای و منسجم معظمی برمی‌گردد كه قصه را به گونه‌ای روایت كرده كه نه‌تنها مخاطبان را با یك داستان جذاب سرگرم كرده، بلكه ذهن آنها را درگیر یك قتل كرده و بینندگان به دنبال سرنخ‌هایی هستند كه قاتل چه كسی می‌تواند باشد؟ مسلما نگارش قصه و كارگردانی در این امر نقش به‌سزایی داشته است. از دیگر امتیازات سریال به نوع بازی گرفتن از بازیگران و چینش آنها برمی‌گردد كه كارگردان به سراغ بازیگرانی رفته و نقش‌هایی را به آن سپرده كه قبل از آن نمونه‌اش را تجربه نكرده بودند كه در این باره می‌توان به ساناز سعیدی اشاره كرد كه همیشه نقش افراد معصوم را بازی می‌كرد، اما در این سریال نقش یك عروس شیاد را بازی كرد كه می‌خواست با یك خانواده پولدار ازدواج كند، اما دستان دیگری بودند كه او را به قتل رساندند و با یك تلفن مرموز او را راهی زیرزمین و موتورخانه كردند و در آتش سوزاندند. همچنین معظمی برای دیگر نقش‌های محوری قصه سراغ بازیگران جوانی رفته كه یا تجربه بازی جلوی دوربین تلویزیون را نداشتند یا تعداد كارهایی كه بازی كرده‌اند، اندك است. همین به گره قصه سریال بوی باران كمك بیشتری كرده است. البته او در كنار جوان‌ترها، بازیگران پیشكسوتی همچون رضا كیانیان، رویا نونهالی و... هم قرار داده است. همه این موارد بهانه‌ای شد تا ما سراغ شخصیت‌های قصه برویم كه حس می‌شود مظنون به قتل هستند.

مادرشوهری كه مخالف عروس است
از همان اول، ساز ناسازگاری‌اش را با فرشته، عروس خانواده كوك كرد.
به هر حال مادرشوهر است و هزار داستان! وقتی شهاب پسر خانواده، فرشته را به خانه می‌آورد تا به خانواده معرفی كند، آن‌قدر عصبی است و مخالف كه حتی دلش نمی‌خواهد به طبقه پایین خانواده بیاید تا فرشته را ببیند، اما ناچار و به اجبار شهاب و با اكراه به طبقه پایین خانه می‌آید، اما با دیدن فرشته، ابرو در هم می‌كشد و شروع به كنایه زدن می‌كند تا فرشته یادش نرود زمانی كارگر كارخانه بوده است.
 مادر شوهر قصه سریال بوی باران كه به نام سیمین می‌شناسیم، صد در صد مخالف ازدواج شهاب و فرشته است. او در پاسخ به سؤال خانم جان (بزرگ‌تر خانواده) می‌گوید شهاب هر روز دل در گرو یك دختر دارد، به همین دلیل مطمئن است كه باز هم تغییر نظر می‌دهد، حتی معتقد است فرشته عروس خانواده، دختر شیادی است و به دنبال مال و اموال تك‌ پسر خانواده شهاب آمده و به هیچ وجه حرف عشق و عاشقی نیست و می‌خواهد خودش را به یك خانواده پولدار وصل كند، اما خانم جان مخالف سیمین است و می‌گوید شهاب عوض شده و می‌خواهد سر خانه و زندگی‌اش برود.
در روز عروسی سیمین به اجبار سر مراسم حاضر می‌شود و حتی قبل از خواندن صیغه عقد، مادر فرشته را به كنار می‌كشد و می‌گوید حاضر است مهریه فرشته را تمام و كمال پرداخت كند، اما عروسی به هم بخورد، حتی بعد از دادن این پیشنهاد مادر فرشته به فكر می‌رود، اما كارگردان در این صحنه كات می‌زند تا تعلیق برای مخاطب بیشتر شود. از سوی دیگر بعد از قتل چهره سیمین نشان می‌دهد كه خیلی از مرگ عروس هم ناراحت نیست و بدش نیامده این اتفاق افتاده است. به همین دلیل پیش‌بینی می‌شود سیمین دستی در این ماجرا داشته باشد.
 نقش سیمین را رویا نونهالی بازی می‌كند كه این روزها او را در كسوت یكی از داوران عصر جدید می‌بینیم. البته او بازیگر گزیده‌كاری در تلویزیون است و آخرین سریال تلویزیونی او بازی در مجموعه زاویه هفتم سال 94 بود و قبل از آن هم در سریال سایه روشن ایفای نقش كرده بود. البته نونهالی در تلویزیون با ایفای نقش ناتاشا در سریال خواب و بیدار سال 81 در میان مخاطبان تلویزیون به شهرت رسید و همان سال هم به عنوان راوی مستند اینجا آفریقاست، این مستند تلویزیونی را روایت كرد كه تماشای آن برای مخاطبان خالی از لطف نبود. حال این روزها مخاطبان شاهد بازی او در نقش مادرشوهر در سریال بوی باران هستند. البته قضاوت درباره این شخصیت زود است، اما چون مادرشوهر هست ناخودآگاه ذهن به سمت او می‌رود كه نكند در قتل عروس دستی داشته باشد.



