موحد عاشق

موحد عاشق

 وقتی به یاد دكتر مصطفى چمران می‌افتم
بی‌اختیار به یاد شمع و شعر و پروانه و سوز عشق می‌افتم 
نه هر عشقی
عشقی كه مقاومت و ایستادن مقابل ظلم و ستم را می‌آموزد
عشق سوختن براى هدف‌های بزرگ
عشقی كه از ایمان به خداوند و راه اهل‌بیت سرچشمه می‌گیرد
عشقی كه دنیای آراسته را می‌فروشد و عالم فقر و جنگ را می‌خرد
عشقی كه چمران را از زندگی مستقر به جای ناآرام می‌كشاند
عشقی كه او را در خدمت اشك محرومان جنوب لبنان و ستم دیدگان آورد
عشقی كه به تعبیر خود چمران در كنار امام محرومان پیدا كرد 
عشقی كه مقاومت در برابر ظلم را می‌آموزد 
عشقی كه پر از قدرت است 
عشق على علیه‌السلام
دكتر چمران تمام خلقت‌ را زیبا می‌دید
حتى موشی كه اتاق كوچكش را خراب می‌كرد.
روح لطیفش در مقابل خشن‌ترین دشمن‌ها ایستاد
دقیقاً « اشداء على الکفار رحماء بینهم » را در چمران احساس می‌كنم
او با مظلومان گریه كرد و در جبهه بدون ترس جنگید
با همان دستی که شعر می‌نوشت، دقایقی بعد اسلحه سنگین می‌گرفت و در سخت‌ترین تپه‌ها می‌جنگید
در میان دود خمپاره‌ها عكس گل و قطره آب می‌گرفت
 عجیب است؟
مگر علی علیه السلام مظهر نیرو و قدرت، شب‌ها به بینوایان و ایتام رسیدگی نمی‌كرد؟
مگر علی علیه السلام سر در چاه فرو نمی‌برد و گریه نمی‌كرد؟
پس چرا تعجب؟
دكتر چمران راه خود را پیدا كرد
برایش حرف مردم و دنیا مهم نبود
انتخاب او خدا بود و بس، خدا و دیگر هیچ
دقیقاً همان گونه كه امام صدر، امام علی علیه‌السلام را توصیف كرد
او موحد بود و بس ...