مالک در هوای یمن

گفت‌وگو با داریوش ارجمند؛ بازیگری که نامش با مالک‌اشتر و سریال امام علی(ع) گره خورده است

مالک در هوای یمن

بای بسم ا... سه ماه زنگ می‌زدیم به همدیگر و هربار استاد ارجمند از كار پیش آمده می‌گفت و... سرانجام آموزشگاه هنر ارجمند، پیوند دیدارها و گفتارهایمان شد كه البته گزیده‌اش را فراروی افق‌های روشن‌تان گشوده‌ایم. یكی از روزهای این گفت و شنفت از قم مقدس مهمانی‌چند آمده بودند با هدایایی از بارگاه‌های پاك نجف، كربلا و آستان‌های قدس و معصومه(ع). دستبندی سفارشی‌ساز با نگین سبز از سوی آستانه مقدسه حضرت معصومه(س) كه به مناسبت عید غدیر ارمغان استاد كردند و دیدنی بود حسی كه داشت. در این روزهای ذی‌حجه یادی كردیم از سفرهای‌شان به حجاز: بهترین حج‌ام سفری بود كه با زنم رفتم. عرب‌ها مرا مالك صدا می‌زدند. این در حالی بود كه وهابی‌ها ما را مهدورالدم اعلام كرده بودند. در بازار یك عطرفروش یكریز صدایم می‌كرد مالك مالك! همسرم كه می‌ترسید با دست و دل لرزان می‌گفت آشنایی نده چیزی نگو... عطرفروش گفت او هم جعفری است و كلی عطر را به یك‌سوم قیمت حساب كرد بعد نمونه‌ای از مُهر پیغمبر به من داد كه از روی مهر ایشان در موزه توپكاپی تركیه ساخته بودند البته عربستان ازت بگیرن، گردنت ر‌و می‌زنن! و این مالك شدنِ ارجمند داستانی دارد: دوستم در حرم امام رضا(ع) شب عاشورا برای نقش مالك با قرآن استخاره كرد و گفت داریوش قبول نكن آیه را نوشتم بُردم دادم به میرباقری (آنان كه درصف نماز با شما می‌ایستند وقتی از شما دور می‌شوند به تمسخُرتان می‌پردازند) گفتم بازی نمی‌كنم چهار ماه بعد با تهیه‌كننده اتفاقِ دیدار افتاد. سخن زدیم و پیشنهاد كرد دوباره استخاره كن. اتفاقا شب جمعه‌ای بود. دوستم كه نمی‌دانست قضیه چیه از حرم پیغام داد كه نمی‌تونی نه بگی برو انجام بده آیه فرمان ساخت كعبه به ابراهیم بود باز نوشتم و بردم دادم به سید (میرباقری) قبلا عوامل را دیده بودم. این بار كه رفتم دیدم همه عوض شده‌اند و به‌ این‌گونه بود كه داریوش ارجمند مالك شد و به گفته مالك، شد یك قطره از اشك‌های علی «می‌دونین كه علی بن ابیطالب از [رنجدیده‌ترین] آدم‌های فرهیخته و بزرگوار تاریخه. از خوشفكری‌های آقای میرباقری (شاید وجه تاریخی هم نداشته باشه) اینه كه حكم امیری مصر رو پس از «كظم غیظ» مالك بهش میده. وانگهی مالك پیش خانواده‌ا‌ش میگه این حكم مرگ مردی‌ است به نام مالك كه به جنگ سرداری به نام اشتر می‌رود كه به اسب و شمشیر و قبیله‌اش می‌نازد.» ارجمند باور دارد سرافرازی اُخرویش همین كارهای دراماتیكی است كه كرده «در سریال مقدس امام علی(ع)، عبدالعظیم حسنی و نقش‌های دیگه‌ای كه مربوط به جامعه هستن فكر می‌كنم اینها برای من پاداش‌های زیادی هستن برای این كه بازتاب پاداشش رو دارم توی همین دنیا می‌بینم.» داریوش ارجمند صمیمانه و بی‌رنگ و ریا می‌نمود و بود البته: «دیگه الان اینجا پیش تو كه نمی‌تونم لاپوشونی كنم هر وقت كه فیلم بازی می‌كنم قیامت برام متجلی میشه، چون روزی كه من فیلم رو می‌بینم یادش می‌افتم برای این‌كه یك زندگی‌ای توی فیلم داشتم كه همه میاد جلوی چشمم. من اونجا باور می‌كنم كه یه روزی اعمالم بازبینی میشه...»

