جریان زندگی
گفتم شکر خدا چه نشاطی دور این رودخانه جریان گرفته است. انگار زندگی مردم با این رود گره خورده؛ همینطور که چشمش را از جریان آب زنده رود برنداشته بود گفت: باید باشی لحظه باز شدنش را ببینی. این روزها که آب زاینده رود چند صباحی است مردمداری میکند و دوباره از مردم گوشه میگیرد و شهر را خالی میکند، مردم بیشتر قدرش را میدانند. وقتی خشک است انگار جریان زندگی مردم کند میشود. شبی که قرار است بعداز مدتی رودخانه باز شود و آب به شهر برگردد مردم اینجا با شور و نشاط غریبی جمع میشوند. انگار که عزیزشان از سفر برمیگردد.