یك دوست مرموز
 دوست خوب به پیشرفت منجر می‌شود و دوست ناباب هم به راهی منجر می‌شود كه نباید رفت. آرمان قصه بوی باران هم از همان دوست‌هایی است كه باعث می‌شود اگر كسی شرارت هم دارد، بیشتر شود. چشمان بسیار نافذی دارد و ناخودآگاه برای مخاطب حس منفی را به همراه دارد. وقتی مواد را در دست شهاب می‌گذارد. این حس ضریب بیشتری برای مخاطب می‌گیرد.
آرمان هم جزو مظنونین قتل می‌تواند باشد، زیرا به نوعی همدست شهاب است. دیالوگ‌هایی كه میان او و شهاب رد و بدل می‌شود، مخاطب این حس را دارد كه حتماً او هم یك پای ماجراست. ضمن این‌كه فرشته در قسمت دوم سریال خطاب به شهاب می‌گوید كه اصلا حس خوبی نسبت به آرمان ندارد و احساس می‌كند بد ذات است، به همین دلیل هر وقت آرمان را می‌بیند به او بی احترامی می‌كند و علاقه‌ای هم ندارد با او حرف بزند.
معظمی برای انتخاب بازیگر نقش آرمان سراغ سعید رضایی رفته كه با او تجربه همكاری در سریال تلویزیونی تكیه بر باد را داشته. البته او در یكی از سریال‌های فخیم‌زاده هم بازی كرده بود، اما كارگردان علاقه‌مند بوده كه بازیگری انتخاب كند كه كمتر چهره‌اش برای مخاطب آشناست، به همین دلیل او را برای نقش آرمان انتخاب كرده و او هم تلاش كرده آن را بازی كند.



كارگر غرغرو
 حسادت از سر و كله‌اش می‌بارد. ناراحت است كه چطور فرشته كارگر كارخانه این شانس را آورده تا با شهاب ازدواج كند. به همین دلیل مرتب با سمیه و ناجیه دیگر دوستانش كه در كارخانه كار می‌كنند، پشت سر فرشته حرف می‌زند و دوستانش را تحریك می‌كند كه فرشته از وقتی با شهاب ازدواج كرده، آدم دیگری شده و به آنها محل نمی‌گذارد.
حتی روز عروسی هم مرتب غر‌غر می‌كند كه چرا باید فرشته تا این حد خوشبخت شود! بعد از این‌كه فرشته در روز عروسی به دوستان قدیمی‌اش كه در كارخانه با هم كار می‌كردند، محل نمی‌گذارد، حسادت فریبا بیشتر از قبل می‌شود و با عصبانیت به سمیه و ناجیه می‌گوید كه چرا برای عروسی فرشته خیلی زحمت می‌كشند. نكته جالب این است وقتی فرشته در آتش می‌سوزد، اصلا برایش نه تنها اهمیت دارد، بلكه باز هم دست‌بردار نیست و پشت سر فرشته حرف می‌زند، حتی وقتی می‌بیند كه ناجیه و سمیه برای مرگ فرشته گریه می‌كنند، ناراحت می‌شود و به آنها می‌گوید برای چه گریه می‌كنند در حالی كه فرشته اصلا به آنها توجه نمی‌كرد. رفتارهای او و ناراحت نشدنش از مرگ فرشته، ناخودآگاه این شك را برای مخاطب به بار می‌آورد كه شاید او هم بدش نمی‌آمده كه فرشته را به قتل برساند. این نقش را آزیتا تركاشوند بازی كرده است كه تا به امروز در سریال‌هایی همچون دارا و ندار، ساعت شنی، نقش بر آب و... ایفای نقش كرده است. او همزمان با بازی در سریال بوی باران در سریال گاندو كه این شب‌ها از شبكه سه پخش می‌شود، بازی كرده است.



پسری با روابط پیچیده
 شهاب قصه پیچیدگی زیادی دارد. با جود این‌كه چند قسمت از سریال گذشته، اما مخاطب خیلی او را نمی‌شناسد. در شروع سریال، چهره یك پسر عاشق‌پیشه را از او می‌بینیم كه عاشق دختری به نام فرشته شده كه كارگر كارخانه‌شان است، وقتی او به مادرش اصرار می‌كند فرشته را به عنوان عروس قبول كند، بیننده با خودش می‌گوید چقدر شهاب عاشق هست و حتی با وجود مخالفت‌های مادرش، اما می‌خواهد فقط با فرشته ازدواج كند، اما بعد از این‌كه فرشته را به خانه شان می‌رساند، سراغ دختری به نام مرجان می‌رود و به او می‌گوید همه این كارهایش نمایش است و فقط به شكل صوری قرار است با فرشته ازدواج كند.
مخاطب با دیدن این صحنه متوجه می‌شود شهاب داستان دیگری دارد و قرار نیست نقش یك پسر مثبت عاشق‌پیشه را بازی كند، بلكه شخصیتش چند‌وجهی است. زیرا بعد از دیدار عجیب و غریبش با مرجان، سراغ دوست دیگرش به نام آرمان می‌رود و حتی در عصبانیت حرف‌هایی می‌زند كه این ذهنیت برای مخاطب پیش می‌آید كه او اصلا فرشته را نمی‌خواهد و فقط به خاطر شرایطی مجبور است با او ازدواج كند. ضمن این‌كه شهاب درگیر مواد روان گردان هم هست.
بینندگان با دیدن این صحنه‌ها و بعد از كشته شدن فرشته ذهن‌شان به این سو می‌رود كه مبادا شهاب هم در قتل فرشته دست داشته است، چون بعد از جاری شدن خطبه عقد به حیاط خانه می‌رود و به آرمان می‌گوید كه بالاخره فرشته جای چیزی را كه می‌خواستند گفته و باید امشب سراغش بروند... رد و بدل شدن این دیالوگ‌ها باعث وسوسه شدن ذهن مخاطب می‌شود، حتی گریه اندك او بعد از مرگ فرشته را هم باور نمی‌كند، چون به فاصله چند دقیقه بعد با وجود این‌كه پلیس تاكید كرد كه كسی از خانه خارج نشود، اما همراه آرمان یواشكی از خانه باغ می‌رود.
نقش شهاب را محمدرضا هاشمی بازی می‌كند كه تا قبل از سریال بوی باران در دو تئاتر بازی كرده بود و این سریال نخستین تجربه او جلوی دوربین تلویزیون است و كارگردان تلاش كرده بازی خوبی از این شخصیت بگیرد تا چند وجهی بودن شخصیت شهاب برای مخاطبان همراه با تعلیق باشد.



نامزد زخم‌خورده
 تا قسمت سوم، مخاطب پیمان را در یك سكانس دیده است. آنها هم جلوی سالن آرایشگاه. عصبانی و زخم‌خورده! او زخم‌خورده دختری است كه به او قول ازدواج داده بود، اما از قرار او را دور زده و به سراغ یك پسر پولدار رفته و آن دختر كسی نیست جز فرشته قصه بوی باران. پیمان جلوی آرایشگاه بی‌خبر می‌آید. مشخص نیست چه كسی خبر ازدواج فرشته را به او داده است.
پیمان با دیدن فرشته كه داخل ماشین آقا‌داماد نشسته، عصبانی‌تر می‌شود و با ابزاری كه در دست داشته محكم به شیشه جلوی ماشین زد و شروع به تهدید فرشته كرد كه چرا با زندگی او بازی كرده است و چرا به او قول داد كه بعد از ترك با او ازدواج می‌كند، اما زیر‌قولش زده و خیانت كرده است.
او در پاسخ به داماد می‌گوید كه نامزد سابق فرشته است، اما فرشته به او می‌گوید كه صحت ندارد و فقط خواستگارش بوده و با پیمان نامزد نكرده است. پیمان بعد از تهدیدهای سنگینی كه به فرشته می‌كند، می‌رود. تهدیدهای پیمان هم این ذهنیت را شكل می‌دهد كه شاید او برای انتقام وارد خانه باغ خانواده شهاب شده و عروس را در آتش سوزانده است. نقش پیمان را مهدی سلوكی بازی می‌كند كه كار قبلی‌اش سریال آرام می‌گیریم بود. از كارهای او می‌توان به سریال‌هایی همچون ستایش، از یادها رفته، مرز خوشبختی، پروانه، راستش را بگو... نام برد. در مجموع می‌توان گفت كه او جزو بازیگران جوان است كه تا به امروز لباس نقش‌های متفاوتی را به تن كرده است.



دختری مشكوك
 تا اینجای قصه خیلی مرجان را ندیده‌ایم، اما در سكانسی كه بازی كرده باعث شده تا به عنوان یكی از مظنونان پرونده قتل فرشته به او هم فكر كنیم. تا به اینجا نشان داده شده كه دوست شهاب است و فرشته هم می‌شناسد، اما مشخص نیست دوست فرشته هم بوده یا نه؟
 اما آنچه اهمیت دارد این است كه حسادت هم نسبت به فرشته داشته است. زیرا در صحنه‌ای كه با شهاب قرار دارد، خطاب به او می‌گوید، می‌بینم فرشته خیلی هم خوشحال هست و تو هم بدت نیامده از او و گرنه عكس سلفی با هم نمی‌گرفتید كه من و شهاب یكهو در آسانسور آپارتمان‌مان! همچنین در این صحنه شهاب را تهدید می‌كند وگرنه پای پدر مرجان هم وسط می‌آید. از قرار مسائلی میان آنها وجود دارد كه هنوز گره‌های آن برای مخاطبان سریال بوی باران مشخص نشده و باید بگذاریم قصه جلوتر برود، اما مرجان هم مشكوك به نظر می‌رسد كه او هم دستی در قتل داشته باشد، حتی می‌شود در نگاهش خیانت هم دید كه می‌خواهد به فرشته نارو بزند. این نقش را شهرزاد كمال‌زاده بازی می‌كند.