  زندگی ارجمندانه؟
همه زندگی من یك فراز بزرگ از دكتر شریعتیه. این خیلی مهمه.
  استاد ارجمند به چه چیزی افتخار می‌كنه؟
من به همه كارهایی كه نكردم، افتخار می‌كنم نه به كارهایی كه كردم.
  معنای زندگی ارجمند؟
اصلا معنای زندگی من كارهاییه كه نكردم.
  معیار یا آموزگارِ نكردن‌ها؟
همه. پدر، مادر، معلمان، جامعه.
  ثبات قدم شما در این «نكردن‌ها» چقدر به كار اومده؟
خیلی زیاد. معنی داده به زندگیم.
  موفقیت شما با: روابط، رفقا، آگاهی؟
آگاهی‌ا‌م كه آدمای آگاه به من دادن.
  انگیزه بخش شما؟
شناختیه كه والدین و معلمانم از استعداد من داشتند كه مرا هل دادن سمت این كاری كه توش هستم.
  شهرت، آسیب هم داره؟
بله. می‌تونه یه دفعه به ناكجاآبادی ببره تو رو كه نتونی ازش برگردی.
  نسبت آسایش و شهرت؟
می‌تونی آدم مشهوری باشی، اما آسایش زندگی هم داشته باشی.
   كی فاتحه آسایش آدمی خونده میشه؟
وقتی از شهرت، سوء‌استفاده کنه.
  انسانِ ارجمند؟
انسان بی‌نهایته. خداگونه‌ است. روح خدایی در وجود ماست.
  به دوستی‌شون افتخار می‌كنین؟
كسانی كه اعتقادات‌شون تظاهری نیست، اهل تظاهر نیستن.
  وقتی كسی تظاهر می‌كنه كه شما را دوست داره؟
داره نفاق می‌كنه.
  چیزی كه واقعا انسان را از ردیف انسانیت بیرون میندازه؟
نفاقه؛ چه با خود چه با دیگران.
  چیزی كه واسه آدم، خیلی سخته شه به زبون بیاره؟
نه گفتن و نمی‌دونمه.
  اوج ایمانه؟
به نظر من گفتن «نه و نمی‌دانم».
  كسی كه نمی‌دونه، اما با پیشنهاد میز بزرگ و با‌مسما بله می‌گه بدون این‌كه كاربلد باشه؟
این اوج نفاقه. بی‌تقوایی محضه.
  تابستان امسال به شما چی یاد داد؟
 چگونه ملتی با دست خالی اونقدر مقاومت كنه كه یك جهانی رو از رو ببره؛ اینو «یمنی»ها به من یاد دادن
  البته ما مقاومت رو یادگرفته بودیم.
ولی نمی‌دونستم یه ملت كوچیك مثل یمن هم می‌تونه این‌قدر بزرگ بیندیشه و این مدعیان خداشناسی (سعودی‌ها) رو...
  مثلا خادمین حرمین؟
 برعكس نهند نام زنگی كافور!
  آدم‌های دوتابعیتی؟
مثل اینه كه دوتا بابا داشته باشن... مگه میشه همچین چیزی!
  كسی كه با روراستی با شما تا نمی‌كنه؟
وا نمی‌ایستم. می‌رم. آیینه روح آدمو كدر می‌كنه.
   كسی كه برنامه ریخته شما رو نردبان ترقیش كنه؟
اگه ببینم آدم خوبیه شونه‌ام رو میدم. چه اشكالی داره.
  ناآگاهانه این كارو كردین؟
 آره و بعدا فهمیدم پله شدم.
  مروت كه حافظ میگه نامی بی‌نشان است؟
همچنان واقعا ادامه داره.
  اگر زمانه مروت بود؟
یمن این وضعو نداشت، نیجریه...
  زمانی صلح كل بودین؟
شرایطی بود كه می‌دیدم اگر نباشی صدمه می‌خوری. من از آدم‌هایی كه صلح كل هستن خوشم نمیاد. أشِدّاء علی الكفار.
  اینو از كجا یاد گرفتین؟
اینو ایمانم به من یاد داده.
  بیشترین دستمزد؟
امام علی(ع).
  بهترین دستمزد؟
امام علی(ع) (دوتا جون دستمزد گرفتم از امام علی یكی مال خودم یكی مال پسرم).
  شده از یك دوره‌ای به بعد، آدم دیگه‌ای شده باشین؟
بله.
