موسیقی پاپ امروز جای حرف حساب نیست

با مجید اخشابی درباره 15 سال پیش و خـواندن ترانه اعتـراضی «تیتر روزنامه» حرف زدیم

موسیقی پاپ امروز جای حرف حساب نیست

ما هر روز با تیتر سر و كار داریم. شما هم. همه‌مان می‌شویم تیترهای روزنامه، حتی اگر نامی از هیچ‌كدام ما در تیترها نباشد، باز هم آنچه در كشورمان رخ می‌دهد، به امروز، آینده و معیشت‌مان مربوط می‌شود، اینگونه همه ما همه تیترهای روزنامه‌ها می‌شویم. این روزها هم كه خبرهای اختلاس و دیگر معضلات و دغدغه‌های اقتصادی تیتر اصلی روزنامه‌ها هستند، ما همه بی‌این‌كه بخواهیم می‌خوانیم و تاثیر می‌گیریم. می‌خوانیم و نگرانی از حال و روز خودمان را در آن می‌بینیم و به فكر فرومی‌رویم. شاید همین اهمیت «تیتر روزنامه» باعث شده 15 سال پیش علی معلم ترانه‌ای را با این عنوان بسراید و در اختیار مجید اخشابی خواننده موسیقی پاپ قرار دهد. ترانه‌ای اجتماعی كه دربردارنده معضلات و مشكلات یك دهه و نیم ایران است و هنوز هم می‌شود آن را شنید به فكر فرو رفت، نه این‌كه به آن روزها فكر كرد... «تیتر روزنامه» دردهای همین امروز ما هم هست و مثل موسیقی پاپ امروز نیست كه چند باری آن را بشنوی و بعد فراموش شود. در آن از نابرابری‌های اجتماعی و طبقاتی سخن به میان می‌آید و هر چند هم سراسر تلخی است، اما آخرش می‌رسد به امیدواری و امید به داشتن فردایی بهتر. با اخشابی تماس گرفتیم تا از حال و هوای ساخت این قطعه با او حرف بزنیم، قطعه‌ای كه شاید حالا در میان عاشقانه‌های الكی موسیقی پاپ فراموش شده باشد، اما همین كه آن را بشنوی‌ می‌تواند مخاطب خود را به فكر فرو ببرد و به یادش بیاورد روزی روزگاری نه چندان دور، موسیقی پاپ در جامعه چه حرف‌های مهمی برای گفتن داشته است.

مدیران جسورتر بود
اخشابی که بر خلاف همنوعانش خیلی اهل پروتکل‌های پیچیده رسانه‌ای نیست به‌راحتی پاسخگوی تلفن همراهش می‌شود و درباره این قطعه به جام‌جم می‌گوید: «این قطعه را همراه با استاد علی معلم برای تیتراژ پایانی سریالی به نام «عروج» كار كردیم. همان زمان هم اثر متفاوتی بود اما در گذشته مدیران جرات بیشتری در پذیرش خلاقیت‌های تازه داشتند و این كارها را با آغوش باز می‌پذیرفتند. به همین علت هم توانست از تلویزیون پخش شود و جامعه آن را بشنود و  به معضلاتش فكر كند.»
این خواننده می‌افزاید: این كار در عین سادگی به مفاهیم مهم و ارزشمندی اشاره و معضلات روز جامعه را بیان می‌كرد.
او ادامه می‌دهد: «متاسفانه این روزها مسؤولان نگران از دست رفتن مخاطب هستند. هرچند این طبیعی است اما نباید برای حففظ مخاطب هر آنچه كه مردم می‌خواهند را ارائه كرد.
باید توانست محتوای مناسب را به سلیقه جامعه تزریق كرد و تسلیم كارهای پیش پا افتاده‌ای كه بیرون از صدا و سیما مردم را جذب كرده‌اند، نشد. این اثر بدیع و خلاقانه است كه جریان ایجاد می‌كند و با كارهای یخ و بی‌محتوای امروز نمی‌توان جریان ایجاد كرد.»


