زندگی متفاوت
یكی از همكاران علی نعمت،
آقا معلم گزارش ما از تجربه متفاوت این سفرها برایمان گفت: «در این ده یازده روز، ما نوع دیگری از زندگی را تجربه میكنیم كه واقعا ارزشش را دارد.
یك زندگی بدون تلویزیون و اینترنت، بدون خبر و جنجال، بدون هیاهو و سرشار از آرامش و بیخبر از دنیا. شاید باورتان نشود ولی در آن ده روز، ما آزادترین و آرامترین روزهایمان را میگذرانیم و بعد با یك روحیه تازه و سرحال، دوباره به شهر برمیگردیم. »
معلم عربی مدرسه اما روایت دیگری از مناطق محروم دارد: «یادم است یكبار همراه با جمعی از دوستانم به روستایی در خراسان رضوی در
مرز افغانستان رفتیم. آنجا روستایی بود كه اصلا كشاورزی و دامداری نداشت و آنها فقط سگ داشتند.
وقتی پرسیدیم درآمد مردمان اینجا از چه راهی است، به ما گفتند اگر مردمانی متدین باشند، فقط حقوق كمیته امداد را میگیرند و اگر هم متدین نباشند، قاچاق میكنند. بعد كه همراه با آقای نعمت و بچههای این مدرسه به اردوهای جهادی رفتم، پیش خودم فكر كردم من كه اینجا محرومیتی نمیبینم. مردمان اینجا دام دارند، زمین كشاورزی دارند، جوانها میتوانند تحصیل كنند.
بعدها فهمیدم محرومیت درجهبندی دارد. محرومیت، هم میتواند خانههای كپری كثیف و بدون بهداشت باشد و هم اگر خانه بهداشت از خانهای در یك روستای خوب دور باشد، محرومیت است. پس باید سعی كنیم تعریفمان از محرومیت را با چیزی كه در فیلمهای هندی میبینیم مقایسه نكنیم. ما در كشورمان فقری از جنس گرسنگی نداریم.
درست است كه همه نان و بوقلمون نمیخورند، ولی بالاخره نانی برای خوردن دارند. پس باید حواسمان باشد انتظارمان از محرومیت چیست و برای همان هم قدم برداریم و تلاش كنیم. البته او در انتقاداتی هم به عملكرد بعضی از گروههای جهادی در مناطق محروم دارد: به نظر من ما به معماری روستاها ضربه میزنیم.
خیری میآید و خانهای مقاوم میسازد، اما ظاهر خانه اصلا با بافت آن روستا همسو نیست. در واقع چیزی كه باعث جذابیت روستاها میشود معماری سنتی آنهاست، اما ما خانههایی میسازیم كه نه كاملا غربی و نه شبیه شرقیهاست. نه ظاهری كاملا مدرن و زیبا دارد و نه شكل سنتی و محلی خودش را حفظ كرده است؛ صرفا خانهای شاید مقاوم برای مردم است كه
جنبه بصریاش به طور كلی نادیده گرفته شده است.
به نظر من، این روند باعث میشود معماری روستاهای ما از بین برود و این در آینده میتواند ضربه بزرگی به بومگردی ما بزند. »