  لابد با گرمای حضور مالك در زیر پوست‌تان؟
خیلی! اصلا آتیش زده منو... خیلی عجیبه ...آره.
  چه جوریاست؟
مثل خون می‌جوشه توی رگ‌های من.
  بزرگ‌ترین بركتی كه خدا به شما داده؟
صراحت لهجه، نترسیدنم، اتكا به ایمانم، اتكا به خداوند از همان سریال به شدت در من اوج گرفت.
  در این‌باره تجربه چیزی شبیه معجزه؟
از این چیزها زیاده. توی محافل خصوصی گفتم، ولی جاش توی روزنامه نیست.
  آب اگه حافظه داشت و كلام انسانی؟
فقط عباس رو صدا می‌زد. عباس حافظ كیان خانواده است. بزرگ‌ترینه.
  قهرمان شاهنامه كه مثل علی بن ابیطالب فكر می‌كنه؟
سیاوش (به‌جز از علی كه گوید به پسر كه قاتل من/ چو اسیر توست اكنون به اسیركن مدارا).
  وقتی چیزی ناحقه؟
تذكر میدم.
  پیامدش هرچی باشه؟
می‌پذیرم.
  همیشه پاش وایستادین حتی اگه به ضررتون بوده؟
در زندگیم همواره كنار حق ایستادم حتی اگه به ضررم بوده.
  پیشنهاد برای تلویزیون؟
ضبطو خاموش كن تا بهت بگم(ببینم یه كاری می‌كنی دیگه توی تلویزیون بهم كار ندن).
  كدام ویژگی، شما را برجسته كرده برای ایفای نقش بزرگان دین، جوری كه مردم هم بپذیرند؟
گفت سخن كز دل برآید لاجرم بر دل نشیند. این ذات بازیگریه.
  یعنی باید باورت كنن؟
 خب، وقتی با ایمان قلبیت و باورت بازی می‌كنی، باورت می‌كنن.
  و به عمر؟
همش همینه.
  امیدبخشه؟
آینده.
  چیز بدی نیست؟
گمنامی.
  دوست دارین ازش سراغ بگیرین؟
سراغ رو نمیشه گرفت از اونایی كه رفتن. مگه ما بریم پیش‌شون.
  دوست دارین اونا ازتون سراغ بگیرن؟
نمی‌تونن. اونایی كه می‌خوام بیان سراغ من، مُردن.
  شده به خداحافظی با دوستی نرسین و حسرتش بمونه؟
آره. آخریش همین محمد مطیع و جعفر والی.
  و به روزنامه‌نگارها به عنوان همكار سابق؟
صداقت.
  هدف تازه برای روزهای آینده؟
والّا...هرچه پیش آید خوش آید.
  از مهم‌ترین تصمیم‌های زندگی؟
موقعی كه هنر را انتخاب كردم.
  اسم‌های دزدی از فیلم‌های خارجی؟
هرچی خارجی‌ها بالا آوردن لقمه كردن...آخه یعنی چی!
  خلق‌الساعه به وجود نمیاد؟
هنرمند؛ خلق‌الساعه نیست كه!
  به شاگردهاتون درس می‌دین؟
این كه هركی را می‌خوای بشناسی برو سراغ گذشته‌اش. برگرد عقب‌. رو به جلو نمی‌تونی بری.
  مهم درباره آدم‌هایی كه می‌شناسین ؟
چقدر سوُ می‌زنه به گذشته‌اش.
  استاد ارجمند چی؟
من خودم رفتم خودم رو پیدا كردم.
  شما را به شما نشون میده؟
فقط یك مومن... مثل خودمه.
  استاد شریعتی كه از «درد» گفت: خدایا به هنرمندان ما درد عطا كن؟
درد چیز خوبیه. از نعمت‌های خدا. آژیر خطر زندگی ما در هر زمینه‌ای.
  وظیفه هنرمند در این باره؟
درد‌شناسی و طرحش.
  امواج ماهواره؟
ویروس‌های پنهان غیرقابل شناخت.
  باید برای رفتن به فضای مجازی به چی مسلح باشی؟
شرف، صداقت، درستكاری، شناخت، احترام به حقوق دیگران.
  و... چی نباشی؟
 اهل تهمت‌زدن نباشی.
  فضای مجازی؟
همونه كه از قدیم می‌گفتن شكمی حرف می‌زنه.
  پیش‌زمینه پدیدآمدنِ هنرمند استاندارد؟
اول باید آدم استاندارد تربیت كنیم.
