در باب غمنامه برجی

در باب غمنامه برجی


اسمش را می‌گذارند افتادن توی محدودیت‌های ذات مدیا! نرسیدن برای پیگیری سوژه آقا رضای برجی را عرض می‌کنم.
غمنامه یا به عبارت بهتر، درددل مکتوب برجی دیروز در یکی از خبرگزاری‌ها منتشر شده بود. انتشارش در ساعات بعد از ظهر و تاخیر ناشی از رسیدن به دست روزنامه‌نگارانی چون این قلم باعث شد از پیگیری‌اش باز بمانیم.
روزنامه است و سرعت و پیگیری برای بستن صفحات و اگر نبود الزامی که مسؤولان روزنامه در بستن صفحات تا ساعت پنج و نیم، شش عصر دارند، این موضوع از سبد سوژه‌های صفحات فرهنگی جا نمانده بود.
آقا رضا ضمن گلایه سرگشاده‌ای که به رئیس ستاد کل نیروهای مسلح برده از برخورد مدیرعامل باغ‌موزه دفاع مقدس بابت حقوقی که از او پایمال شده، نالیده است.
لابه‌لای سطرهای پردرد نامه‌اش اشاراتی هم به بعضی اقدامات تبلیغاتی باغ‌موزه داشته که به تعبیر او با فرهنگ بسیج و بسیجی‌گری سازگار نیست.
تتمه سطرهای غمنامه‌اش هم اشاراتی داشته به بعضی مراکز موفق هنری از دفتر ادبیات و هنر مقاومت به پرچمداری آقا مرتضی سرهنگی تا روایت فتحی که با همت سید مرتضایِ آوینی بنا شد.
فارغ از بحثی که برجی در نامه‌اش به آن اشاره و گلایه‎هایی که از یکی از زیرمجموعه‎‌های ستاد کل داشته اما اشارات برجی و مثال‌هایی که ذکر می‌کند، واقعیت مسلمی را به ذهن متبادر می‌کند؛ موتور انقلاب هیچ وقت با روحیه عادی و کارمندی جلو نرفته.  همه جا،‌خط اصلی با روحیه جهادی کسانی شکسته که در قید و بندهای عادی و معمولی اداری نبوده‌اند و آنچه برایشان در اولویت‌های آخر قرار داشته، نفع شخصی بود.  انقلاب همیشه روی دوش این روحیه و آدم‌هایی با این روحیه جلو آمده و لاجرم در فرهنگ آن‌هم در حیطه‌ای مانند دفاع مقدس اگر بخواهد اتفاقی بیفتد با همان روحیه خواهد بود کما این‌که مرتضای سرهنگی و مرتضای آوینی هر دو اهل همین اردوگاه بودند.
گلایه آقا رضای برجی که این روزها با بیماری هم دست و پنجه نرم می‌کند بیش از آن‌که ناشی از پایمال شدن حق و حقوق مادی‌اش باشد که هست، به واقعیت دردآوری اشاره دارد که به زعم او سکان هدایت مرکز مهمی را در حوزه دفاع مقدس بر‌عهده دارد. اهل قضاوت زودهنگام نیستیم و بحث را هم شخصی نمی‌کنیم. این قول را هم می‌دهیم هم حتما سراغی از مسؤولان باغ‌‍موزه دفاع مقدس بگیریم.  صحبت آنجاست که چه مصداقی که برجی به آن اشاره کرده درست باشد چه نباشد، نباید در نوک انگشتی که برجی نشان می‌دهد متوقف ماند. او، فرهنگ و روحی را نشان می‌دهد که می‌تواند در راه اشاعه فرهنگ انقلاب، اختلال ایجاد کند.