اعتقاداتم را خوانده‌ام
پایان این ترانه با همه تلخی‌ها امید هست. اخشابی این‌طور می‌گوید: امید شگفت‌آورترین داشته انسان است. من همیشه سعی كرده‌ام كارهایی را بخوانم كه این اعتقاد من در‌ آن باشد، دردها را بگویم اما ناامیدی ایجاد نكنم.
امید به آدمیزاد صبر و تحمل می‌دهد، همین‌طور انگیزه برای داشتن فردای بهتر.
او می‌افزاید: هرچند اخبار روزنامه‌ها حالا همه ناامید‌كننده بوده و نشان می‌دهند اتفاقات خوبی در اطراف‌مان رخ نمی‌دهد، اما نمی‌توانیم و نباید ناامید شویم.
خبرها را كه می‌خوانم گاهی به فكر فرومی‌روم كه چرا مسؤولان فكری به حال معضلات نمی‌كنند؟ مگر نه این‌كه دانستن مساله می‌تواند ما را به سمت یافتن راه حلی برای آن سوق دهد، پس چرا این اتفاق نمی‌افتد؟
متاسفانه كم‌كاری‌ها موجب تكرار اتفاقات تلخ می‌شوند و ما باز هم خبر اختلاس و فقر و ... را می‌بینیم. هر قدر هم ناامید نشویم، ناراحت كه می‌شویم...


آره ، خونشو فروخته
واسه بچش نون خریده

همان‌طور که اخشابی هم گفت متن این ترانه مربوط به تیتراژ یکی از سریال‌های تلویزیونی بود. تیتراژی که در زمان خودش یکی کار جسورانه و رو به جلو محسوب می‌شد و برای همین هم به شدت از طرف مخاطبان مورد استقبال قرار گرفت. به جز جسورانه بودن این تیتراژ، شعر و تنظیم پرضرب آن هم از دیگر دلایل نفوذ و پذیرش آن در میان مخاطبان محسوب می‌شد. مرور شعر آن حالا و در این روزها خالی از لطف نیست:
یكی میگه  «o» منفی، یكی میگه عین قصره
مردی خونشو فروخته، مردی خونه َش رو فروخته
تیتر روزنامه عصره...
آره، خونشو فروخته واسه بچش نون خریده
نرخ خون پایینه انقدر یا نون ُ گرون خریده ؟...
عصره آهن، عصره گرگه
 توبه مرگ گرگ عصره
مردی خونش «o» منفیس اما خونش عین قصره
حالا سنگپشت یا حلزون صد چمن خونه به دوشن
سنگدلان كه قیمته خون خونشنو میفروشن
غم مخور یكی همیشه خوبه كیمیا سرشته
آدرس خدارو داره، میگه خونمون بهشته
فرصت همیشتونو از خود و خدا نگیرین
زندگی امیده امید زنده باشین تا نمیرین
فرصت همیشتونو از خود و خدا نگیرین
زندگی امیده امید زنده باشین تا نمیرین...
زنده باشین تا نمیرین...



مخالف جریان حاکم موسیقی‌ام
اخشابی این روزها در حال ساخت چند كار عاشقانه و آیینی است كه تازه‌ترین آنها در جشنواره بین‌المللی امام رضا (ع) رونمایی  شده است. همچنین در حال انجام كارهای تالیفی و آموزشی در عرصه موسیقی و پروژه‌های تحقیقی‌اش است.
 با همه این مشغولیت‌ها او قصد دارد مخالف جریان حاكم بر موسیقی پاپ هم حركت كرده و كارهای اجتماعی و ارزشی را اجرا كند.
این خواننده می‌گوید: من سعی می‌كنم برخلاف جریان حاكم بر موسیقی حركت كنم و تا جایی كه توانش را دارم از دردها و مفاهیم ارزشمندی كه جامعه به آنها نیاز دارد، بخوانم. ناامید نیستم، هنوز هم دیر نشده و می‌توان مفاهیمی كه باید را از همین طریق به گوش مردم رساند.




موسیقی پاپ دیگر جای حرف حساب نیست
موسیقی دیگر چندان رگه‌های اجتماعی و سیاسی ندارد. برخلاف گذشته در مسیر دیگری پیش می‌رود و حال و هوای دیگری دارد. اگر از معدود مواردی كه در موسیقی‌های غیررسمی مانند رپ به اعتراض علیه معضلات جامعه می‌پردازند بگذریم، خواهیم دید در موسیقی خبری از مسائل اجتماعی و حتی فرهنگ‌سازی هم  نیست.
وقتی این موارد را با اخشابی مطرح می‌كنم، اظهار می‌كند: موسیقی ما به‌خصوص در عرصه پاپ دچار انحراف كیفی و مفهومی شده است، آن‌قدر كه می‌توانم بگویم دیگر موسیقی پاپ جای زدن حرف حساب نیست. نمی‌شود مفهومی را به جامعه القا یا
فرهنگ‌سازی كرد.
فقط از احساسات سطحی می‌شنویم و جامعه به یك‌سری كارهای كلامی سر‌هم‌بندی و بی‌محتوا رسیده است.
او همچنین بیان می‌كند: دیگر ساخت كارهای اجتماعی مخاطب ندارد و هنرمند نمی‌تواند اثری تولید كند كه بازتاب داشته باشد.