  راهكار غلبه بر افكار منفی؟
خودشناسی.
مصیبت بزرگ؟
خویشتن‌شناس نیستیم.
قله هنر ما؟
هنر شاعری ما كه یكسره در دامن قرآن پرورش پیدا كرده.
بلانسبت شعر معاصر البته:
دنیای ما شده دنیای كمیت، ما كیفیتی نیستیم.
در حالی كه فرهنگ ما كیفیتیه:
هیچ كمیتی تبدیل به كیفیت نمیشه. 50 خروار نمك همون نمكه، شِكر نمیشه.
چندتا حساب بانكی دارین؟
نه حساب بانكی دارم، نه قنات نكنده، نه باغ بالا آسیاب پایین، هیچی.
پس ترس از لو رفتن حساب بانكی؟
اصلاو ابدا.
 اگر می‌خوای جاودان باشی؟ به راز جاودانگی برسی؟
(ببین همه حرف اینه) باید همیشه صادق و راست‌ و حسینی باشی.
جدی‌ترین تجربه زندگی هنری؟
كاریه كه با ناصر تقوایی در ناخداخورشید كردم.
 مسؤولیتی كه با همه جان پذیرفتین؟
من مسؤولیت انسان‌بودن‌ر‌و روی این خاك پذیرفتم.
تازه‌ترین مكالمه با امیریل؟
تازه‌ترینش‌‌رو نمی‌تونم بگم.
سفارش و اندرز همیشگی به او؟
همیشه بهش گفتم كه میراث من: صداقتم، راست و حسینی بودنم، از دنیافریبی پرهیزكردنم، ایمان و اعتقادمه.
چنددرصد موفقیتش به خاطر رابطه و پیوند با شماست؟
هیچی‌! هیچی!
شده بگین به مرگ بچه‌هام؟
به مرگ بچه‌هام! توی خیابون ازم می‌پرسیدن اسفندیار كیه؟ (‌الان پدر پسر شجاع و این ...هاست)
سفارش كسی‌رو كردین؟
ابدا. هنر كه سفارش‌بردار نیست.
نسل‌های بعد و یادآوری شما؟
نمی دونم. مباركه هرجوری منو به یاد بیارن، من دیگه نیستم.
احساس پیشكسوتی چه جوریه؟
من ندیدمش! اگه احساس پیشكسوتی كردی دیگه پیشكسوتی رفته پی‌كارش. دیگران باید...
وقتی توی خیابون یا... شما را با تحسین به هم نشون میدن؟
تواضع من‌رو زیادتر می‌كنه.
وقتی برای احترام دورتون رو می‌گیرن؟
استقبال‌شون می‌كنم چون من نوكر اونام!
آب حیات؟
فقط به صداقت در بین مردم زیستن. چون مردم‌اند من كه تو رو جاودانه می‌كنن.
عاقبت بخیری؟
خیلی مهمه. من خیلی اعتقاد دارم.
از مهم‌ترین ریشه‌های ما ایرانی‌ها؟
شعر.
حافظ؟
معلم بزرگ. كلاس زیبایی‌شناسی بازیگری را با شعر حافظ شروع می‌كنم.
كسی كه میدونه یا القا می‌كنن خوشگله؟
میره میشه ابزار.
چی میگین به بچه‌هایی كه لُپ میذارن و  لب‌شون‌رو مثل شتر كلُفت می‌كنن؟
می‌گم معلم زیبایی‌شناسی من حافظه. شاهد آن نیست كه مویی و میانی دارد/ بنده طلعت آن باش كه «آنی» دارد.
سعدی؟
عاشقانه‌هاش. می‌میرم براش. اگر آدمی به چشم است و... چه میان نقش دیوار و... آدمیت.
فردوسی؟
...و باهوش‌ترین مردی كه روی این خاك به دنیا اومده.
تا اینجای مصاحبه براتون مطالعه بود به خویشتن‌پژوهی‌تون كمك كرد‌؟
بله (همیشه خویشتن‌پژوهی می‌كنم معتقدم در حرفه من تا خودت‌رو نشناسی نمی‌تونی بازیگری كنی).
با خستگی پایان كار، چی میاد جلوی چشماتون؟
كارم كه تموم میشه جلوی چشم من فقط دوش داغ حمومه.
به هنرمندان محترمی كه پول میدن در فیلم‌ها بازی كنن؟
 این نصیحته منه به اونا:
آب كم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست