جایگاه مردمی مکی

جایگاه مردمی مکی


بازرگان و امیرعلایی بعدها درباره نقش مرحوم مكی در خلع‌ید از شركت نفت ایران و انگلیس، مطالبی مطرح كرده‌اند كه به نظر می‌رسد متأثر از اتفاقات بعدی دوران نهضت ملی است. مهندس بازرگان در این باره گفته: آقای مكی كار خلع‌ید را نیمه‌تمام گذاشت و برگشت! و امیرعلایی هم پای مسائل اخلاقی و این‌گونه مقولات را به مساله باز كرد. امیر مكی در این باره توضیح می‌دهد: به نظرم عیار این‌گونه صحبت‌ها بسیار پایین است.
فكر می‌كنم صحت كلام این افراد را باید در زمان و مكان خودش سنجید و این نقش مكی را همان‌طور كه خودشان اذعان و اعتراف داشتند، نه تنها كمرنگ نمی‌كنند، بلكه با این سخنان نقش مكی پررنگ‌تر هم می‌شود. آقای امیر علایی در كتاب «نقدی بر كتاب سیاه» و در كتاب «خلع‌ید» به دفعات از صحت گفتار مكی در بحث خلع‌ید و مقابله تقریبا تنگاتنگ و رو در‌روی او با عوامل انگلستان یاد كرده است. همه آنها بارها به مكی گفته‌اند: مبادا بیایند و ما را ترور كنند و برای ما اتفاقی بیفتد! مكی می‌گفت: نه، ما به پشتوانه این ملت به‌راحتی می‌توانیم كارمان را انجام بدهیم. زمانی كه مكی در جنرال آفیس در آبادان شروع به صحبت كرد، خود روزنامه‌های خارجی مطرح كردند بیشتر از 17هزار نفر در كمتر از 20دقیقه، آن هم در گرمای هوا در ماه رمضان پای صحبتش نشستند و به صحبت‌هایش گوش دادند و چه كفی برایش زدند. عكس‌هایش را هم، مجله لایف و هم، روزنامه واشنگتن تایمز به دفعات منتشر كردند. الان هم از فوق سری (top secret) خارج شده و عكس‌های متنوع‌تر و بیشتری را بیرون داده‌اند.
 از آنجا كه مرحوم بازرگان با وجود اختلاف نظر با مرحوم مكی، هرگز پرده‌دری نكرد، اما امیرعلایی با عصبانیت هیستریك و عجیب و غریبی درباره مكی حرف می‌زد، این سؤال مطرح می‌شود كه اساسا دعوای این دو نفر از كجا شروع شد و امیرعلایی به چه دلیل از مكی كینه به دل گرفت. امیر مكی در این باره می‌گوید: البته مرحوم مكی هم اواخر عمرش، متقابلا صحبت‌هایی می‌كرد. آقای امیرعلایی آن‌طور كه مشخص بود، علاقه و تمایل داشت در دولت در درجات بالا قرار بگیرد و از لحاظ ارتباطات مردمی در كنار اشخاصی از جمله مكی قرار داشته باشد، یعنی هم حرفش برو و هم مخاطب بیشتری داشته باشد، ولی در مقوله نفت با توجه به اسناد و مداركی كه مكی ارائه می‌كرد و ارتباطاتی كه او در حوزه برای فعالیت و دست بالایی كه در ماجرای خلع‌ید داشت، امیر علایی خودش را به‌نوعی كمرنگ می‌دید. به نظر من یكی بحث جایگاه مردمی مكی بود كه مورد رشك قرار می‌گرفت و دیگری اختلافاتی بود كه با افرادی كه دكتر مصدق در هیات خلع‌ید قرار داده بود، وجود داشت. به خاطر دارم عموجان می‌گفتند: همیشه این مشكل داشتم را كه چرا آقای متین‌دفتری انتخاب شد؟
وی در این باره ادامه می‌دهد: آقای مكی این مطلب را بارها مطرح می‌كردند، اما آقای امیرعلایی به‌نوعی راحت از كنار این موضوع می‌گذشت! یا مثلا امیر علایی مطرح می‌كرد مكی تمایل داشت خودش را به مصدق بچسباند، در صورتی كه اطلاعات ما از او بیشتر بود، من در استانداری بودم، عملا مكی از حرف‌های ما استفاده می‌كرد و جلو می‌رفت و درآخر هم موضوع را به نام خودش تمام كرد!... من این سنخ سخنان را چندان دقیق و كامل نمی‌بینم، علاوه براین ارتباطات این دو، قبل از خلع‌ید در حدی با هم بسیار خوب بود.
 تقریبا تا سال 1329، مكی با امیر علایی مشكلی نداشت، حتی در سال 1330 و موارد مربوط به خلع‌ید. با توجه به این‌كه آقای امیر علایی استاندار خوزستان بود و با شهربانی وقت و نیروهای نظامی و انتظامی ارتباطاتی داشت، موقعی كه مكی به خوزستان رفت، آقای امیر علایی همان‌طور كه بعدها مطرح كرد با خود گفته بود: احساس می‌كنم دارم كمرنگ می‌شوم؛ مكی ارتباطاتم را دزدید، خواست خودش را مطرح كند و دنبال شهرت بود! یك مقدار بحث نمایان شدن و شهرت برای آقای امیر علایی مطرح بود.